واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه جام جم: برای همه چیز پول خرج می کنیم، جز خرید کتاب. برای همه چیز وقت می گذاریم، جز برای مطالعه کتاب. برای همه چیز حوصله داریم، جز برای کتابی که باید تمامش کنیم. درباره همه چیز کنجکاوی می کنیم، جز درباره کتاب هایی که تازه به بازار آمده است. این خصلت ملی ما ایرانی هاست. البته بین ما کسانی هستند که خلاف این مسیر حرکت می کنند ولی اینها در اقلیت اند، نه اکثریت.همین خصلت ملی است که باعث شده کتابخوان نبودن ما دغدغه باشد یا اگر دغدغه نباشد، دست کم موضوعی برای بحث و انتقاد و آسیب شناسی باشد. عده ای می گویند کتاب گران است و همین است که سراغش نمی روند. عده ای می گویند کتاب خوب کم است و چون نمی خواهند وقتشان برای نوشته های بی ارزش تلف شود، عطای کتاب را به لقایش بخشیده اند. برخی می گویند فرصت ندارند و برخی معتقدند، سرگرمی های جذاب تر از کتاب در دسترس است. اما حقیقت این است که نه کتاب آنقدرها گران است که نتوان خرید و نه کتاب های خوب و خواندنی آنقدر نایاب اند که نتوان پیدایشان کرد. کمبود وقت هم که بیشتر به یک بهانه می ماند تا یک حقیقت. موضوع این است که ما مردمی علاقه مند به فرهنگ شفاهی هستیم نه فرهنگ مکتوب یعنی اگر کسی حاضر شود کتابی برایمان بخواند یا خلاصه اش را برایمان تعریف کند، به احتمال زیاد علاقه نشان می دهیم، اما اگر قرار باشد خودمان دست به کار خواندن شویم، بهانه می تراشیم. در واقع، بیشتر اهل شنیدن ایم تا خواندن. اگر می خواهیم کتابخوان شویم، باید جای این دو خصیصه را در وجودمان عوض کنیم. برای این کار، تکنیک ها و پیشنهادهایی وجود دارد که به کمکشان می توان به کتاب و کتابخوانی لبخند زد. اولین قدم، انتخاب درست یک کتاب است. کسی می تواند کتابی متناسب با علایقش پیدا کند که ذائقه خودش را خوب بشناسد و قبل از انتخاب یک کتاب دقیقا بداند دنبال چیست. این نکته به این علت مهم است که انتخاب کتابی که هیچ ربطی به علایق و باورهای ما ندارد، می تواند به دلزدگی منجر شود. برخی گله می کنند مدتی است کتابی را در دست گرفته اند، اما لاک پشت وار پیش می روند. دلیل این موضوع می تواند این باشد که مشغول خواندن کتابی شده اند که با سلیقه و ذائقه آنها جور نبوده است. پس برای کتابخوان شدن باید شهامت داشت و واهمه نکرد از این که حتی کتاب نویسنده های مشهور را انتخاب نمی کنیم یا اگر به توصیه دیگران این کار را کرده ایم، در میانه راه رهایشان کنیم. برای خواندن کتابی که با فکر انتخابش کرده ایم، باید تمرکز داشته باشیم؛ این دومین تکنیکی است که باید یاد بگیریم. تمرکز کردن البته مهارتی است نیازمند تمرین که برای رسیدن به آن باید عوامل مزاحم را از اطرافمان حذف کنیم؛ عواملی مثل تلویزیون، اینترنت یا تلفن. البته چون تمرکز کردن برای مطالعه به معنای حبس شدن در سلول انفرادی نیست، کم کم باید یاد بگیریم با وجود عوامل مزاحم نیز مشغول کار خودمان باشیم. این به دست نمی آید مگر این که از مطالعه هدف داشته باشیم و کتاب را با ذوق و علاقه بخوانیم. انتخاب کتاب با حجم های کم و متوسط و پس از آن، مطالعه کتاب های حجیم راه دیگری است که در کتابخوان شدن ما نقش کلیدی دارد. پس لازم نیست در ابتدای راه، کتاب های قطور را انتخاب کنیم چون تعداد صفحات زیاد کتاب می تواند مانع مطالعه منظم یا حتی به پایان رساندن کتاب باشد. وقتی کتابی می خوانیم و درباره محتوایش فکر می کنیم یا وقتی در جمعی قرار می گیریم و درباره مضمون آن با دیگران گفت وگو می کنیم، این کار لذتی دارد که مشوق خوبی برای ادامه مطالعه می شود. پس اگر سعی کنیم درباره آنچه خوانده ایم با دیگران صحبت کنیم و تجربیات و دانسته هایمان را با آنها در میان بگذاریم، در مسیری قرار گرفته ایم که انگیزه مان را برای مطالعه بیشتر و عمیق تر بالا می برد.
دوشنبه ، ۲آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه جام جم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]