واضح آرشیو وب فارسی:پویش: زمان بابادی شوراب *وجود احزاب در همه کشورها (به صورت مشخص، با نام و یا نامشخص و بدون نام) بعنوان یک نهاد تصمیم گیرنده و یا موثر بر تصمیم گیری برای سرنوشت آن جامعه، در برخی موارد ارتباط چندانی به وجود یا عدم وجود دموکراسی در آن جامعه و کشور نداردوجود احزاب در همه کشورها (به صورت مشخص، با نام و یا نامشخص و بدون نام) بعنوان یک نهاد تصمیم گیرنده و یا موثر بر تصمیم گیری برای سرنوشت آن جامعه، در برخی موارد ارتباط چندانی به وجود یا عدم وجود دموکراسی در آن جامعه و کشور ندارد( بطور مثال وجود حزب کمونیست در شوروی سابق و حزب خلق چین)و بر این اساس شاید بتوان گفت لزوما دموکراسی و احزاب بصورت فراگیر مکمل یکدیگر نیستند. البته شاید بخشی از فرآیند در احزابی که جامعه آنان فاقد دموکراسی است به اجبار، دموکراسی درون گروهی برای تعیین رهبران در جمع محدود خود اجرا گردد (مثلا : رای گیری برای ریاست حزب در بین افراد محدود حزب )و مقبولیت فرد را در جمع خصوصی به رای بگذارند، و حتی شاید در بعضی از جوامع برای انتخابات، شاخص های دیگری مانند: قدمت تاریخی در تشکیلات، سن و سابقه افراد،اصالت و…..نیز بعنوان معیار استفاده شود و حداقل رای بین دو یا چند نفر بعنوان ردپای دموکراسی معمولا کاربرد داشته و دارد، اما یقینا مهمترین تفاوت عمده احزاب موجود در دنیا را می توان با در نظر گرفتن شاخص دولتی بودن و غیردولتی بودن دانست. وجوه این تفاوت در این است که: احزاب غیردولتی، دولت را انتخاب می کنند و مشی و خواست افراد و جامعه است که در برنامه های دولت پیاده و پیگیری و اجرا می شود و سیاست ها به نحوی از پایین به بالا منتقل شده و در حقیقت اهداف جامعه که با خرد جمعی رشد پیدا کرده در پیشبرد اهداف پیاده می شود. اما احزاب دولتی: در حقیقت دولت این احزاب را بکار می گمارد و این دولت است که افراد را در هرم احزاب در مناطق و جغرافیاهای مختلف بکار گرفته و انتخاب می کند ودر کنار بخش نمایان خود (مدیران دولتی) به حمایت غیرمسقیم از آنان پرداخته و آنان را در جامعه برای پیاده کردن اهداف خود اعزام نموده و از این طریق است که اشخاص محدود در راس هرم خط دهنده اصلی هستند که البته با نام دموکراسی حرف های خود را به نام مردم بیان می کنند و با گسیل نیروهای حقوق بگیر خود (واسطه هایی بین دولت و مردم بعنوان لیدرهای جریانات منطقه ای و یا پدر خوانده و کوتوله های سیاسی) شکل و فرایند دموکراسی را به شکل ظاهری حفظ می کنند و دموکراسی واقعی را دور زده و همان دیکتاتوری دولتی که تشکیل شده از گروهی افراد مشترک المنافع را بجای دیکتاتوری فردی جایگزین می کنند و با این شیوه عملا باعث هرج ومرج جامعه و سردرگم کردن مردم نسبت به آینده خود می شوند. تشخیص ضعف ها و ناتوانی ها در این فرایند به مراتب سخت تر و پیچیده تر ازعملکرد دیکتاتوری شخصی است زیرا که: در دیکتاتوری فردی، مردم از انباشت سابقه دیکتاتور حاکم نهایت به نتیجه مثبت و یا منفی عملکرد ایشان دست خواهند یافت، ولی در دیکتاتوری گروهی،تعویض بخشی از شرکاء با بخش دیگر آنان، تشخیص را دشوار و در این تبدیل شدن ها، گروه آدم های ناتوان را در مقاطع حساس و ناخوشایند از دید مردم حذف و در کنار و مجموعه خود نگه میدارند.که البته این نگهداشت آنان هم بدلیل خدمات گذشته شان به مجموعه و هم برای روز مبادا و پذیرش مجددشان از سوی جامعه، صورت می گیرد. پرچمداری احزاب دولتی عملا هیچگونه تاثیری در رشد جامعه نداشته و در حقیقت برای توجیه اهداف و ندانم کاری های بخش دولتی با استفاده از این ابزار نامریی و امکانات جامعه و اجیرکردن رسانه ها و گاها از روی عمد در حال سوتی دادن برای ایجاد بحران های کاذب و جنجال برانگیز می باشند. در این حالت مردم مشاهده می کنند که با دست خود سرنوشت خویش را رقم می زنند،اما خواسته های شان پیاده نمی شود!! و این رویه باعث سردرگمی جامعه می شود. رشد احزاب دولتی در گرو حمایت دولت از این ها می باشد، در حالی که احزاب مردمی نیاز به حمایت دولت ها نداشته و حمایت مردمی باعث رشد آن می شوند، ضمنا پایداری خود را در عملکرد مثبت خویش درجامعه هدف می بینند و آنها برای حضور دائم خود در بین مردم دارای پویایی خاص بوده و همیشه مسایل مردم را رصد نموده و کمتر به رقیب خود اهمیت می دهند، آنها برای زیست و معیشت بهتر مردم برنامه ارائه می دهند. البته این موضوع در احزاب دولتی کاملا برعکس بوده و این احزاب فقط به کلمه و اصطلاح اکتفا کرده و ناکارآمدی و عدم برنامه را با سخنان درشت،کلی و مبهم پوشش می دهند و برنامه های بنیادین برای مردم و ارتقاء جامعه نداشته و در حال رصد رقبیب ساختگی(نیمه دوم خود)می باشند و با بحران سازی، ناکارآمدی خود را پوشش می دهند، چون مردم را تنها بعنوان سربازانی بدون اراده برای خود می بینند، بجز در یک بازه زمانی کوتاه و محدود!! دیگر ارزشی برای آنان قائل نبوده و کمتر به آنان اهمیت داده میدهند. وجود احزاب در یک جامعه نشانه پیشرفت و دموکراسی در آن نیست، کما اینکه در حال حاضر در تمام کشورهای دنیا احزاب وجود دارند و در زمان نظام سلطنتی در کشور ما نیز احزاب وجود داشتند که آن احزاب عامل سانسور افکار عمومی بوده و بعنوان صدای ملت حرف ها و خواسته های خود را دنبال می کردند! مطمئنا هرجامعه نیاز به احزاب مستقل و مردمی دارد، ولی وقتی احزاب دولتی باشند می توانند عامل رکود و عقب ماندگی آن جامعه نیز گردند.
شنبه ، ۷آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پویش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3]