تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829815901




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مردم فریاد می زدند فیلم زورگیری ات را گرفته ایم


واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: اعتماد| اسمش شاهین است. 20 سالش تازه تمام شده. لباس های زیتونی رنگ بی رنگ و روی زندان به تنش زار می زند. هیچ کس شاید باور نکند این پسرک همانی است که در 16 سالگی چاقو به دست گرفته و به جان آدم ها افتاده. گاهی می خواهد همه چیز را تمام و کمال تعریف کند و با همه وجود از خودش دفاع کند اما سکوت ناگهانی اش یکسره حرف های دلش را می گویند. چشم هایش بی حرف روایتگر جدال درونی اش است. سرش را پایین می اندازد و می گوید: «سال 89 مردم، فیلم زورگیری من را زیر پل امین حضور گرفتند و پلیس خیلی زود با استفاده از آن من و دوستم میلاد را شناسایی و دستگیر کرد.» مثل همه متهم ها بارها و بارها داستان واقعه را می گوید و هیچ جایی برای دفاع از خودش نمی بیند: «یک نفر را که از بانک بیرون آمده بود تعقیب کردیم. زیر پل خلوت بود، من از موتور پیاده شدم تا کیف پول را از صاحبش بگیرم که او در برابرم مقاومت کرد، من نیز با چاقو به جانش افتادم و هفت یا هشت ضربه چاقو به کمرش زدم تا شاید کیف را رها کند، او همچنان مقاومت می کرد. در همین زمان مردم با صدای بلند می گفتند «فیلمت را داریم می گیریم»، تازه متوجه شدم تمام لحظات زورگیری فیلمبرداری شده. من و میلاد بدون آنکه موفق به سرقت کیف شویم، با موتور به سرعت از محل فرار کردیم اما چند روز بعد در خانه بودم که مامورین آگاهی ریختند تا من را دستگیر کنند. هر دو پایم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از آن دستگیر شدم.» حالا 30 نفر از شاکیان که شاهین را در آن ماجرا شناسایی کرده بودند از او شکایت کرده اند. او هنوز رضایت هیچ کدام از شاکیان را نگرفته و در برابر این سوال که چرا این کار را نکرده هیچ حرفی برای گفتن ندارد: «همان اول برایم حکم محاربه صادر شد اما چون 16 سال بیشتر نداشتم در دادگاه تجدیدنظر به من تخفیف دادند و به شش سال حبس محکوم شدم.» تحمل ندارم به زندان برگردم خالکوبی های روی ساق دستش به زنی می ماند که شبیه پلنگ شده است. 30 میلیون تومان پول برای ضمانت گذاشته اما راضی نشده رضایت شاکیان پرونده اش را بگیرد: «خانواده ام 30 میلیون تومان به یک نفر دادند تا سندش را برای آزادی من به ضمانت بگذارد و من با آن آزاد شدم. روزهای مرخصی ام 10 تا 12 روز طول کشید. بعد از تمام شدن دوره مرخصی ام هم خودم را معرفی نکردم و چند روز پیش همراه برادرم حمید و دو تا از بچه محل هایمان در خانه مجردی در پاکدشت به اتهام زورگیری و کیف قاپی دستگیر شدم.» شاهین سال 90 از کانون فرار کرده و بعد از یک ماه دربه دری دوباره دستگیر شده و به کانون بازگردانده شده است. وقتی از او درباره دلایل بزهکاری هایش پرسیده می شود هیچ نمی گوید و تنها زمین را نگاه می کند. انگار دلش نمی خواهد چیزهایی را که به دل دارد به زبان بیاورد. خیلی زود همه چیز را به خانه و محل زندگی اش ربط می دهد: «نمی دانم؛ شاید به خاطر محل سکونت مان و بیشتر بچه های محل که بیشترشان تو کار سرقت، دزدی یا کیف قاپی هستند.» کودکی اش پر از دعواها و درگیری هایی است که در همه جای صورت و بدنش دیده می شود: «این خراش ها در دعوا و درگیری ها ایجاد شده است. سال 89 بود که با یکی از بچه های محل به نام حمید درگیر شدم که او با چاقو به صورتم زد. داخل زندان هم خودزنی می کردم حالا هم تحمل رفتن به زندان را ندارم.»


سه شنبه ، ۳آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اعتماد]
[مشاهده در: www.etemadnewspaper.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن