تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به زيادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820149884




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

منافقين اصلاح طلب!(7)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منافقين اصلاح طلب!(7)
منافقين اصلاح طلب!(7)   نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني (مورخ انقلاب اسلامي)   جستارهايي پيرامون ريشه هاي فکري مدعيان اصلاح طلبي در سه دهه اخير (بخش پاياني)   7.انتقاد از قطع رابطه ايران و امريکا   شيخ عبدالله نوري به منظور از ميان بردن قبح ارتباط با امريکا مسائل و موضوعاتي را دستاويز قرار داده است؛ مانند اينکه: چه تفاوتي ميان امريکا و ديگر دولت هاي مقتدر مانند انگليس است؟ چرا با انگليس، آلمان، فرانسه، چين، روسيه و...رابطه برقرار کرده ايم اما با امريکا نبايد هيچ گونه ارتباطي داشته باشيم؟ بايد دانست يکي از تفاوت هاي امريکا با انگليس اين است که امروز انگليس در سياست خود از استقلال و ابتکار عمل لازم برخوردار نيست و دنباله روي سياست واشنگتن است. امروز انگليس حتي در ميان کشورهاي اروپايي، جزء کشورهاي دست چندم به شمار مي آيد و با اقتصادي ورشکسته نمي تواند مانند گذشته در جهان آتش افروزي کند ليکن امريکا با همه نيروها و توان به توطئه چيني پيدا و پنهان بر ضد انقلاب اسلامي برخاسته است؛ براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران در کنگره امريکا آشکارا بودجه اي در نظر گرفته شده و به تصويب رسيده است و فرستنده اي از طرف سيا به منظور تبليغات بر ضد انقلاب اسلامي رسماً آغاز به کار کرده است. امريکا در اطراف و اکناف جهان به کارشکني و دسيسه چيني بر ضد ايران سرگرم است و با تحريم اقتصادي و حضور ناوگان هايش در خليج فارس، ايران را تهديد مي کند. امريکا با همه قدرت پشت سر اشغالگران فلسطين ايستاده است و به آن جنايتکاران خون آشام در راه ريختن خون مردم بي گناه فلسطين، تجاوز به ديگر کشورهاي اسلامي و به خطر انداختن امنيت و صلح منطقه کمک مي کند و مي توان گفت که اگر حمايت بي دريغ امريکا از صهيونيست هاي اشغالگر نباشد و امريکا از نظر اقتصادي، سياسي، نظامي و تکنولوژيک از صهيونيست ها پشتيباني نکند و به آنها نيرو و توان نبخشد آنان نمي توانند حتي براي مدت يک سال به اشغال فلسطين ادامه دهند. انگليس به رغم اينکه از نظر ماهيت و سياست با امريکا تفاوتي ندارد به علت ناتواني هاي اقتصادي و مشکلات گوناگون نمي تواند مانند امريکا در عرصه جهاني حضور داشته و خطرآفرين باشد. انگلستان کفتار پيري است که دندان هاي زهرآگينش شکسته و چنگال خون آلودش فرسوده شده است و ديگر توان درندگي و سبعيت گذشته را ندارد. ديگر ابرقدرت ها نيز نمي توانند مانند امريکا در جهان، تجاوزگر، چپاولگر، جنايتکار و آتش افروز باشند. تفاوت آمريکا با ديگر دولت هاي مقتدر جهان از ديد اسلامي اين است که امريکا حکم «کافر حربي» را دارد و مي دانيم که هرگونه داد و ستد، سازش و کنار آمدن با کافر حربي از نظر اسلام ناروا و گناه شمرده مي شود. امريکا با دنبال کردن سياست تجاوزکارانه و ژاندارمي، جهاني را به ستوه آورده است. اين ابرجنايتکار تحمل هيچ دولت مردمي اي را ندارد. دولتي در دنيا وجود ندارد که پايگاه مردمي داشته باشد و امريکا با آن دولت سر خصومت، عداوت و عناد نداشته باشد و در راه واژگوني آن توطئه نکند و در برابر، اگر دولتي خودکامه، ضد مردمي و ديکتاتور باشد امريکا حتي اگر در روي کار آمدن آن نقشي نداشته باشد، دست کم در استواري آن رژيم، همه امکانات خود را به کار مي گيرد. هر چه يک دولت ضد مردمي تر، فاشيست تر و قانون شکن تر باشد، از پشتيباني امريکا بيشتر برخوردار است و هر دولتي که مردمي و آزادي خواه باشد، بيشتر مورد کينه و نفرت امريکاست. ابرقدرت هاي ديگر با اينکه داراي خوي استعماري و تجاوزکارانه هستند هرگز همانند امريکا تا اين پايه بي فرهنگ، بي پروا، فزون خواه و تجاوز کار نيستند و خصلت ضد خلقي آنان تا اين حد ريشه اي و عميق نيست. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نظام جمهوري اسلامي ايران با همه دولت هاي جهان به جز اشغالگران فلسطين و رژيم آفريقاي جنوبي روابط ديپلماتيک برقرار کرد، ليکن اين امريکا بود که با توطئه هاي همه جانبه، ايران را به دفاع، ناگزير ساخت. تصرف لانه جاسوسي امريکا، در واقع واکنش طبيعي ملت ايران در برابر توطئه هاي پيدا و پنهان امريکا عليه انقلاب اسلامي و آرمان هاي مقدس آن بود و ملت ايران جز اين چاره اي نداشت. ساده انديشان فريب خورده اي که باور دارند اگر ايران با دولت امريکا به مذاکره بنشيند و روابط ديپلماتيک برقرار کند، حتماً امريکا از توطئه و کارشکني بر ضد نظام جمهوري اسلامي ايران دست مي کشد، خوبست اسناد منتشر شده لانه جاسوسي را مورد مطالعه قرار دهند تا دريابند در آن روزگاري که امريکا در ايران سفارت داشته و روابط سياسي ميان دو کشور برقرار بوده، اين کشور چه نقشه ها و دسيسه هايي را به منظور براندازي نظام جمهوري اسلامي، دنبال مي کرده است؛ البته اسنادي که به دست آمده و منتشر شده است دربردارنده همه توطئه هايي نيست که امريکا در آن روز بر ضد ايران در دست اقدام و اجرا داشته و از آن روزي که انقلاب اسلامي به پيروزي رسيده است تا به امروز، امريکا حتي براي لحظه اي از توطئه و کارشکني بر ضد ايران باز نايستاده است؛ حضور قلدرانه ناوگان امريکا در خليج فارس که از آن سر دنيا لشکر کشي کرده گوياي اين مطلب است و اگر بگذارند مردم ما مخصوصاً جوانان به عمق تحقيري که مي شوند پي ببرند هرگز نمي پذيرند که با آن کشور مذاکره شود و رابطه برقرار گردد. راستي با چنين دشمن غدار و جنايتکاري مي توان رابطه اي سالم برقرار کرد و از گزند آن در امان بود؟ آيا مي توان باور کرد که اگر ايران با امريکا بر سر ميز مذاکره بنشيند و روابط سياسي برقرار کند، امريکا از منافع استعماري اي که حدود پنجاه سال در ايران داشته است، دست برمي دارد و از غارتگري هاي بي حد و مرز خود چشم مي پوشد و ايران را به حال خويش رها مي کند؟ شيخ عبدالله مي گويد: «...آيا اکنون چين با امريکا در حال مذاکره نيست؟ آيا همه کشورهاي بزرگ و کوچکي که با امريکا مذاکره دارند و يا رابطه برقرار کرده اند همه شان ذليل شده اند؟...»!(1) اولاً چين، خود ابرقدرتي است که مي تواند در برابر امريکا خودنمايي کند و داراي بمب اتمي، ماهواره و موشک هاي قاره پيما مي باشد و از رشد اقتصادي بسيار بالايي برخوردار است و در دوران ترقي، پيشرفت و سازندگي ساليان درازي درهاي کشورش را به کلي روي امريکا بسته بود. امروز چين مي تواند در مذاکره با امريکا از موضع قدرت همسان بهره گيرد و مغلوب ابرقدرت بودن امريکا واقع نمي شود، از اين رو مقايسه ايران با چين «قياسي مع الفارق» است؛ ثانياً کشورهاي هم سطح ايران که با امريکا رابطه برقرار کرده اند ناگزير شده اند از بسياري از آرمان ها و ارزش هاي خود چشم بپوشند و حتي به ملت خود پشت کنند و ماهيت رابطه شان را رابطه ضعيف و قوي تشکيل داده است. يک رژيم هرگز نمي تواند هم مردمي باشد و هم با امريکا روابطي سالم داشته باشد. همه کشورهاي عربي که بر سر ميز مذاکره با امريکا نشسته اند در گام نخست ناگزير شدند که از آرمان هاي فلسطين دست بکشند و چشم بپوشند؛ در خاورميانه رژيمي وجود ندارد که ضمن برقراري رابطه با امريکا به آرمان آزادي فلسطين از چنگ صهيونيست ها پايبند مانده باشد و يا دست کم بتواند به آزادي فلسطين تمايل نشان دهد؛ اگر اين ذلت نيست پس چيست؟ رژيم هاي هم سطح ايران در منطقه به دنبال برقراري رابطه با امريکا نه تنها ناگزير شده اند که از آرمان آزادي فلسطين چشم بپوشند و اشغالگران فلسطين را دست کم به صورت دوفاکتو به رسميت بشناسند، بلکه ناگزيرند که با ملت خود نيز به رويارويي برخيزند و به سرکوب مردم خويش دست بزنند. در مصر، اردن و ديگر کشورهاي منطقه که با امريکا رابطه نزديک دارند نيز وضع به همين منوال است و مي توان گفت که اصولاً مصالح ملت ها با رابطه با امريکا در تضاد است و دولت هايي که با امريکا رابطه برقرار مي کنند ناگزيرند با ملت خود قطع رابطه کنند و مصالح ملي را ناديده بگيرند. رژيم هايي که تا ديروز در صف ملت هاي آزادي خواه قرار داشتند پس از نزديک شدن به امريکا از ديکتاتورترين، خودکامه ترين و ضد ملي ترين رژيم ها شده اند. با وجود اين آيا با شعارهاي فريبنده اي مانند اينکه «ما امروز يک نظام هستيم» يا «ما در دنيا حرف براي گفتن داريم» مي توان خود را فريب داد و دلخوش کرد و ترفندهاي شيطان بزرگ را ناديده گرفت؟ رژيم هايي که تا ديروز مردمي بودند و امروز به تسليم و سازش و کرنش در برابر امريکا تن در داده اند و همه اهداف و آرمان هاي مردمي و ضد صهيونيستي خويش را به دست فراموشي سپرده اند، آيا «يک نظام» نبودند و هيچ حرفي براي گفتن نداشتند؟ ديروز در پي آغاز نهضت اسلامي ايران، آن گاه که امام زنگ خطر را عليه صهيونيست ها به صدا در آورد، عوامل و ايادي استعمار با شعار «الکفر مله واحده» به جو سازي و هوچي بازي دست زدند و از امام خرده گرفتند که چرا تنها «اسراييل» را براي اسلام و مستضعفان خطرناک مي شمارد و مي گفتند که همه قدرت ها و ابرقدرت ها به اصطلاح معروف «سر و ته يک کرباس اند»! امروز نيز مي بينيم که دير زمانيست اين زمزمه هاي نا آشنا و مرموز به گوش مي رسد که «چه تفاوتي ميان امريکا و ديگر ابرقدرت ها وجود دارد و...؟» تا ديروز تحجرگرايان، روشنفکرمآبان و رفاه طلبان پيوسته در گوش ها زمزمه مي کردند که «مبارزه با شاه بي نتيجه است، راه به جايي نمي برد، برآيندي ندارد، مشت بر سندان کوبيدن است و شاه قدرتمندتر از آن است که بتوان او را سرنگون کرد» و امروز هم همين تلقينات شيطاني را در مورد امريکا دنبال مي کنند و مي کوشند که روح نوميدي را درون انسان ها بدمند و تخم بي عرضگي و بي همتي را در دل ها بکارند و مبارزه با امريکا را بيهوده بنمايانند. تا ديروز شاه خائن در زير سايه امريکا بر آن بود که ايران را به «دروازه تمدن» برساند، امروز عناصر خودباخته و نابالغ سياسي در سايه برقراري رابطه با امريکا مي خواهند ايران را به رفاه، پيشرفت، ترقي و خودکفايي برسانند و از «انزوا»!! رهايي بخشند! تا ديروز مي گفتند قوانين اسلام براي شرايط زماني و مکاني خاصي بوده است و در جهان امروز نمي تواند کارايي داشته باشد؛ امروز مي گويند منويات و نظريات امام «بر اساس مقتضيات زماني و شرايط خاصي بيان شده است» و «در جهان جديد» قابل اجرا نمي باشد! تا ديروز مي گفتند «از فرق سر تا نوک انگشت پا بايد فرنگي شد تا به سعادت و سربلندي رسيد» امروز مي گويند «بايد امريکايي شد تا به استقلال و آزادي و تمدن و ترقي دست يافت»! تا ديروز ادعا داشتند ملت ها بدون تکيه بر يکي از ابرقدرت ها نمي توانند به آزادي برسند، امروز مي گويند بدون «روابط مستقيم» با امريکا، ايران نمي تواند به حيات خود ادامه دهد! شيخ عبدالله به گونه اي سخن مي راند که گويي ايران بدون امريکا بايد اميدي به حيات نداشته باشد؛ در صورتي که فيدل کاسترو در برابر ديدگان او نزديک پنجاه سال است روياروي شيطان بزرگ ايستاده و در مقابل توطئه ها و ترفندهاي گوناگون و رنگارنگ آن شيطان بزرگ قهرمانانه و دلاورانه پايداري و مقاومت ورزيده است و در عمل ثابت کرده است که «امريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند». امام ساليان طولاني زحمت کشيد، رنج برد و خون جگر خورد تا توانست رسوبات آلوده فکري و استعمارزدگي اي را که روشنفکرمآب ها، ملي گراها و غربزده ها در اذهان و انديشه هاي ملت ايران تزريق کرده بودند، بزدايد؛ به توده ها هويت ببخشد؛ در دل ها اميد پديد آورد و ايرانيان را از خودباختگي، وابستگي و ذلت برهاند و به آنان به طور عيني و عملي بباوراند که مي توانند روي پاي خود بايستند و به جهان خواران، زورمداران و فزون خواهان تو دهني بزنند و استقلال و آزادي خود را بدون کمک دولت هاي خارجي به دست آورند و جنگ تحميلي را که در واقع جنگ سوم جهاني بود (در يک طرف ايران و در طرف ديگر، همه جهان قرار داشت)، به تنهايي پيش ببرند و تجاوزکاران را از خاک ايران بيرون برانند و در راه سازندگي و پيشرفت گام هايي برجسته و استوار بردارند. از آنجا که استکبار جهاني استقلال ايران را در دراز مدت مايه ريشه کني استعمار از منطقه خاورميانه و کشورهاي نفت خيز اسلامي مي داند با همه نيرو و توان به صحنه آمده است که ايران را بار ديگر تحت سلطه استعماري خود در آورد و ملت هاي محروم کشورهاي اسلامي را که با الگوگيري از راه و خط امام بيدار شده و به پا خاسته اند، نوميد و سرخورده سازد و به گوش آنان بخواند که راه خميني به بن بست رسيده است و نمي تواند «در جهان جديد» بردي داشته باشد. از اين رو، مي بينيم که غرب باوران و سلاله ميرزا ملکم خان يک صدا در راه به زير سؤال بردن خط امام و ويران کردن راه او به تلاش برخاسته اند و با قلم فرسايي، سخن پراکني و جوسازي از کانال روزنامه هاي رنگارنگ و مشکوک و با شعار آزادي مي کوشند توده ها را از راه امام منحرف کنند و نسل جوان را به پوچي و بي هويتي بکشانند. در اين ميان مي بينيم که عناصر ضعيف النفس و خودباخته از نسل تقي زاده نيز که نه از اسلام و انقلاب اسلامي شناختي دارند، نه به انديشه ها و آرمان هاي ملت ايران آشنا هستند، نه راه و خط امام را درک مي کنند و نه مي توانند مسائل و جريان هاي سياسي جهان را دريابند و تحليل کنند، روي قدرت طلبي، عقده گشايي، تسويه حساب هاي باندي و جناحي و يا مأموريت، با سازمان هاي جاسوسي و غرب باوران فرومايه هم صدا شده اند و در راه تخريب آرمان هاي امام و ارزش هاي اسلامي به هر خيانتي دست مي زنند، با هر گروهکي مي سازند، به گفتار و نوشتار بي پايه و يأس آور تمسک مي جويند و رسوايي دنيا و عقبي را براي خود فراهم مي کنند. شيخ عبدالله نوشته ها و گفته هاي دگرانديشان و غرب باوران بيگانه از خدا و خلق را چنين تکرار مي کند: ...توجه داريم که امريکا به لحاظ ساختار قدرت جهاني مي تواند کشورهاي کوچک و بزرگ، از امارات گرفته تا اروپاييان را به ايجاد مشکل بر عليه ايران تحريک نمايد و توجه داريم که روابط مستقيم ايران و امريکا حتي در ارتباط با کشورهاي همجوار با ما تأثير مثبت مي گذارد...از اين گذشته حتي کشورهايي که با ما روابط خوب دارند...وقتي صحنه را از حضور يک رقيب جدي مانند امريکا خالي ببينند مي توانند با خيال آرام بسياري از شرايط را که در حال رقابت نمي توانستند، بر ما تحميل کنند...يک واقعيت در جهان امروز اين است که امريکا بيشترين نفوذ را در سازمان هاي بين المللي اقتصادي مثل سازمان تجارت جهاني، صندوق بين المللي پول و بانک جهاني دارد، علاوه بر آن مي تواند بر تصميم گيري اقتصادي و سياسي کشورهاي مختلف جهاني حتي ژاپن و کشورهاي همسايه ايران در شرق و غرب و شمال تأثير بگذارد... .(2) راستي مي توان باور کرد که اين سخنان از دهان کسي بيرون آمده است که خداوند قادر و قاهر را باور دارد و او را در سرنوشت انسان ها مؤثر مي داند؟ از اين گذشته آيا کسي که در دوران انقلاب اسلامي در عرصه سياسي ايران حضور داشته، با چشم سر اراده توده ها را در بر هم ريختن معادلات سياسي جهان و واژگوني رژيم دو هزار و پانصد ساله «شاهنشاهي» تماشا کرده و پس از پيروزي انقلاب در ميان جامعه ايران زيسته و نيز با چشم سر اراده و پايداري معجزه آساي ملت ايران در جنگ تحميلي و رويارويي با شيطان بزرگ را ديده است مي تواند چنين سخناني بر زبان آورد که ريشه در خودباختگي، بي هويتي و عدم اعتماد به نفس دارد؟ آيا اين گونه سخنان نشان از خلأ روحي، فکري، قلبي و ايماني گوينده ندارد؟ آيا به نظر نمي رسد که گوينده اين گونه سخنان بر آن است که ملت را به نوميدي، سرخوردگي و تسليم در برابر امريکا بکشاند؟ بايد دانست که هرگونه ارتباط و مذاکره با امريکا نه با موازين عقلي سازگار است، نه با احکام اسلامي و قوانين قرآني و نه با راه و خط امام. پي نوشت:   1.عبدالله نوري، شوکران اصلاح (دفاعيات عبدالله نوري در دادگاه ويژه روحانيت)، تهران، طرح نو، 1378، ص 130. 2.عبدالله نوري، همان، ص 136 ــ 132.   منبع: نشريه 15 خرداد شماره 23  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 528]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن