واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: بیش از پنج سال از خودسوزی محمد بو عزیزی در دسامبر2010 در تونس می گذرد شخصی که با این عمل دلخراش نام خود را در تاریخ به ثبت رساند. در آن زمان نه خود او و نه هیچکس دیگری را نمی توان یافت که پیش بینی کند این خود سوزی به دیکتاتورسوزی بینجامد. این عمل اعتراضی او نه تنها این حکومت ها را سوزاند بلکه پایه های حکومت های دیگر را نیز لرزاند و ترس را بر پیکر بسیاری از حکومت های دیگر افکند و جنبشی را در منطقه به راه انداخت. درباره این که فلسفه این خودسوزی چه بوده و چگونه به سوزاندن حکومت ها سرایت کرد و پیرامون چگونگی شروع آن اعتراضات بحثهای بسیاری گفته و نوشته شد. نکته دارای اهمیت در این رابطه این بود که سیستم های کهنه سیاسی آن کشورها که اتکای زیاد به نظامی گری، انحصار قدرت، فساد مدیریتی و... داشتند دیگر جوابگوی خواسته های مردم و قشر جوان آن کشور ها نبودند و امواج این اعتراضات دیر یا زود لرزه هایی به قامت حاکمان آنها وارد خواهد کرد. در اوایل این اعتراضات نظریات بسیاری در عالم سیاست به میان آمد؛ برخی آن را جنبش های بهار عربی نامیدند، برخی دیگر به آن بیداری اسلامی گفتند و بعضی هم بر آن نام جنبش دموکراسی خواهی گذاشتند. عده ای هم ریشه یابی آنها را به ریاضیات کشاندند تحت عنوان نظریه «آشوب». در نظریه «آشوب» ادوارد لورنس(لورنتز) معتقد بود که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه معادلات پیش بینی کننده جوی منجر به تغییرات بسیار شدید در نتایج حاصل از آنها می گردد. به عبارتی دیگر این اثر پروانه ای به گونه ای است که یک تغییر جزیی در ابتدا منجر به یک تغییر بسیار بزرگ در پایان خواهد شد. بدین مفهوم که مثلا اگر پروانه ای در«پکن» پر بزند ممکن است بر اثر این پر زدن، ابری حرکت کند و در «نیویورک» طوفانی ایجاد شود. نگاهی به مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه بیندازید. نظام های سیاسی بر سر قدرت آمده اند که از اهداف اولیه آن اعتراضات به مراتب دور شده اند. با نگاهی اجمالی به نتایج این نوع اعتراضات می توان گفت حتی نظریه آشوب نیز دچار اشکال گردیده است ؛ نسیمی که با شروع بهارعربی وزیدن گرفت و می خواست دنیای عرب را بپیماید و به ساحل برخی کشورهای دیگر نزدیک شود نه تنها چندان دوام نیاورد بلکه اندک اندک تبدیل به طوفانی شد که سرانجام کشورهای خاورمیانه را به خزان و حتی به زمستان تبدیل کرد. صرف نظر از کشور تونس که دارای شرایط اجتماعی و فرهنگی متفاوتی می باشد و توانسته با حکومت نسبتاً با ثباتی روی کار بماند، در مصر پس از اختلافات داخلی بسیار هزینه بر شاهد کودتای ژنرال سیسی شدیم. در لیبی هر از چندگاهی حکومت نه چندان با ثبات را مشاهده می کنیم که داعش و گروه های رادیکال درگیری های خونینی را به راه می اندازند، در یمن جنگی تمام عیار در جریان است، در بحرین نیز نظاره گر سرکوب شدید معترضین هستیم. خلاصه کشورهای منطقه درگیر جنگ ها و کشتار بشریت هستند و در سوریه نیز که هر روز به آمار کشته شدگان افزوده می شود که به گفته خیلی از کارشناسان و حتی حاکمان سوریه جنگ تمام عیار داخلی را شاهدیم. البته به نظر برخی نیز این جنگ، جنگ داخلی نیست بلکه جنگ بر سر منافع فی مابین قدرت های غرب و شرق است. آنچه که در سوریه در جریان است فراتر از یک جنگ باید بررسی شود. اعتراضات مردمی چند سال قبل هم اکنون از راه اصلی خود منحرف شده و پس از کش و قوسهای فراوان و غفلت جامعه جهانی به جایی رسیده که تمام کشورهای دنیا را به خود مشغول نموده است، به طوری که هم اکنون قریب به چندصد هزار نفر از مردم سوریه در این جنگ کشته شده و هزاران نفر نیز بی خانمان و آواره در کشورهای اروپایی در پی سرپناه و آرامشی در تکاپو هستند که اندکی از آوارگان سوری در دست یافتن به آن ناکام مانده اند برخی در دریا غرق شده برخی نیز در راه رسیدن به منطقه ای آرام طعمه داعش و داعشی ها می شوند. در این اثنا آنچه که جای بحث دارد واکنش کشورهای غربی و شرقی در رابطه با این کشتارهاست. غفلت جامعه جهانی خلایی را در سوریه به وجود آورد و باعث به وجود آمدن گروهی ضد بشری موسوم به