واضح آرشیو وب فارسی:پایتخت: چنانکه خاطر خطیر آقایان مستحضر است، در محاکمات و مقدمات آن همواره اصل و مبنای کار، فرض بی گناهی متهم است و برای اثبات گناه کاری، ادله ای که از نظر عرف و قنون قطعی شناخته شده باشد جستجو می گردد و صرف سوءظن، مبنای تحقیقبسم الله الرحمن الرحیم ریاست معظم دادگاه! قضات عالی مقام! اجازه فرمایید پیش از شروع مدافعات خود، جسارت ورزیده عصاره ای از گفته های بزرگترین دادگر جهان انسانیت علی بن ابیطالب علیه السلام را با مدد حافظه در قالب عبارتی کوتاه تقدیم دارم: «هان ای قلمزن بندگان خدا! جز از خدا میندیش و به جز رضای او مطلب! زنهار به خاطر آفریده ای، طوفان خشم آفریننده را بر بوستان هستی خویش بر نیانگیزی و در حق بنده ای از بندگان خدا ستم روا مداری! هرگر جز به راستی میندیش و جز بر حق قضاوت مکن… و بدان که خدای را- عزوجل- دیوانی است که در آن هر خرد و کلان کار و بار تو مضبوط و مسطور است، تا آن گاه که به دادگاه عدل او درآیی و پاداش یا سزای کار خویش را در آن بازیابی»… و اینک با عرض معذرت مجدد، به مدافعات خود می پردازم. فکر می کنم خوشبختانه در این مورد کار دشواری به عهده بنده نیست چون پرونده متشکله سراپا حاکی از بی گناهی و برائت این جانب است و این خود از شگفتی های حوادث قضایی است که گاه پرونده ای که علیه متهمی و برای اثبات گناه کاری او به وسیله ی مدعیان تشکیل می شود به عکس مطلوب نتیجه داده و خود سندی می شود بر برائت او… و خدا را بر این پیش آمد بسی سپاس… چنانکه خاطر خطیر آقایان مستحضر است، در محاکمات و مقدمات آن همواره اصل و مبنای کار، فرض بی گناهی متهم است و برای اثبات گناه کاری، ادله ای که از نظر عرف و قنون قطعی شناخته شده باشد جستجو می گردد و صرف سوءظن، مبنای تحقیق و در جرائمی که از نوع جنحه است حتی انگیزه دستگیری قرار نمی گیرد. این اصلی است که هم از نظر قوانین عرفی بیشتر جوامع زنده و هم از نظر ضوابط شرع مقدس اسلام جای تردید و تشکیک نیست. متأسفانه در پرونده اینجانب به عکس رفتار شده، یعنی در تمام مراحلی که پرونده تاکنون پیموده چه در تحقیقات ابتدایی و چه در تحقیقات بازپرس و چه در تنظیم کیفرخواست، مبنای امر همه جا سوءظن و گاهی کج فهمی و مغلطه کاری بوده، گویی حضرات ضابطین قضائی و در رأس ایشان سرکار دادستان محترم چون هیچ دلیلی بر وقوع جرم نیافته اند، نفس فقدان دلیل را دلیل بر ثبوت جرم دانسته اند؛ و من پس از مطالعه دقیق پرونده امر و رسیدن به این حقیقت که عرض شد، به یاد ماجرای آن ساده دل بینوایی افتادم که شنیده بود دزد شبانه وقتی به خانه ای وارد شد نه چراغی برمی افروزد و نه صدایی برمی انگیزد و چون نیمه شب هر چه گوش فراداد صدایی نشنید و هرچه به اطراف نگریست فروغ چراغی ندید جای تردید برایش باقی نماند که دزد نابکار در خانه است… تا آخر داستان که بدین جا منتهی می شود که بالاخره این سوء تشخیص و سوء استنتاج گرچه زیان مالی برایش به بار نیاورد ولی اعصاب او را چندان فرسود که آورده اند تا آخر عمر لحظه ای نیاسود… (کتاب شرح اسم، صفحه ۴۰۶ و ۴۰۷)
شنبه ، ۷آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایتخت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]