واضح آرشیو وب فارسی:هامون پرس: به گزارش هامون پرس چند روز قبل جلسه ای خصوصی با جمعی از دانشجویان جامعه اسلامی دانشگاه زابل جهت هماهنگی نحوه برگزاری یکی از جلسات عمومی این تشکل که قرار بود با حضور دکتر کریم در محل آمفی تئاتر برگزار شود , داشتم , مانند همیشه صحبت های خوبی رد و بدل شد , تا اینکه نوبت به یکی از دانشجویان نخبه غیربومی دانشگاه رسید که نظرات خود را بیان کند. با شور و هیجان خاصی سخنانش را آغاز کرد , او معتقد بود باید کسانی برای سخنرانی و پاسخگویی به سوالات دانشجویان دعوت شوند که خود نیز تصمیم گیر هستند و میتوانند گوشه ای از مشکلات را حل کنند , بنده بر گفته ایشان صحه گذاشتم و با نظر جمع قرار شد , زین پس از سوی جامعه اسلامی دانشگاه زابل مسئولین شهری از جمله فرماندار و شهردار و مسئولین استانی از جمله مدیران کل دعوت و به سوالات و دغدغه های دانشجویان پاسخ بگویند . از لهجه زیبایش متوجه شدم که از دیار کریمان به سیستان آمده و لحن و نوع سخنانش دلسوزی و ولایتمداریش را به رخ می کشید , صحبت هایش را چنین آغاز کرد , از وقتی به این شهر ( زابل ) پاگذاشته ام , به این نتیجه رسیده ام که لحظه به لحظه و قدم به قدم , باید برای حال و روز وخیم شهر شهید میرحسینی اشک ریخت و گریه کرد. سوال من از مسئولین این است که آیا واقعا حق شهر شهید میرحسینی , شهری که پشتیبانی و حمایت مقام معظم رهبری را پشت سر خود دارد , این است که مردم زیرخروارها خاک دفن شوند ؟ و یا حقشان این است که با این شرایط سخت زندگی کنند و دست آخر هم همان هزینه های را بپردازند که یک شهروند در دیگر شهرهای برخوردار کشور می پردازد ؟ نماهای که در شهر مشاهده می کنم بیشتر به عهد بوق شباهت دارد تا به یک شهر امروزی و زیبا , انهم شهری که بزرگانی را تقدیم نظام کرده است , گویا برخی فراموش کرده اند بر صندلی چه کسانی تکیه زده اند که اینچنین بی مسئولیت عمل می کنند . آری چگونه می شود که در محیط دانشگاهی فضای سبز مناسبی داریم , اما درون شهر , زیباترین صحنه ها با زشت ترین صحنه ها و چشم اندازهای شهرهای دیگر هم قابل قیاس نیست , این مقدار رسیدگی به دانشگاه هم لابد برای جذب دانشجویان غیربومیست و برای این مردم پس چه کرده اند ؟ یعنی تمیز کردن خیابانها , تهیه رنگ و فرجه و کاشت درخت و گل اینقدر کار سختیست که پس از سالها از انجام آن عاجر شده ایم ؟ اگر نمی توانند کار کنند , به خواهران و برادران جهادی دانشگاه بگویند تا وارد کار شوند و دستی به در و دیوار این شهر بکشند . بی شک کار و تلاش در شهری که مورد نگاه ویژه رهبری قرار دارد , برای ما افتخاری بزرگ است. شهری که رنگ ندارد , شهری که شهر . . . است , فکر می کردم در سیستان دارالولایه هنوز هم غیرت رنگ و بوی خود را حفظ کرده , اما گویا اینجا هم تهاجم فرهنگی دشمن و همان نفوذی که رهبری از آن نگران هستند رخنه کرده و به چهره ها رنگ و بویی دیگر داده است. از میانه سخنانش چنان بدنم یخ کرده بود که دیگر در حال و هوای آن دفتر نبودم و تنها بخش های از جملات و سخنانش درست و بجایش را می شنیدم , (( حق آبه سیستان . . . . , دیوار مرزی . . . . , گاز . . . , توربین بادی ……….. , بهشت باستان شناسان ……. , انتقال آب زابل به زاهدان ……….. و . . . . )) جلسه تمام شد و تنها توان این را داشتم که با گفتن جملاتی کوتاه از وی تشکر کنم و دیگر هیچ نگفتم و حال نیز برای تشکر از این همه احساس پاک تنها این توان را داشتم که آنرا بیان کنم تا شاید تلنگری باشد و ان شالله اگر مجالی بیابیم از آن دانشجوی محترمه نیز به نحوی تقدیر و تشکر شایسته ای , بعنوان یک دانشجوی مطالبه گر و دلسوز داشته باشیم , تا شاید دیگر دانشجویان ما نیز هوشیار تر از گذشته عمل کنند و پا به عرصه مطالبه گری بگذارند ان شالله. یونس دهمرده
دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هامون پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]