واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
داعش و بازسازی جمهوریت وحشت وبلاگ > تاجیک، نصرت اله - انفجارهای فرانسه و کشتن مردم بیگناه در این کشور همانقدر تاسفبار است و باید با خانوادههای آنان ابراز همدردی انسانی و عمیق کرد که با مردم حومه جنوبی بیروت، یمن و عراق که سالهاست مورد حمله تروریستی قرار گرفتهاند؛ حملاتی که نهتنها خودشان در ایجاد آن هیچ نقشی نداشتهاند بلکه در اثر اجرای سیاستهای غرب و به هم زدن توازن سیاسی و چهره ژئوپولتیکی منطقه ایجاد شده و نقش عنصر تعیینکنندهای نظیر ایران را عمدا و به دلایل سیاسی حذف کرده است. برای دیدن بهتر زمینههای حوادث اخیر، کمی به گذشته میروم تا مجددا نتیجه این اتفاقات تشدید موج اسلامهراسی در غرب نباشد بلکه به اصلاح سیاست استانداردهای دوگانه غربیها منجر شود.
لشكركشي عراق به كويت در دوم آگوست ١٩٩٠ به قول كسينجر فرصتي كه ٣٠ سال امريكا در انتظار آن بود را براي اجراي نقشهاش در منطقه فراهم كرد. دولت امريكا بعدا اعلام كرد نظري كه سفير امريكا در اين كشور در پاسخ به سخنان صدام در زمينه حمله و اشغال كويت ارايه داده از سوي صدام سوءبرداشت شده اما اين ظن همچنان وجود داشت كه امريكا در اين زمينه پوست خربزه زير پاي صدام انداخته و به نوعي او را گمراه كرده كه صدام چنين پنداشته است كه دولت امريكا به مسائل بين دو كشور همسايه دخالت نميكند!
صدام حسين در ٢٥ جولاي ١٩٩٠ (سوم مرداد ١٣٦٩) با «اپريل گلاسپي» سفير امريكا در عراق ديدار و عنوان كرد كه عراق سعي ميكند مشكلات خود با كويت را به طريق مسالمتآميز حل كند اما در صورتي كه نتيجه نگيرد ناچار به طريق ديگري عمل خواهد كرد و سفير امريكا در جواب صدام تاكيد كرد كه كشور او قصد مداخله در اختلافهاي اعراب را ندارد. علاوه بر اين در جريان مذاكرههاي كميته امور خارجه مجلس نمايندگان امريكا در نهم مردادماه كه به تفصيل از بخش عربي صداي امريكا پخش ميشد معاون وزارت خارجه امريكا تاكيد كرد كه كشورش در اختلافهاي مرزي كشورهاي خليج فارس دخالت نميكند و در صورت درگيري بين كشورهاي منطقه تعهدي براي استفاده از نيروي نظامي ندارد. به گفته «كلاود چِيسون» وزير جنگ سابق فرانسه، «مقامهاي وزارت خارجه امريكا، ... صدام حسين را به جايي كشاندند كه تصور كند ميتواند از مجازات حمله به كويت فرار كند... مقامات دولت بوش هيچ دليلي براي او باقي نگذاشتند تا به نحو ديگري بينديشد.»
اما اخراج ارتش عراق از كويت در سال ١٩٩١ توسط ژنرال نورمن شوارتسكف، فرمانده امريكايي عمليات توفان صحرا و شكست صدام در اين نبرد، ضربه سنگين ديگري بر پيكره نحيف اين ارتش كه خود را بزرگترين ارتش خاورميانه ميدانست، بود. او فرزند هربرت نورمن شواتسكوف، نماينده و از جمله ماموران بلندپايه سيا براي برنامهريزي و اجراي كودتاي ٢٨ مرداد براي سرنگون كردن دولت ملي مرحوم دكتر مصدق، نخستوزير وقت ايران و روي كار آوردن مجدد محمدرضا پهلوي با همكاري سرويس اطلاعاتي انگلستان، در سال ١٣٣٢ بود. وي پيش از آغاز كودتا مخفيانه وارد تهران شد و با جمعي از افسران اطلاعاتي انگلستان و امريكا در خانهاي امن در تهران كودتا را هدايت و رهبري ميكردند.
اما همزمان با حمله امريكا به عراق در حالي كه نيروهاي ائتلاف در مرزهاي عراق بودند مردم عراق براي رهايي از نظام بعثي صدام دست به انقلابي وسيع زدند و سقوط پياپي شهرهاي عراق حاكي از واژگوني نزديك اين رژيم بود اما با بيعملي غرب و مجامع جهاني و مخالفت آنان با سرنگوني رژيم بعثي توسط مردم عراق صدام توانست به سركوب گستردهاي دست بزند و صدها هزار نفر را قتل عام كند.
از بين رفتن مشروعيت داخلي و بينالمللي و تحميل ١٢ سال تحريم كمرشكن بر عراق پايههاي سياسي و اقتصادي حكومت بعث عراق را متزلزل ساخت و در حمله سال ٢٠٠٣ به بهانه وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق كه هيچگاه ثابت نشد به راحتي فرو ريخت. در اثناي تحريم عراق در سال ١٣٧٥ (١٩٩٦) همراه وزير بهداري در سفري به بغداد از نزديك شاهد ويراني بنيانهاي اقتصادي و اجتماعي عراق بودم. در بازديد از بيمارستاني به دليل نبود برق و كار نكردن آسانسور كپسول اكسيژن روي پلهها با صداي زياد سر داده ميشد.
امريكاييها مانع پيروزي انقلاب مردم عراق شدند اما صدام را حفظ كردند تا با بازرسيهاي سازمان ملل براي خلع سلاح عراق (آنسكام) آن را كاملا ضعيف كردند. بنابراين سقوط سريع حكومت بعثي در شرايطي به وقوع پيوست كه بخش مهمي از ارتش عراق انگيزه و تواني نداشت كه براي رژيمي بجنگد كه پايههايش متزلزل است. پاتريك كوك برن، خبرنگار خاورميانهاي روزنامه اينديپندنت در كتاب صعود دولت اسلامي: داعش و انقلاب سني نوشته است كه «زماني كه تصاوير تلويزيوني غربي، ستونهاي تانك عراقي را در شاهراهي در شمال بغداد نشان ميدادند كه ظاهرا به واسطه حملات هوايي امريكا از كار افتاده بودند ولي مولف كتابي خود از بعضي از اين تانكها بالا رفته و متوجه شده است كه مدتها قبل از هدف قرار گرفتن توسط امريكاييها، ترك و رها شده بودند.» در چنين شرايطي ظاهرا افسران ردهبالاي ارتش عراق، كه ماجراي عاقبت حسين كامل داماد صدام را در جلوي چشم خود داشتند و براي مقابله با ارتش امريكا تلاش زيادي انجام نداده بودند و احتمالا بعضي آنان نيز از طريق كشورهاي عربي منطقه و مخصوصا اردن تطميع و قولهايي گرفته بودند انتظار داشتند پس از تغيير رژيم شغلهاي خود را حفظ كنند. اما بعد از اشغال عراق توسط امريكا و متحدانش، از تصميم امريكاييها در مورد انحلال كامل ارتش غافلگير شدند. به دنبال اين تصميم، سيل نيروهاي بيانگيزه اما تعليم ديده ارتش صدام حسين كه در جنگ با ايران نيز آزموده شده بودند و در دوران تحريم بنيه اقتصاديشان ضعيف و براي امرار معاش به درآمد نياز داشتند، به گروههاي جهادي پيوستند كه از خارج و مخصوصا از سوي عربستان و قطر تامين مالي ميشدند.
بعيد است اين تحولات و تجزيه و تحليل عواقب انحلال ارتش و تعاملات لجستيك از سوي تركيه و مالي دو كشور مذكور براي مسوولان امريكايي در عراق مكتوم مانده باشد، اما عواقب آن براي نيروهاي اشغالگر امريكايي نتايج ويرانگري داشت. تنها يك سال بعد، امريكاييها كه زماني ظاهرا كل عراق را اشغال كرده بودند، تنها جزايري پراكنده را در عراق تحت كنترل داشتند و لذا به نظر ميرسد به همين دليل است كه مقامات ارتش امريكا گويا در ميانه راه تغيير نظر داده و سعي در بهكارگيري آنها داشتهاند كه خود اين امر نيز نهتنها منفذ جديدي براي نفوذ داعش در ارتش عراق بود، بلكه به پراكنده شدن داعش در كشورهاي منطقه و ميان جوامع مسلمان كمك كرد.
در چنين شرايطي بود كه ائتلافي از برخي سنيهاي ناراضي از حكومت عراق، اعضاي سابق حزب بعث و نيروهاي جهادي سلفي، زمينه گسترش نفوذ نيرويي نوظهور، مخرب و متحرك را در منطقه فراهم آورد؛ نيرويي كه در ابتدا به «القاعده عراق» معروف شد و سپس، خود را «دولت اسلامي عراق و شام» و نهايتا دولت اسلامي ناميد. بخشي از اين سرعت و موفقيت و تسلط داعش بر شمال سوريه و غرب عراق، مديون افسران اطلاعاتي بعثي بود. آنها با تجربه از دوران صدام، حكومتي با مشخصههاي مشت آهنين، هوشياري اطلاعاتي بالا و خشونت بيحد و مرز در برابر هر نوع مخالفت را از حكومت پيشين بعثي الگوبرداري كرده و به بازسازي «جمهوري وحشت» پرداختند. از ديگر آثار وجود افسران كارآزموده و با تجربه بعثي در فرماندهي داعش، سازمان دادن «حملات گسترده به مناطق استراتژيك» با در اختيار گرفتن دو عنصر «سرعت و غافلگيري» است. طراحي اين نوع عمليات، كه يادآور عمليات آلمانها در ابتداي جنگ دوم جهاني است، از عهده عدهاي ستيزهجو كه تجربهاي جز شركت در عمليات ايذايي نداشتهاند، كاملا بعيد بود. اما به تدريج گستره تخريبي اين نيرو وسيعتر شد و هر نيروي مخالفي را در هر كشوري دربرگرفت. اين نيرو كه اشتباهات غرب زمينه گسترش آن را فراهم كرده است هماكنون به عنوان يك عنصر سيال در معادلات جهاني در آمده و موفقيت يا شكستش در سوريه و عراق براي كشورهاي منطقه و جهان خطرناك است و نيازمند بررسي همهجانبه و تدوين راهبردي دورنگر براي مصون نگه داشتن كشورها و حفاظت جوامع مسلمان در كشورهاي غربي و منطقه از لطمات آن است منبع: روزنامه اعتماد مورخ 27.8.94
دوشنبه 2 آذر 1394 - 09:11:40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]