واضح آرشیو وب فارسی:عصر قانون: محمود و احمد کاشانی در کنار پیرمردان قدیمی حزب و جمعی از اقوام مظفر بقایی به رسم هرساله در آخرین جمعه آبان ماه در مقبره خانوادگی بقایی ها جمع شدند. آن طور که از صحبت های محمود کاشانی برمی آید، او و برادرش از میهمانان ثابت هرساله مراسم اند، مراسمی که در مقبره خانوادگی بقایی ها در بهشت زهرا روبه روی قطعه هنرمندان برگزار می شود. مرسوم این است که در یادبودها، افراد از خصائل فردی و ویژگی های اجتماعی و حتی سیاسی فرد درگذشته بگویند و ذکر خاطره کنند اما یادبود یک سیاست مدار هم سیاسی است. سایه کشاکش ۶٠ساله آن قدر سنگین است که حاضران بیش از آنکه از بقایی بگویند از محمد مصدق یاد کردند؛ اگرچه قاعدتا در نقد منش فردی و کنش سیاسی او. گویا زندگی رهبر حزب زحمتکشان در همان نهضت ملی شدن صنعت نفت و ماجرای کودتا و اختلافاتش با دولت مصدق خلاصه شده که ٢٨ سال بعد از درگذشتش، در مراسم یادبودش، سایه مصدق بازهم سنگینی می کند. به نظر می رسد اختلافات دکتر مظفر بقایی و محمد مصدق از زمان و مکان خودش عبور کرده و صرفا یک رخداد تاریخی موردعلاقه تاریخ نگاران و پژوهشگران نیست؛ از وضعیت واقعی خود فراتر رفته و درحالی که طرفین اصلی ماجرا درگذشته اند، به یک خصومت بین نسلی، بدل شده است به دعوای بقایی ها و مصدقی ها و در این میان فرزندان آیت الله کاشانی به طور مشخص در جناح مخالفان مصدق جای دارند؛ یعنی جناح حامیان کاشانی و بقایی. حامیان بقایی هرجا مطلبی له یا علیه مصدق و بقایی منتشر شود، می خوانند و پیگیری می کنند تا جایی که نسخه هایی از نوشته پیروز مجتهدزاده در «مهرنامه» و پرونده مظفر بقایی در هفته نامه «صدا» و مطلبی از نشریه «رمز عبور» (نزدیکان احمدی نژاد) در مراسم یادبود دکتر مظفر بقایی میان حاضران توزیع شد. دفاع با افتخار از کارنامه بقایی میهمانان یکی یکی از راه می رسند و بعد از صرف ناهار در ایوان مقابل مقبره گرد هم می آیند. دو، سه نفر از یاران بقایی از آن دوران می گویند تا نوبت به محمود کاشانی می رسد که تقریبا سخنران اصلی است و بیشتر زمان مراسم به سخنان او اختصاص پیدا می کند. کمی با تأخیر، بعد از احمد به مراسم می رسد و با اشاره به مبارزات سیاسی کاشانی و بقایی می گوید: «آنها برگ زرینی از مبارزات خود بر جای گذاشتند، برای همین ما هرسال اینجا جمع می شویم و با غرور و افتخار از کارنامه دکتر بقایی و حزب زحمتکشان، که به نظر من تنها حزبی بوده که در تاریخ مشروطیت و تاکنون وجود داشته، دفاع و ذکر خیر می کنیم».کاشانی می گوید: «دکتر بقایی که جسمش اینجا آرمیده و روحش در طول سده های آینده هرچه بیشتر خواهد درخشید، جزوه ای نوشته است که در حزب حتما همه دیده اید به نام تجدید رابطه با انگلستان (زمان زاهدی)، می نویسد که مصدق تا ٣٠ تیر خدمت کرد و بعد از آن خیانت. کاشانی با اشاره به اینکه سران نهضت، عمق بازیگری انگلستان و مصدق را درک نکردند، می گوید واقعه نهضت ملی ایران پیچیده ترین رخداد سیاسی قرن ٢٠ است». فرزند آیت الله کاشانی با طرح این ادعا که «مصدق دو هفته بیشتر در کاخ نخست وزیری نبود و باقی مدت را در خانه اش بود تا روزی که مردم خانه اش را محاصره