واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه جام جم: داریوش فرضیایی یا همان عموپورنگ که محبوب و همراه بچه هاست از پدر و مادرهای امروزی گله مند است. از آنها شاکی است چون معتقد است برای بچه های خود وقت کافی نمی گذارند. با عموپورنگ گفت وگو کردیم تا از کودکی خودش برایمان بگوید و این که خانواده های امروزی با دیروز چه تفاوت هایی دارند.در یک خانواده پرجمعیت متولد شده اید، شما شش خواهر و برادر هستید، زندگی در خانواده پرجمعیت چطور بود؟ خیلی خوب، همراه با آرامش و خیلی لذت بخش. لذت بخش از چه نظر؟ این سوال را از این بابت می پرسم که جامعه ما به سمت تک فرزندی پیش می رود و قاعدتا این لذت که شما از آن می گویید، از زندگی برخی حذف شده است. بچه هایی که در خانواده تک فرزند زندگی می کنند، زندگی اجتماعی را تجربه نمی کنند، به خصوص امروزه که بیشتر پدر و مادرها شاغل هستند و بچه ها در بیشتر اوقات دور از آنها و تنها هستند. وقتی من بچه بودم، با خواهرها و برادرهایم زندگی گروهی را تجربه می کردیم. بازی ها و شادی های کودکانه یک نوع تمرین زندگی اجتماعی است. بچه هایی که در جمع بزرگ می شوند، به نظرم خیلی بیشتر از تک فرزندها، منش اجتماعی، قدرت درک، صبر و تحملشان بیشتر می شود. ما در خانه ای کوچک اما به وسعت دل های بزرگ، رشد کردیم. ما خانواده ای متوسط بودیم، امکانات زیادی نداشتیم، اما از زندگی لذت می بردیم. همه چیز ساده اما زیبا بود، اما امروزه در عصر مدرنیته که همه چیز در حال پیشرفت و تحول است، بچه ها تنهاتر شده اند. آنها همه چیز دارند، اما قانع نیستند. همه چیز دارند، اما مدام می گویند حوصله ام سررفته است. همه اینها نتیجه زندگی ماشینی است. زمانی که ما کودک بودیم، زندگی این قدر ماشینی نشده بود. ما با هم بودیم، اشتباهات، موفقیت ها و... را در کنار هم تجربه می کردیم. ما که نمی توانیم تکنولوژی را از زندگی حذف کنیم. کشور ما که از آمریکا بیشتر ماشینی نشده است، اما خانواده های آمریکایی علاقه مندند که بچه زیاد داشته باشند و خانواده ها معمولا پرجمعیت هستند. شاید در کشور ما شرایط اقتصادی باعث شده مردم کمتر به داشتن فرزند تمایل داشته باشند... بله شرایط اقتصادی مهم است، اما در زمینه تکنولوژی به نظرم ما فرهنگ استفاده از خیلی ابزارها را بلد نیستیم. آمریکایی ها و اروپایی ها به بچه دار شدن علاقه مندند، چون تعریفشان از زندگی مشخص است، تفریحشان مشخص است. آنها از خوردن یک ساندویچ روی نیمکت یک پارک لذت کامل را می برند آیا ما از این کار لذت می بریم؟ اگر قرار است هفته ای یک روز استراحت کنیم، این استراحت چگونه است؟ مشکلات اقتصادی سهم زیادی در لذت بردن یا نبردن از زندگی دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت، اما این که مردم چرا به سمت تک فرزندی می روند، بخشی هم به دولتمردان مربوط است که شرایطی را فراهم کنند که مردم به آینده کودک خود تضمین و اعتماد داشته باشند. احساس تنهایی گریبان آدم های زیادی را در تمام دنیا گرفته است، در کشور خودمان بچه ها احساس تنهایی می کنند؛ چون ما از زندگی سنتی فاصله گرفته ایم. دیگر مثل سابق دور هم جمع نمی شویم، شب نشینی ها دارد منسوخ می شود. اگر رفت و آمد های فامیلی زیاد باشد، حتی تک فرزندها هم کمتر احساس تنهایی می کنند. رابطه ها کم شده که دلایل زیادی دارد و این نگران کننده است. ما در کودکی زیاد هم دنبال تعریف نبودیم.تعریف رابطه، دوستی، قوم و خویش و... بله همه چیز ساده اما لذت بخش بود. مگر وقتی ما بچه بودیم، هر سال عید برای ما لباس نو می خریدند؟ نه! ما پولدار نبودیم، اما از داشته هایمان لذت می بردیم. ما شش تا بچه بودیم که خدا را شکر همه ما موقعیت های خوب شغلی و خانوادگی داریم. همه اینها به دوران کودکی و خانواده سالم و خوبی برمی گردد که ما در آن رشد کردیم. پدرم یک کارگر ساده بود. اکنون همه پدر و مادرها مشغول کار هستند و بچه ها را به مهدکودک می سپارند. مهدکودک نمی تواند جای خانواده را بگیرد. الان بچه ها به نوعی از خانواده طرد شده اند. مگر پدر و مادر یعنی امکانات رفاهی، لباس و... بچه به آغوش پدر و مادر و حرف زدن با آنها نیاز دارد. و این فاجعه است که این بچه های تنهایی که در مهدکودک بزرگ شده اند، بزودی وارد جامعه می شوند و سکاندار پُست های مختلف جامعه می شوند. بله، به نظر من مادر باید همه وقتش را برای فرزندش بگذارد. پدر سر کار می رود و باید هزینه های زندگی را تامین کند، اما مادر فرق دارد. یعنی چی مادرها می گویند حوصله نداریم بچه ها را بزرگ کنیم و به آموزش آنها رسیدگی کنیم؟! و... مگر ما شش تا بچه نبودیم، پس چطور مادرم به همه ما می رسید. مادر باید صبر و حوصله داشته باشد. چرا باید مادر از وظیفه خودش سرباز بزند و فرزندش را به مهدکودک بسپارد؟ مادر باید بچه را بزرگ کند، نه مهدکودک! خوشبختانه در پایین شهر هنوز خانواده های متوسط با خوشی و خوبی در کنار هم زندگی می کنند، هنوز بچه های آنها آلوده فضای مهدکودک نشده اند، هنوز سر یک سفره دور هم می نشینند و در کنار هم هستند. به نظرم اگر اینها از مردم گرفته شود، دیگر خانواده ایرانی مفهوم ندارد. شما آدمی با سطح انرژی و روحیه بالا هستید، این خصوصیات به دوران کودکی شما برمی گردد؟ مادر من شخصیت بسیار عالی داشت و دارد. در گفت وگوهایم معمولا از پدرم کمتر صحبت می کنم، چون آدم سختگیری بود، پدرم را دوست دارم، اما ما بچه های مامان بودیم، هرچه داریم از مادرمان داریم. پدرم مرد زحمتکشی بود، اما در بُعد تربیتی مادرم خیلی تاثیر داشت. مادرم بسیار شاد و بانمک بود و ما از مادرم آنها را دریافت می کردیم. پدر و مادر در زندگی بچه ها تاثیرگذارند، اما هر کدام بیشتر وقت بگذارند، تاثیر بیشتری بر سرنوشت و روحیه بچه ها خواهند داشت. شما در خانواده متوسطی متولد شدید و رشد کردید، اما به دلیل تلاش و زحمتی که کشیدید طبیعی است که اکنون شرایط مالی و رفاهی بهتری داشته باشید. به نظرتان شهرت و پول چقدر در خوشبختی و دلگرمی آدم ها موثر است؟ همه اینها وسیله هستند. همه ما آروزهایی داریم. من 20 سال است، کار می کنم. خیلی تلاش کردم به جایگاهی که دارم، برسم. «پورنگ» مخلوق داریوش فرضیایی است. در همه این سال ها خیلی سعی کردم تا در کارم موفق شوم. در طول این سال ها به این نتیجه رسیدم که شهرت و پول خوب است. اما اینها تو را به جایی می رسانند که متوجه شوی چه می خواستی؟ به کجا رسیدی و ماموریتت در زندگی چیست؟ راستش را بخواهید پول و شهرت مرا اشباع نمی کند. شور و شوق مردم و بخصوص کودکان و ابراز علاقه آنها به عمو پورنگ مرا راضی می کند. اگر مجری نمی شدید، چه کاره می شدید؟ حتما معلم می شدم. یک سوال شخصی بپرسم؟ بله. شما ازدواج کرده اید؟ خیر. می توانم بپرسم چرا؟ نه! چون همه ما یک حریم شخصی داریم... از این بابت پرسیدم که جوان های کشور ما این روزها کمتر تمایل به تشکیل خانواده دارند... به نظرم متخصصان باید سیاست های کشور را در چند سال اخیر بررسی کنند و ریشه این که جوانان به خصوص دختر های جوان به سمت استقلال مالی و ازدواج نکردن پیش می روند را پیدا کنند... شما تلاش می کنید بچه هایی که به استودیو می آیند را برای ساعتی هم که شده شاد کنید. چگونه می توان این شادی را در آنها ادامه دار کرد؟ پدر و مادرهایی که برنامه مرا می بینند، باید به ابزارهای من برای شاد کردن بچه ها آشنا شده باشند. من فقط با بچه ها همراه می شوم، برایشان وقت می گذارم با آنها بازی می کنم و اینها بچه ها را شاد می کند. همه پدر و مادرها می توانند خودشان را هم سطح بچه هایشان کنند، برای آنها شعر بخوانند با آنها بازی کنند و به همین سادگی آنها را شاد کنند. فرزند مهم ترین و گرانبهاترین هدیه خداوند به پدر و مادرهاست، اما آنها بعضی اوقات این هدیه گرانبها را فراموش می کنند. چه نصیحتی دارید به بچه هایی که تنهاترند و پدر و مادرهای کم حوصله دارند؟ بچه ها می توانند با چیزهای زیادی تنهایی خود را پر کنند مثل نقاشی کردن، تماشای تلویزیون، بازی های فکری و... بچه ها! اگر می خواهید تنها نباشید از بازی های کامپیوتری فاصله بگیرید آنها شما را بیشتر تنها می کنند. طاهره آشیانی جام جم
شنبه ، ۳۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه جام جم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]