واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بازخوانی یکی از نطقهای آیتالله مدرس در مجلس
انتقاد از «خمودی» در ایران پس از انتشار خبر اشغال مدینه توسط وهابیون
دیدیم در روزنامهجات نوشته است که طایفه وهابیه مدینه را اشغال کردهاند، ما هم به خمودی گذراندیم.
گروه پارلمانی خبرگزاری فارس- هرچند اغلب سخنان آیتالله سیدحسن مدرس چه در کسوت نمایندگی مجلس و چه در کسوت یک مجتهد طراز اول و آگاه به زمان قابلیت مطالعه چند باره دارد، اما امسال در سالروز شهادت وی که بهعنوان روز مجلس نامگذاری شده است، با توجه به فاجعه رخ داده در منا برای حجاج خانه خدا که در اثر بیکفایتی آلسعود اتفاق افتاد و سهلانگاریهای بعدی آنها که در گزارشهای مستند مخفی نماند و ابعادی از تصادفی نبودن قربانی شدن بیش از 4000 زائر حرمین شریفین را روشن کرد، به بازخوانی یکی از مهمترین نطقهای شهید مدرس از تریبون مجلس در پی تخریب قبور چهار امام معصوم(ع) در بقیع در سال 1304 میپردازیم. این نطق که در روز 17 آذر 1304 هجری شمسی و در دویستوبیستوششمین جلسه مجلس شورای ملی ایراد شده به این شرح است: . . . در این دو هفته اخیر روزنامهجات دو فقره مطلب داشت که شنیدم دیدم که نقل میکردند یکی اینکه وهابیها مدینه را اشغال کرده آن یکی هم راجع به تعیین رئیس وهابیها و قرارداد و مراودهها و امثال آن بود و البته واقعه سه ماه قبل از این را هم آقایان خاطرشان نرفته است که یک روزی در روزنامهجات یک چیزی همین طور نوشته شده بود. بهطوری که عادت ما ایرانیها است که یک چیزی که میشنویم زود جوش میآئیم بهمجردی که خبر رسید آن هم بهوسیله روزنامهجات که طایفه وهابیها مدینه را محاصره کردهاند و نسبت به بعضی مقامات هم بعضی تحریکات کردهاند. البته وظیفه سیاسی و وظیفه دیانتی و وظیفه همدردی ما این بود که کردیم اظهار آن احساسات که از همه بلاد حتی قرا [روستاها] از یک کسی شنیدیم که میگفت شاید قریب بیست هزار تومان از اطراف تلگراف شده؛ حقیقتاً آنچه مناسب بود از جهت دیانت و همدردی به هر عنوانی از عناوین فروگذار نکردیم تمام مملکت تعطیل کردند. در آن موقع تمام مملکت را به اختیار خودشان تعطیل کردند و نظیرش هم کم اتفاق افتاده بود که این قسم اظهار احساسات بشود. البته «الناس علی دین ملوکهم» پیشوایان این اظهار احساسات مجلس بود. اول مجلس شروع کرد تلگراف متحد المال به تمام ممالک و اقوام مسلمین شده همدردی کردیم اظهار احساسات کردیم کمیسیونها تشکیل کردیم جلسات ترتیب دادیم به اصطلاح شما کنفرانس دادیم بیرون دروازه توی دروازه حماسهها خواندیم. ولی مع التاسف در این هفته آنچه در روزنامهجات دیدیم و شنیدیم یک حالت خمودی که اصلش «کان لم یکن شیئا مذکورا» بود به خود گرفتیم، آن وقت در روزنامهجات نوشته شده بود که مدینه محاصره شده اظهار تاسف کردیم بعد هم بهطور غیر مستقیم گفتند تکذیب شد منتظر مأمورین خودمان بودیم. البته خاطرتان هست برای کشف مطلب گفته شد یک مأموریتی از شام از مصر بروند حقیقت مطلب را بهدست بیاورند. لابد اعضاء کمیسیون بودجه در کمیسیون بودجه مخارج فوق العادهاش هم خواهند دید که گفتند چندین هزار تومان برای مخارج فوق العاده آنها مرتب شد که بروند و حقیقت را کشف کنند و به ما خبر بدهند مدت یک ماه چهل روز گذشت. هیچ خبری به ما نرسید ـ تا تازه در دو هفته قبل دیدیم در روزنامهجات نوشته است که طایفه وهابیه مدینه را اشغال کردهاند ـ ما هم به خمودی گذراندیم بدتر از همه، یک فقره که مطرود تمام فرق مسلمین و دشمن تمام مسلمین هستند در روزنامه نوشته بود یک دولت بزرگی با اینها قرارداد بسته است. این عجیب است! لیکن این سخن بگذار تا وقت دیگر. یک فقره که مطرود تمام فرق مسلمین از آنها شاکی هستند یک دولت بزرگی با آنها قرارداد بسته ولی اینها را دیدید و خواندید و به خمودی گذراندید! در سه ماه قبل با آن احساسات و آن حماسهها که خواندیم در این دو هفته به این خمودگی و خاموشی گذراندیم! آیا حق اول بود یا دوم بود یا نه هر دو خارج از موضوع بود؟ نجد را بگذار بر حال سیاست گریه کن چون عمر مجلس به آخر رسیده است انشاء الله الرحمن یک روزی از آقایان و از مجلس و از ریاست مجلس تقاضا میکنم که شاید مجلس را مخلدتر کنند و این سیاست را صحبت کنند. لیکن عقیده من این است که آن رویه اول که سه ماه قبل از این گرفتیم آن رویه رویه ما است، هم منفعت سیاسی هم منفعت دیانتی ما در آن است و همدردی با سایر اقدام مسلمین هم برای دنیای ما نافع است و هم برای دیانتمان نافع است از هر جهت باشد و این خمودگی و سکوت که در این دو هفته اخیر اختیار کردیم مضر به تمام مراتب و شئون ما ایرانیان است چرا تعبیر به ایرانیان کردم؟ حیث اسلامیت حیث دیانت است و به جای خودش محکم ولی چون ما ایرانیها بهخصوص در این مسئله وهابیها سابقه داریم. مکرر در پشت این تریبون عرض کردهام که من از هیچ چیزی سررشته ندارم بهخصوص از تاریخ که خیلی نمیدانم. در سبیل اجمال عرض میکنم طلوع وهابی از 1170 بود که عبدالوهاب نامی اهل ورعیه که یکی از قصبات حجاز بود به اصفهان آمد و تحصیلاتی کرد و یک عقائد فاسد اتخاذ کرد کلمات بزرگان دین را کنار گذارد و خودش قرآن را تفسیر کرد و تقلید ابن تمیه را هفتصد سال قبل بود کرد و آن وقت برگشت به درعییه و بنا کرد به ترویج کردن خودش. این بدیهی است هر مذهبی که یک قدری گذشت جهت افراط و تفریط پیدا میکند و من این رویه را که وهابیها پیدا کردند یک قدری زیر سر ایران خودمان میدانم زیرا اینها آن طرف حدش را گرفتند حالا کاری به این چیزها ندارم و نمیخواهم حرفهایی که جایش در مدرسه است در اینجا مذاکره شود. به هر حال کمکم بنا کرد عقاید خودش را ترویج کردن و مدت بیست سال، بیست و پنج سال طول کشید تا کمکم بلاد حجاز و بعضی سواحل عمان و احساء و حضر موت و نجد و توابع یمن را با عقاید خودش همراه کرد از جمله شیخ نجد عبد العزیز نام هم با او هم عقیده شد. خود عبدالوهاب بعد از آن که دید خیلی خاک دارد به مقتضای «الانسان لیطغی عن رای استغنی» کمکم از مسئله دیانتی به خیال سیاست و امور ملکی افتاد ولی عمر خودش وفا نکرد و مرد و عبدالعزیز که مریدش بود کمکم علم را بلند کرد در سنه 1215 مسعود پسر عبدالعزیز با قشون زیادی به سمت عراق آمد و کربلا را گرفت و چندین هزار نفر از مسلمیبن را قتل عام کرد و تمام اموال را بردند از جمله یک سنگی از قبر حضرت ابی عبدالله حسین(ع) بردند که الان آن سنگ در یکی از موزههای اروپا است و کیف کان این جماعت طغیان کردند و طغیانشان هم مدتی طول کشید و تا اطراف بحرین هم آمدند و کار طغیانشان به جایی رسید که بین خوانین لار شیراز خودمان هم اختلاف شد. بعضی از آنها متوسل شدند به وهابیها و یک قسمت از آنها را به کمک خودشان دعوت کردند و در قلعه بستک نزدیک جهانگیریه وهابیها آمدند و منزل کردند با از مرکز حکم صادر شد به فرمانفرمای فارس ـ حسین علی میرازی آن روز و میرزا حسین علی امروز ـ او قشونی فرستاد و آنها را از اطراف عمان خارج کردند مقصود از این عرایض که عرض میکنم این است که ایران با این فرقه ضاله سابقه دارد و سه نفر از ایرانیها عباس میرزای آن روز، حسن علی میرزای آن روز، صادق خان آن روز، این سه نفر اقداماتی کردند حتی در دفعه دوم فرمانفرمای فارس بعد از آنکه امام مسقط متوسل به دولت ایران شده و حاکم یمن متوسل به ایران شد به حکم شاه ایران ولیعهد ایران عباس میرزا با قشون رفت وهابیها را از اطراف بحرین و مسقط تا خود نجد راند و غریب چهار هزار نفر از وهابیها را قشون ایران کشتند. غرض این است این کار سابقه دارد. سه نفر دیگر هم در مصر سابقه دارند و آن سه نفر عبارت است از محمدعلی پاشا مؤسس خانواده خدیوی فعلی مصر و توسن پاشا پسر محمد علی پاشای مصری و ابراهیم پاشا پسر دیگرش که 15 سال با فرقه وهابیه جنگ کردند و قریب هشت نه هزار نفر مصری در خاک وهابیه کشته شدند. سه نفر ایرانی و سه نفر مصری در این قضیه دخالت و سابقه داشتهاند و در رفع فرقه ضاله وهابیه اقدام کردهاند و تمام مسلمین ایران و دنیا از این فرقه بیزارند چنانچه در سه ما قبل همه شما پیش قدم بودید و اظهار احساسات کردید و در اطراف این امر مذاکرات کردیم و به وظیفه دیانتی و سیاسی خودمان رفتار کردیم ولی حالا که خاموش شدهایم. اقوام دنیا و تمام بلاد و دهات ایران و مردم ایران پیش خودشان میگویند آنها که به صد زبان سخن میگفتند؛ آیا چه شنیدند؟ آیا چه بدیدند؟ آیا چه گرفتند که خاموش شدند؟ آنها باید بدانند که ما خاموش نشدهایم و لازم است که در این مجلس بنده از جانب خودم و از جانب تمام آقایان و ملت ایران از این پیشامد اظهار تنفر کنیم و عرض کنم که ما نباید در مقابل این وقایع و حوادث خاموش و خموده باشیم بلکه باید به اندازه استعداد و قوه خودمان مراقب و مواظب باشیم. پس این خمودت و سکوت تقصیر کیست؟ تقصیر من است؟ نه محتسب فتنه در این شهر زمن داند و من لیک من این همه از چشم شما می بینم انتهای پیام/
http://fna.ir/DNYXJZ
94/09/10 - 12:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]