تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846604346




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آن دوازده درهم با برکت (داستانهای سبک زندگی


واضح آرشیو وب فارسی:هزار نیوز: در بین راه چشم حضرت به کنیزی افتاد که در راه نشسته بود و می گریست. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به او فرمود: چه شده؟ عرض کرد: ای رسول خدا! اهل خانه ام چهار درهم به من دادند تا با آن چیزی را که می خواستند برایشان بخرم، اما آن […] 1 بازدید | | نویسنده : مدیردر بین راه چشم حضرت به کنیزی افتاد که در راه نشسته بود و می گریست. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به او فرمود: چه شده؟ عرض کرد: ای رسول خدا! اهل خانه ام چهار درهم به من دادند تا با آن چیزی را که می خواستند برایشان بخرم، اما آن چهار درهم گم شد و من دیگر جرأت ندارم نزدشان برگردم… به گزارش هزار نیوز: شیخ صدوق از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: مردی نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آمد و برای ایشان که جامه اش پوسیده شده بود، دوازده درهم آورد. پیامبر به علی ـ علیه السلام ـ فرمود: ای علی! این درهم ها را بگیر و برای من جامه ای بخر تا بپوشم. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: من به بازار رفتم و برای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پیراهنی به دوازده درهم خریدم و آن را نزد رسول خدا آوردم. ایشان نگاهی به آن کرد و فرمود: ای علی! چیزی جز این را بیشتر می پسندم، به نظرت صاحبش آن را از ما پس می گیرد؟ عرض کردم: نمی دانم. فرمود: ببین چه می شود. امیرالمؤمنین می افزاید: من نزد صاحب پیراهن رفتم و به او گفتم: رسول خدا این را دوست نداشت و جامه دیگری می خواهد، آن را از ما پس بگیر. او درهم ها را به من پس داد و من آن ها را نزد رسول خدا آوردم. ایشان با من سوی بازار به راه افتاد تا پیراهنی بخرد. در بین راه چشم حضرت به کنیزی افتاد که در راه نشسته بود و می گریست. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به او فرمود: چه شده؟ عرض کرد: ای رسول خدا! اهل خانه ام چهار درهم به من دادند تا با آن چیزی را که می خواستند برایشان بخرم، اما آن چهار درهم گم شد و من دیگر جرأت ندارم نزدشان برگردم. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ چهار درهم به او بخشید و فرمود: نزد اهلت برو. رسول خدا به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم خرید و آن را پوشید و خدا را شکر کرد و به راه افتاد. در راه دید مردی عریان می گوید: چه کسی جامه ای بر تن من می کند تا خداوند از جامه های بهشت بر تنش کند؟ در آن دم رسول خدا پیراهنی را که خریده بود از تن خود درآورد و به آن نیازمند پوشانید. سپس به بازار برگشت و با چهار درهمی که باقی مانده بود پیراهن دیگری خرید و پوشید و خدا را شکر کرد و سوی خانه برگشت. ناگاه دید آن کنیز هنوز در راه نشسته است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به او فرمود: چه شده؟ چرا نزد اهلت نرفته ای؟ عرض کرد: ای رسول خدا! من دیر کرده ام و جرات رفتن به خانه را ندارم. رسول خدا فرمود: همراه من بیا و اهلت را به من نشان بده. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ همراه کنیز راهی شد تا این که به در خانه صاحب کنیز رسید. فرمود: سلام بر شما ای اهل خانه! آنان پاسخ حضرت را ندادند. باز سلام کرد و پاسخی ندادند. باز سلام کرد و آن گاه گفتند: سلام و رحمت و برکت خدا بر شما ای رسول خدا! حضرت فرمود: چرا بار اول و دوم سلام مرا پاسخ ندادید؟ گفتند: ای رسول خدا! صدای شما را شنیدیم اما دوست داشتیم بیشتر سلام بفرستید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: این کنیز در کار شما دیر کرده، او را بازخواست نکنید. گفتند: ای رسول خدا! او به خاطر مقدم شما آزاد است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: ستایش از آن خداست، هرگز دوازده درهم به این بابرکتی ندیده بودم؛ خداوند دو عریان را با آن پوشانید و یک نفر را نیز با آن آزاد گرداند. منبع: بحار الانوار ج ۱۶ ص ۲۱۵ (به نقل از خصال ج۲، ص ۸۶ و امالی صدوق ص ۱۴۴)


دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هزار نیوز]
[مشاهده در: www.1000news.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن