واضح آرشیو وب فارسی:صاحب نیوز: در برخی موارد شهادت زن نیمی از تأثیر شهادت مرد را دارد و این موجب انتقادهایی شده که حقوق زن در نظر اسلام کمتر از مرد است.صاحب نیوز به نقل از حیا _غلامحسین مردای/ از جمله تفاوت هایی که بین زن و مرد وجود دارد شهادت است؛ در مواردی شهادت زن نیمی از تأثیر شهادت مرد را دارد و این موجب انتقادهایی شده که حقوق زن در نظر اسلام کمتر از مرد است. در پاسخ می توان گفت: اولاً: شهادت جزء حقوق نیست بلکه تکلیف است و کسی که می تواند شهادت دهد نمی تواند از ابراز آن خودداری نماید که کتمان شهادت در اسلام جرم و گناه است. از این رو وقتی برای اثبات قضیه ای نیاز به شهود بیشتری باشد در واقع تکلیف کمتری متوجه فرد شده و از این جهت نسبت به زن رعایت و ارفاق شده است. ثانیاً: همان طور که در فلسفه حقوق و اصول جرم شناسی و دادرسی کیفری ثابت شده است و روان شناسان آن را تأیید کرده اند اظهار و اطلاع از هر قضیه و واقعه و بیان شکل و خصوصیات هر رویداد مورد مشاهده به حسب آن که شاهد آن زن باشد یا مرد عاطفی باشد یا خوددار، طفل باشد یا بزرگ سال، فرق فاحش پیدا می کند و تجربه شده است که شهادت اشخاص احساسی و عاطفی که طبعاً نیروی تخیلی قوی تری دارند (و نیروهای تخیلی آن ها ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تصرفاتی می کند و قسمتی از آن را تغییر می دهد) از دقت کمتری برخوردار است. زن نوعاً یک موجود عاطفی و احساسی است و شهادت در اموری که اهمیت زیادی دارد، نباید تحت تأثیر عوامل دیگر باشد، باید همراه با دقت بیشتری باشد. ثالثاً: اگر شهادت دو زن، دلیل بر نقصان شأن زن بود، در برخی موارد که شهادت مرد بی تأثیر است شهادت زن به طریق اولی باید بی تأثیر باشد حال آن که چنین نیست، شهادت یک زن، یک چهارم مطلوب را ثابت می کند، در حالی که شهادت یک مرد هیچ ارزش قضائی ندارد؛ مثلاً برای اثبات مال الوصیّه شهادت یک مرد چیزی را ثابت نمی کند ولی شهادت زن، یک چهارم آن را اثبات می کند تا چهار شاهد زن. هم چنین شهادت برای زنده متولد شدن طفل که شهادت یک مرد چیزی از ارث را برای طفل ثابت نمی کند ولی با شهادت هر زن، یک چهارم ارث ثابت می شود. رابعاً: در برخی موارد، شهادت یک زن به طور مطلق پذیرفته است مانند شهادت برای اثبات ولادت یا بکارت یا عیوب جنسی زن و در برخی موارد شهادت یک زن هم قضیه را ثابت می کند. خامساً: شرط قبول شهادت، عدالت شاهد است و اگر زن فاقد شخصیت و اعتبار بود شهادت او پذیرفته نمی شد، نه آن که در هر مورد به مناسبت با آن تعداد شهود معین شود، در شهادت دو چیز مورد توجه شارع بوده است: یکی آن که شاهد باید قطع و یقین به مورد شهادت داشته باشد، دیگر آن که شهادت به انگیزه های دیگری غیر از علم و اطلاع نباشد، مانند نفع شخصی یا دفع ضرر از خود یا دشمنی با کسی و امثال این ها، این هم دقت شارع را در این امور می رساند تا بر اثر شهادت حقیقی ثابت شود و در مواردی که خطر آن وجود دارد که بر اثر غلبه احساس و عاطفه اندکی پا روی حق گذاشته شود تعداد شهود را افزایش داده است. اشکال دیگری که مطرح می شود این است که در حدیث آمده که زنان نقض عقل یا نقص ایمان دارند. پاسخی که می توان در مورد نقص عقل داد، چنین است: بعضی تفاوت ها که امروزه مطرح است از کجا معلوم که به شرایط اجتماعی برنگردد؛ مثلاً زنی که در جامعه بسته ای بزرگ می شود او با مسائل اجتماعی برخورد نکرده و بسیاری از مسائلی را که در جامعه اش می گذرد درک نمی کند و به همین جهت عقل اجتماعی اش شکل نمی گیرد ولی اگر همان زن را در شرایط مساعدی قرار دهیم دیگر نقص عقل نخواهد داشت. بنابراین اگر در حدیث آمده زنان نقص عقل دارند این امر تکوینی و ذاتی زنان نیست بلکه به شرایط اجتماعی، تربیتی و سیاسی بستگی دارد، به دلیل این که اکنون راه برای رشد و پیشرفت زنان باز است و آن ها همدوش مردان به تحصیل و کسب علم پرداخته اند. بسیارند زنان که از مردان بهتر می اندیشند و در کار خود پیشرفته ترند. حال اگر گفته شود که روستاییان دارای فرهنگ پایین تری هستند بر فرض صحت این گفته معنایش این است که آن ها جهل ذاتی دارند. یا اگر شرایط برای آن ها مساعد شود مانند شهرنشینان حتی بهتر از آنان اهل علم و دانش و فرهنگ بالاتری خواهند شد. طبیعی است اگر زنی را در خانه حبس کنند و مانع از کسب فضل و دانش او شوند نمی تواند مانند کسی که در جامعه حضور فعال دارد از وقایع و رویداد جامعه خویش باخبر است فهم اجتماعی داشته باشد. در این جهت، بین مرد و زن تفاوتی نیست اگر مردان هم محدودیت داشتند قطعاً همین طور بود، لذا در حدیثی آمده است: من تَرَکَ التجاره ذَهَبَ ثلثا عقلِه؛ کسی که تجارت را کنار بگذارد دو سوم عقلش را از دست می دهد. اگر حدیث راجع به نقص عقل زنان فرموده قصد امام علیه السلام به احتمال قریب به یقین تمام زنان نبوده اند، زیرا این فرموده پس از جریان جنگ جمل بوده و حضرت نظرشان شخص عایشه بوده منتها به طور کلی فرمودند مانند مردم کوفه و زمان امام حسین علیه السلام که عده ای از مردم کوفه به امام حسین علیه السلام خیانت کردند و بعد از دعوت از امام علیه السلام از گفته و نظر خود برگشتند و امام علیه السلام را یاری نکردند و نماینده امام را تنها گذاشتند، لذا تا به امروز بعد از ۱۴۰۰ سال باز نام مردم کوفه به عهدکشی برده می شود. آیا واقعاً هنوز مردم کوفه چنین اند یا در زمان امیر مؤمنان علیه السلام چنین بودند، پس این یک کلام کلی است که مصداق آن عایشه یا مردم کوفه در زمان امام حسین علیه السلام بوده اند آن هم در همان برهه از زمان. از همین معنای حدیث، نقصانِ ایمان نیز روشن می شود، زیرا مراد از ایمان، حالت قلبی و اعتقادی نیست بلکه منظور تکلیف و دستور است که در بیشتر روایات از آن تعبیر به «دین» می شود؛ یعنی زنان تکلیف کمتری نسبت به مردان دارند و این در شرایط (ناپاکی) آن هاست که خداوند برخی از تکالیف عبادی را از آنان برداشته و لذا دستور داده شده برای جبران این کمبود به عبادت های مستحبی بپردازند، در صورتی که اگر مراد، نقصانِ ذاتی بود فقیهان دستور نمی دانند که آنان در آن ایام، هنگام اوقات نماز بر سجاده عبادت بنشینند و ذکر بگویند. لازمه ساختمان وجودی زن ایجاب می کند که زنان این ایام را داشته باشند و اگر چنین نباشند چگونه مادر شوند و چگونه جنین را در بطن خود پرورش دهند. انتهای پیام
یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صاحب نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]