واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (2) نويسنده:مجيد حيدري فر 2. مقاومت توابين نخستين واکنش مستقيم شهادت امام حسين جنبش توابين، در شهر کوفه بود. پس از شهادت آن حضرت و اسارت خاندانش ابن زياد مستانه و مستکبرانه به مسند قدرت تکيه زد و عرصه را بر مردم تنگ ساخت. در اين هنگام شيعيان به شدت پشيمان شده، خود را سرزنش کردند. آنان تازه متوجه شده بودند که خطاي بزرگي از آنان سرزده است؛ زيرا امام حسين را دعوت کرده بودند و از ياري او دريغ کرده بودند و آنها در مقابل شهادت فرزند پيامبر که به دعوت آنها به عراق آمده بود، هيچ رفتار اعتراض آميزي از خود نشان نداده بودند. شيعيان چنين حس مي کردند که ننگ اين گناه از دامن آنها شسته نخواهد شد، جز با گرفتن انتقام خون امام حسين از قاتلان او يا کشته شدن در اين راه. در پي اين فکر بود که شيعيان نزد پنج تن از رؤساي شيعه در کوفه، سليمان بن صرد خزاعي، مسيب بن نجيه فزاري، عبدالله بن سعد بن نقيل ازدي، عبدالله بن وال تميمي و رفاعه بن شداد بجلي رفتند تا با حضور آنها تدبيري بينديشند. نخست مسيب بن نجيه رشته سخن به دست گرفت و گفت:... ما پيوسته دلباخته محاسن خالي خود بوده، ياران و پيروان خود را مي ستوديم؛ ليکن خداوند با اين آزموني که پيش آورد، نيکان ما را در بوته آزمايش نهاد؛ ولي ما از امتحان مردود و خجلت زده بيرون آمديم و وعده هاي دروغين ما به فرزند پيامبر آشکار گرديد. امام حسين پسر پيامبر به ما نامه ها نوشت و پيک ها فرستاد و در پنهان و آشکار از ما ياري خواست و راه عذر و بهانه را بر روي ما بست؛ ولي ما از بذل جان خود در رکاب او دريغ ورزيديم تا آنکه در کنار ما به بدترين وضع کشته شد... ما سستي ورزيديم و نه با عمل و زبان او را ياري کرديم، نه با مال و ثروت خود به پشتيباني از او شتافتيم و نه قبائل خود را براي ياري او فرا خوانديم. اکنون در پيشگاه خدا و پيامبر اکرم چه عذري داريم؟... به خدا سوگند! عذري جز اين نداريم که قاتلان امام حسين را به سزاي اعمال شان برسانيم يا در اين راه کشته شويم، شايد خداوند از ما راضي گردد... آن گاه سليمان بن صرد خزاعي که به رهبري جمعيت برگزيده شده بود، سخناني به اين مضمون بيان کرد: ما، در انتظار ورود خاندان پيامبر به سر مي برديم و به آنها وعده ي ياري داده، به تشريف فرمايي به عراق تشويق شان مي کرديم؛ ولي وقتي درخواست ما عملي شد و آن حضرت به سرزمين ما آمد، ناتواني پيشه ساختيم و به مکر و حيله پرداختيم و زمان تصميم گيري را با سپردن به امروز و فردا، از دست داديم و در انتظار حوادث نشستيم تا سرانجام پسر پيامبر کشته شد... هان بپاخيزيد، دست به قبضه شمشير ببريد؛ زيرا خشم خدا را برانگيخته ايد و تا زماني که رضايت خدا را به دست نياورده ايد، نبايد به ميان زنان و فرزندان خود بازگرديد. خدا از شما راضي نخواهد شد، جز با گرفتن انتقام خون او يا کشته شدن در اين راه... از مرگ نترسيد، به خدا هرکه از مرگ بترسد، شکست و ذلت او حتمي است. بايد مانند بني اسرائيل باشيد که حضرت موسي به آنان فرمود: شما با گوساله پرستي، به خود ستم کرديد. اکنون در پيشگاه آفريدگار خود توبه کنيد و خود را بکشيد؛ زيرا مرگ شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است. در پي اين اجتماع، سليمان بن صرد جريان را به سعد بن حذيفه بن يمان و ديگر شيعيان مدائن نوشت و آنان نيز دعوت سليمان را پذيرفتند. همچنين اين تصميم گيري را به مثني بن محربه عبدي و ديگر شيعيان بصره نوشت؛ آنها نيز به وي پاسخ مثبت دادند. در حقيقت، قيام توابين از سال شصت و يک هجري آغاز شد. توابين از آن تاريخ پيوسته به جمع آوري ساز و برگ جنگي پرداخته، مردم را مخفيانه به خون خواهي امام حسين فرا مي خواندند. مردم نيز، شيعه و غيرشيعه، گروه گروه به آنها مي پيوستند. توابين سرگرم آماده سازي مقدمات مبارزه بودند که يزيد مرد. پس از مرگ يزيد، آنان عده اي را به ديگر مناطق فرستادند تا مردم را به همکاري با خود دعوت کنند. شمار زيادي از مردم که ده ها برابر افراد پيش بودند، دعوت آنان را از جان و دل پذيرفتند. در اين هنگام آشکارا به تهيه اسلحه و تجهيزات جنگي پرداختند. سرانجام، شب جمعه، پنجم جمادي الثاني سال شصت و پنج هجري فرا رسيد. آن شب توابين همگي به سوي تربت پاک امام حسين روانه شدند و چون بالاي قبر آن حضرت رسيدند، فريادي از دل برآورده، اشک از ديدگان شان سرازير شد و اين سخنان را با اشک ديدگان درآميختند: بار پروردگارا! ما پسر پيامبر را خوار ساخته، از ياري او غفلت کرديم. گناهان گذشته ما را بيامرز و توبه ما را بپذير؛ زيرا تو خداي مهربان و توبه پذيري. خدايا! به روح امام حسين و ياران راستين و شهيد او رحمت فرست. پروردگارا! ما شهادت مي دهيم بر همان عقيده ايم که امام حسين بر سر آن کشته شد. پروردگارا! اگر گناهان ما را نيامرزي و به ديده رحمت و عطوفت به ما ننگري، زيانکار و شقاوتمند خواهيم بود. پس از پايان اين صحنه شورانگيز، قبور شهدا را ترک کرده، آماده کارزار گشتند و دست از جان شسته، به سوي شام شتافتند و با سپاه امويان درگير شدند و بسياري از آنان را کشتند و تا کشته شدن آخرين نفر دست از نبرد برنداشتند.(1) بررسي و تحليل به اعتقاد توابين، مسئول قتل امام حسين در درجه نخست نظام موجود جامعه بود، نه افراد و از اين نظر حق با آنها بود؛ از اين رو براي خونخواهي متوجه شام شدند، نه قاتلان حسين که در کوفه به سر مي بردند. انگيزه اين انقلاب، از لا به لاي سخنان و نامه ها و خطبه هاي توابين، چنين به دست مي آيد: احساس عميق شرمساري و گناهکاري و پشيماني و شور و شوق فراوان به شستشوي گناه. همين انگيزه ها بود که انقلاب توابين را به صورت يک انقلاب شهادت طلبانه جلوه گر ساخته بود. توابين فقط درصدد انتقام و جبران لغزش و گناه بودند و جز اين، هيچ هدف ديگري نداشتند. آنان، نه طالب پيروزي بودند، نه خواهان حکومت و غنيمت، بلکه يگانه هدف شان انتقام بود. آنان وقتي از خانه هاي خود جدا شدند، نيک مي دانستند که ديگر به خانه هاي خود باز نخواهند گشت. آنان تشنه ي مرگ بودند؛ به گونه اي که وقتي دشمن به آنها امان داد، آنان از قبول امان سر باز زدند.(2) بنابراين، انقلاب توابين هدف هاي اجتماعي مشخصي نداشت، تنها هدف روشن آنان، گرفتن انتقام و جبران گناه و خطاهاي خودشان بود. نخستين جملات سخنراني سليمان بن صرد، وضع جامعه اسلامي پيش از حماسه حسيني را روشن مي سازد و ميزان آمادگي مردم را در برابر حکومت هاي اصلاح طلبانه دقيقاً به تصوير مي کشد؛ چنانکه چهره آماده اجتماع در برابر انقلاب امام حسين نيز اين حقيقت را منعکس ساخت. بخشي از سخنراني سليمان بن صرد، حالت سستي و ناتواني و دفع الوقت و بي وفايي وي و يارانش را هنگام آغاز حماسه عاشورا بيان مي کند؛ همچنين دنباله ي سخنراني وي و نيز کليه مطالبي که در تشويق مردم به خيزش عمومي گفته شده، به خوبي نشان مي دهد که چگونه انقلاب حسيني مانند طوفان شديدي ابرهاي متراکم ناتواني و سستي و دو رنگي را از آسمان جامعه آن روز پراکنده ساخت. چنانکه پيش از اين گفتيم، تنها شيعيان نبودند که به انقلاب توابين پيوستند، بلکه همه کساني که خواهان تغيير اوضاع، از رهگذر محو يوغ ظلم دستگاه اموي بودند، در صف توابين درآمدند. اين موضوع که حرکت توابين انقلابي انتقام جويانه و عمليات شهادت طلبانه بود و عناصر انقلابي هيچ هدفي جز انتقام يا مرگ در اين راه نداشتند، به خوبي نشان در عمل گروه اندکي دارد که به آنان پيوسته بودند؛ چه اينکه در دفتر سليمان بن صرد شانزده هزار نفر ثبت نام کرده بودند که از اين عده جز چهار هزار نفر حاضر نشدند(3) و در مدائن جز صد و هفتاد هزار نفر و از بصره جز سيصد نفر داوطلب نشدند(4). علت اين موضوع روشن است؛ زيرا هميشه فقط افرادي که در سطح عالي فداکاري و جانبازي در راه عقيده هستند، جذب عمليات شهادت طلبانه مي شوند. بديهي است که شمار چنين افرادي در هر زماني اندک است. نتيجه گيري انقلاب توابين، انقلابي شهادت طلبانه بود و هيچ هدف اجتماعي و روشني نداشت؛ ولي با اين همه، در جامعه ي کوفه تأثيري ژرف و بنيادين برجا گذاشت؛ چه اينکه خطبه هاي آتشين و شعارهاي رهبران انقلاب، مردم را براي خيزش عمومي عليه حکومت اموي آماده ساخت؛ از اين رو هنگامي که خبر مرگ يزيد رسيد، عمرو بن حريث عليه فرماندار اموي قيام کرد و او را از مقر فرمانداري بيرون راند و با عامربن مسعود، نماينده عبدالله ابن زبير سازش کردند؛(5) و اين، طليعه دوراني بود که در آن مدت ها سايه شوم تسلط امويان از عراق برچيده شد. احساس شرمساري از عملکرد زشت و ناپسند گذشته، در تنها گذاشتن فرزند رسول خدا و نجنگيدن با دشمنان دين خدا، در ميان سخنان توابين و رهبرانشان موج مي زند و بدين سان بوي حماسه شورانگيز حسيني از آن به مشام مي رسد. پينوشتها: 1.مشروح انقلاب توابين را طبري در تاريخ خود، جلد پنجم، صفحه 552-583 نقل کرده است. نيز ر.ک به: الکامل؛ ج 4، ص 185 به بعد. 2.تاريخ طبري؛ ج 5، ص 603. 3. همان؛ ص 584. 4. همان؛ ص 560. 5.همان؛ ص 600. منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2. ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]