تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805580426




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جهانی شدن با سبک فعلی به انسداد رسیده است/ تاثیر فاجعه پاریس در تحولات جهانی در گفت و گوی با احمد نقیب زاده


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ امروز: داعش خیلی کار مهمی انجام نداد. وقتی شما قید جان خود را زده و از بین رفتن تان برای شما اهمیتی نداشته باشد رفتن در یک محله توریستی و دست زدن به چنین حملاتی نه به مهارت زیادی نیاز دارد و نه پیچیدگی می خواهد.به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ رسانه های فرانسه، بامداد شنبه بیست و سوم آبان ماه از وقوع دو انفجار در نزدیکی «ورزشگاه استاد دو فرانس» و تیراندازی دو مرد مسلح به شرکت کنندگان در یک کنسرت موسیقی خبر دادند. گروه تروریستی داعش در صفحات اجتماعی خود مسوولیت این اقدام تروریستی را بر عهده گرفته و اعلام کرد که «این حملات ۱۱ سپتامبر فرانسه است. » احمد نقیب زاده، پژوهشگر حوزه سیاسی و استاد دانشگاه تهران در تحلیل انتخاب پاریس به عنوان یکی از اهداف داعش معتقد است اهداف داعش مرز نمی شناسد، این گروه هر جایی که بتواند ضربه خود را وارد می کند و این بار قلب مرکز فرهنگی و توریستی اروپا را نشانه گرفت. وی عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امریکا را مهم ترین پدیدآورندگان داعش می داند و اتفاقات اخیر را نیز ناشی از سیاست های غلط آنها می داند؛ نتایجی که به مرور به خود آنها بازگشته است. اینکه داعش این بار پاریس را برای اعمال تروریستی انتخاب کرد چقدر با اهداف این گروه همخوانی دارد؟ به عبارت دیگر انتخاب پاریس به ایدئولوژی این گروهک مربوط می شود یا دلایل دیگری را می توان دخیل دانست؟ اهداف داعش مرز نمی شناسد، این گروه در هر جایی بتواند ضربه خود را وارد می کند همان گونه که به روسیه و مصر نیز ضربه وارد کرد اما دلیل انتخاب پاریس برای این حملات به عوامل متعددی بازمی گردد. یکی اینکه پاریس از نظر فرهنگی و توریستی مرکز اروپا است. دیگری موقعیت فرانسه از لحاظ وجود مسلمانان ناراضی موقعیتی بی همتاست به خصوص که از پنج میلیون مسلمان فرانسوی گروه کثیری ناراضی و قریب به ١١ هزار نفرشان دارای پرونده امنیتی هستند. این مسلمانان بستر مناسبی برای همراهی و اختفا به وجود می آورند. یعنی بستر بسیار مناسبی برای تروریست ها فراهم می کنند که با کمک آنها بتوانند اهداف خود را پیش ببرند. از سوی دیگر به طور مثال کسانی که از بروکسل آمدند و این ترورها را انجام دادند اگر می خواستند در آنجا چنین حرکتی را انجام دهند با محدودیت مواجه می شدند چرا که نمی توانستند این حجم از مراکز نزدیک به هم و شلوغ را شناسایی کرده تا بتوانند آسیب بیشتری وارد کنند. محله ای که داعشی ها در پاریس انتخاب کردند یکی از محله های شلوغ و مردمی با کافه های نزدیک به هم، چندین سینما، کاباره و تماشاخانه بود که رفت و آمد در آن به وفور انجام می شد. مجموعه این عوامل و همچنین وجود کسانی که این افراد را پشتیبانی کرده و می توانستند به آنها پناه دهند به علاوه حملاتی که فرانسه به مقرهای داعش در خاورمیانه می کند، منجر به این شد که داعش پاریس را انتخاب کند. در عین حال باید گفت که پاریس شروع کار بود همان گونه که در حال حاضر آلمان و بلژیک نیز در آماده باش به سر می برند. در واقع پاریس برای داعش نقطه شروع بود برای اینکه عملیات خود را در سراسر اروپا گسترش دهد. مرزهای فرانسه نیز به گونه ای است که رفت و آمد در آن خیلی سخت نیست یعنی حتی اگر کنترل نیز شوند، روی مرز این کشور چند ده دهکده وجود دارد که نیمی از مردم آن آلمانی بوده و نیمی فرانسوی یا نیمی بلژیکی هستند. بنابراین گذر از این محلات و شهرهای کوچک مشترک بین دو کشور کار سختی نیست و من فکر می کنم دلایل این انتخاب بیشتر تکنیکی است. بنابراین اتفاقی که در پاریس رخ داد بیشتر ناشی از ضعف امنیتی- اطلاعاتی فرانسه بود یا مهارت داعش در تعیین اهداف خود؟ ببینید داعش خیلی کار مهمی انجام نداد. وقتی شما قید جان خود را زده و از بین رفتن تان برای شما اهمیتی نداشته باشد رفتن در یک محله توریستی و دست زدن به چنین حملاتی نه به مهارت زیادی نیاز دارد و نه پیچیدگی می خواهد. البته فرانسه اطلاعات کافی داشته و می دانست که خطرهایی در کمین او است اما شناسایی آنها با توجه به قوانین موجود در فرانسه مثل مشکل بودن ورود به خانه اشخاص، بازجویی های خیابانی و قواعد دیگری که برای آزادی های فردی وضع شده دست و پای پلیس را تا حدی می بندد و مشکل ایجاد می کند. پلیس اطلاعات اولیه را داشت اما نمی دانست در کجا قرار است این اتفاق بیفتد. در واقع همه کشورهای اروپا به نحوی آسیب پذیر هستند در برابر کسانی که می خواهند این عملیات را به قیمت جان خود به اتمام برسانند. بقیه گروه های تروریستی که در گذشته وجود داشت مثل بادر ماینهوف و نظایر آن تمام تلاش خود را می کردند که تلفات به بار بیاورند اما به خود آنها آسیبی نرسد اما در حال حاضر عملیات های انتحاری رو به گسترش است، بنابراین این کار سختی نیست و می توانند در هر زمان و در هر جایی اهداف خود را اجرایی کنند. آیا می توان این اتفاق را نشانه ای دانست برای اینکه جهان به سمت ناامن تر شدن می رود؟ دقیقا همین طور است. خود من حدود ٢٠ سال پیش این مسائل را در مقاله ای پیش بینی کرده و گفتم عصر جهانی شدن، جهان را به دو طبقه اقلیت ثروتمند و اکثریت فقیر و بیکار تقسیم می کند درحالی که حکومت های دموکراسی در حقیقت بر بدنه طبقه متوسط سوار شده اند. این طبقه متوسط نیز در حال فروپاشی است بنابراین یا این دولت ها به سمت هرج و مرج می روند یا به سمت دیکتاتوری، چرا که پایگاه اجتماعی آنها یعنی پایگاه اجتماعی دموکراسی و لیبرالیسم در حال فروریختن است. حالا یک مساله دیگر هم هست و اینکه مشخص شد اشتباهاتی که این دولت ها در منطقه انجام داده و تصور کردند با نا امن کردن منطقه می توانند نقشه های خود را پیاده کنند و حساب کردن شان روی این گروه ها بسیار خطرناک است. در واقع در این جنایت کشورهایی چون عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امریکا نقش اول را دارند چرا که داعش را به وجود آوردند تا با ناامن کردن منطقه، حکومت لاییک بشار اسد را که نسبت به سایر حکومت ها وضعیت بهتری داشت فرو بکشند و به این وسیله در سوریه همان وضعیتی را به وجود بیاورند که به طور مثال در افغانستان به وجود آوردند؛ یک حکومت ضعیف در مرکز باشد با پیرامونی ناامن و مدام درگیر باشند. همه این کارها را برای امنیت اسراییل و تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه انجام می دهند اما می بینید که تیرهایی که رها کرده اند به سمت خود آنها کمانه می کند چرا که نیروی تروریست دیگر حد و مرز نمی شناسد. دوم، جنایاتی که داعشی ها در عراق و سوریه به خصوص علیه ایزدی ها انجام دادند و جهان در برابر آن سکوت کرد، همچنین وضعیت نسل کشی تروریست ها در این مناطق به ویژه در سنجار به راه انداختند، بر کفاره گناهان آنها می افزود. امیدوارم این وضعیت همه را به خود آورد و بدانند که به وجود آوردن یک نیروی تروریستی مهار نشده تا چه اندازه می تواند برای همه جهان خطرآفرین باشد. اعتقاد شما به تزلزل طبقه متوسط از نگاه مارکسیستی نشات می گیرد؟ خیر، البته برخی مارکسیست ها نیز مثل بارینگتون مور این عقیده را دارند ولی هر کسی صحبت از طبقه می کند الزاما مارکسیست نیست. خود مارکس نیز این مفهوم را از کسان دیگری گرفته است. این است که اساسا خیلی ها از چپ و راست به این باور دارند که دموکراسی و آزادی و نظایر آنها مربوط به طبقه متوسط و بورژوازی است. زمانی که بورژوازی متولد شد به دنبال مسائلی مثل قانون، قانونمداری و دموکراسی رفت چرا که طبقه پایین که امیدی به تغییر وضعیت خود نداشت، طبقه بالا نیز که نفعی را در تغییر وضعیت خود احساس نمی کرد. تنها طبقه متوسط است که نفع خود را در این تغییرات می بیند و بعد هرجا طبقه متوسط توانسته انقلابی را رهبری کند دموکراسی هم به توفیق دست یافته، اصلا این نظریه متعلق به بارینگتون مور است که هر جا انقلابی شده اگر طبقه متوسط توانسته رهبری آن را به دست بگیرد بعد از آن یک رژیم دموکراتیک روی کار آمده در غیر این صورت وضعیت به گونه ای دیگر درآمده است. بنابراین فروپاشی طبقه متوسط را تنها یکی از تبعات جهانی شدن می دانید. دقیقا. در حقیقت می توانید اضافه کنید که پیش بینی مارکس مبنی بر اینکه در سرمایه داری آینده دو طبقه جهانی شکل می گیرد؛ یکی طبقه کارگر و یکی سرمایه دار به نوع دیگری تجلی پیدا کرده و آن پیدایش دو طبقه اقلیت ثروتمند و اکثریت بیکار و فقیر است چرا که کسی که شغل داشته باشد وضعش نسبتا مناسب است ولی مساله بیکاری افراد است. اتفاقاتی که در پاریس رخ داد و اینکه ممکن است باز هم شاهد حوادثی مشابه در دیگر کشورهای اروپایی باشیم آیا سبب خواهد شد که این دولت ها به سمت بسته تر شدن بروند و از وجوه دموکراتیک خود بکاهند؟ بله، پیش بینی ما نیز همین است که یا بسته تر می شوند یا اینکه باید دوباره دولت های رفاهی یعنی یک سوسیال دموکراسی را حاکم کنند تا این اتفاقات روی ندهد. به طور مثال زمانی که وضع فرانسه خوب بود به عرب ها و بیکارها نیز سهمی می رسید یا به آنها کار یا حق بیکاری می داد اما اکنون که شرایط اقتصادی نامناسب شده این امتیازات را قطع کرده در نتیجه نارضایتی خیلی بیشتر شده و در این مواقع نیز بیشترین ضربه را مهاجران و افراد در حاشیه می خورند. در نتیجه عرب تبارها بیشترین ضرر را از بحران اقتصادی اروپا دیدند. این امر به نارضایتی آنها دامن می زند، به طور مثال به دنبال کار می روند می بینند که ترجیحا آن شغل را به یک اروپایی تبار می دهند. همه این عوامل دست به دست هم می دهد تا باز هم شاهد اتفاقاتی از این دست باشیم. راه فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی برای کاهش این نارضایتی ها و جلوگیری از این اتفاقات چیست؟ راه شان این است که سوسیال دموکراسی را دوباره حاکم کنند و نگذارند که جهانی شدن به این شکل ادامه یابد. گروهی در فرانسه وجود دارند به نام آلترموندیالیست ها که می گویند جهانی شدن با این روش فعلی به انسداد رسیده است و همین وضعیت وحشتناک را پدید می آورد بنابراین جهانی شدن باید به سبک دیگری اتفاق بیفتد؛ مرزها برداشته شده و روابط انسان ها گسترش یابد اما نباید باعث تضعیف طبقه کارگر و حاشیه ای ها و افزایش میزان فقر و فلاکت شود. اغلب، استثناها قواعد دموکراتیک را به هم می زنند به طور مثال ممکن است کشورهای اروپایی برای جلوگیری از اتفاقاتی مشابه آنچه در پاریس رخ داد قواعد خود را تا حدی تغییر دهند و به خاطر نگرانی محدودیت هایی را برای سایر گروه های غیرافراطی نیز به وجود آورند. به طور مثال تاکنون گروه های سلفی و سایر گروه ها در فرانسه حق تبلیغ آزادانه داشتند اما پس از این اتفاق ممکن است این آزادی محدود شود اما این امر به ژست دموکراتیک آنها نیز ضربه خواهد زد. فکر می کنید چگونه خواهند توانست این پارادوکس را حل کنند؟ ببینید همین حوادثی که رخ می دهد به آنها اجازه می دهد که دخالت های دولت را زیاد کنند. نخستین وظیفه دولت تامین امنیت است و آنها می توانند به بهانه فقدان امنیت محدودیت ها را ایجاد کنند. الان می بینید مردم واداده اند؛ پیش از این اگر پلیس می خواست کسی را بازرسی بدنی کند با اعتراض او و سایرین مواجه می شد اما در حال حاضر مخالفت و اعتراضی صورت نمی گیرد چرا که مردم می اندیشند امنیت خود آنها در خطر است. به طور مثال بعد از حادثه ١١ سپتامبر بودجه های امنیتی بسیار افزایش یافت. یک مقاله نیز در روزنامه لوموند منتشر شد که با آمار و ارقام نشان می دهد سرویس های امنیتی بیشترین استفاده را از وضعیت بعد از ١١ سپتامبر می کنند چرا که هم بر قدرت آنها افزوده می شود و هم بر بودجه شان و بعد تحت عنوان اینکه وضعیت اضطراری است، دخالت دولت در حوزه خصوصی مجاز می شود. در حال حاضر فرانسه قانون منع رفت و آمد و حالت فوق العاده اعلام کرده و دولت به هر آپارتمانی که می خواهد می تواند وارد شده و بازرسی انجام دهد در حالی که پیش از این نمی توانست. بالاتر ازاین اینکه آقای اولاند صحبت از تغییر قانون اساسی برای مقابله با تروریسم می کند این تغییر یعنی همان محدودیت بر آزادی و باز گذاشتن دست پلیس. آیا این باعث نمی شود این دولت ها به سمت اقتدارگرایی بیشتر بروند؟ خب بله الان پس از ١١ سپتامبر دولت امریکا نیز مداخلات خود را افزایش داده و شنودهای او زیاد شد. این است که این حوادث این اعمال را برای آنها مجاز می کند اما باید یک فکر اساسی و برنامه درازمدت تری بریزند زیرا همیشه که نمی توانند این قانون را ادامه دهند. اگر بخواهند این محدودیت ها را ادامه دهند یک نوع ناامنی به وجود می آید و آن وقت شرایط این کشورها نیز مثل کشورهای امریکای جنوبی خواهد شد که تمام شبانه روز پلیس در خیابان ها حضور دارد و باید آماده مقابله با ترور باشد. بنابراین باید برای کاستن از نارضایتی ها در کشور خود یک برنامه اساسی و درازمدت بریزند و مثلا دولت های رفاهی را دوباره احیا کنند. چه تضمینی وجود دارد این محدودیت های موقتی تداوم پیدا نکند و این دولت ها به بهانه تامین امنیت از حالت دموکراتیک تغییر وضعیت بدهند؟ هیچ تضمینی وجود ندارد. به طور مثال اگر حادثه دیگری اتفاق بیفتد باز این محدودیت ها را تمدید می کنند. در واقع مساله رقابت بین المللی است که کشورها را به این سمت می کشاند و مانع پیدایش دولت رفاهی می شود. یعنی درگیر تناقضی شده اند اگر سیاست نئولیبرال را پیش نبرند صنعت آنها به مرور فرسوده شده و کیفیت کالاهای شان پایین می آید و آنهایی که کارخانجات خود را نوسازی کرده اند راحت تر می توانند کالاهای خود را در سطح جهانی بفروشند و در درازمدت وضعیت بهتری پیدا کنند. از سوی دیگر اگر دست سرمایه گذاران را باز بگذارند و بگویند ما مالیات کمتری از شما می گیریم تا کارخانجات خود را بر اساس تکنولوژی های روز دنیا نوسازی کنید و بیشتر بفروشید بیکار زیاد می شود چرا که نیاز کمتری به نیروی انسانی دارند. بنابراین باید بین این دو یک راه حل پیدا کنند. بسیاری از این ناامنی ها پس از ١١ سپتامبر در منطقه اتفاق افتاد و می توان گفت پس از آن جهان به جهان بدتری تبدیل شد. آیا اتفاق پاریس را نیز می توان از این جنس دانست؟ چه وجوه اشتراک و افتراقی را برای این دو اتفاق می توان لحاظ کرد؟ ببینید هنوز می توان گفت که القاعده یک اصول مختصری داشت که داعش ندارد. مسیر حملات القاعده تا حدودی مشخص بود؛ می خواست علیه غرب و امریکا بجنگد و در واقع خیلی سیاسی تر عمل می کرد اما داعش یک نیروی کور است که البته از دل همان القاعده بیرون آمده و بسیار وحشتناک تر و افراطی تر از القاعده عمل می کند و طبعا وحشت بیشتری نیز می آفریند. ببینید کاری که القاعده می کرد نوعی مبارزه علیه سلطه امریکا بود و قصد داشت امریکا را ناامن کند. به دنبال آن، خود امریکایی ها نقشه کشیدند که صحنه نبرد به خود خاورمیانه برگردد و مسلمانان هر کاری که می خواهند بین خودشان انجام دهند یعنی مسلمان، مسلمان بکشد و درگیری ها در داخل کشورهای مسلمان اتفاق بیفتد یعنی- به زعم خود- فتنه موجود را به سرزمین های اصلی فتنه گران بازگردانند. چیزی که ژیل کپل در کتاب «فتنه، جنگ در قلب اسلام» می نویسد القاعده توانست دشمن دور را مورد حمله قرار دهد و امریکایی ها دقیقا پاتک زده و آن را دوباره به خود خاورمیانه بازگرداندند. به همین دلیل این وضعیت بیشتر از هر کس برای اروپا خیلی خطرناک است چرا که اروپا به خاورمیانه نزدیک است و امریکایی ها در صد سال اخیر کوشیده اند طوری عمل کنند که قاره آنها امنیت داشته و سایر جاها ناامن باشد و در این کار نیز تا حدی موفق شدند. حال اگر فرانسوی ها موفق شوند یک کمپین جهانی علیه این قضیه به راه بیندازند آن هم به شرطی که ریشه ها را بخشکانند یعنی این گونه نباشد که نیروی داعش را مضمحل کرده و آن را پراکنده کنند به نحوی که آنها پخش شده و در هر منطقه آشوب بیافرینند، شاید بتوان گفت خطر تا حدی رفع می شود اما اگر این معضل درست ریشه کن نشود، جهان برای زمان طولانی با این وضعیت درگیر خواهد بود. اما با توجه به اتفاقات اخیر تضمینی برای تداوم امنیت در امریکا نیز وجود ندارد. البته امریکایی ها قبل از ١١ سپتامبر نیز این سیاست را داشتند اما بعد از ١١ سپتامبر توانستند خیلی صریح این درگیری ها را به کشورهای خاورمیانه بازگردانند. همان طور که می دانید بعد از ١١ سپتامبر تقریبا اتفاق مهم دیگری در امریکا رخ نداد اما در سراسر جهان آشوب هایی به وجود آمد. در عراق بعد از ساقط کردن صدام حسین، این کشور را رها کرده و رفتند. خود فرانسه در لیبی، قذافی را ساقط کرده و رفت، یعنی به فکر دنباله آن نبودند در نتیجه، لیبی در حال حاضر مرکز پرورش تروریست است. از همه مهم تر اشتباهی که درباره سوریه مرتکب شدند. آنها چطور نمی دانستند اگر خلأ قدرت در سوریه به وجود بیاید تروریست ها آن را پر می کنند! در سوریه فورا شروع به تضعیف حکومت مرکزی کردند و بلافاصله گروه های تروریستی نیز فعال شدند. یعنی در حال حاضر وضعیت به شکلی است که هر جا خلأ قدرت به وجود آید فقط به وسیله تروریست ها پر می شود نه توسط نیروهای مترقی. به همین سان باید به امریکایی ها و غربی ها گفت شما که می خواهید تغییرات سیاسی به وجود آورید چگونه این نکته را نخوانده و در محاسبات خود به جد نگرفته اید که هرجا شما وارد شوید و خلأ قدرت را به وجود آورید فورا گروه های تروریستی جای آن را پر می کنند. آیا جهانی شدن این معضل منطقه ای خواه ناخواه به نفع جوامع این منطقه تمام نمی شود؟ به عبارت دیگر آیا اتفاق پاریس باعث نمی شود که صداهای مظلوم در خاورمیانه انعکاس بیشتری پیدا کند؟ به طور مثال سبب شود اتفاقی که با فاصله کمی در بیروت افتاده و جهان بی تفاوت از کنار آن رد شده بود با این حملات مجددا در کانون توجه قرار بگیرد؟ به هیچ وجه. اصلا این طور نیست. اگر قرار بود صدای خاورمیانه منعکس شود قبلا نیز شده بود. دیدی که در پاریس دو حادثه اتفاق افتاد جهان را بسیج کردند؛ یکی حادثه شارلی ابدو و یکی حادثه اخیر اما این جنایاتی است که هر روزه به طور مستمر در عراق، افغانستان، سوریه، لیبی و مصر در حال رخ دادن است و جهان تکان نمی خورد. مطمئن باشید که باز اینها این آشوب را به منطقه می آورند. دیگر اینکه یکی از عوامل مهم این آشوب ها خود اسراییل است که من امیدوار هستم قربانی همین حوادثی شود که به وجود می آورد. می دانید بسیاری از مجروحان داعش در بیمارستان های تل آویو درمان می شوند و اسراییلی ها با میل و رغبت از این گروه حمایت می کنند. ترکیه کشوری است که به شدت در ستیز با رژیم سوریه و دفاع از داعش حماقت کرده است. دولت های غربی قادر خواهند بود امنیت خود را تامین کنند، بودجه های امنیتی و نظامی خود را بالا می برند، مرزهای شان را بسته و کمی آزادی های فردی را محدود می کنند اما امنیت شان از بین نمی رود اما می بینید که خاورمیانه در آشوب به سر می برد و خودش باید فکری برای وضعیت خود کند. پس از اتفاق پاریس، پایگاه جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه چه وضعیتی پیدا می کند؟ آیا موضع ایران تقویت می شود؟ ببینید هیچ چیز که ساختارگرایانه رخ نمی دهد که بگوییم بعد از آن اتفاق موضع ایران تقویت یا تضعیف می شود. در واقع بستگی به موضعی دارد که اخذ می کند. من خدا را شکر می کنم که این حوادث زمانی رخ داده که یک دولت خردمند در کشور ما حاکم است و فورا رییس جمهوری پیام همدردی فرستاده و برای کمک به رفع این معضل اعلام آمادگی کرد. در عین حال باید ایران مواظب باشد در دام نیفتد چرا که یکی از نقشه های آنها این است که ایران را در این آشوب ها درگیر کنند تا دیگر به فکر توسعه و ترقی نباشد. اما اگر بتواند شرایطی را ایجاد کرده و بگذارد که سرکوب این نیروهای تروریستی با کمک و همکاری ایران صورت بگیرد بدون اینکه امنیت خود ایران به خطر بیفتد، آن وقت می توان گفت که شرایط ایران خیلی مناسب تر است. حداقل این است که حقانیت سیاست خارجی ما در دفاع از رژیم سوریه تا حدی روشن شد و به جهان نشان داد که اگر این رژیم سقوط کرده بود داعش بر یک کشور بزرگ مسلط می شد و از تمام امکانات آن برای ایجاد آشوب در سراسر جهان استفاده می کرد. من فکر می کنم این خردورزی هم اکنون در دستگاه دیپلماسی ما وجود دارد و در مجموع نظر کشورهای بزرگ جهان به نقشی که ایران می تواند ایفا کند معطوف می شود و این خود برای ایران موقعیت خوبی را فراهم می کند. اخیرا هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق و نظریه پرداز امریکایی در اظهارنظری تازه ایران را خطری بزرگ تر از داعش خوانده و با اشاره به جایگاه تاریخی و نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه، ایران را مستعد ترین کشور منطقه برای ایجاد هژمونی و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانسته است. شما اظهارات این سیاستمدار کهنه کار امریکایی را چگونه تحلیل می کنید؟ ببینید از یک لحاظ درست گفته است ایران پتانسیل توسعه و ترقی دارد و می توان گفت یک بعد تمام این آشوب ها ضدیت با ایران است. چرا که ایران به سرعت در حال نفوذ در منطقه، عراق و سوریه بود. آنها این مناطق را آشوب زده کردند که ایران جایی برای پیشرفت نداشته باشد. اینها استعداد و پتانسیل تبدیل شدن به یک ابرقدرت را در ایران می بینند و به همین دلیل نیز انواع کارشکنی ها را به عمل می آورند تا جلوی آن را بگیرند. داعش ولی بنیانی ندارد. اساسا سلفی گری عقیم است. ولی موضع روبه پیش ایران کاملا متفاوت است. ایرانی ها باید به یاد داشته باشند که از سال ١٩٩٠ تا سال ٢٠١٠ تمام روزنامه های مهم غرب از امریکا تا اروپا علیه چین و قدرت او مطلب می نوشتند و یک چین هراسی در دنیا به وجود آورده بودند چرا که می دیدند چین در حال پیشرفت است و در آینده به یک قدرت تبدیل خواهد شد. اما چین ایستادگی کرد و امروز چون کار از کار گذشته دیگر از آن مقالات خبری نیست و بیشتر صحبت از رقابت مطرح است و اینکه چگونه چین را با مسائل داخلی او و با تنگناهایی که در داخل دارد، مشغول کنند. من فکر می کنم ایران نیز اگر مقاومت کرده و درست عمل کند این مرحله ایران هراسی از بین می رود و غربی ها به مرحله ای می رسند که مجبور می شوند قدرت ایران را به رسمیت بشناسند. برش در این جنایت کشورهایی چون عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امریکا نقش اول را دارند چرا که داعش را به وجود آوردند تا با ناامن کردن منطقه، حکومت لاییک بشار اسد را که نسبت به سایر حکومت ها وضعیت بهتری داشت فرو بکشند و به این وسیله در سوریه همان وضعیتی را به وجود بیاورند که به طور مثال در افغانستان به وجود آوردند؛ یک حکومت ضعیف در مرکز باشد با پیرامونی ناامن و مدام درگیر باشند. همه این کارها را برای امنیت اسراییل و تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه انجام می دهند اما می بینید که تیرهایی که رها کرده اند به سمت خود آنها کمانه می کند چرا که نیروی تروریست دیگر حد و مرز نمی شناسد. آقای اولاند صحبت از تغییر قانون اساسی برای مقابله با تروریسم می کند این تغییر یعنی همان محدودیت بر آزادی و باز گذاشتن دست پلیس. پس از ١١ سپتامبر دولت امریکا نیز مداخلات خود را افزایش داده و شنودهای او زیاد شد. این است که این حوادث این اعمال را برای آنها مجاز می کند اما باید یک فکر اساسی و برنامه درازمدت تری بریزند زیرا همیشه که نمی توانند این قانون را ادامه دهند. اگر بخواهند این محدودیت ها را ادامه دهند یک نوع ناامنی به وجود می آید و آن وقت شرایط این کشورها نیز مثل کشورهای امریکای جنوبی خواهد شد که تمام شبانه روز پلیس در خیابان ها حضور دارد و باید آماده مقابله با ترور باشد.


دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ امروز]
[مشاهده در: www.farhangemrooz.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن