واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (5) نويسنده:مجيد حيدري فر 7.مقاومت زيد بن علي بن الحسين در سال 121 هجري زيد بن علي بن الحسين در شهر کوفه خود را براي انقلاب آماده ساخت و در سال 122 هجري قيام کرد؛ ولي انقلاب زيد با مداخله سپاه شام که در عراق اردو زده بودند، در نطفه خفه شد. شعار انقلابيون طرفدار زيد اين بود:« اي اهل کوفه! از زير بار ذلت در آييد و در زير پرچم عزت و پيروزي دين و دنيا جمع گرديد.»(1) انقلاب زيد در بسياري از مناطق اسلامي طرفداران فراواني پيدا کرد و با استقبال دامنه دار مسلمانان در کوفه، بصره، واسط، موصل، خراسان، ري و گرگان روبرو شد. اگر قرار زيد با پيروانش در مورد آغاز حرکت به هم نمي خورد، انقلابش پيروز مي شد؛ اما حوادثي رخ داد که زودتر از موعدي که ميان زيد و مردم شهرهاي پيش گفته، قرار داده شده بود، او را به اعلان انقلاب واداشت.(2) نهضت زيد با شکست روبرو شد؛ ولي در پرتو خيزش او شالوده ي يک سازمان انقلابي هميشگي پي ريزي شد که پيوسته آماده همکاري با هر اقدام انقلابي عليه حکومت هاي فاسد وقت بود و آن پيدايش فرقه زيديه است که به اعتقادشان، امام و پيشواي « مفترض الطاعه» کسي است که با شمشير قيام کرده، در برابر تجاوز ستمگران از حريم دين دفاع کند. برخي از تحليلگران معاصر مي نويسند:« پايان نهضت زيد بسيار دلخراش بود، ولي در هر حال حادثه مهمي بود؛ زيرا همه انقلاب هاي ملي که پس از آن رخ داد و به سقوط نهايي حکومت شام انجاميد، همگي با انقلاب زيد ارتباط داشت؛ چون پس از وفات يحيي، چندان طول نکشيد که ابومسلم قيام کرد تا انتقام خون او را بگيرد و قاتلانش را به کيفر اعمالش برساند.»(3) بررسي و تحليل مجموع اين مطالب، تأثير حماسه حسيني را در پرورش و گسترش روحيه مقاومت، به وضوح نشان مي دهد؛ زيرا انقلاب زيد جز فروغي از انقلاب جدش امام حسين در کربلا نبود! اينها نمونه هايي از همان آگاهي سياسي و بيداري روح ستم ستيزي و مقاومت هاي مردمي است که انقلاب امام حسين آن را در ميان ملت اسلامي گسترش داد و در پرتو آن هرگونه سستي و تسليم و کرنش در برابر زمامداران ستمگر را ريشه کن ساخت و ملت اسلامي را تبديل به يک نيروي آماده ي مبارزه کرد که پيوسته در انتظار شنيدن فرمان آتش باشند. از سوي ديگر پس از شهادت امام حسين حکومت امويان، با انقلاب هاي پي در پي در تمام دوران خود روبرو شد تا آنکه با قيام عباسيان برچيده شد. بديهي است اگر انقلاب عباسيان از انقلاب کربلا الهام نمي گرفت يا متکي به موقعيت و محبوبيت قهرمانان کربلا نبود، به پيروزي نمي رسيد. قيام عباسيان وضع مسلمانان را چندان بهبود نبخشيد، بلکه اثري جز تغيير چهره هاي حاکم نداشت؛ ولي در هر حال اين حرکت بيش از آنچه ميل به انقلاب را افسرده سازد، به آن شدت و تحرک بخشيد و سبب انقلاب هاي متوالي شد و با آنکه سلطنت عباسي سپري شد و دولت هاي ديگري سر کار آمدند، آتش انقلاب همچنان شعله ور ماند؛ به گونه اي که مسلمانان پيوسته براي دفاع از حقوق و انسانيت خود که دستخوش تجاوز ستمگران شده بود، با زبان خشم انقلابي با آنان سخن مي گفتند. 8. انقلاب ابي السرايا سرچشمه ي همه اين نهضت ها و انقلاب هاي مردمي، درک واقعيت هاي تلخ و خشونت آميز و حس انحطاط جامعه و تلاش براي اصلاح اوضاع نامطلوب و مبارزه با مفاسد آن بود. اين انقلاب ها همان گونه که در قلمروي سلطنت اموي رخ مي داد( چند نمونه آن بيان شد) در حوزه سلطنت عباسي نيز اتفاق افتاد. براي نمونه خوب است انقلاب ابي السرايا و محمد بن ابراهيم بن طباطبايي علوي حسيني عليه مأمون عباسي را به صورت گذرا مرور کنيم. محمد بن ابراهيم روزي در يکي از راه هاي کوفه چشمش به پيرزني افتاد که دنبال بارهاي خرما راه مي رفت و دانه هاي خرما را که از روي بار شترها و حيوانات به زمين مي ريخت، جمع آوري مي کرد و در دامن لباس هاي کهنه خود مي ريخت. محمد از وي پرسيد: چه مي کني؟ پيرزن جواب داد: من بيوه زني هستم که شوهر و سرپرستي ندارم که مخارج مرا بدهد و چند دختر دارم که توانايي تأمين نيازهاي زندگي خود را ندارند. من اين دانه هاي خرما را جمع مي کنم تا گرسنگي خود و دخترانم را با آنها برطرف سازم! محمد از شنيدن اين سخن به شدت گريست و گفت: وضع تو و امثال تو، مرا وادار مي کند که فردا قيام کنم تا خونم ريخته شود و از همان روز به فکر انقلاب افتاد.(4) هنگامي که محمد قيام خود را آشکار ساخت، با سخنراني در جمع مردم، از آنان خواست تا با وي بيعت کرده، رضايت خاندان پيامبر را به دست آورند و با عمل به کتاب خدا و روش نبوي، فريضه امر به معروف و نهي از منکر را پاس بدارند. دعوت محمد چنان با استقبال گرم مردم روبرو شد که عموم مردم با وي بيعت کردند. کثرت جمعيت به حدي بود که مردم به يکديگر فشار آورده، تنه مي زدند.(5) محمدبن ابراهيم اندکي پس از وقوع انقلاب درگذشت؛ ولي آتش انقلاب فرو ننشست و پس از وي، علي بن عبيدالله علوي رهبري انقلاب را برعهده گرفت؛(6) همچنين دامنه ي اين انقلاب، عراق و شام و الجزاير و يمن را فرا گرفت.(7) بررسي و تحليل هنگامي که انسان تاريخچه ي اين انقلاب را ورق مي زند، از اخلاق انساني و خويشتنداري قهرمانان آن، شگفت زده مي شود. اين قهرمانان هنگام شکست دادن دشمن و تصرف سنگر و دژ آنها، فقط به حکم آنکه فرمانده شان از قتل و غارت نهي کرده بود، هيچ گونه تعرضي به اموال دشمن نکردند. مردم بغداد و سپاهيان دولتي، خطاب به انقلابيون فرياد مي زدند:« اي اهل کوفه! همسران و خواهران و دختران خود را براي هم آغوشي ما آماده کنيد! ما با ناموس شما چنين و چنان خواهيم کرد!» آنان همه اين حرف هاي رکيک را بدون کوچک ترين شرم و حيا و بدون پرده پوشي بر زبان مي آوردند؛ ولي در مقابل، قهرمانان انقلابي سرگرم ياد خدا و تلاوت قرآن بودند و فرمانده آنان هماره چنين مي گفت:« به ياد خدا باشيد و توبه کنيد و به سوي او بازگرديد و از او مدد بجوييد و طلب آمرزش کنيد. نيت هاي خود را خالص و دل هاي خود را پاک بگردانيد و از خدا بخواهيد شما را بر دشمنان خود پيروز گرداند. قدرت خود را ناديده بگيريد و نيرو را از منبع قدرت نامتناهي الهي بخواهيد.»(8) در ادامه، به قيام و مقاومت مردم ايران و لبنان مي پردازيم که تأثيرپذيري آنها از قيام شکوهمند حسيني محسوس و چشمگير است. پينوشتها: 1.مقاتل الطالبين؛ ص 135 و تاريخ طبري؛ ج 7، ص 184. 2. همان؛ ص 132. 3. الدولة العربيه؛ ص 271. 4.مقاتل الطالبين؛ ص 426. 5. همان؛ ص 428. 6. همان؛ ص 434-435. 7. همان؛ ص 536-537. 8.مقاتل الطالبين؛ ص 430-431. منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2. ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 584]