محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826636949
عبدالقادر مراغي، جامع علم و عمل موسيقي
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: عبدالقادر مراغي، جامع علم و عمل موسيقي
همايش عبدالقادر مراغي به همت فرهنگستان هنر در روزهاي پنجم و ششم در مراغه زادگاه عبدالقادر برگزار شد و در روزهاي هفتم و هشتم در تهران و در آمفيتئاتر موزة هنرهاي معاصر و با حضور هنرمندان و انديشمندان ادامه يافت اين مجالي است تا به زندگي و آثار وي نگاهي بيندازيم:
كمال الدين ابوالفضايل عبدالقادر بن غيبي الحافظ مراغي (754-838 ق) معروف به گوينده و شاعر و خوش نويس و خواننده و نوازنده عود، و از سرشناسترين موسيقيدانان ايران در نيمه دوم سده هشتم و آغاز سده نهم هجري است. پدرش، غيبي، از فضلا و موسيقي دانان سده هشتم هجري بود و به گفته عبدالقادر در اغلب علوم خاصه در موسيقي تبحر داشت و در تربيت فرزند بسيار كوشيد.
عبدالقادر در اوان عمر به تحصيل صرف و نحو و معاني و بيان همت گماشت و قرآن را حفظ كرد و چون به علم رياضي و فن موسيقي بيش از ديگر علوم توجه داشت، به مطالعه كتابهاي اين رشته پرداخت و با علم و اطلاع به نواختن ساز پرداخت و در استنباط اوزان و استخراج الحان و تأليف نَقَرات و اختراع نغمات و ساختن تصنيف مهارت يافت و پر آوازه ترين موسيقيدان و موسيقي شناس عصر خود شد.
اين هنرمند در جواني به بغداد رفت و در دستگاه دو تن از فرمانروايان آلجلاير، يعني سلطان حسين و سلطان احمد جلايري منزلتي تمام يافت. هنگامي كه تيمور گوركاني در رمضان سال 795 ق شهر بغداد را فتح كرد، سلطان احمد به دمشق گريخت و گروهي از هنرمندان دربار او كه خواجه عبدالقادر هم در ميان ايشان بود، به سمرقند، پايتخت تيمور، فرستاده شدند.
چندي نگذشت كه عبدالقادر ملازم هميشگي مجالس عيش تيمور شد و ساز و آواز خوشش علاقه فرمانرواي گوركاني را چنان برانگيخت كه در نامهاي وي را «مولانا اعظم، قدوه الفصحا في العالم، اوحد زمان، نادره جهان» خواند و نكو داشتِ او را بر «سلاطين روزگار و خواقين رفيع مقدار» واجب شمرد.
گفتهاند زماني كه تيمور به سببي بر خواجه عبدالقادر خشم گرفته و فرمان به قتل او داده بود، خواجه در حال تلاوت قرآن نزد وي شتافت. تيمور نيز با شنيدن صوت دلكش قرآن خواندن عبدالقادر، از گناه او درگذشت و او را مورد عنايت بسيار قرار داد.
عبدالقادر پس از مرگ تيمور مدتي در دربار شاهزاده خليل سلطان كه وارث اميرتيمور در سمرقند بود، به سر برد و سپس به دربار شاهرخ روي آورد. وي در اين زمان نيز از هنرمندان بزرگ زمان بود كه در علم و عمل موسيقي توانايي ويژه اي داشت؛ به مبحث ريتم و وزن كاملاً آگاه بود و به نواختن عود و ساختن آهنگ و تصنيف مي پرداخت.
«مراغي يكي از تأثيرگذارترين افراد در سير تكوين و اشاعه مباني نظري و عملي مكتب «منتظميه» در اين دوران در بخشهاي شرقي ايران محسوب ميشود.
وي علاوه بر تأليف مهمترين رسالات نظري دوران، همچنين به تربيت شاگرداني برجسته همچون خواجه يوسف برهان همت گماشت.
در اين دوران به دليل تمركز فعاليتهاي موسيقي كلاسيك در سمرقند و هرات، هنرجوياني از نواحي مختلف در اين مراكز آموزش مي ديدند. به عنوان مثال چنان كه سريوارا نقل مي كند موسيقي دانان كشميري همچون «سُجيا» و نيز «حيدرشاه»، پسر سلطان زين العابدين، نزد خواجه عبدالقادر به آموختن موسيقي و نواختن عود پرداخته بودند.
عبدالقادر مراغي آثار برجسته خود را در زمينه موسيقي، در دربار جانشينان تيمور، خليل و شاهرخ، در بخشهاي شرقي ايران نگاشت.
در واقع وي را ميتوان هم به عنوان نخستين نظريهپرداز برجسته دوره تيموري، و نيز يكي از برجستهترين مصنفان و موسيقيدانان روزگار خويش، و هم به عنوان كسي كه بيشترين نقش را در تعيين و تبيين هنجارهاي موسيقيِ هنريِ دوره تيموريان در مراحل آغازين داشته است، محسوب كرد.»
اين موسيقيدان بزرگ بر شعر نيز چيرگي داشت و گاه گاهي برحسب موقعيت به سرودن اشعاري ميپرداخت و آن ها را در آهنگ هاي خود به كار ميبرد.
از آن جمله هنگامي كه خبر كشته شدن سلطان احمد جلاير در سال 813 ق به شهر هرات رسيد، شاهرخ به عبدالقادر كه سالهاي متمادي در خدمت و مصاحبت سلطان احمد بود، روي كرد و پرسيد كه آيا در سوگ دوست و هم صحبت و مخدوم ديرين خود چيزي سرودهاي؟ خواجه عبدالقادر هم اين رباعي را با آهنگي كه خود ساخته بود درآميخت و در حضور شاهرخ عرضه كرد:
عبدالقادر ز ديده هر دم خون ريز با دور سپهر نيستت جاي ستيز
كان مهر سپهر خسروي را ناگاه تاريخ وفات گشت «قصد تبريز»
«قصد تبريز» ماده تاريخ درگذشت سلطان احمد (سال 813 ق) است.
اين هنرمند بي بديل سرانجام در سال 838 بر اثر طاعون دهشتناكي كه در شهر هرات شيوع يافته بود و جمع كثيري از مردم را به كام مرگ فرستاد، درگذشت. صاحب تاريخ «مُجمل فصيحي» در وقايع سال 838 آورده است: «وفات افتخار الفضلا والندما خواجه كمال الدين عبدالقادر الغيبي البغدادي المعروف به خواجه عبدالقادر گوينده و او صاحب غناء و الحان بود و در انواع فضايل و كمالات ذوالفنون بود و قاري بي نظير بود و شعر خوب گفتي و خط نيك نوشتي و در علم موسيقي سرآمده ادوار بود.»
آثار عبدالقادر
عبدالقادر در طول حيات پر ثمر خود سه اثر عظيم در باب موسيقي نظري به رشته تحرير درآورد كه عبارتاند از: «جامع الالحان»، «مقاصد الالحان» و «كنز الالحان».
1. «جامع الالحان» به طوري كه از اسمش برميآيد، در بردارنده كليه قواعد موسيقي است و در حقيقت مهمترين اثر فارسي عبدالقادر به شمار ميرود. اين كتاب شامل ديباچه و دوازده بخش و پي گفتار است و ديباچه و پي گفتار و هر يك از بخشها داراي چند فصل است. فصل دوم پي گفتار چهل و پنج مجلس در موضوعات گوناگون دارد كه در هر مجلس اشعاري با موضوع آن مجلس در مايههاي موسيقي ذكر شده است. اين اشعار بيشتر به زبان فارسي و عربي و تركي و گاه به لهجه بومي است و بيشتر نام گويندگان شعرها ذكر شده كه مي توان از آنها بدين گونه نام برد: انوري، فردوسي، نظامي، مُجير بيلقاني سراج قمري، قطب الدين شيرازي، كمال اسمعيل و حافظ.
2. «مقاصد الالحان» كه در واقع خلاصه «جامعالالحان» محسوب مي شود، در بردارنده نام تصنيفها و آهنگهاي خود هنرمند است. چند صفحه آخر نسخه «مقاصدالالحان» موجود در كتابخانه آستان قدس مشهد كه به خط زيباي خود مؤلف نگاشته شده، پر از اشعار فارسي و تركي عبدالقادر است كه برخي از آنها را براي آهنگهاي موسيقي ساخته است. او در اين كتاب ذيل عنوان «تأثير شعر و موسيقي» چنين نوشته است:
«از من آهنگي براي ايام ماه رمضان خواستند، قبول كردم و خواجه رضوان شاه تبريزي گفت محال است. پس از دريافت تأييديه شيخالاسلام تصميم گرفتم براي هر روز ماه رمضان آهنگي خاص بسازم. شعر عربي را جلالالدين عبيدي و شعر فارسي را خواجه سلمان ساوجي مي گفت و در سي روز عرضه مجموع را اعاده كردم بلازائد و نقصان چون در چهار شكل تربيع است. نوابت را پنج قطعه ساختم.
قطعه خامس را مستزاد ناميدم. در قطعه شرط چنان كردم هرچه از منابع در چهار قطعه بيشتر بوده باشد، در مستزاد مندرج باشد. خواجه رضوان شاه صد هزار دينار زر و دختر خود را به نكاح شرعي به خانه من فرستاد.»
عبدالقادر در سال 826 از سمرقند به آسياي صغير رفت و كتاب «مقاصد الالحان» خود را به سلطانمراد دوم، پادشاه عثماني، تقديم كرد.
3. «كنز الالحان» يكي ديگر از آثار عبدالقادر است كه مجموعه آهنگهاي موسيقي و نمونه كامل ساختههاي او به شمار ميرود. اما متأسفانه نسخهاي از اين كتاب ارزشمند در دست نيست و اگر مي بود، به طور قطع به حل بسياري از مشكلات و مسائل موسيقي ايراني كمك مي كرد و يا لااقل به وسيله آن، خط و ضابطه مخصوصي كه عبدالقادر براي ثبت و ضبط آهنگهاي موسيقي ايراني اختراع و يا اختيار كرده بود به دست ميآمد. از سوي ديگر، اين كتاب را مي توان مكمل دو كتاب ديگر عبدالقادر دانست زيرا در «جامع الالحان» و «مقاصد الالحان» مكرر از آن ياد مي كند و خوانندگان را براي كسب آگاهي بيشتر به «كنز الالحان» ارجاع ميدهد.
آثار ديگر اين هنرمند عبارت اند از: «شرح الادوار» يا «زبدة الادوار في شرح الادوار» در تفسير كتاب «الادوار» تأليف صفي الدين اُرموي، كه بعضي نسخههاي آن رسالهاي به نام «زوايد الفوايد» را نيز به ضميمه دارد؛ ترجمه تركي «الادوار» اُرموي به اسم «روح پرور»؛ رساله اي با نام «ساز چيني» يا «موسيقي چيني»؛ و بالاخره «فوائد عشره و لحنيه» كه منسوب به عبدالقادر است.
مرحوم تقي بينش در مقدمه كتاب «جامع الالحان» درباره ارزش آثار عبدالقادر به نكات قابل توجهي اشاره ميكند؛ از جمله اينكه «عبدالقادر برخلاف اكثر دانشمندان قديم، ذيفن و به اصطلاح متخصص بوده است، نه ذوالفنون». بنابراين عبدالقادر از جمله افراد معدود و نادري است كه برخلاف معاصرانش كه هر يك در رشتههاي مختلف صاحبنظر و تأليفات متعدد بودند، استعداد و نيروي خود را بيشتر در موسيقي صرف كرده و فقط درباره موسيقي كتاب نوشته است.
نكته ديگر اينكه عبدالقادر علم و عمل را در موسيقي مكمل و لازم و ملزوم يكديگر ميدانست و معتقد بود كه اگر كسي مانند ابوعلي سينا تنها در موسيقي نظري صاحب نظر و از موسيقي عملي بيبهره باشد، در اين رشته كامل نخواهد بود.
مطلب سوم اينكه در آن روزگار عربي زبان دين و سياست و به تعبيري زبان رسمي و علمي بود و اغلب فضلا و دانشمندان براي اينكه آثارشان در سراسر قلمرو وسيع اسلام قابل نشر و استفاده باشد، كتابهاي خود را به زبان عربي مي نوشتند و بعضي مثل مؤلف «مرزبان نامه» فارسي را نسبت به عربي لغت يا زبان نازل ميدانستند.
بنابراين براي عبدالقادر كه بيشتر كتابهاي خود را به زبان فارسي نوشته است، بايد فضيلت بيشتري قايل شد.
از نكات شايان توجه كتابهاي عبدالقادر اسم آوازها و مقامات ايراني است كه تعدادي از آنها هنوز به صورت گوشه در رديف هاي موسيقي ايراني به جاي مانده است. همچنين دستهبندي سازها به بادي و ضربي و سيمي يا زهي به همراه شرح ساختمان و چگونگي كوك كردن آن ها و فهرست اسامي موسيقي دانان قديم و جداول متعدد و مفصل اين كتابها كه مستلزم محاسبات پيچيده و طولاني است، اعجاب و تحسين هر خواننده اي را برميانگيزد.
عبدالقادر مراغهاي پس از ابونصر فارابي و صفي الدين اُرموي، آخرين موسيقي دان بزرگ و وارث موسيقي كلاسيك ايران به شمار مي رود.
يادداشت ها:
1. جمع نَقره: وزن، ريتم، ضرب
2. مشحون، حسن، «تاريخ موسيقي ايران» صص 199ـ200 و 219
3. براي آگاهي بيشتر ن.ك به: كاوسي، ولي اله، «چگونگي ارتباط تيمور با هنر و هنرمندان»، در «گلستان هنر»، شماره 3، بهار 1385، صص 35ـ 36
4. اسعدي، هومان، «حيات موسيقايي در دوران تيموريان: از سمرقند تا هرات»، ص 27
5. براي آگاهي بيشتر ن.ك به: كاوسي و همان، ص 37
6. مكتبي در تاريخ موسيقي جهان اسلام كه در قرن هفتم هجري قمري بر مبناي نظريات منسوب به صفيالدين اُرموي شكل گرفت. (اسعدي، همان)
7. اسعدي، صص5، 28-29
8. حافظ ابرو، «زبده التواريخ»، ج 3، صص 402ـ403
9. خوافي، فصيح، «مجمل فصيحي»، ص 275
10. راهگاني، روح انگيز، «تاريخ موسيقي ايران»، ص292
11. جمع نوبت
12. همان، ص 291
13. همان
14. بينش، تقي، مقدمه «جامع الالحان»، ص سيزده
15. همان
16. همان، صص 13-15
17. همان
كتاب نامه:
ـ اسعدي، هومان، «حيات موسيقايي در دوران تيموريان: از سمرقند تا هرات»، در «ماهور»، ش 14، زمستان 1380
ـ حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، «زبده التواريخ»، مقدمه، تصحيح و تعليق از سيد كمال حاج سيدجوادي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1380، ج 3
ـ خوافي، فصيح احمد بن جلال الدين محمد، «مجمل فصيحي»، تصحيح و تحشيه محمود فرخ، مشهد، كتابفروشي باستان، 1339 راهگاني، روح انگيز، «تاريخ موسيقي ايران»، تهران، پارت، 1375
ـ كاوسي، ولي اله، «چگونگي ارتباط تيمور با هنر و هنرمندان»، در «گلستان هنر»، ش 3، بهار 1385
ـ مراغي، عبدالقادر، «جامع الالحان»، به اهتمام تقي بينش، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1366
ـ مشحون، حسن، «تاريخ موسيقي ايران»، تهران، فرهنگ نشرنو، 1380.
وليالله كاوسي
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]
-
گوناگون
پربازدیدترینها