کردند و او فرار کرد»، از آنچه «سه توطئه مصدق» می نامد سخن می گوید. سه توطئه ای که به ادعای فرزند آیت الله کاشانی، مصدق برای براندازی نهضت نفت طراحی می کند. یکی از آنها به ادعای کاشانی واقعه ٣٠ تیر است و دیگری ٩ اسفند. «هردو با رهبری کاشانی، بقایی و مردم به شکست می انجامد و بعد از آن است که ترور شخصیت کاشانی و بقایی توسط مزدوران مصدق کلید می خورد». «کاشانی» در ماجراهای آن سال ها از شمس قنات آبادی هم در کنار نام مظفر بقایی نام می برد و می گوید: «نور به قبر هردوشان ببارد».«محمود کاشانی» به نقش سیاست های خارجی در غافل نگه داشتن مردم از واقعیت های سیاسی اشاره می کند و می گوید: «گروهی تلاششان این است که مردم از واقعیت ها آگاه نشوند». در ادامه از اعتراض خود به سریال «معمای شاه» و نامه ای که برای سرافراز، مدیرعامل سازمان صداوسیما، نوشته می گوید و نسخه ای از آن هم بین حاضران توزیع می شود: «همان اشخاص قبلا سریالی ساخته اند که حقیقت را نگفته اند، بیت المال را جهت فریب یک جامعه به کار می برند مثلا در جاهایی تلاش کردند که رضاشاه را انگلیسی جلوه دهند یا بگویند که روحانیون مخالف رضاشاه بوده اند درحالی که اینها دروغ های بزرگ تاریخی است». کودتا دروغ بزرگ تاریخ «احمد کاشانی» هم که معتقد است همه قدرت بعد از انقلاب تاکنون در اختیار مصدقی ها بوده و آنچه رخ داده هم معلول عملکرد آنهاست، می گوید: «فقط دوست دارم کسانی که دم از مصدق می زنند یک سؤال را پاسخ دهند؛ آنها که مرتب می گویند کودتای ٢٨ مرداد و این لفظ به خیلی از بیوت و جاهای بالا هم کشیده است، این سؤال را که اگر علیه مصدق کودتا نمی شد او می خواست در مملکت چه کند؟ را پاسخ دهند. کودتا دروغ بزرگ تاریخی است. دروغی به این بزرگی کمتر گفته شده است. مصدقی که نخست وزیر و فرمانده کل قوا بود اختیارات قانون گذاری داشت و مجلس را تعطیل کرده بود، چه گلی می خواست به سر ایران بزند؟ کودتا یک روایت انگلیسی است». «عبدالله شکری» هم که کتابی با عنوان «دکتر مصدق و مجلس هفدهم» نوشته است و نسخه هایی از آن را میان جمعیت توزیع می کند، می گوید: «یک عده فکر می کنند هرکس طرفدار مصدق بود روشنفکر است و کسی اگر بگوید طرفدار مصدق هستم، در جامعه روشنفکر به نظر می رسد. خود مصدق هم به این تفکر دامن زد و گفت توده های فهمیده به من رأی دادند. درحالی که آقای حسین شاه حسینی در مقاله ای که در کتابم هم به آن اشاره کردم، نوشته است که در آخر حکومت دکتر مصدق، یک چهارم مردم طرفدارش بودند». او ادامه می دهد: «اخیرا در یک مقاله از لطف الله میثمی خواندم که ابراز غبطه کرده بود که چرا پرورش دهندگان دستگاه مصدق در حکومت نیستند؛ همه دغدغه اینها این است که چرا در دستگاه نیستند». بعد هم به مدرک مصدق اشاره می کند و می گوید: «اول انقلاب خود مصدق می نویسد که مشیر الدوله نامه نوشت به فرانسه که ایشان کارمند دولت است و بیشتر از دو سال نمی تواند بماند و این یعنی خلاصه دکترایش را به او بدهید. مصدق خودش می گوید بدون مدرک به اروپا رفته است». شرق
دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر قانون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]