واضح آرشیو وب فارسی:روناش: مسعود گادار * – روناش: سوم آذرماه هر سال، سالروز درگذشت زنده یاد ‘پرویز دهداری’ است، اخلاق مداری که اسطوره و الگوی فوتبالیست ها و علاقه مندان به این رشته ورزشی شد. پرویز دهداری در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی از خانواده ای آبادانی در شهرستان مرودشت در روستای «گلدشت» که به گویش محلی گندشلو گفته […]مسعود گادار * – روناش: سوم آذرماه هر سال، سالروز درگذشت زنده یاد ‘پرویز دهداری’ است، اخلاق مداری که اسطوره و الگوی فوتبالیست ها و علاقه مندان به این رشته ورزشی شد. پرویز دهداری در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی از خانواده ای آبادانی در شهرستان مرودشت در روستای «گلدشت» که به گویش محلی گندشلو گفته می شود متولد شد، وی در آبادان بزرگ شد، در آبادان به مدرسه رفت و فوتبال را آغاز کرد. زنده یاد دهداری، اواخر دهه ۲۰ به صورت جدی به فوتبال پرداخت و ابتدا وارد باشگاه جم آبادان شد، در پی درخشش در بازی به تیم منتخب آبادان دعوت شد و از همان جا در مسابقات کشوری به تیم ملی رسید . مرحوم دهداری در دوران بازی ابتدا برای تیم های جم و شاهین آبادان بازی کرد و سپس به تیم شاهین تهران پیوست. این اسطوره فوتبال، سال ۱۳۳۹ و در اولین دوره مسابقات فوتبال باشگاه های قهرمانی کشور کاپیتان شاهین آبادان شد و با حضور مردانی چون حمید جاسمیان، حمید برمکی، علی پورجانکی این تیم را قهرمان نخستین دوره مسابقات فوتبال قهرمانی باشگاه های کشور کرد. دهداری از ابتدای دهه ۴۰ و پس از جدایی ستارگان قدیمی نظیر برومند و عراقی از تیم فوتبال شاهین تهران، کاپیتان تیم فوتبال شاهین تهران شد، سال ۱۳۴۳ از تیم ملی و سال ۱۳۴۵ از باشگاه شاهین کناره گیری کرد. برخی اختلاف ایجاد شده بین او و دکتر اکرامی را از عوامل انحلال شاهین در سال ۱۳۴۶ می دانند، با این حال وقتی شاهین منحل شد و ستارگان این تیم در آستانه پراکنده شدن در باشگاه های دیگر بودند، دهداری با طرحی استادانه، پرسپولیس را از کالبد بولینگ عبده، علی عبده متولد ساخت. دهداری نخستین سرمربی تیم پرسپولیس بود که تا سال ۱۳۴۸ این مسوولیت را بر عهده داشت، سال ۱۳۴۸ پرسپولیسی ها به باشگاه پیکان رفتند و پرویز دهداری هدایت تیم فوتبال گارد تهران را بر عهده گرفت، گاردی ها که از سال ۱۳۵۲ به هما تغییر نام دادند، نسلی بودند که فرهیختگی و شخصیت را از استادشان دهداری آموختند. سجاد صادقی، مهدی خبیری، محمد توانایی، نعیم صفری، مهدی غزال، جواد رمزی، مرحوم حبیب علیزاده و علیرضا خورشیدی در آن تیم بازی می کردند، گارد بی ستاره تبدیل به یک تیم مطرح فنی و اخلاقی شد اما وقتی به تیم بی ستاره گادر تهران رفت با بازیکنان گمنام نتایج خوبی گرفت و نشان داد که استعدادیاب است، وی بر اساس لیاقت هایش در سال ۱۳۵۰ سرمربی تیم ملی شد. نام دهداری که می آید، محال است به این چهار واژه فکر نکرد ‘معلم اخلاق فوتبال ایران’ و باز هم انگار دست خود آدم نیست که در ذهنش ماجراهای تلخ فوتبال ایران را مرور نکند که بعد از دهداری چه کسانی روی نیمکت تیم ملی و تیم های باشگاهی نشستند، ولی حرمت نیمکت و جامه مربیگری را حفظ نکردند. برخی از آنها برخلاف دهداری بازیکن سالاری را باب کردند، دهداری تابوها را شکست و برخلاف جریان آب شنا کرد، ملی پوشان بزرگ را حتی گاه به خاطر رعایت اخلاق در فوتبال کنار گذاشت و فریاد و حمله منتقدان را در رسانه های اواسط دهه ۶۰ به جان خرید. این مربی، بازیکنان بزرگی به فوتبال ایران معرفی کرد که سالها برای ایران افتخار آفریدند، از مرحوم سیروس قایقران تا امثال عابدزاده ها و زرینچه ها و مرفاوی ها در این لیست قرار می گیرند. ** ماجرای استعفای ۱۴ بازیکن ١۴ تن از بازیکنان تیم ملی که همه آنها جزو ستارگان مهم و سرشناس آن روزهای فوتبال بودند در بازگشت از کره جنوبی در نامه ای استعفای خود را از تیم ملی اعلام کردند، این اقدام عجیب و غیر قابل تصور بود که پیش از این رخ نداده بود، چرا که اصولا دعوت به تیم ملی و ملی پوش بودن یک شغل نیست که بتوان از آن استعفا داد، ولی به هر حال این یک اعتراض مدنی پس از سه ماه زندگی غیرمسالمت آمیز میان چهره های آن روز و پرویز دهداری و دستیارانش بود. مرحوم قایقران، مجید نامجومطلق، کریم باوی، احمد سجادی، حسین مسگر ساروی و چند چهره دیگر پای برگه استعفا را امضا نکردند، ولی ستارگان اصلی مثل چنگیز، پنجعلی، درخشان، حاجی لو، بیانی ها، محمدخانی، پیوس و چند تای دیگر از تیم ملی کنار کشیدن و چهار تن از آنها نیز با محرومیت های سنگین مواجه شدند. دهداری برای برگزاری اردوهای مختلف به بازیکنان سراسر ایران چشم داشت و از چهره هایی مثل احد شیخ لاری ستاره فوتبال تبریز، حسین حسین بیگی مدافع تیم خیبر خرم آباد، حسین مسگر ساروی مدافع تیم دریای بابل دعوت به عمل آورد و آنها را تا مراحل پایانی اردو نگه داشت. در تیم او همچنین کریم باوی از خوزستان مهاجم تیم شاهین انتخاب اول برای خط حمله بود، چیزی که البته چندان به مذاق ستاره های وقت تیم ملی خوش نیامد. **** تماشاگران علیه دهداری در روزهای دهه ۶۰و در تب و تاب جنگ و مشکلات اقتصادی، تحمل خبر قهر ستاره ها که بیشتر آنان برای ادامه فوتبال به قطر سفر کردند دشوار بود، این اقدام و ماجراهای بعدی محبوبیت پرویز دهداری را به شدت کاهش داد و او با وجود اصولی که روی آن پای می فشرد، دو سال بعد در یک روز برفی با فحاشی تماشاگران حاضر در ورزشگاه آزادی که او را یک چهره ستاره ستیز می دانستند برای همیشه از فوتبال ملی کنار رفت. الگوها زاده نمی شوند که پس از یک دوره شکوفایی، آرام آرام و در گذر زمان محو شوند یا به یک استحاله غم انگیز تدریحی دچار و در نهایت به دیار فراموشی سپرده شوند. الگوها همواره الهام بخش انسان ها بوده و به تعالی دیگر نسل هاکمک کرده اند، اما در فوتبال ما روایت دیگری درحافظه ملی جا خوش کرده است، روایتی فرصت طلبانه و ضد اجتماعی با مفهوم قهرمان زنده را عشق است! دهداری اگر چه در رسیدن به آن آرمانشهر و حداقل های اخلاقی، سختی ها و سرزنش ها دید و شنید اما هیچ گاه از جاده جوانمردی و مردم دوستی و دیگر خواهی قدمی به انحراف نگذاشت. زنده یاد استاد دهداری هر جا مصالح ملی و اجتماعی و ورزشی حکم می کرد با تشخیصی صحیح بدون کمترین تعلل همچون یک انسان فداکار حاضر می شد. او از فوتبال و اثر بخشی آن در جامعه درک نوین و عمیقی داشت و آن را وسیله ای برای وحدت ملی ونشاط اجتماعی وعزت نفس پایدار می دید به همین دلیل با منفعت طلبی و خود خواهی و رفتارهای شخصیت شکن بیگانه بود. دهداری متعلق به یک نسل یا یک دوره و زمانه نبود و نیست، وی در قامت یک اسطوره و الگویی پایان ناپذیر ظاهر شد و حافظه تاریخی را با وجود افت و خیزهای تشخیصی به سوی خود جلب کرد. دهداری از افرادی بود که اخلاق را بر ورزش مقدم می دانست و همین خلق و خو بود که اهالی ورزش او را معلم اخلاق خطاب می کردند، او بارها هدایا و جوایز دولتی را رد کرد و پیشکش هایی نظیر خانه و اتومبیل را نمی پذیرفت، مربی اسبق تیم ملی در سال ۱۳۷۱ به دلیل عارضه کلیوی درگذشت، از وی دو فرزند به جای مانده است در شهر آبادان یک خیابان که استادیوم ورزشی تختی در آن قرار دارد بنام او نامگذاری شده است. جواد زرینچه کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال ایران نیز از مرحوم دهداری به عنوان مرد تاریخ ساز فوتبال ایران یاد کرد و گفت:صحبت از پرویز دهداری وظیفه سنگینی را روی دوش انسان می گذارد، هیچ وقت نمی توانم پشت نام پرویز دهداری کلمه مرحوم را بگذارم. وی اظهار داشت:دهداری استاد من بود و باید گفت که جوانمرد بود و اخلاق را در ورزش سرلوحه قرار داده بود. زرینچه افزود: در مورد دهداری حق مطلب ادا نشد، تختی به جایگاه اصلی خود رسید اما دهداری نه، چرا که او را خوب تبلیغ نکردیم. ایرنا
چهارشنبه ، ۴آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روناش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]