تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816498276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جاودان خواهیم شد اگر ضربان معکوس قلبی را برگردانیم+تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:تنگستان نما: بی پولی درد بدی است.اصلا درد بی درمان است.در دنیایی که همه چیز تجاری شده حساب خالی بانکی و درد جانکاه کودکت زیر دستگاه دیالیز له ات میکند.خواب و خوراکت را می گیرد.یک لیوان آب هم نمی توانی بدون بغض بخوری.کوفتت می شود....به گزارش تنگستان نما،روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملافه سفید تمیزی که چهارطرفش زیر تشک بیمارستان جمع شده است ، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند، از کنارم عبور می کنند . لحظه ای فرا خواهد رسید که دکتر می گوید مغز من از کار افتاده است و به هزاران دلیل زندگی ام رو به پایان است . در چنین روزی تلاش نکنید به شکلی مصنوعی و با استفاده از دستگاه زندگی ام را به من باز گردانید . این را بستر مرگ ننامید . بگذارید آن را بستر زندگی بنامم و جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند. چشم هایم را به کسی بدهید که هرگز طلوع خورشید، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است . قلبم را به کسی بدهید که درقلبش تنها خاطرات دردناک و آزار دهنده دارد . خونم را به نوجوانی بدهید که در تصادف اتومبیل نجات یافته است و کمکش کنید تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند . کلیه هایم را به کسی به کسی بدهید که زندگی اش به دستگاهی نیاز دارد که هر هفته خونش را تصفیه کند . استخوان ها، عضلات، سلولها و اعصابم را بردارید و به پاهای کودکی فلج پیوند بزنید . اگر لازم شد سلولهای مغزم را بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهد تا با آنها پسرک لالی بتواند با صدای بلند فریاد بزند و دختر ناشنوایی صدای باران روی شیشه اتاقش بشنود . آنچه از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترش را به دست باد بسپارید تا گل بروید . اگر قرار است چیزی از من دفن کنید ، بگذارید اشتاباهات ، ضعف ها و تعصباتم باشد. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید . اگر گاهی دوست داشتید از من یاد کنید، عمل خیری انجام دهید یا به کسی که محتاج کمک تان است ، کلام محبت آمیزی بگویید . اگر آنچه گفتم انجام دهید ، همیشه زنده خواهم ماند. نویسنده : رابرت.ن. تست سوک-مرضیه جهاندیده- پزشکان مرگ مغزیش را تایید کرده اند.لعنت به این دانش ناقص بشر که هر چه می دود به گرد پای مصائب آدمی هم نمی رسد.همین پارسال بود که سرطان خواهر جوانش را چنان زمینگیر کرد که در عرض سه ماه دختر بیچاره پرپر شد و دانش پزشکی جز انجام چندجلسه زجرآور شیمی درمانی ،تغییر ظاهر و ریختن موهایش کار دیگری برایش نتوانست انجام دهد و حالا پاره تن خودش،فرزند دلبندش روی تخت بیمارستان با دستگاههای مصنوعی نفس میکشد و باز هم علم پزشکی عاجز از نجات جان میوه زندگی اش.... زینب 7 ساله تا چند وقت اخیر شاد و خوشحال مثل همه بچه های مدرسه مشغول شیطنت و بازیگوشی بود و پدر کارگرش نیز که به دنبال لقمه نانی از یاسوج آواره بندر بوشهر شده بود با دیدن نمره ها و ورجه ورجه های دخترش خستگی در می کرد.اما کم کم شادابی و نشاط جای خود را به خستگی و ضعف و درد می دهد.بعد از مراجعه به پزشک و انجام آزمایشات متعدد کلیه های زینب مقصر شناخنه می شوند.کلیه ها در مدت کوتاهی چنان دچار نارسایی می شوند که تنها دیالیز می تواند زندگی دخترک بازیگوش را نجات دهند.وای به روزی که درد بی خبر از احوال جیبت به سراغت بیاید .. بعضی واژه ها اینقدر سنگین اند که هیچ تعریفی برایشان نیست و تنها خود واژه است که سنگینی خود را فریاد می زند...دیالیز دستگاهی که جبران نارسایی کلیه را می کند.تمام جان و امید بیمار به شیلنگی است که از یک طرف به بدنش و در آن سو به دستگاه دیالیز متصل است.درون این شیلنگ امید به زندگی و آینده ای نه چندان طولانی و پردرد جریان دارد.خون تصفیه شده به بدن بیمار برمیگردد و جای سوزن ها تا جلسه بعدی روی دست ها به یادگار می مانند.وای از روزی که بیمار دختر نحیفی چون زینب باشد.... بی پولی درد بدی است.اصلا درد بی درمان است.در دنیایی که همه چیز تجاری شده حساب خالی بانکی و درد جانکاه کودکت زیر دستگاه دیالیز له ات میکند.خواب و خوراکت را می گیرد.یک لیوان آب هم نمی توانی بدون بغض بخوری.کوفتت می شود و مادر تنها کاری که از دستش برمی آید پوشیدن لباس های آستین دار است تا دست های سوراخ سوراخ زینب را پدر بیش از این نبیند.با پول همه چیز را می توان خرید.حتی یک کلیه سالم و زرنگ که بدون نیاز به شیلنگ و دستگاه دیالیز خودش کار خودش را به خوبی انجام می دهد ولی وقتی تمام دارایی ت همین موتورسیکلت زیر پایت باشد چطور می توانی وارد این معامله نابرابر شوی. زینب تحت پوشش انجمن حمایت از بیماران کلیوی قرار میگیرد و در لیست انتظار؛ منتظر روزی که فراتر از معادلات تجاری دستی فرازمینی سلامتی اش را چونان فرشته ای مهربان برایش به ارمغان بیاورد.دستان مهربانی درون انجمن ذره ای از درد خودش و پدر و مادرش را تسکین می دهند.خیرینی که در سکوت و گمنامی نشاندن لبخند و برق امید بر چهره بیماران دیالیزی را بر چاق کردن حساب های بانکی شان ترجیح داده اند و چه آسوده شب سر بر بالین آرامش می گذارند. صف و انتظار هم برای خودش حکایتی دارد.وقتی اینقدر فرصت طلب و پولدار نیستی که میانبر بروی خیلی آرام در صف مینشینی به انتظار.ولی وقتی انتظار مرگ و زندگی فرزندت را میکشی ثانیه ها کندتر حرکت می کنند.دخترک سرزنده زندگی ات اکنون تنها با کمک دستگاه دیالیز زنده است و هفته ای سه جلسه جلوی چشمانت دردآورترین لحظات را فریاد می زند و تو تنها امیدوار روزی هستی که انتظارت به پایان رسد و با عمل پیوند کلیه های سالم را درون سینه زینبت جای دهی ولی چگونه؟ . . . پزشکان مرگ مغزی کودک سه ساله اش را تایید کرده اند.تمام خاطرات کودکش از ابتدا چون فیلمی سینمایی مقابل چشمانش رژه می روند.از گرفتن جواب مثبت آزامایش بارداری تا اولین سونوگرافی و خرید لباس های مهمان نورسیده اش و درد زایمانی که چقدر دردناک اما شیرین بود.گریه های مداوم نیمه شب هایش و خواندن لالایی هایی که بیشتر اندوه خودش را فریاد می زدند.دیدن اولین دندانش چنان ذوق زده اش کرده بود که دلش می خواست تمام دنیا را خبر کند.راه رفتنش و اولین کلماتی که کودکش با شیرین زبانی ادا میکرد شیرین ترین واژه هایی بود که مادر شنیده بود و حالا همه این خاطرات زیبا و دوستداشتی روی تخت بیمارستان تنها با کمک دستگاهی مصنوعی تنفس می کرد و هیچ روزنه ای برای برگشتش نبود.علم پزشکی باز هم در مقابل التماس های یک مادر زانو زده بود و انتظار بخشش داشت. تصمیم سختی است.دلی آسمانی می خواهد.تنها یک راه برای جاودان کردن این همه خاطرت دوستداشتنی وجود دارد.عضوهای قابل استفاده کودکش را در بدن انسان های دیگری که ثانیه به ثانیه چشم انتظار نور امید هستند بکارد.غم جانکاهش را در شادی مادر دیگری تقسیم کند و دلش به این خوش باشد که وقتی فرزندش را به خاک می سپارد در گوشه ای از همین دنیا انسانی دیگر زندگی را با همه لذت هایش در آغوش می کشد.همین فکرها به مادر شجاعت می دهد.تصمیمش را عملی می کند تا ثابت کند هنوز هم فراتر از معادلات تجاری نیروی دیگری هم هست.جاودان می سازد کودکش را بی گمان خودش را نیز هم.... انسانیت هنوز هم حق دارد به خودش ببالد.تا مادری هست که با دستان خود حکم اهدای عضو جگرگوشه ای را برای فردی که هرگز ندیده و نخواهد دیدش امضا می کند حتما این کره خاکی هنوز می تواند جای خوبی برای زندگی باشد.و امید به همین خوبی هاست که در جدال با تاریکی و ناامیدی هنوز هم برنده ایم. عصر چهارشنبه در سالن نه دی حوزه هنری بوشهر مراسمی برگزار شد که در عین سادگی اما انسان های بزرگی از سراسر کشور در آن جمع شده بودند تا هم مرحمی باشند بر درد بیماران کلیوی و هم یادی کنند از مادران داغدیده ای که با اهدای عضو فرزندانشان زندگی را به انسان های دیگر هدیه داده بودند. در این مراسم عضو هیات امنای انجمن حمایت از بیماران کلیوی کشور گفت: در حال حاضر بیش از 80 هزار بیمار دیابتی و پیوند کلیه در کشور وجود داشته که با درد و رنج فراوانی دست و پنجه نرم می کنند.هچنین این همایش میزبان تعدادی از خیرین استانی و کشوری بود که با کمک های خود به بیماران نیازمند کلیوی ذره ای از مشکلات بی شمارشان را کاهش داده بودند. از صحنه های تاثیر گذار این همایش حضور خانواده های اهدا کننده عضو فرزندانشان از یک سو و از طرف دیگر گیرندگان عضو بود.در این میان تصویر زینب جاودان 8 ساله که تنها دو ماه از عمل پیوند کلیه وی می گذشت بیشتر از همه جالب توجه بود. مادر زینب ضمن ابراز تشکر و در حالیکه قطرات اشک امانش نمی داد گفت:دو ماه پیش و بعد از نه ماه انتظار کلیه کودک سه ساله شیرازی به زینب رسید و عمل پیوند را در شیراز انجام دادیم. خانم جاودان ادامه داد:با همه تلاش و جستجویی که برای یافتن خانواده اهداکننده عضو کردیم ولی متاسفانه نشانه ای نیافتیم و آرزوی یک تشکر ساده بابت این همه فداکاری و ایثار به دل ما مانده است.خانواده این کودک سه ساله تمایلی برای شناسایی خود نداشتند و تنها درخواست آنها اهدای عضو کودکشان به بیماران نیازمند و دارای مشکلات مالی بوده است. در انتهای مراسم نیز از دو مادر اهدا کننده عضو و سایر ادارات و سازمان هایی که با انجمن کلیوی بوشهر همکاری کرده بودند قدردانی به عمل آمد.


دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تنگستان نما]
[مشاهده در: www.tangestannama.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن