تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827379701




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حضور روسیه در سوریه چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟


واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: صدای ایران- روز یکشنبه 24 آبان 1394، انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نشستی مشترک با موضوع «حضور روسیه در سوریه و تاثیر آن بر منافع و امنیت ملی ایران» برگزار کرد. در این نشست، دکتر ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر حسین علایی فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه، آقای حسن بهشتی پور تحلیلگر ارشد مسائل روسیه و عبدالرسول دیوسالار پژوهشگر مهمان پژوهشکده به ایراد سخنرانی پرداختند. دکتر کیهان برزگر رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نیز مدیریت این نشست را برعهده داشت.  به گزارش صدای ایران ، متن کامل این نشست به شرح ذیل می باشد: کیهان برزگر: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام دوستان، خوشحالیم که امروز در خدمت شما هستیم. به نظرم بحث امروز مهم است و یکی از موضوعات جاری است که در منطقه دارد اتفاق می افتد. وقایع اخیری که هم که در پاریس اتفاق افتاد با موضوع ضرورت مبارزه با تروریسم در منطقه به نوعی ارتباط مى یابد که من از سخنرانان خواسته ام که اگر می­توانند در این باره هم بحث کنند. اما به هر حال، به مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه خوش آمدید. چند وقتی است که دور هم جمع نشده­ایم. این یک جلسه مشترک با انجمن علوم سیاسی ایران است که دوستان و اعضاى انجمن هم در اینجا حضور دارند. بحث امروز ما در مورد حضور روسیه در سوریه و تاثیرات آن بر منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. این قسمت آخر بحث موضوع اصلى جلسه امروز است. همان طور که تبلیغ این جلسه را دیدید، ما قصد داریم که به سه پرسش اصلى پاسخ دهیم: 1) اهداف و انگیزه های روسیه از حضور نظامی در سوریه چیست؟ 2) حضور نظامی روسیه در سوریه چه تأثیراتی بر معادلات سیاسی ـ امنیتی منطقه و دنیا خواهد داشت؟ و این مسأله چه تأثیری بر منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ برای اینکه ما این پرسش­ها را پاسخ بدهیم، چهار سخنران خوب با پیشینه­های مختلف داریم که می­توانیم ابعاد نظامی، سیاسی، امنیتی ـ استراتژیک و توسعه ای موضوع را بحث کنیم. در ابتدای بحث هر سخنران، من دوستان را معرفی می­کنم. اما اگر دوستان می خواهید احوالپرسی بکنید، الان می توانید. از آقای دکتر بهشتی پور شروع می کنیم و بعد من در خدمت شما هستم. حسن بهشتی پور: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. خیلی خوشحالم که این فرصت را در اختیار بنده گذاشته­اند که در اختیار شما عزیزان باشم. امیدوارم که بحث خوبی داشته باشیم. کیهان برزگر: خیلی ممنون که تشریف آوردید. حسین علایی: بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت خواهران و برادران ارجمند سلام عرض می­کنم. امیدوارم که امشب در این حوزه­های پرآشوب جهان بتوانیم با هم راجع به یکی از موضوعات امنیت خودمان و منطقه گفتگو داشته باشیم. عبدالرسول دیوسالار: بسم الله الرحمن الرحیم. بسیار خوشحالم که جلسه امروز با کوشش آقای دکتر برزگر تشکیل شد؛ در شرایط بسیار پیچیده­ای که فکر می­کنم بتوان تحلیل­های مربوط به مسائل روسیه را به شرایط ناامن فراگیری که این روزها منطقه را فراگرفته، ربط داد. کیهان برزگر: خیلی ممنونم از شما که تشریف آوردید. فقط در مورد فرمت جلسه خدمت شما بگویم که ما حدود یک ساعت با سخنرانان در خدمت شما هستیم و قول می­دهم که به همان اندازه که ما صحبت کردیم، به همان اندازه هم شما حضار محترم وقت دارید که وارد پرسش و پاسخ بشوید. البته، من از سخنرانان خواستم که 10-8 دقیقه صحبت کنند. البته، ما کسى را متوقف نمی­کنیم ولی واقعا یک جلسه خوب به این هست که پرسش و پاسخ بیشتر و غنی­تری داشته باشیم. این یک محفل دانشگاهی هست. حضار امروز اساتید دانشگاه، پژوهشگران و بیشتر دانشجویان دوره دکتری هستند. جناب امیر دریادار کوچکی فرمانده سابق نیروى دریایى ارتش هم در اینجا حضور دارند؛ خیلی ممنونم که تشریف آورده­اید. دوستان دیگری را هم می بینم که به موقع خدمت شما خواهم گفت. رسانه­ها هم در جلسه هستند. امیدوارم که این بحث با یک رویکرد سیاست­گذاری و دانشگاهی جلو رود. برای اینکه وارد بحث بشویم، من مقدمه­ای را خدمت شما می­گویم. به نظرم آمد که این مقدمه از لحاظ موضوعی و هدایت بحث و متدولوژی بحث ضروری است. البته، ممکن است که آن یک مقدار طولانی شود. ولی اگر اجازه بدهید این مقدمه را خدمت شما بگویم و بعد وارد بحث اصلی شویم که دوستان عقیده خودشان را در مورد آن سه پرسشى که خدمت شما گفتم، مطرح کنند.  من فکر می­کنم که روایت­های مختلفی در مورد انگیزه روسیه در سوریه مطرح هستند. خود من این موضوع را در قالب یک متدولوژی خوش­بینانه و بدبینانه خدمت شما ارائه مى­دهم. اول، در مورد انگیزه­ها و اهداف روسیه، دو دیدگاه بدبینانه و خوش بینانه وجود دارد. دیدگاه بدبینانه اساساً اهداف روسیه را مبتنی بر یک نگاه تهاجمی در نظر می­گیرد. در اینجا، سه موضوع حائز اهمیت است: 1) رویکرد جغرافیا محور و منافع ژئوپلیتیک است و اینکه روسیه به هر حال، به خاطر حفظ موقعیت خود در دریای مدیترانه که راه ورود به بنادر روسیه در دریای سیاه است، جایگاه بندر طرطوس در سوریه از لحاظ سوخت گیری مجدد، تعمیر، لجستیک و همچنین، حفظ پایگاه هوایی لاذقیه وارد معادلات سوریه شده است؛ 2) افزایش موقعیت جهانی روسیه است که این رویکرد معتقد است روسیه واقعاً به دنبال افزایش قدرت جهانی خود است و می­خواهد توازن قدرت را با غرب و به خصوص آمریکا در موضوعات دیگری مثل بحران اوکراین حفظ کند؛ 3) بحث شخصیت خود آقای پوتین است که به یک میراث تاریخی بر می­گردد و اینکه وی به دنبال یک امپراتوری جهانی است. این مباحث، بحث­های بدبینانه و تهاجمی نسبت به حضور روسیه در سوریه هستند. واقعاً هیچ کس در دنیا و ایران خواهان دیدن روسیه در این موقعیت نیست. اما دیدگاه مقابلی هم وجود دارد که به آن دیدگاه تدافعی یا خوش بینانه می­گویند. یعنی برعکس دیدگاه اول، اعتقاد اصلی این است که واقعاً روسیه به خاطر حفظ منافع و امنیت ملی خود در سوریه دخالت کرده است. در اینجا هم سه موضوع مهم می شوند: 1) دخالت روسیه برای مبارزه با تروریسمی است که می­تواند به روسیه هم منتقل شود؛ یعنی روسیه با تروریست های چچنی، قفقازی یا اهل آسیای مرکزی در سوریه به جای خاک روسیه می­جنگد. منطق این بحث قابل قبول است؛ 2) روسیه واقعاً می­خواهد مبارزه با تروریسم را به عنوان یک مساله جهانی برای جامعه بین المللی باز بکند. این بحث هم پیشگیری از تهدیدات منطقه­ای را مطرح می کند که به امنیت جهانی آسیب می زند؛ 3) روسیه به طور طبیعی از متحدان خود یعنی سوریه و حتی در مرحله نزدیک­تر ایران دفاع می کند. شاید این نکته را در داخل هنوز خوب بحث نکرده­ایم که روسیه نگران ایران و عراق هم هست. به هرحال، فهم دقیق اینکه نگاه روسیه بیشتر تدافعی یا تهاجمی است، از لحاظ سیاستگذاری بسیار مهم است. اگر قائل به نگاه تهاجمی باشیم، طبیعتاً حضور نظامی روسیه در سوریه زیاد قابل قبول نیست. اما اگر نگاه تدافعی به آن داشته باشیم، بحث حضور برای ما مشروعیت بیشتری پیدا می­کند. اما در مورد تأثیرات حضور روسیه در معادلات سیاسی ـ امنیتی منطقه و جهان هم می توان با متدلولوژی نگاه بدبینانه و خوش بینانه بحث را مطرح کرد که این خود از سه لحاظ مهم می شود. 1) اینکه حضور روسیه خود موجب گسترش تروریسم و افراط گرایی در سوریه می شود. این بیشتر یک دیدگاه غربی است که معتقد است در اثر حضور نظامی روسیه قدرت مخالفان میانه رو تضعیف می شود و بطور اجتاناب ناپذیر اعضای آن به سمت افراطیون تکفیری مثل داعش می روند و جذب آنها می شوند؛ 2) اینکه با حضور روسیه شکاف های منطقه­ای میان عربستان، ترکیه و ایران بیشتر می شود. بهرحال این حضور کفه ترازو را به سمت ایران و به ضرر عربستان و ترکیه سنگین تر می کند و آنها را به واکنش بیشتر هدایت می کند؛ 3) رقابت های جنگ سرد گونه در جهان گسترش می یابد. هم اکنون این رقابت ها بین روسیه و آمریکا و اروپا در جریان است. این نگاه در مجموع معتقد است که تأثیرات حضور روسیه برای معادلات سیاسی ـ امنیتی منطقه خوب نخواهد بود. اما در مقابل این دیدگاه بدبینانه، یک دیدگاه خوش بینانه هم وجود دارد که خود در سه زمینه اهمیت می یابد. 1) حضور روسیه باعث تسریع راه حل سیاسی در سطح معادلات منطقه ای و بین المللی می شود. همین الان، وزیر امور خارجه آمریکا جان کری معتقد است که شاید این حضور یک فرصت باشد فضای سیاسی جدیدی را ایجاد می کند؛ 2) با تقویت دولت سوریه مانع از تجزیه این کشور می شود؛ 3) چند ­جانبه­گرایی را تقویت می کند یعنی منجر به حضور همه بازیگران در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای، به خصوص ایران، در مذاکرات صلح می شود. اما تأثیرات حضور روسیه بر منافع و امنیت ملی ایران را هم می توان با این متودلوژی نگاه بدبینانه و خوش بینانه بحث کرد. از زاویه بدبینانه سه موضوع حائز اهمیت می شوند. 1) اینکه که روسها به دنبال متعادل کردن نقش ایران در منطقه شامات هستند. البته این بیشتر یک تحلیل عربیاست؛ 2) نگاه منفی تاریخی به نقش روس ها و اینکه انها اهل معامله برای منافع خود هستند و اینکه اگر به نتیجه با آمریکا برسند منافع ایران را نادیده می گیرند. به عبارتی روسها شریک قابل اعتمادی در سطح بین المللی نیستند؛ 3) با حضور پررنگ روسها در سوریه، نقش سیاسی ایران در بحران سوریه تضعیف می شود و این در روند انتقال سیاسی سوریه در آینده به نفع ایران نخواهد بود. مثلا روسیه ممکن است در مورد نماندن بشار اسد در قدرت با آمریکا به توافق برسد.  اما در مقابل هم یک نگاه خوش بینانه نسبت به آثار این حضور روسیه وجود دارد که 1) حضور روس ها موجب تقویت راه حل سیاسی می شود و این خواست اصلی ایران در روند بحران سوریه است؛ 2) به واسطه حضور روس ها، بحران سوریه در کنار ابعاد منطقه ای و داخلی، بعد بین المللی هم پیدا می کند و این به نفع جمهوری اسلامی ایران که اولویت را مبارزه با تروریسم در منطقه می دهد. نقش ایران در کنفرانس وین از این لحاظ برجسته تر می شود و روس ها خواهان حضور پررگ ایران در این مذاکرات هستند؛ 3) ارزش مشارکت با ایران در نزد غربی ها افزایش می یابد. چون غربی ها نگران نقش منطقه ای روسیه می شوند و به ایران بیشتر نزدیک می شوند. در اینجا نقش مستقل ایران جذابیت بیشتری برای غربی ها می یابد. نکته آخر اینکه روابط سیاست و قدرت بین ایران و روسیه با بروز بحران های منطقه­ای و سوریه در حال تغییر است. فراتر از نگاه منفعل تاریخی به نقش و جایگاه یکدیگر، اکنون ماهیت روابط بیشتر مبتنی بر برابری سیاسی و با تکیه بر حفظ منافع مشترک ژئوپلتیک و استراتژیک بین دو کشور شده است. این خود به نفع ایران در عرصه سیاست منطقه­ای و جهانی است. من در اینجا، مقدمه خود را تمام می­کنم. در این بخش از نشست، در خدمت آقای دکتر علایی هستیم. ایشان فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه بودند و همچنین، مقامات اجرایی مختلفی را در وزارت دفاع داشتند. هم اکنون نیز ایشان استاد دانشگاه امام حسین (ع)، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه ای ـ بین­ المللی و مدیر عامل شرکت آسمان هستند. حسین علایی: بحران­هایی که در منطقه خاورمیانه بعد از جنگ عراق و ایران شروع شده­اند، از جمله حمله عراق به کویت ـ که به نظر من، هم آغاز ظهور تروریسم جدیدی به نام داعش است و هم آغاز تغییر معادلات منطقه­ای و تغییر معادلات قوا است ـ همه منجر به مداخله نظامی شده­اند. وقتی که عراق به کویت حمله کرد، آمریکایی­ها با مداخله نظامی صدام حسین را از کویت بیرون کردند. بعد از اینکه عراق در درون کشورش تسلیم نشد، آمریکایی ها برای سرنگونی صدام مداخله نظامی کردند. به محض اینکه حرکت­هایی در جهان عرب به نام بیداری اسلامی یا بهار عربی اتفاق افتاد، قدرت­های بزرگ برای مهار این حرکت ها وارد عمل شدند و همه آنها [قدرت­های بزرگ] از طریق مداخله نظامی صحنه بهم ریختگی دولت ها در این منطقه و همچنین، گذار از دولت های دیکتاتوری به دولت های به وجود آمده بر اثر رأی مردم یا دموکراسی را مدیریت کردند. به جز تونس، تقریباً در بقیه کشورها به طور مستقیم یا غیرمستقیم مداخله نظامی انجام شد. در مصر، مرسی از طریق السیسی، کودتای نظامی و حمایت قدرت­های خارجی به ویژه عربستان و آمریکا سرنگون شد. در لیبی نیز قذافی از طریق مداخله نظامی سرنگون شد و لیبی دچار یک خلأ قدرت شد. پس از آن، بحرین دستخوش مداخله نظامی عربستان با حمایت آمریکایی­ها شد. حوادث به وجود آمده در یمن مداخله نظامی عربستان را با تمایل غربی­ها در پی داشت. به محض اینکه در سوریه نیز حرکتی به هر عنوانی آغاز شد، منجر به مداخله ترکیه، عربستان و حمایت مالی قطر به طور گسترده شد و حرکت داخلی سوریه تبدیل به یک میدان جنگ نیابتی از سوی کسانی شد که حوزه سوریه را منطقه­ای برای امنیت و یا نفوذ خود تلقی می­کردند. بنابراین، طی تقریباً 15 سال گذشته، در منطقه خاورمیانه شاهد مداخلات نظامی و پس از مداخله نظامی، حل مسأله از طریق سیاسی به طور ناقص یا به طور نوعی فراتر از ناقص هستیم. سوریه نیز دچار چنین وضعیتی شده است و مداخله نظامی آمریکا از طریق عربستان و ترکیه واکنش روسیه را به شکل مداخله هوایی نظامی در پی داشته است. دخالت نظامی روسیه شاید از این دیدگاه قابل فهم باشد. بعد از فروپاشی شوروی سابق و نظام دوقطبی، آمریکایی­ها برای ایجاد نظم نوین جهانی نیاز به این داشتند که تمامی ساختارهای روسی حاکم بر منطقه خاورمیانه را از بین ببرند و به سمتی حرکت کنند که نه تنها فروپاشی شوروی باعث به قدرت رسیدن مجدد روسیه نشود، بلکه روسیه فعلی را هم در حد یک قدرت منطقه ای مهار کنند و از امکان تبدیل شدن آن به یک قدرتی که بتواند آمریکایی­ها و یا قدرت های غربی را به چالش بکشاند، جلوگیری کنند. در واقع، آمریکایی­ها تلاش می­کردند که روسیه تبدیل به یک قدرت منطقه­ای شود، مانند سایر قدرت­هایی که وجود دارند. بنابراین، از دید آمریکایی­ها، روسیه هنوز بزرگ است و باید مهار شود. در چند سال گذشته، مسأله مهم این بود که سپر دفاعی را در کدامیک از کشورهای اطراف روسیه از جمله آذربایجان، ترکیه و برخی از این کشورها مستقر کنند. بنابراین، برای آمریکایی­ها مهار روسیه و مدیریت آن هنوز مسأله اصلی است. روسیه بعد از خیزش مردم در کشورهای عربی دچار یک نوع انفعال استراتژیک شد و این بی­عملی باعث شد که به سرعت پایگاه­های نفوذ تاریخی خود را در منطقه از دست بدهد. در رابطه با مساله عراق و فروپاشی حزب بعث، روسیه به گونه­ای با سیاستی عمل کرد که عملاً دست آمریکایی­ها را برای مداخله نظامی در عراق باز گذاشت که آنها توانستند حاکم آمریکایی در عراق مستقر کنند. مفهوم آن این بود که از نظر ساختاری، دولت عراق به ویژه با ساختاری روسی از زمان روی کار آمدن حزب بعث نه تنها کنار رفت، بلکه آمریکایی­ها تمامی ساختارهای باقیمانده از دوران جنگ سرد را که در عراق حاکم بود، به طور عمدی از میان بردند؛ از جمله آنها ارتش بعث عراق را منحل کردند. وقتی که ارتش در یک کشوری منحل می­شود، علامت پایان قدرت نفوذ کشوری است که آن ارتش را به وجود آورده است. از آنجایی که روس­ها ارتش بعث عراق را به وجود آ ورده بودند، چنانچه این ارتش باقی می­ماند، در آینده همیشه گرایش به سوی مادری که آن را به وجود آورده، داشت. در آن زمان، بسیاری مطرح ­کردند آمریکایی­ها اشتباه کردند که ارتش را از بین بردند. این مساله باعث شد تا بعداً آنها نتوانند ناامنی­ها را مدیریت کنند. ولی آمریکایی­ها عامدا این اقدام را انجام دادند. آمریکایی­ها با یک برنامه ارتش عراق را منهدم کردند برای اینکه این ارتش ساخته و پرداخته و مولود روس­ها بود و باید از بین می رفت. وقتی که ناتو به رهبری آمریکا در لیبی مداخله نظامی را شروع کرد، همین تئوری اجرا شد. آمریکایی­ها یک ­بار تمامی زیردریایی­های روسی لیبی را بمباران کردند، در حالی که این زیردریایی­ها در سرکوب مردم و در قدرت قذافی برای مقابله با مردم نقشی نداشت. آنها نیروی دریایی لیبی را به این صورت کاملاً از بین بردند. پایگاه­های سیرت را زدند و همه ساختارهای روسی حاکم بر لیبی را از بین بردند. به یک باره، روس ها از خواب بیدار شدند یا این حس به آنها دست داد که باید بساط خود را از منطقه خاورمیانه جمع کنند و کار آنها در این منطقه تمام شده است. چون روس­ها برخلاف آمریکایی­ها ـ که به خاطر اقتصاد، آزادی، شعارهای خود و یا فناوری و ... جاذبه دارند ـ هیچ جاذبه ای برای مردم در هیچ کشوری ندارند. تنها امکان نفوذ آنها از طریق ساختارهایی است که در کشورها ایجاد می شود و از طریق دولت ها است؛ غیر از این، دیگر تقریباً امکانی برای حضور در ساختار سیاسی قدرت و در معادلات قدرت در منطقه خاورمیانه را ندارند. بنابراین، می­توان به این نتیجه رسید که روس­ها فهمیدند اگر سوریه هم مانند لیبی و یا مانند عراق شود، آنها محدود به حوزه سرزمین جغرافیایی خود خواهند شد و آمریکایی­ها اقدامات خود را در آ نجا گسترش خواهند داد. پس از تحولات گرجستان، آمریکایی­ها حصار دور روسیه را با تغییر دولت ها یا با استقبال از تغییر دولت ها، دارند تنگ­تر می کنند که آخرین آن، اوکراین بود. در اوکراین، روس­ها بسیاری از قدرت خود را از دست دادند. درست است که روس­ها کریمه را گرفتند، ولی آنها در حال کوچک شدن و از دست دادن هستند. بنابراین، برای روس­ها، انگیزه کافی به منظور حل مسائل­شان با آمریکا از طریق مداخله نظامی در سوریه به وجــود آمده است. البته، باید به این نکتــه توجه داشت که روس­ها در مناطق خودشان درگیر مسائلی هستنــد که در آینده، آنها یقینا چالش­های بزرگی را در منطقه قفقــاز خواهند داشت. بنابراین، اگر ما با این نگاه به مداخله روسیه در سوریه توجه کنیم، روس­ها هم در راستای منافع ملی خودشان و هم برای اینکه بتوانند با آمریکایی­ها حرف بزنند، در سوریه اقدام نظامی انجام دادند. اگر آنها مداخله نظامی نکنند، آمریکایی­ها در مورد اوکراین با آ نها حرف می­زنند. ولی وقتی روس­ها در سوریه حضور نظامی دارند، آنها در رابطه با مسائل بزرگتری با آمریکایی­ها می­توانند حرف بزنند. در رابطه با مساله امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، باید دید که چه چیزی امنیت ایران را تهدید می­کند. به نظر من، مهم­ترین عاملی که امنیت ایران را در طول 50 سال گذشته، تهدید کرده، "کشورهای همجوار" هستند؛ یعنی هم در زمان رژیم گذشته، تهدید اول ایران، عراق بود و هم بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، عراق به ایران حمله کرد. در واقع، حمله نظامی به ما از طریق همسایگان بود. همچنین، الان به نظر من، مهم ترین تهدیدی که ممکن است به اجرا درآید، از طریق همسایگان است. ولی همسایگان فعلی، قدرت حمله نظامی یا درگیری نظامی با ایران را ندارند. مهم ترین تهدید برای ما این است که در کشورهای همسایه "بی دولتی" یا "دولت های ضعیف" حاکم شوند؛ این مهم ترین تهدید علیه ما است. این بی­دولتی، مبنای ظهور گروه هایی هستند که امکان به کارگیری آنها توسط قدرت های رقیب وجود دارد، مانند داعش و یا گروه هایی که الان در سوریه هستند. از این دیدگاه، یکی از تهدیدات مهم علیه امنیت ملی ما، نداشتـن دولت در کشورهـای اطراف ایران یا دولت های ضعیفی است که در چنین فضـایی، هم قدرت­ها و هم گروه­ها می­توانند اقدام کنـند، برنامه­ریزی کنند و سازماندهی کنند. مسأله دوم در رابطه با تهدید علیه ایران، اسراییل است. اسراییل، تهدید اول خود را ایران می­داند و جمهوری اسلامی ایران هم تهدید اول خود را اسراییل می داند. اسراییل هر اقدامی را علیه ایران اگر عملی بداند، اجرا می کند، مانند ترور دانشمندان هسته ای در داخل خاک ایران. اسراییلی­ها هر اقدام متصوری که قابلیت اجرایی در زمان فعلی را داشته باشد، علیه ایران در منطقه انجام خواهند داد. بنابراین، مهم ترین مسأله برای اسراییل این است که دولت در سوریه و لبنان به گونه­ای شکل بگیرد و تشکیل شود که این دولت ها نه تنها همسو با ایران نباشند، بلکه با ایران زاویه داشته باشند. چون این امر فضای لازم را در اختیار برنامه های اسراییل قرار می دهد. شما تصور کنید که اگر دولت سوریه، دولتی شبیه به دولت ترکیه باشد، مفهوم آن این است که ما از نظر هوایی تا مرز ترکیه، فضای این کشورها را باید در اختیار اسراییل تصور کنیم، هیچ امنیتی از لحاظ هوایی نخواهیم داشت و اسراییل تمام این منطقه را زیر پوشش خود قرار خواهد داد و این خطر بسیار بزرگی است. بر این اساس، من معتقدم که باید دولت­ها در سوریه، لبنان و عراق، دولت­هایی باشند که با ایران یا همسو باشند یا غیرِ همراه با اسراییل باشند و یا تحت نفوذ و فشار اسراییلی ها نتوانند قرار بگیرند، حتی دولتی مثل ترکیه از این جهت بسیار خطرناک است. چون به محض اینکه آنها با آمریکایی­ها و اسراییلی­ها تفاهم کنند، فضای شان در اختیار اسراییل و آمریکا خواهد بود. به نظر من، می­توان گفت که تهدید بعدی آمریکاست که آمریکایی­ها معتقد به "مدیریت ایران" هستند و این مدیریت را از هر روشی مجاز می­دانند که مهم­ترین آن در این دوره، مسأله تحریم­های هسته­ای بوده است. بنابراین، اگر ما از این زاویه به مسائل امنیت ملی ایران نگاه کنیم، حالا باید ببینیم که مداخله روسیه در سوریه آیا می تواند به نفع ما باشد یا نه؟ من یک دیدگاه بدبینانه دارم و آن اینکه اصولا، مداخله نظامی امنیت­زدا است و استقبال از هر نوع مداخله نظامی در هر جای دنیا برای امنیت ملی همه کشورها خطرناک است؛ همان طور که مداخله نظامی که از زمان اشغال کویت تاکنون شروع شده، ناامنی را در منطقه توسعه داده است. به نظر من، داعش و گروه­هایی از این قبیل، ساخته و پرداخته حمله به عراق هستند و آنها رو به توسعه و گسترش­اند. در بدو تشکیل، آنها مدیریت شده به وجود می آیند ولی بعد از تشکیل، از مدیریت خارج می شوند. هیچ کس شک ندارد که آمریکایی ها القاعده را درست کردند، ولی نباید شک کرد که القاعده به برج های دوقلو حمله کرد. گرچه، در ایران بسیاری نسبت به این مساله شک و ابهام دارند ولی من شخصا معتقدم که القاعده به برج­های دوقلو حمله کرد؛ البته، نه تحت مدیریت آمریکا، بلکه از جریان مدیریت آن خارج شدند. من شک ندارم که داعش تحت حمایت این نوع قدرت ها به وجود آمد ولی داعش الان تحت مدیریت و کنترل "کامل" آنها نیست؛ حتی تحت مدیریت عربستان سعودی که به آنها پول می­دهد، ترکیه­ای که به آنها آموزش نظامی می­دهد و قطر که پول در اختیار آنها می­گذارد. در اوایل بحران سوریه، یک اتوبوس از افراد سپاه متشکل از 28 نفر برای زیارت رفته بودند که داعش آنها را گروگان گرفت. ما از طریق قطر آنها را آزاد کردیم. اگر قطر روی داعش نفوذ نداشت، این افراد آزاد نمی شدند. ولی این امر بدین معنا نیست که برنامه­ریزی برای حمله به پاریس را عربستان، قطر و ترکیه انجام داده باشند. در واقع، در اینجا، این گروه­های از حوزه مدیریت آنها خارج می شوند. آیا حملات داعش به پاریس، لبنان و عراق را باید یک جور تحلیل کنیم و یا شاخه­های مختلفی از داعش وجود دارند که ممکن است جریانات امنیتی به خاطر برنامه های خود آنها را هدایت کنند تا اقداماتی را انجام دهند؟ پاسخ بدبینانه این است که حملات پاریس برای انجام اقدامی بزرگ در منطقه خاورمیانه است؛ از نظر برنامه­ریزی قدرت­هایی مانند آمریکا، اروپا و دیگران که آنها می­خواهند مسائل دیگری را حل کنند. ولی من فکر می کنم که این گونه نباید تحلیل کنیم. توسعه تروریسم داعش پای همه کشورها را درگیر این موضوع خواهد کرد. بنابراین، برای اینکه امنیت در این منطقه توسعه پیدا کند، باید همه کشورها سه اقدام را دستور کار خود قرار دهند: 1) تقبیح و مخالفت با مداخله نظامی از سوی هر کشوری؛ 2) مبارزه با تروریسم به طور همه جانبه از سوی همه کشورهایی که تروریسم را بلای امنیت بشری می دانند 3) احترام گذاشتن به آرای ملت­ها و پذیرفتن حاکمیت ملت­ها در همه کشورها با سازوکارهای عادلانه نه مداخله گرایانه. بعضی ها از طریق رای هم با مداخله ممکن است که بخواهند افراد خودشان را حاکم بکنند. اگر ما به این سه اقدام بتوانیم با مذاکره و دیپلماسی توسعه بدهیم، شاید ان شاء الله به سمت امنیت و صلح حرکت بکنیم. کیهان برزگر: بسیار متشکرم. نکات بسیار جالب و مهمی را مطرح کردید. در این قسمت از بحث نیز در خدمت آقای بهشتی پور، تحلیلگر ارشد مسائل روسیه هستیم. همچنین، ایشان مدیر بخش­های مختلف تحلیلی در سازمان صدا و سیما بوده­اند. حسن بهشتی پور: من رئوس نکات اصلی درباره این سه سوال را توضیح خواهم داد. درخصوص سوال اول که اهداف روسیه در سوریه چیست، من به هفت هدف که رهیافت سی سال کار راجع به روسیه قبل و بعد از فروپاشی شوروی سابق است، اشاره خواهم کرد. البته، وقتی می­خواهیم هدف یک کشور را تشریح کنیم، باید هم به سیاست­های اعلانی آن یعنی به آنچه به طور رسمی پوتین، لاوروف و مسئولان روسی می­گویند، توجه بکنیم و هم به سیاست­های اعمالی که نتیجه سیاست های گذشته و فعلی است و به عنوان یک تحلیلگر می­توان آنها را حدس زد و استخراج کرد، توجه داشته باشیم. به طور خلاصه، اهداف روسیه در سوریه عبارتند از: 1) حمایت از شریک استراتژیک خود در خاورمیانه یعنی دولت اسد در سوریه. اسد و دولت اسد یک شریک استراتژیک برای روسیه است؛ 2) ممانعت از به قدرت رسیدن یک دولت متحد غرب در دمشق. روسیه به دنبال این است که دولتی که در دمشق به قدرت خواهد رسید، طرفدار غرب نباشد و با خود او روابط نزدیک­تری داشته باشد؛ 3) مقابله با جریان های افراط گرایی مذهبی به منظور ریشه کن کردن گروه های تروریستی که از قفقاز شمالی به سوریه و عراق آمده اند. دلایل متعددی وجود دارد مبنی بر اینکه 7000-5000 نیرو از قفقاز شمالی و آسیای مرکزی به حوزه داعش در عراق و سوریه وارد شده اند. روسیه معتقد است که اگر در اینجا مقابله جدی با آنها داشته باشد، می­تواند در واقع، امنیت ملی خود را تامین کند؛ 4) حفظ موقعیت خود در سوریه به ویژه در بندر راهبردی طرطوس در شرق مدیترانه. بندر طرطوس از پنجاه سال گذشته تاکنون و از دوره شوروی سابق برای روسیه مطرح بوده و الان اهمیت بسیار بیشتری را پیدا کرده است؛ 5) هدف بعدی، حضور در حیاط خلوت آمریکا است ـ از نگاه روس­ها، خاورمیانه سال­های سال حیاط خلوت آمریکا بوده است ـ همان طور که آمریکایی­ها در شرق اروپا پیشرفت کردند، به اوکراین رفتند و تا خود کیف هم پیش رفته اند. کیف بسیار زیاد برای روسیه حائز اهمیت بوده است چون آن همواره پل ارتباطی بین روسیه و غرب بوده است. وقتی کیف در دست غرب است، برای روس­ها فوق العاده از نظر امنیت ملی حیاتی است. به همین دلیل، روس­ها در اولین اقدام، کریمه را در شمال دریای سیاه می گیرند و در دومین اقدام هم در سوریه به طور وسیعی شرکت کرده­اند؛ 6) بودن روس­ها در سوریه بسیار اهمیت دارد چرا که سوریه دروازه ورودی روسیه به خاورمیانه است؛ یعنی همیشه نگاه روسیه به سوریه به عنوان یک دروازه ورود به خاورمیانه بوده، چون مهم­ترین شریک استراتژیک روسیه در خاورمیانه چه در دوره شوروی سابق و چه در دوره جدید همواره سوریه بوده است. بحث دوم این است که حضور روسیه در سوریه چه تاثیری بر روند بحران این کشور و معادلات سیاسی ـ امنیتی خاورمیانه خواهد داشت؟ حملات هوایی روسیه در واقع، نقطه اوج عملیاتی است که این کشور انجام داده است. به نظر من، این اقدام روسیه نقطه عطفی در سیاست های آن است. روسیه برای اینکه این تصمیم مهم را بگیرد، اقدامات زیادی را انجام داده است؛ هم در داخل کشورش و هم در صحنه بین المللی. در واقع، روسیه نقش­های متعددی را بازی کرده و اقدامات مختلفی را انجام داده تا بتواند توجیه کند که چرا باید اقدام نظامی در سوریه انجام دهد، چون سوال بسیار مهمی است که چرا روسیه باید در سوریه اقدام نظامی و حمله هوایی انجام دهد و این امر تبعات و هزینه هایی را برای آن دارد. در پاسخ به این سوال، روس­ها به عنوان مثال در داخل روسیه می­گویند که ما داریم برای امنیت داخلی خودمان می­جنگیم و در آنجا قفقازی­ها را داریم سرکوب می­کنیم. از طرف دیگر، سوریه مرکزی برای آزمایش انواع و اقسام سلاح­های روسی شده است. روسیه انواع هواپیماهای جنگنده و موشک­های خود را مورد آزمایش قرار می­دهد. بنابراین، توسعه حضور روسیه در خاورمیانه معادله را برای این کشور تغییر داده و در واقع، روسیه در روابط خود با آمریکا مایل است که از این به بعد، با کارت سوریه و خاورمیانه در برابر توسعه طلبی آمریکا و اتحادیه اروپا بازی کند؛ یعنی کارت سوریه و حضور در خاورمیانه موقعیت بین المللی روسیه را افزایش داده است. من پاسخ به سوال سوم یعنی تاثیر حضور روسیه در سوریه بر منافع و امنیت ملی ایران را به دو بخش تقسیم کرده­ام: فرصت ها و تهدیدات. در بخش فرصت ها به این موارد می­توان اشاره کرد: 1) تقویت موقعیت اسد به عنوان متحد درجه اول ایران بعد از حملات روسیه. شکی نیست که موقعیت اسد تقویت شده است. در واقع، اسد در روی زمین بسیار وضعیت بدی پیدا کرده بود و اوضاع او خوب نبود. غیر از اینکه یک سوم سوریه در دست او بود، تفوقی از لحاظ نظامی بر مخالفان خود نداشت. بعد از آنکه روسیه عملیات نظامی خود را شروع کرد، ارتش سوریه روحیه گرفت و جبهه­ای که در آنجا بسیج شده و به کمک حزب الله و ایران دارد می­جنگد، در شرایط بهتری قرار گرفتند. در واقع، حملات هوایی اوضاع داعش را در شرایط بدی قرار داد. بنابراین، این یک فرصت است که وقتی اسد می خواهد وارد مذاکره شود، با دست پُرتری، زمین های بیشتری را داشته باشد و اگر وی بتواند حلب را بگیرد، در مذاکرات آینده وضعیت بسیار بهتری را خواهد داشت؛ 2) حملات روسیه موجب تضعیف موقعیت داعش در سوریه و تقویت دولت اسد برای مذاکرات آتی شده است؛ 3) بعد از حملات نظامی روسیه، موقعیت عربستان، ترکیه و قطر در سوریه نسبت به گذشته تضعیف شده است. به همین دلیل، آنها سراسیمه شروع به مذاکرات با روسیه کردند؛ برای اینکه آنها ببینید که روسیه اولا چه اهدافی دارد، خط مقدم و خط قرمز آن کجاست، این عملیات تا کجا می­خواهد پیش برود و چه مدتی ادامه خواهد داشت؛ 4) نقش بیشتری برای ایران در مذاکرات بین المللی سوریه ایجاد شده است. بدون شک، اگر روسیه وارد یک اقدام نظامی در سوریه نمی­شد، شاید غرب به این زودی­ها با حضور ما در مذاکرات بدون گذاشتن پیش شرط موافقت نمی­کرد. چون غربی­ها برای حضور ما در مذاکرات همیشه پیش شرط می­گذاشتند و همیشه می­گفتند که ایران بخشی از مشکل است و نمی­تواند بیاید و خودش مشکل را حل کند. ولی امروز، غربی­ها پذیرفته­اند که ایران می­تواند نقش آفرینی کند و می تواند مشکل سوریه را حل کند و این فرصت برای ما است. این فرصت به نظر من، تحت عملیات نظامی روسیه بوده است. همچنین، در بخش تهدیدات می­توان این نکات را مطرح کرد: اول اینکه، مهم­ترین خطر حرکت نظامی روسیه این است که آن به یک رویه حقوقی تبدیل بشود. اگر این مساله فردا یک رویه حقوقی بشود که روسیه یا هر کشور دیگری بخواهد بدون مجوز شورای امنیت به کشور دیگری حمله کند، این امر واقعا هم برای ایران و هم برای هر کشور دیگری مشکل ساز خواهد شد. اصولا از اقدام نظامی علیه کشوری دیگر نباید طرفداری شود، هر چند که در کوتاه مدت به نفع ما باشد چون در بلند مدت ممکن است این مساله به یک رویه حقوقی خطرناک در صحنه بین المللی تبدیل شود. دوم، شلیک موشک­های میان برد روسیه از دریای خزر، بدون شک تهدیدی برای امنیت ایران بود؛ درست است که ما خودمان امکان آن را ایجاد کردیم. ولی شلیک موشک ها که به راحتی از دریای مدیترانه می توانست انجام شود، وقتی از دریای خزر انجام می­گیرد، یعنی اینکه روسیه می­خواهد موشک­های میان برد خود را امتحان کند و همچنین، بالاخره نمایش قدرتی برای همه کشورهای همسایه است. سوم، نقش موثر ایران در صحنه جنگ سوریه تحت تاثیر رهبری عملیات هوایی روسیه قرار گرفته است؛ این برای ما یک تهدید است. به هر حال، ما بازیگر اصلی در سوریه هستیم و بسیار برای ما مهم است که تحت فعالیت­های روسیه عمل نکنیم؛ یعنی در افکار عمومی دنیا، سوریه و منطقه طوری نباشد که جمهوری اسلامی ایران تحت هدایت و رهبری روسیه دارد دست به اقدام نظامی در سوریه می زند؛ سوریه ای که این همه ایران برای آن زحمت کشیده است. اساسا حضور ما در سوریه، با توجه به تهدید اسراییل است و سوریه، یک خط مقدم جبهه برای ما در برابر اسراییل است. این حضور از سال های قبل بوده و سرمایه گذاری بسیار مهمی در آنجا شده است. اما اگر قرار باشد که عملیات نظامی روسیه این حضور را تحت تاثیر قرار بدهد، این به نظر من، یک تهدید است. موضوع چهارم که به عنوان یک تهدید جدی مطرح می­شود، این است که روسیه متهم به معامله­گری است. ولی همه کشورها معامله می­کنند. هر کشوری که منافعش ایجاب کند، معامله می­کند. اما به هر حال، این خطر وجود دارد که روسیه با غرب معامله­ای را انجام بدهد که به زیان ایران آن باشد. این یک تهدید است یعنی ما باید حواسمان باشد که تقویت موقعیت روسیه در سوریه باید با هماهنگی و همکاری با ایران انجام شود و به شکلی نباشد که یک دفعه آنها به سمت اسراییلی­ها و آمریکایی­ها بروند. اگر چنین حالتی پیش بیاید، بدون شک برای ما یک تهدید محسوب خواهد شد. کیهان برزگر: سپاسگزارم. تاکنون، با توجه رویکردهای نظامی و سیاسی بحث شد. هم اکنون دکتر متقی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با رویکردی استراتژیک به موضوع این نشست خواهند پرداخت. ابراهیم متقی: نکته­ اولی که من قصد دارم مطرح کنم، این است که روسیه برای سیاست خارجی ایران همواره یک معما بوده است. نگاه ما به روسیه، یک نگاه دوگانه در دوران های مختلف تاریخی است. اگر بخواهیم که بر اساس رهیافت رئالیستی به نقش روسیه در فضای موجود امنیتی بپردازیم، طبعا باید یک تحلیل تاریخی در ارتباط با الگوهای رفتاری روسیه در دوران های گذشته داشته باشیم. نکته دوم اینکه همواره مولفه های ژئوپلیتیکی نقش موثر و تعیین کننده­ای در حوزه سیاست خارجی دارد. از آنجایی که ژئوپلیتیک تغییر چندانی پیدا نکرده و همچنین، فرهنگ سیاسی روسیه ثابت باقی مانده و شکل بندی های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی ایران هم در چنین وضعیتی قرار دارند، بنابراین، می توانیم یک نتیجه­گیری نسبتا ثابت در ارتباط با موضوعات و فرآیندهای تاریخی داشته باشیم. روسیه هیچ­گاه به ایران اعتماد امنیتی نداشته است. همواره ایران را به عنوان بخش لغزان و سیال حوزه امنیتی خود می­دانسته است که به سمت غرب گرایش دارد. در دوران های مختلف تاریخی، این نگرانی همواره در نگرش روس­ها وجود داشته است. من دو سال پیش، به مدت کوتاهی در مسکو بودم و در آنجا چنین نگاهی را در نظریه پردازان به ویژه تحلیلگران مسائل دفاعی ـ امنیتی روسیه نسبت به ایران مشاهده کردم. نکته جالب این بود که حتی ریچارد دالتون که زمانی سفیر انگلیس در ایران بود، او هم در روسیه و در مراکز تحقیقات استراتژیک روسیه کار مطالعاتی می کرد و دغدغه بسیار شدیدی در ارتباط با ادراک ایرانیان نسبت به مسائل امنیت منطقه ای داشت. بحث روسیه این است که ایران چه رویکردی را در فضای منطقه­ای می­خواهد داشته باشد؛ با توجه به اینکه نگاه روس ها نسبت به ما، یک نگاه کاملا فرادستی است. ویژگی اصلی سیاست خارجی روس ها در برخورد با کشورهای مختلف، عدم انعطاف پذیری است. ما یک نوع الگوی رفتاری نسبتا زمخت را در سیاست خارجی روس­ها می­بینیم. همان طور که روندها و الگوهای سیاست خارجی ما آن ظرافت لازم را در دوران­های مختلف ندارد. همیشه ادبیات، مفاهیم و الگوهای رفتاری­ایی را به کار می گیریم که ادراک بازیگران مختلف سیاست بین­المللی را در رابطه با ما تحت تاثیر قرار می دهد. نگاهی که روس­ها نسبت به ما دارند، این است که ایران باید فضای رفتار منطقه­ای خود را حداقل در یک وضعیت متوازن شده با روسیه و جهان غرب تنظیم کند. فکر نکنید که روسیه و جهان غرب در وضعیت رقابت تعارضی قرار دارند. تحلیل من این است که آنچه در روسیه اتفاق می­افتد و آنچه که ایران به سمت آن می­رود، نمونه­هایی از بازی بزرگ اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 را منعکس می­کند؛ همان بازی بزرگی که زمینه­های اشغال ایران را در سال 1941 به وجود آورد و همان بازی بزرگی که رضا شاه در سال 1941 شوکه شد؛ او هیچ گاه فکر نمی کرد که اتحاد شوروی سوسیالیستی با آمریکا و انگلیس که نظام سرمایه داری و الگوهای دموکراتیک را پیگیری می­کنند، به نوع وحدت استراتژیک برسند. نگاه بعدی روس­ها در فضای موجود این است که ایران بر هم زننده وضع موجود است؛ یعنی بازیگر گریز از مرکز است. روس­ها هیچ گاه این نگاه را ندارند که بازی ایران مبتنی بر قواعد ساختاری نظام بین­الملل است. در دوره جنگ ایران و عراق، ما از آمریکایی­ها تسلیحات مدرن گرفتیم، موشک­های فینیکس و تاو گرفتیم ولی از روس­ها کوچک­ترین امکانات و تجهیزاتی را برای تقویت بنیه دفاعی­مان نگرفتیم. این نشان می دهد که فضای روسیه در برخورد با ما انعطاف پذیری بسیار محدودی را دارد. فضای منطقه­ای موجود الگوی رفتاری روسیه را به گونه­ای شکل داده که ناچار به تعامل تاکتیکی با ما است. الگوی رفتاری روسیه با ما مطمئنا مبتنی بر "همکاری تاکتیکی" است. این همکاری تاکتیکی در قالب شکل بندی­های موازنه تهدید معنا پیدا می­کند. امروز روسیه و ما، هر دو یک نوع تهدید مشترک داریم. وقتی که این تهدید مشترک وجود دارد، طبیعی است که روسیه یک نوع کنش تاکتیکی را انجام می­دهد و بر اساس این کنش تاکتیکی الگوی همکاری با ایران را در ارتباط با فضای منطقه­ای در پیش می­گیرد. در فضای همکاری­های تاکتیکی به هیچ وجه نباید فکر کرد که ادراک روسیه در رابطه با ما این است که ما بازیگر خوب محیط منطقه­ای خاورمیانه هستیم؛ آنها ما را یک جلوه دیگری از بازیگری می دانند که محیط منطقه­ای را می­خواهد تحت تاثیر قرار بدهد، موازنه قدرت را تغییر دهد و بر اساس تغییر در موازنه قدرت برای خود نقش یابی منطقه­ای کند. روس­ها خیلی راحت­تر با آمریکایی­ها، انگلیسی­ها و فرانسوی­ها در ارتباط با امنیت منطقه­ای به نوعی، به توافق می­رسند. علت آن این است که الگوی رفتاری آنها بر اساس یک نوع محاسبه­گرایی است که ما آن را در قالب عقلانیت استراتژیک تلقی می­کنیم. نباید فکر کنیم که نگاه و الگوی رفتاری آنها در رابطه با برنامه هسته­ای ایران، تحریم­هایی که علیه ما انجام گرفت و حتی در روند مذاکرات هسته ای که ما داشتیم، متمایز شده­ از آمریکایی­ها بود. روسیه در شرایطی وارد فضای سوریه شد که ما فکر می­کنیم که روسیه همین دو ماه گذشته وارد سوریه شده، در حالی که نیروهای روسی حداقل سه سال است که در محیط امنیتی سوریه فعال هستند. آنها حوزه موشکی سوریه را در اختیار دارند؛ یعنی اینکه هم موشک­های زمین به هوا و هم موشک­های زمین به زمین در کنترل روسیه قرار داشته است. این نگرانی همواره برای روس ها وجود داشت که مبادا قدرت تاثیرگذار ایران در سوریه زمینه­هایی را به وجود آورد برای اینکه سوریه موشک­های زمین به زمین خود را به سمت اسراییل شلیک بکند. این برای اسراییلی­ها و آمریکایی­ها یک کابوس بود. به همین دلیل است که فضایی که وجود داشت، این بود که روسیه کنترل سیستم موشکی سوریه را در اختیار گرفت؛ چندین هواپیمای ترکیه را زد اما در ازای آن، با یک نوع کنترل مانع شلیک غیرقابل پیش­بینی موشک­های زمین به زمین سوریه به اسراییل شد. به همین دلیل بود که وقتی که روسیه وارد اقدامات پرشدت در سوریه شد، نتانیاهو سفری به مسکو داشت و در آن سفر، این بحث مطرح شد که روسیه چگونه می تواند امنیت اسراییل را حفظ کند. امروز برای اسراییل، امنیت اسراییل مهم است. بنابراین، در شرایط بحران و تهدید، مهم­ترین مساله برای کشورها این است که امنیت چگونه حفظ خواهد شد. روند مذاکرات وین 1 و 2 هم نشان می­دهد که الگوی بازی روس­ها، تغییر و جابه­جایی در کارگزاران سیاسی سوریه است. تغییر در ساختار سیاسی سوریه با وجود روسیه راحت­تر انجام می­گیرد و با وجود روسیه، ایران انعطاف پذیری بیشتری را برای تغییر در حوزه کارگزاری قدرت خواهد داشت. بنابراین، روس­ها چه با نظامیان سوریه و چه با نظامیان ارتش آزاد ارتباط دارند. آنها یک نوع درک متقابل در ارتباط با موضوعات امنیت منطقه­ای دارند. گفته شده که دولت انتقالی شش ماه دیگر باید شکل بگیرد. به نظر من، این شش ماه حداکثر به نه ماه یا یک سال خواهد رسید. مطمئنا، این دولت انتقالی دولتی خواهد بود که به هیچ وجه با شکل بندی موجود قدرت در سوریه مفهوم پیدا نخواهد کرد و قطعا این دولت از میان نظامیانی خواهد بود که طی سال های گذشته، یک نوع همبستگی الگویی و تاکتیکی و درک امنیتی را با روسیه به دست آورده اند. کیهان برزگر: دیدگاه آخر ما مربوط به آقای دیوسالار دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران است. ایشان با رویکردی توسعه­ای بحث خواهند کرد و نگاه ایشان، مبتنی بر منابع قدرت است. عبدالرسول دیوسالار: مداخله نظامی روسیه در سوریه را از منظری دیگر هم می­توان دید و آن "ساخت قدرت در درون روسیه" است. بحث من پاسخ به این سؤال است که ـ به عنوان پدیده ای که در خاورمیانه دارد اتفاق می­افتد ـ آیا می­توان از تحول در ساخت قدرت در روسیه صحبت کرد و احیاناً این تحول در ساخت قدرت در روسیه، آیا می تواند تأثیراتی بر امنیت ملی ما بگذارد. به نظرم، ما از لحاظ تاریخی، یک نوع کم توجهی نسبی را نسبت به روندهای ساخت قدرت در روسیه داشته­ایم. برای مثال، اتفاقات قرن 19 و عهدنامه­های ترکمنچای و گلستان ناشی از این بود که ما نتوانستیم روند شناسی دقیقی بکنیم از اینکه اساساً تحول ساختار قدرت در روسیه چگونه دارد اتفاق می­افتد، شیب قدرت نظامی و امنیتی و حتی شیب قدرت اقتصادی در روسیه به چه سمتی دارد می­رود و این سمت و سوی احتمالاً چه ساختارهای تهدیدآمیزی را می­تواند برای ما ایجاد کند. به عبارت دیگر، ما هیچ­گاه روند شناسی دقیقی از ساخت قدرت در روسیه به طور تاریخی نداشته­ایم. به همین خاطر، من فکر می­کنم که مسأله سوریه و ورود روسیه به آ ن را به عنوان نمادی کلیدی برای تحلیل مسأله ساخت قدرت در روسیه می­توان دید. بسیاری از غربی­ها مطرح می­کنند که اساساً برنامه مدرنیزاسیون ارتش روسیه چندان موفق نبوده و شکست خورده اما دقیقاً برعکس است. بعد از اتفاقات سال 2008 در گرجستان، تغییرات اساسی در ساختار نظامی روسیه ایجاد شد که این موضوع جای بحث بسیار جدی را دارد و ما باید بیشتر به آن توجه کنیم. چون آن مساله یک نوع تولید قدرتی را در روسیه ایجاد کرده که من نشانه­های این تولید قدرت را در جنگ سوریه می­بینم. بنابراین، سؤال این است که آیا اساساً ساختارهای تولید قدرت در روسیه دچار تغییر شده­اند؟ آیا ما شاهد تغییرات جدیدی را ساختارهای تولید قدرت در روسیه و الگوهای جدیدی از تولید قدرت را هستیم؟ پاسخ من به این سؤال مثبت است. به عبارت دیگر، من جنگ روسیه در سوریه را از چند منظر، متفاوت می­بینم. اولین تفاوت این است که این اولین جنگ روس­ها در خارج از سرزمین خودشان است که از نیروهای مشترک دارند استفاده می­کنند؛ یعنی در واقع، ساختارها و شاخه­های مختلف قوای نظامی­شان برای اولین بار، در قالب یک عملیات مشترک نظامی دارند با یکدیگر همکاری می­کنند. اتفاق کلیدی دوم در جنگ سوریه، لجستیک بسیار چابک ارتش روسیه است که پیام بسیار محکمی را برای همه کسانی که داشتند این صحنه را تحلیل می­کردند، داشت. معنای این لجستیک این است که حدود 2000 سرباز به همراه مجموعه تجهیزات آن

[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صدای ایران]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن