واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: انقضاي تخاصم غرب با ايران چه زماني است؟
تنازع نظام سلطه با انقلاب اسلامي را بايد از نوع «تنازع براي بقا» دانست كه نه از شدت و حدت آن كاسته ميشود و نه با ظهور پديدهاي نو در عرصه جهاني و بروز تحولات منطقهاي جاي خود را به صلح و سازش ميدهد.
نویسنده : محمد اسماعیلی
تنازع نظام سلطه با انقلاب اسلامي را بايد از نوع «تنازع براي بقا» دانست كه نه از شدت و حدت آن كاسته ميشود و نه با ظهور پديدهاي نو در عرصه جهاني و بروز تحولات منطقهاي جاي خود را به صلح و سازش ميدهد.
اساساً تخاصم بين غرب با ايران شامل نبرد بر سر مباني و اصول است كه تنها در يك صورت پايان ميپذيرد و آن اينكه يكي از دو طرف از ايدئولوژي خود دست برداشته و از در دوستي درآيد، حال اينكه كداميك ميتوانند چنين رويكردي را اتخاذ نمايند و نتيجه آن چه خواهد شد، در ادامه به آن خواهيم پرداخت.
اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر مؤلفههايي نظير ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي و وحدت جهان اسلام، نفي سبيل، حمايت از مستضعفان جهان در برابر مستكبران و دفاع از حقوق همه مسلمانان استوار است كه پافشاري بر آن موجب رؤيارويي نظام سلطه با جامعه ايراني طي 37 گذشته شده است، يعني مباني سياست خارجه كشورمان را بايد به عنوان مهمترين چالش امريكاييها در منطقه به شمار آورد، به همين دليل است كه هنري كيسينجر مشاور پيشين امنيت ملي و وزير خارجه پيشين امريكا روز دوشنبه در نشست مركز مطالعات راهبردي و بينالمللي واشنگتن با عنوان «ايران و مسير خاورميانه» بيان ميكند: «امريكا بايد تمركز خود را بر سياست خارجي ايران معطوف كند... تلاش فكري اصلي ما بايد اين باشد كه كدام سياست خارجي ايران با امنيت و اهداف امريكا سازگاري دارد.»
سخنان كيسينجر بدين معناست كه سياست خارجه كشورمان منافع امريكا را به خطر انداخته و باعث رويارويي بسياري از كشورهاي منطقه در مقابل غرب شده است، تلاش امريكاييها براي پيشبرد تئوري «تغيير مباني سياست خارجه ايران» يا حداقل «ايجاد شكاف بين مواضع و رويكردهاي مسئولان دستگاه سياست خارجه كشور با اصول انقلابي» هم با چنين هدفي در دستور كار قرار گرفته است.
اين تئوري را كيسينجر اينگونه تشريح ميكند: «اين محتمل است كه برخي رهبران ارشد و احتمالاً رهبر معظم ايران هنوز پيرو ايدئولوژي انقلابي (امام) خميني(ره) هستند اما همچنين به نظر ميرسد كه نسل جوانتر ارتباط و پيوند بيشتري با نظم بينالمللي غيراسلامي دارد... من فكر ميكنم ما بايد تمركز خود را بر نمودهاي سياست خارجي ايران معطوف كنيم، نه بر رقابتهاي داخلي اين كشور.»
اين نظريهپرداز امريكايي در ادامه روي كار آمدن جريان به اصطلاح ميانه رو در ايران را براي عدول از مباني انقلابي دستگاه سياست خارجه راهكار مناسبي ميداند: «تلاش فكري اصلي ما بايد اين باشد كه كدام سياست خارجي ايران با امنيت و اهداف امريكا سازگاري دارد و در روندي كه اميدواريم حكومت ايران در آن احتمالاً ميانهروتر شود، چنين سياستي را دنبال كنيم.»
حال با توجه به اقدامات برخي از گروههاي سياسي طي دو سال اخير جهت عاديسازي روابط تهران- واشنگتن بايد گفت، مسئله روابط ايران - امريكا بر كل سياست خارجي كشورمان سايهافكنده آن هم در شرايطي كه سياست ايران روي دو محورنفي حضور يا استيلاي امريكا در منطقه از يك سو و مردود شمردن برقراري روابط سياسي با ايالات متحده امريكا تنظيم شده است.
از سوي ديگر جريان مورد اشاره اينگونه القا مينمايد كه مواضع و رفتار نظام در عرصه جهاني باعث تشديد اختلافات ايران- امريكا شده اين در حالي است كه موضوع - قطع روابط ايران و امريكا- بيش از هر عامل ديگر در وهله اول به استمرار مواضع امريكا عليه جمهوري اسلامي ايران برميگردد. سه دهه تحريم اقتصادي و افزايش دامنه آن، سياستهاي جانبدارانه و مداخله مستقيم امريكا در دوران جنگ به نفع عراق، فشار و هجوم سياسي بر ضد ايران و... مسير تصميم هر سياستمداري - كه در عرصه تصميمگيري درصدد تنشزدايي از روابط سياسي با امريكا باشد- را مسدود ميسازد. به ويژه آنكه رفتار اين كشور در مواجهه با جامعه ايراني در پنج سال اخير به بدترين حالت هم كشيده شد و نمونه آن را ميتوان تحريم داروهاي بيماران خاص از سال 89 به اين سو عنوان كرد.
راهكار ديگري كه كيسينجر جهت مقابله اثرگذار با جمهوري اسلامي ايران در اين نشست مورد تأكيد قرار ميدهد، بحث افزايش درگيريهاي اعراب يا بهتر بگوييم كشورهاي سني با ايران است. وي لزوم استمرار تعامل ظاهري با ايران به بهانه برجام و موازي با آن تحريك و ترغيب اعراب براي جنگ با كشورمان را اينگونه تفسير ميكند: «اين منطقي است كه كشورهاي سني به دنبال تقويت ظرفيتهاي نظامي خود در برابر نيروي نظامي رو به رشد ايران و تواناييهاي اقتصادي اين كشور بروند. اين يك جنبه از توافق هستهاي است اما حتي اگر بتوان جلوي گسترش فناوري هستهاي نظامي را گرفت، چيزي كه ظهور مييابد دو بلوك است: يك بلوك سني و يك بلوك شيعه.»
بهوضوح ميتوان پي برد كه كيسينجر مانند اكثر مقامات بلند پايه امريكايي برجام را تنها وسيلهاي براي مهار قدرت ايران و تعديل مواضع انقلابي كشورمان در سياست خارجه دانسته و همگام با چنين توافقي درصدد افزايش درگيري اعراب با ايران و همچنين تغيير گام به گام اصول سياست خارجه كشورمان است.
حال با توجه به تنازع موجود بين ايران با ايالات متحده امريكا – كه كيسينجر سطحي از آن را بيان ميكند - چنانچه حكم شود يكي از دو طرف درگير مخاصمه از تفكرات خود عدول كند، آن طرف يقيناً ايالات متحده امريكا نخواهد بود چراكه منافع اين كشور در جهان امروز و به ويژه منطقه غرب آسيا با تعدي و تجاوز و چپاول گره خورده و رويگرداني اين كشور از چنين مبانياي مساوي با به خطر افتادن منافع و مصالح امريكا و متحدان اصلياش نظير رژيمصهيونيستي است. از سوي ديگر تجربه ايران قبل از انقلاب بهخوبي نشان ميدهد كه چنانچه جامعه ايراني اصول اسلامي و بديهي خود را با هدف همسويي و همراهي با غرب كنار بگذارد نه تنها بايد از منافع سهلالوصول خود چشمپوشي كند بلكه - چندگام عقبتر از آن - بايد از حركت در مسير پيشرفت و توسعه در هر حوزهاي هم چشمپوشي نمايد.
نمونه عيني چنين مسئلهاي را بايد در دوران قاجار و پهلوي مشاهده كرد كه در آن مقاطع كارگزاران مردم با اعراض از اصول اسلامي، سياست خارجه خود را بر مبناي تسليم و تعظيم به غرب خلاصه كرده و تمهيد و تدبير در امور كشورداري جاي خود را به ديكتههاي طرف غربي از واشنگتن و لندن داد و در اين ميان چيزي كه مغفول ماند، منافع مردمي بود كه براي مرتفع نمودن سادهترين احتياجات روزمره هم با مشكلات عديدهاي روبهرو بودند و بدون آنكه حق رأي داشته باشند، به ناچار زير بار تصميماتي ميرفتند كه توسط يك فرد بهنام پادشاه گرفته ميشد.
خروجي تعامل قاجار و پهلوي با غرب - به سركردگي امريكا و انگليس - جدا شدن مناطق مهم و استراتژيك از تماميت ارضي كشور، گسترش فقر و پريشاني در سراسر ايران و وابسته ماندن كشور در تمام شمول بود، به گونهاي كه در آستانه انقلاب اسلامي سال 57 كارخانجات و صنايع خرد و بزرگ بهدليل وابسته بودن مطلق ايران به غرب رنگ تعطيلي به خود ديدند و چندين ميليون از مردم از تدارك مايحتاج ابتدايي نظير خورد و خوراك عاجز بودند.
از سال 57 تاكنون كه تعامل با غرب جاي خود را به منازعه داده نه تنها وابستگي به غرب جاي خود را به بوميسازي داده بلكه جمهوري اسلامي ايران در بسياري از حوزههاي علمي نظير پزشكي، هستهاي، نانوتكنولوژي و بيوتكنولوژي به پيشرفتهاي خيرهكنندهاي رسيدهايم يا در حوزه نظامي و دفاعي جزو چند كشور نخست دنيا هستيم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]