دولت اسلامی عراق و شام ( داعش) گردید. داعش با انجام حرکت های تروریستی و ایجاد رعب و وحشت با اعمال جنایت های ضد انسانی مرزهای طراحی شده در قرارداد 1916 سایکس - پیکو در خاورمیانه را بردارد و به میل خود در بین کشورهای عراق و سوریه با کمک دولت اردوغان در ترکیه در حال تردد باشد ولی داعش در اروپا باعث شده اروپاییان مرزهای تقریباً برداشته شده در اتحادیه اروپا را مجدداً ترسیم و محکم کرده و در صدد تشدید بازرسی های مرزی خود شوند. چندین سال از کشتار مردم سوریه می گذرد ولی هیچوقت کشورهای به اصطلاح قدرتمند جهان به صورت جدی وارد جنگ با داعش و سایر گروه های تروریستی نشده اند چراکه اگر به صورت جدی وارد میدان می شدند همانطورکه کردها با مقاومت قابل تحسین شهر کوبانی سوریه را از دست داعش آزاد کردند و همچنین در آزاد سازی شهر سنجار در عراق که با حمایت جدی نیروی هوایی ائتلاف بین المللی علیه داعش و نیروهای زمینی کردها انجام گرفت داعش نتوانست مقاومت چندانی از خود نشان و از مناطق یاد شده خیلی زود میدان را با کشته های زیادی خالی نمود، در سایر مناطق نیز داعش شکست های سنگینی را متحمل می شد. حملات تروریستی 13 نوامبر که در فرانسه به وقوع پیوست همچنانکه از طرف وجدان بشری محکوم است ولی امید است نقطه عطف و درس عبرتی باشد تا کشورهای غربی با عزمی راسخ گروه های تروریستی را از پای درآورند. چیزی که در اینجا باید به آن اشاره شود این است که جنگ در سوریه آشکار نمود که آمریکا نمی تواند مدعی سلطه یک جانبه بر منطقه داشته باشد و قدرت های دیگری نیز در منطقه از جمله ایران و روسیه وجود دارند که وجودشان و قدرتشان غیر قابل انکار بوده و بایستی در معادلات منطقه ای حسابی ویژه برای آنها باز کرد. مذاکرات وین 1 و 2 پیرامون بحران سوریه که به دنبال ورود روسیه به جنگ و کمک های مستشاری ایران برگزار شد ناشی از این ورود و تغییر توازن قوا به نفع دولت بشار اسد در مقایسه با مخالفین میانه رو بود. اگر جنگ در سوریه تا حال نتوانسته وجدان جامعه جهانی را بیدار نماید ولی احتمالاً حملات تروریستی اخیر در پاریس بتواند زنگ بیداری برای آنها باشد همچنانکه نباید از عواقب منفی آن نیز همانند تنگ تر شدن عرصه بر مسلمانان ساکن آنجا، به راه افتادن موج اسلام هراسی و سختگیری بیشتر در زمان پذیرش آوارگان سوری و... غافل بود. سؤال اینجاست در حالی که مردم سوریه مظلومانه شهید می شوند حاکمان شرقی و غربی که از طرف های درگیر در این جنگ حمایت می کنند چگونه می توانند سکوت اختیار کنند؟ تاریخ در مورد این نوع حاکمان چطور قضاوت خواهد کرد؟ ادعاها و شعارهایی که به نام حمایت از حقوق بشر سر می دهند کجاست؟ انگار خون مردم سوریه ارزشی برایشان نداشته و مردم سوریه در آن تعریفی که از حقوق بشر می کنند، نمی گنجند شاید جایی که منافعشان اقتضا کند مردمانش مورد حمایت قرار می گیرند. بحران در سوریه ای که بنا به عقیده برخی کارشناسان بزرگترین کشور کوچک جهان است، به راستی که به بحرانی نه تنها داخلی بلکه منطقه ای و بین المللی تبدیل شده و می توان آن را به نحوی جنگ بین دولت های صاحب منافع محسوب کرد که هزینه های مادی آن را برخی کشورها و هزینه های غیر مادی و انسانی آن را مردم سوریه از شیعه و سنی گرفته تا کرد و مسیحی وسایر ادیان و ملیت های دیگر ساکن در آنجا می پردازند. شایان ذکر است در تاریخ چند دهه اخیر آن کشور، کشورهای خارجی، سوریه را به این سو و آن سو می کشاندند و این بار نیز سوریه در همین راستا کشیده می شود. می ماند بگوییم که سوریه به هر سو که برود در این شرایط تنها مردم آن کشورند که به آن دنیا می روند. قدرت های خارجی همچون مثلث فرانسه، انگلیس و آمریکا از یک طرف و از سویی دیگر روسیه و چین و بازیگران این جریانات در سوریه هستند که هر کدام به نحوی خواستار تعامل با آن رویدادها می باشند. امید است با ورود قدرتمند ایران و کمک هایش بتوان آرامش به سوریه برگردد. آرامش و سرنوشت آن در نهایت باید به دست مردم سوریه و با عبور از مسیر تحقق آرمان های مردمانش باشد که این آرامش به سود سوریه و کل کشورهای منطقه است.
چهارشنبه ، ۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]