واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقدمه اي برجريان حضور صهيونيست؛ در مطبوعات پيش از انقلاب اسلامي در ايران (2) نويسنده: هادي رستمي مراد 2. تلاش براي چاپ مطالب به نفع اسرائيل و عليه اعراب به دنبال تشکيل رژيم غاصب صهيونيستي، جنايات و حملات اين رژيم، عليه امت مظلوم فلسطين گسترش يافت. در طي اين سالها جنگها و تنش هايي بين کشورهاي عربي و رژيم صهيونيستي ـ به منظور حمايت از حقوق فلسطينيان ـ صورت گرفت. با توجه به ابعاد گسترده اين اقدامات طبيعتاً، مطالب و تحليل هاي اين واقعه نيز در مطبوعات و رسانه هاي کشور انعکاس يافت، ماهيت پليد اين رژيم را هر چه بيشتر براي مردم آشکار مي ساخت. از آنجا که سياست اسرائيل جلوگيري از انعکاس اين مطالب در رسانه ها و مطبوعات ايران بود. اين رژيم اقدامات متعددي را براي جلوگيري از انعکاس اخبار ضد اسرائيلي به عمل آورد. از جمله آنها مي توان به موارد زير اشاره کرد: الف ـ آقاي مئير عزري، معاون نمايندگي اسرائيل در تهران، اظهار داشته است که داريوش همايون از او خواسته تا حدود دو ميليون تومان در روزنامه در شرف تاسيس(آيندگان)سرمايه گذاري نمايند. در برابر آن وي تعهد مي نمايد که براي هميشه مطالب روزنامه را عليه اعراب و به نفع اسرائيل تنظيم نمايد. داريوش همايون يازده شماره از نشريه بامشاد را ارائه داد که در آن تفسيرهايي برضد اعراب و به نفع اسرائيل نوشته شده بود و خواهش کرد که آنها را به وزارت امور خارجه اسرائيل بفرستند. وي اضافه نمود در سفري که به تل آويو داشته، راجع به اين موضوع با مقامات وزارت خارجه اسرائيل صحبت کرده است. آنها نيز از او پشتيباني کرده و به وي وعده کمک داده اند. در مقابل اين مساعدت مالي داريوش همايون متعهد شد که در روزنامه مذکور اعراب را به عنوان آغازگر حمله عنوان نموده از اسرائيل حمايت نمايد.(1) ب ـ «داريوش همايون يکي از گردانندگان روزنامه آيندگان در سفري که در ايام جنگهاي شش روزه اسراييل و اعراب به اسراييل رفته بود موضوع خريد يک رتاتيو از سرمايه داران اسراييل را عنوان کرده و وزارت خارجه اسراييل پس از مشورت با نمايندگي آژانس اسراييل در ايران و با کمک (عزري) نماينده اسراييل در تهران که از دوستان داريوش همايون مي باشد سرانجام موافقت کرده که دولت اسراييل و يا سازمان صهيونيزم پرداخت اقساط فروش رتاتيو را عهده دار شده و با پرداخت قسمتي از مخارج رتاتيو آن را به داريوش همايون بفروشند. در مقابل اين مساعدت مالي که دولت اسراييل و وزارت امور خارجه اين کشور به داريوش همايون کرده او متعهد شده است که حمله به اعراب را در روزنامه مذکور عنوان نموده و از اسراييل حمايت بنمايد.»(2) ج ـ نگارش مقاله «بلوف در خاورميانه عربي» در حمايت از اسراييل در مجله فردوسي.(3) د ـ چاپ مقاله«ضد صهيونيزم و ضد امپرياليسم در شرق» در مجله فردوسي(4) ه ـ «طبق اطلاع واصله آقايان عباس شاهنده و کاظم مسعودي روزنامه نگاران ايراني که به علت چاپ و انتشار بروشورها و کتب و يادداشت هاي تبليغاتي به نفع اسراييل ممنوع الورود به کشور اردن قلمداد شده اند روز38/8/10به آن کشور مسافرت کرده اند. مخصوصا آقاي عباس شاهنده به علت کمکهاي تبليغاتي به نفع اسراييل، ممنوع الورود به تمام کشورهاي عربي مي باشد»(5) و ـ «روابط مدير مجله تهران مصور آنچنان با رژيم صهيونيستي علني شده و بالا مي گيرد که اين نشريه در بالاي جلد خود علامت ستاره داود را چاپ مي کند. ساواک که دچار دل مشغولي هاي امنيتي بود اين اقدام را ضد امنيتي تلقي مي کند. ساواک خارج از کشور در گزارشي اعلام مي کند که روي جلد مجله تهران مصور ستاره شش پر و آرم مخصوص صهيونيسم درج شده است و اين موضوع توجه محافل ضد يهود را به خود جلب کرده است و ممکن است اقدامات تبليغي عليه ايران به عمل آيد و ضرورت دارد هر چه سريعتر اين موضوع اصلاح شود»(6) موارد مذکور تنها گوشه اي از روابط آشکار شده مقامات اسرائيلي با مطبوعات عصر پهلوي است؛ بي شک عمق اين روابط بسيار گسترده تر از آنچه مي باشد که تاکنون آشکار گرديده است. اما رژيم صهيونيستي براي نفوذ در مطبوعات ايران راهکارهاي متعددي بهره برداري مي نمود که به پاره اي از آنها اشاره مي کنيم: الف ـ تلاش براي تاثير بر مطبوعات مهم و اثرگذار، نظير کيهان و اطلاعات بخشي از اين کار از طريق مقالاتي به نفع اسرائيل و عليه اعراب در اين روزنامه ها صورت مي گرفت. در اين خصوص مي توان به نقش فردي يهودي به نام «شائول نجاش» اشاره کرد که در روزنامه کيهان فعاليت مي کرد و مقالاتي از اينگونه، مي نوشت. حجم اقدامات وي در اين زمينه به گونه اي بود که موجب اعتراض سفارتخانه هاي عربي در تهران گرديد.(7) ب ـ فراهم آوردن زمينه هايي براي سفر نويسندگان، روزنامه نگاران و سردبيران مطبوعات به اسرائيل. يکي از روشهاي عمده اسرائيل براي نفوذ در مطبوعات، فراهم آوردن زمينه هاي مسافرت سردبيران و روزنامه نگاران مطرح به اسرائيل بود تا به رغم خود، آنها را با واقعيات موجود در اسرائيل آشنا کند و اين افراد به هنگام از گشت، در مطبوعات خود اقدام به چاپ مقالاتي به نفع اسرائيل نمايند. براساس همين سياست طيفي از روزنامه نگاران، مديران مسئول و سردبيران نشريات به اسرائيل سفر نمودند، که در زير به اسامي برخي از آنها اشاره مي شود: ـ قاسم مسعودي: روزنامه نگار، مدير و سردبير ژورنال دو تهران و صاحب امتياز و مدير مسئول تهران نيوز(8) ـ نعمت الله جهانبانويي: مدير داخلي و سردبير روزنامه اقدام، صاحب امتياز مجله فردوسي(9) ـ اسماعيل پوروالي ايرواني: فعاليت در روزنامه ستاره، انتشار روزنامه بامشاد(10) ـ رحمت الله مصطفوي: مدير روزنامه روشنفکر(11) ـ علي اصغر اميراني: انتشار مجله خواندني ها(12) ـ عبدالرسول عظيمي: مدير مسئول روزنامه پيغام امروز، سردبير روزنامه کيهان، مسئول هيئت مديره روزنامه نگاران(13) ـ اسماعيل رائين: فعاليت خبري در روزنامه خليج ايران، همکاري با مجله روشنفکر و تهران مصور(14) ـ اسعد رزم آرا: صاحب امتياز روزنامه مرد مبارز(15) ـ محمدکاظم زرنگار: روزنامه نگار(16) ـ عباس شاهنده: انتشار روزنامه فرمان(17) ـ جهانگير تفضلي: فعاليت مطبوعاتي در روزنامه ايران ما(18) ـ در ميان روزنامه نگاران، نمايندگان مجلس و سرشناساني که در سالهاي 1956و1957از اسرائيل ديدار کردند، مي توان از ن.خ سردبير يک هفته نامه و يک روزنامه پرتيراژ، ابوالحسن عميد نوري، نماينده مجلس و سردبير روزنامه داد و هاشمي حائري، سردبير رسانه طلوع نام برد.(19) ـ در مارس 1957عبدالله والا، سردبيرتهران مصور به اسرائيل رفت...يکي از پرخواننده ترين روزنامه هاي اقتصادي ايران، تهران اکونوميست بود که به سردبيري باقر شريعت چاپ ميشد. دکتر شريعت، پايه گذار اين روزنامه، همراه ن.خ بازديدي از اسرائيل داشت و از اين ديدار برداشت کرده بود که يهوديان، بهترين اقتصاددانان جهان هستند و همواره مي گفت هر کس مي خواهد اقتصاد ياد بگيرد، بايد چندي در اسرائيل زندگي کند.(20) ـ احمدمرعشي در ژوئن1962 از اسرائيل ديدن کرد و نوشته آشويتس يا «دروازه جهنم» را به فارسي برگرداند که در پاورقي اطلاعات هفتگي چاپ ميشد.(21) اقدامات مقامات اسرائيلي براي تاثيرگذاري تنها به نشريات و روزنامه هاي پايتخت نشين خلاصه نمي شد، آنها از تمام امکانات خود براي بهره گيري از نشريات شهرستان ها نيز استفاده مي کردند. در اين رابطه مي توان به مطالب بيان شده از سوي مئير عزري اشاره داشت: با روزنامه نگار جواني آشنا شدم که مي توانست مرا به روزنامه هاي شهرستانها نيز بپيوندد. زهتاب فرد، سردبير رسانه اراده آذربايجان که چند دوره از سوي مردم تبريز به نمايندگي مجلس شوراي ملي رسيده بود، از اسرائيل ديداري انجام داد و نوشته هايش مردم اين تکه از ايران را با اسرائيل به خوبي آشنا مي ساخت. امان الله ريگي نيز سردبير نداي زاهدان و نماينده شهرش در مجلس بود که دوستي گرمي با ما داشت.(22) ج ـ برپايي مراسم مختلف در سفارت اسرائيل و دعوت از نويسندگان و اهالي قلم براي شرکت در آن. نتيجه گيري مجموعه مطالب بيان شده تنها گوشه اي کوچک از روابط مطبوعاتي رژيم پهلوي با اسرائيل است. با توجه به شعارها و اهداف صهيونيست ها براي تصاحب رسانه ها و مطبوعات و هدايت آنها در جهت منافع خود، مي بايست تلاش اين رژيم را براي رخنه در مطبوعات ايران در عصر پهلوي از اين قاعده مستثنا ندانست. با توجه به فضاي حاکم بر روابط شاه با رژيم صهيونيستي در يک نگاه کلي مواردي چند را مي توان برشمرد که در رويکرد اين رژيم به مطبوعات وقت ايران مورد نظر بود: 1. شکستن قبح روابط ايران با اسرائيل، موج جلوه دادن اين روابط و سعي در عادي نشان دادن آن در عرف ديپلماتيک 2. معرفي اسرائيل به عنوان کشوري صلح طلب و خواهان برقراري روابط با همسايگان 3. مقصر جلوه دادن اعراب به عنوان آغازگر درگيري ها و بحرانهاي منطقه اي 4. ايجاد اختلاف و شکاف در روابط ايران با کشورهاي عربي 5. موجه جلوه دادن چهره منفور اسرائيل در سطح رسانه هاي ايران 6. نفوذ در بخش هاي مختلف جامعه و از بين بردن سابقه منفي اين رژيم در اذهان مردم اگر چه اسناد موجود، حکايت از نفوذ گسترده اسرائيل در مطبوعات عصر پهلوي دارد، ولي اين نفوذ نتوانست اهداف مورد نظر دولتمردان اسرائيلي را تامين کند؛ چرا که عواملي نظير رهبري حضرت امام (ره) و روشنگري هاي وي در خصوص ماهيت پليد رژيم صهيونيستي چهره منفي اين رژيم را به مردم نشان داده بود و عواملي همچون سرسپردگي مطبوعات پهلوي به هيئت حاکمه، دور بودن اين مطبوعات از بطن جامعه و سانسور شديد اطلاعاتي توسط ساواک نتوانست چهره منفور رژيم صهيونيستي را در جامعه ايران موجه جلوه دهد. هر چه حکومت پهلوي به پايان خود نزديک ميشد، به همان ميزان نيز بر نفرت و دشمني مردم ايران با رژيم غاصب صهيونيستي افزوده مي گرديد و مي توان گفت يکي از شاخصه هاي اصلي انقلاب و مبارزات مردمي در شعارهاي ضد صهيونيستي آن تبلور يافته بود. بنابراين، مطبوعات پهلوي در مجموع نتوانست اهداف مورد نظر صهيونيست ها را در جامعه ايران پياده نمايد. پي نوشت ها : 1ـ عبدالرحمان احمدي، ساواک و دستگاه اطلاعاتي اسرائيل(تهران: موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي) ص52و53 2ـ مطبوعات عصر پهلوي به روايت اسناد ساواک، کتاب ششم، ص34 3ـ همان، کتاب هشتم، 1384،ص279 4ـ همان،ص297 5ـ همان،کتاب نهم،1384، ص111 6ـ همان، کتاب اول،1379،ص67 7ـ همان، کتاب ششم،ص17 8ـ همان، کتاب دهم،1385،ص182 9ـ همان، کتاب نهم،ص251 10ـ همان، کتاب هشتم،ص115 11ـ همان،ص145 12ـ همان، ص239 13ـ همان،ص328 14ـ همان، کتاب ششم،ص55 15ـ همان، ص86 16ـ همان،ص207 17ـ همان، کتاب دهم،ص199 18ـ همان، کتاب پنجم،1382،ص18 19ـ مئيرعزري،همان،ص177 20ـ همان،ص181 21ـ همان،ص182 22ـ همان،ص182 منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]