واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همه باید کار فرهنگی انجام دهیم و در مواقعی خود را مرور کنیم و مرور خود باید در حضور دیگران انجام پذیرد. نباید به دانسته ها و داشته هامان دل خوش کنیم. در واقع ما چیز زیادی نمی دانیم. اگر دانسته ها و مفروضاتمان و آن چیزهایی که بر ذهنمان حاکم شده، مانع شود که در مورد نکات جدید توجه نکنیم خودمان را تبدیل به سنگواره ای می کنیم که تفکر و ابداع و خلاقیت و حتی یادگیری واقعی را از دست داده ایم . باید جوانان ما عشق به یادگیری را در خودشان تقویت کنند. امیدوارم وقتی از جوانی پرسیدند برای چه زنده هستی، بگوید برای یادگرفتن زنده هستم. کانت در ۴۰سالگی وقتی استادی در زیست شناسی حرف تازه ای داشت در کلاسش ثبت نام می کرد. همانطوری که سقراط گفته یادگیری تنها فضیلت است. از بزرگی دانش همین بس که یادگیری تنها فضیلت است. این مسئله نشان می دهد ذهن کسی که یاد می گیرد زنده است. اگر سر درخت نخل را بزنید درخت می میرد و درخت نخل برعکس تمام گیاهان و درختان دیگر است. فرهنگ هم مثل درخت نخل است. اگر به فکر رشد فرهنگ و جستجوی آتیه فرهنگ خودمان هستیم باید در یک دوراندیشی وسیعی فرهنگ خودمان را گسترش دهیم. کسانی که بالای درخت نخل، یعنی فرهنگ را رشد می دهند جوانانی هستند که نه با عناد بلکه با تأمل و دقت و صداقت و صراحت و وجدان این کار را باید بکنند. استاد یا دانشجویی که وجدان کاری نداشته باشد مثل این است که اصلاً وجود ندارد و وقتش را تلف کرده است. در اینجا فضایل اخلاقی یادگیرنده و یاد دهنده و وجدان اخلاقی اش مطرح است. نمی شود علم و خودمان و یا دیگران را گول زد. بنده تمام تحصیلاتم در فرانسه بوده و زبان فرانسه را به خوبی صحبت می کنم. آلمانی و انگلیسی من ضعیف است ولی تا آنجا که می توانم از لغات خارجی در نوشته ها و سخنانم استفاده نمی کنم. خانم دکتری که برای فضل فروشی در برنامه تلویزیون می گوید تایم من با تایم شما جور نیست چرا به جای تایم از زمان یا وقت استفاده نمی کند. در کارشناسی فلسفه در فرانسه فقط فلسفه درس نمی دهند بلکه با سایر رشته های مختلفی که مربوط به علوم اجتماعی و فلسفه می شوند روبرو هستیم. مثل تاریخ، تاریخ هنر، فلسفه عمومی، منطق، تاریخ فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی، روانشناسی و … . با مجموعه دانش هایی که ظاهراً با فلسفه ارتباطی ندارند سروکار داریم. وادارمان می کنند که ماکس وبر، مارکس و … بخوانیم. در مقدمات باید با وسعت خیلی زیادی اطلاعات جمع کنیم. من هم تا حدودی جامعه شناسی خوانده ام هر چند که رشته اصلی ام فلسفه است. وقتی می گوییم تخصص، منظور آن نیست که فقط دو سه لغت یا عبارت تخصصی بیان کنیم. تخصص در شروع کار نباید مانع از جامعیت تحصیل شود. تحصیلی که جامعیت نداشته باشد، در همان تخصص هم مشکل خواهد داشت. در گذشته در مدارس قدیمی دانشگاه را جامع می نامیدند مثل جامع الازهر، این جامعیت است که یک جایی را به دانشگاه یا مرکز آموزشی تبدیل می کند. دانشگاه صرفاً ساختمانی نو، مدرن و مجهز نیست بلکه می توان روی زمین و بر روی کاه نشست ولی جوینده بود. مربیان شما و آن نیروی سازنده و جوینده است که دانشگاه را می سازد. مانند سر نخل که اگر بریده شود، درخت می میرد، اگر جستجوگری و یادگیری و پویندگی را از جوانان بگیریم دانشگاه از بین می رود. امروز همه می گوییم علوم انسانی به معنای جدید کلمه اش که در قرن ۱۷و ۱۸و خاصه ۱۹در غرب شروع شد، یک رشته های جدیدی است که این لفظ را حتی در کتب قدیمی اروپائیان نمی توانید بیابید. تاریخ از قدیم الایام بوده و یکی از قدیمی ترین رشته های بشری است. هرودوت که اصلاً روح تاریخ است. مورخان رومی و اسلامی و ایرانی ای هم هستند که آثارشان شاهکار است. مثل تاریخ بیهقی، مجمع التواریخ، یا تاریخ جوینی. این مورخان با احاطه فوق العاده ای جو و زمان خود را نشان داده اند. اما شروع علوم انسانی در غرب از قرن ۱۷و ۱۸شروع می شود. در قدیم علم النفس یا بعداً روانشناسی می گفتند. از زمان فیثاغورث، علم النفس وجود داشت. با این حال علوم انسانی در غرب با یک مبنای جدیدی شروع می شود. به لحاظ موضوع اینها فرق ندارند ولی روش کار علوم انسانی، جدید است. تازه در این قسمت هم ریشه های علوم انسانی جدید را می توان جستجو کرد. امکانات جدید علوم انسانی به خصوص در ایران باید برای ما جستجو شود. همان چیزی که ویکو و هردر به نحوی گفتند؛ درباره ایران هم صدق می کند. این همه شاعر و حماسه سرا و مورخ و نویسندگان بزرگ و غربی که از اینجا رد شده اند را نمی توانیم همینطوری بگوییم همگی باطلند. اگر در علوم انسانی کار می کنیم باید شأن این علوم را حفظ کنیم. علم تقلیدی علم نیست. تا دورکیم را نخوانیم جامعه شناسی را نمی فهمیم. ما هنوز احتیاج به علوم انسانی را احساس نکرده ایم. تظاهر به دانستن و نیاز به آنها می کنیم. وقتی آنها را معتبرتر می دانیم که بدانیم با ریشه هامان اتصال دارند. اگر تحقیق در آنها نکنیم ریشه مان از بین می رود. مانند درخت نخل باید این علوم را رشد داد. دانستن این علوم باعث می شوند نیازهای فرهنگی جامعه مان رفع شوند. علوم انسانی نمی تواند غیر از فرهنگ و گذشته و آینده خود باشد. نباید فرصت را در این برهه از زمان از دست بدهیم. * استاد فلسفه دانشگاه تهران / اطلاعات
چهارشنبه ، ۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: انتخاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]