واضح آرشیو وب فارسی:بارانی نیوز: فیلمسازی و صنعت سینما از حوزه های سودآور در دنیای امروز است و خوشبختانه مدتی است که این صنعت در کردستان نیز چرخ هایش به حرکت درآمده است. فیلم های سینمایی که درشبکه خانگی استان توزیع شده، شاهدی براین مدعاست که البته نیاز به بررسی بیشتری دارد. به گزارش بارانی خبر، یکی از این آثار، فیلم سینمایی کمدی «مه ینه تی» است که درشبکه نمایش خانگی استان عرضه شده و 60دقیقه زمان دارد. این فیلم داستان خانواده ای روستایی را روایت می کند که برای ساختن زندگی بهتر، به شهر مهاجرت می کنند. فیلمنامه این فیلم کمدی با زبانی طنز، سعی دارد مشکلات این خانواده را منعکس کند، اما آنچه در این میان جلب توجه می کند، نحوه روایت این کمدی است؛ بیانی که شاید داستان زندگی ما در دنیای شبه مدرن باشد و روایتی از محاق رفتن واقعیت در رؤیا و رؤیا در واقعیت. مدرنیته ناقص در این فیلم بیشتر به تفاوت ها و تضادهای موجود در جامعه پرداخته شده است. برای پرداختن به این موضوع به گذشته بازمی گردیم که ریشه بسیاری از این تضادها درآنجاست. دراین کمدی به نوعی نشان داده شده است که تضاد میان جامعه روستایی و شهری، زندگی سنتی و شبه مدرن و ارزش های جدید و قدیم با انجام اصلاحات ارضی در دوران پهلوی دوم شکل می گیرد؛ طرحی که بدون برنامه اجرا شد و طی آن بسیاری از روستاییان ناچار به ترک روستا شدند و در حاشیه شهرها مأوا گزیدند. این موضوع سبب بروز تضادهای بسیاری شد که در تاریخ ایران شاهد آن بوده ایم. شهرنشینان که بعضا خود نسل دوم و سوم این روستاییان هستند، با دید منفی به روستاییان تازه به شهر آمده نگاه می کنند و آنان را مخل آسایش خود و شلوغی شهر می دانند. آنان گاه لهجه روستاییان، طرز لباس پوشیدنشان و حتی راه رفتنشان را به سخره می گیرند، اما همین شهرنشینان به دلیل رشد سرمایه داری دلالانه، دچار تعارض های بنیادینی شده اند. از یک سو ناامنی اقتصادی را حس می کنند و ازسوی دیگر شاهد افول ارزش های سنتی و اخلاقی جامعه خود شده اند که بی تأثیر از وضعیت اولی نیست. طلوع نوستالژی درچنین جامعه ای که همه چیز آن روبه غروب است، فقط نوستالژی و میل به بازگشت است که طلوع می کند. چنانچه اگر به شبکه های تلویزیونی نگاهی بیندازیم، از زندگی روستایی گذشته دورانی طلایی ساخته اند که اتوپیای دنیای روبه افول ماست. این وضع مهرآگین نسبت به روستا و گذشته به صورت ناخودآگاه ازسوی یک راوی شهری در این کمدی به تصویر کشیده شده است؛ راوی ای که هیچ کس وی را نمی بیند، اما حضورش همواره احساس می شود و به مخاطب خط خندیدن می دهد. فیلم با ترانه ای دلنشین در فضای آرام روستا آغاز و به یک مهمانی کشیده می شود؛ مهمانی ای که بدون نشانه ای از دنیای مدرن همه چهره در چهره مشغول صحبت هستند و همه اختلاف ها با سخن پیر مجلس به پایان می رسد. کابوس شهرنشینی بعد از کش و قوس های فراوان همسر «عباس»، بازیگر نقش اول فیلم، از او می خواهد که به شهر بروند. استفاده از زن، به عنوان فریب دهنده مرد که با جادو سرو کار دارد، داستانی قدیمی است که بیشتر به آن نمی پردازیم، اما با ورود جادو است که عباس وارد کابوس شهرنشینی می شود. این موضوع مخاطب را به یاد رمان «صد سال تنهایی» اثر«گابریل گارسیا مارکز» می اندازد. ورود به پدیده مدرنیزاسیون، برای ما که با آن بیگانه بوده ایم، مانند پدیده ای عجیب و غریب جادوزده و کابوس وار بوده است. به هرحال عباس در این کابوس به شهر می رود و در بدو ورود، با بردارخانم خود که تکیه کلام «نازنین» دارد، آشنا می شود. وی فردی منفعت طلب است که چند صباحی است که تازه از روستا وارد شهر شده و با کلاهبرداری، سرمایه ای به هم زده است. این همان دید طبقه متوسط شهری نسبت به دیگری (روستایی تازه به شهر رسیده) است که در روایت کارگردان نمود پیدا کرده است؛ دیگری ای که اگر ثروتمند باشد، حتما فردی دهاتی و روستایی است و این خوانش به منفعل بودن اقتصادی طبقات شهری بازمی گردد. پدیده های فرهنگی عباس در شهر با پدیده ای به نام ماهواره نیز آشنا می شود که ناگهان پدربزرگش درعالم رؤیا برسر او حاضر می شود و بر او نهیب می زند. پدربزرگ به عنوان نماد سنت سنگین گذشتگان مانند رویایی که همه جا حضور دارد، سوژه های شقه شده دنیای ما را از افول سنت های خود خبردار می کند، اما زرق و برق دنیای جدید همه را میخکوب و شاید نیز مسخ خود کرده است، چنانکه همسر و دختر عباس مسخ این فضای جدید شده اند. عباس درنهایت با مرگ خود، از این کابوس بیدار می شود. اگر این موضوع را مد نظر داشته باشیم که راوی فردی شهری است، پی می بریم که این آرزو، آرزوی مرگ روستایی است؛ مرگی که او را از شهر حذف کند، اما راوی که دچار تناقض وجدان شده، او را به بهشت رهنمون می کند. نماد پدربزرگ در پایان می خواهم به نقش پدربزرگ به عنوان نمادی از اسم پدر در جامعه اشاره کنم. «باوای باوا» در این فیلم سینمایی کمدی، مرده است و گاه در رؤیا بر زندگان ظاهر می شود. این میل به نشان دادن پدر به همان وضع متناقض زیست سوژه مورد بحث ما بازمی گردد؛ وضعی که هویت افراد این جامعه را چند پاره کرده است. سوژه های جامعه ما از یکسو پدر را مرده می پندارند و ازسوی دیگر آرزوی میل به زنده نگه داشتن او را در رؤیا در سر می پرورانند. نکته آخر اینکه «مه ینه تی» بیشتر به تجربه شهری مانند سنندج نزدیک است، چنانکه آخرین مرحله ای که در این شهر بودم، تکیه کلام بازاریان جملات این کمدی بود، اما این فیلم نتوانسته با تجربه زیستی دیگر شهرهای استان پیوندی برقرار کند و کمدی فراگیر ویژه دیگر شهرها باشد. شاید دیگر شهرهای استان مانند سنندج درگیر این تنش ها نبوده اند. زاهد رضایی / کارشناس روابط عمومی / همشهری کردستان انتهای پیام/92001 چاپ مطلب
دوشنبه ، ۹آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بارانی نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]