تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): بهشتى‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813061062




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

لژیونر تیم ملی: کاپیتان تیم به بازیکن جوان جوری فحش دادکه خجالت کشیدم!


واضح آرشیو وب فارسی:پارس فوتبال: نه امروز، نه این سال ها، بلکه از روز اول که سنگ بنایش را گذاشتند. ،از ملوان همین کار برمی آمد؛ ملوان برای ساختن و پرورش آمده بود و بر سر این عهدش با خودش دهه های پی در پی مانده است. آخرین نمونه اش همین سعید عزت اللهی، بیرون پریده از دل باشگاهی که سیروس قایقران، اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی را داشت و حالا جوان ترین گلزن تاریخ فوتبال ایران هم محصولی است از ملوان. سعید عزت اللهی برای برداشتن گام های بلندتر باید به جوانان اتلتیکو برود و بعد به روستوف، در پی آنچه باید در ملوان هم مهیا می شد و همیشه از فوتبال ابه گزارش  خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام و به نقل از ایران ورزشی; غفور جهانی دیروز مصاحبه ای انجام داده و گفته بود سعید عزت اللهی می تواند یک سیروس قایقران دیگر باشد. این مقایسه یک مقدار مسوولیت ات را سنگین تر می کند. چون یک بار هم برای مازیار زارع چنین لقبی را در نظر گرفتند که برای چند سال بازی او را تحت تاثیر قرار داد. دوست داری با قایقران مقایسه شوی و اصلا چنین لقبی را می پسندی یا نه؟ مردم براساس چیزی که می بینند و شباهت ها به بازیکنان لقب می دهند. سیروس قایقران بازیکن بزرگی بود. وی سال ها بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو بست. آرزوی هر بازیکنی است که با سیروس قایقران مقایسه شود. حالا دوستان هم لطف داشتند و براساس شباهت چنین لقبی به من دادند. باعث افتخار است که چنین لقبی دریافت کنم و هیچ وقت مقایسه با مرحوم قایقران را رد نمی کنم. آن بحثی که می گویید مسوولیتم سنگین تر می شود به خودم ارتباط دارد و توانایی هایی را که دارم. امیدوارم که با سعی و تلاش بتوانم نام قایقران را زنده نگه دارم و همیشه در زمین سربلند باشم. اولین گل ملی ات را مقابل ترکمنستان به ثمر رساندی. چه حسی داشتی از اینکه توانستی در رده بزرگسالان هم گل بزنی؟ عکس ها را که می دیدیم خیلی خوشحال بودی و سر از پا نمی شناختی؟ این گل از دو حیث مهم بود. هم اولین گل ملی ام محسوب می شود هم در دقایق حساسی به ثمر رسید. چون ما گل را خورده بودیم و همه تیم تحت فشار بود. من گل زدم و توانستم تیم را از زیر فشار در بیاورم. این گل خیلی حیاتی بود. فکر می کنم اگر 5 تا 10 دقیقه از زمان گل خوردنمان می گذشت دیگر سخت می شد که بتوانیم گل برتری را به ثمر رسانیم. آنها همان کاری را که در ترکمنستان انجام دادند و با دفاع چند لایه اجازه گل برتری را به ما ندادند، اینجا هم چنین تاکتیکی را به کار می گرفتند و نمی گذاشتند 3 امتیاز را به دست بیاوریم. حالا لطف خدا بود که موقعیت برای من پیش آورد و توانستم استفاده کنم. تو به خاطر مشکلی که برای آی تی سی ات پیش آمده در روستوف بازی نمی کنی اما در تیم ملی فیکس هستی و مورد اعتماد کی روش. اینکه کی روش به تو اطمینان کرده یک نکته مثبت برایت محسوب می شود. اینطور نیست؟ درست است اما آنجا چون مربی خودم، آقای بردی اف خیلی روی آمادگی من تاکید دارند، جدا از تمرینات گروهی برای من تمرین اختصاصی هم در نظر گرفته تا آمادگی بدنی ام حفظ شود. چه از نظر بدنسازی و چه روی چمن و از لحاظ تاکتیکی. درست است که مشکل آی تی سی برای من پیش آمده اما چون حضور در تیم ملی برای من مهم بود مسوولیتم سنگین تر شد تا آنجا تلاش کنم و شرایط بدنی ام را حفظ کنم. به هیچ وجه در تمرینات کم کار نکردم و با بهترین آمادگی راهی تیم ملی شدم چون هدفم این بود که کمک کنم و در تیم ملی مثمرثمر باشم. الان در فضای فوتبال اروپا قرار گرفته ای، این فضا چه تفاوتی با فضای حاکم در لیگ ایران دارد؟ شرایط سخت برای بازی و تمرین. این را احساس کرده ای؟ صددرصد همینطور است و من هم حسش کرده ام. امکانات در فوتبال اروپا به مراتب بیشتر از فوتبال ایران است. از نظر سخت افزاری و البته فرهنگی که بر فوتبال شان حاکم است. همه اینها در کنار هم باعث می شود سرعت پیشرفت بالاتر برود. اگر کشور ما بخواهد از لحاظ سخت افزاری خودش را به کشورهای اروپایی نزدیکتر کند مطمئن باشید آنقدر استعداد داریم که بتوانیم پا به پای آنها پیشرفت کنیم و حتی از آنها سبقت بگیریم. می گویند این روزها نسل ستاره های فوتبال ایران در حال از بین رفتن است. تو جوانی هستی که می خواهی ستاره شوی. آیا چنین بحث هایی را قبول داری که فوتبال ایران بی ستاره شده؟ اینکه نسل طلایی فوتبال مان دارد از بین می رود را قبول ندارم. شما حسابش را کنید، الان بازیکنی مثل رضا قوچان نژاد یا بازیکنان دیگر، آنها هم یک زمان مثل ما جوان بودند که آمدند و در تیم ملی درخشیدند و ستاره شدند. قبل از اینها هم آقای دایی، کریمی و مهدوی کیا آمدند و کنار بزرگترها بازی کردند تا ستاره شوند. فکر نمی کنم کسی بتواند بگوید که تیم ملی بی ستاره شده چون صد در صد در آینده ای نزدیک بازیکنانی می آیند و جای ستاره ها را می گیرند و همین چرخه ادامه پیدا خواهد کرد. بازی های پدرت را دیده ای؟ نه، اصلا. وقتی من به دنیا آمدم پدرم فوتبال را کنار گذاشته بود. فیلمش را چطور؟ فیلم گلی که به عابدزاده زده بود را دیده ام ولی چون حالت ویدئویی بود کیفیت چندانی نداشت. وقتی با پدرت صحبت می کنی، فوتبال تان را مقایسه نمی کنید. مثلا پدرت نمی گوید که من بهتر از تو بودم یا برعکس؟ من که فوتبالش را ندیده ام و نمی توانم مقایسه کنم. اما او که هم خودش را دیده و تو را هم الان می بیند برای شوخی هم با یکدیگر در این مورد صحبت نکرده اید؟ شوخی که چرا. او می گوید تکنیکش بهتر از من بوده. البته من هر چه دارم از خانواده ام است و حتی اگر بگوید بهتر از من بوده، قطعا حرفش درست است. معمولا بچه های بازیکنان بزرگ مثل خودشان پیشرفت نمی کنند و به سطح بالا نمی رسند. مثل آتیلا حجازی، محمد پروین و نمونه خارجی اش یوردی کرویف. اینها زیر سایه پدرشان مانده اند اما به نظر می رسد تو این قاعده را عوض می کنی و طلسم را می شکنی. با توجه به شرایط سنی ات، حضور در اروپا و دورنمایی که از فوتبالت وجود دارد می شود پیش بینی کرد که به نسبت پدرت به جایگاه بالاتری برسی. اصلا بحث کیفیت فنی مطرح نیست. چون تو در این دوره بازی می کنی و آنها چند نسل قبل تر. خیلی موارد اینچنینی بوده. هم در ایران و هم در خارج از کشور. ولی خب به نظرم مهمترین اصل برای یک فوتبالیست، استعداد و علاقه است. خیلی از فوتبالیست های قدیمی را می شناسم که پسر دارند و از روی اجبار می خواهند که او فوتبالیست شود. به زور که نمی شود کسی را به فوتبال علاقه مند کرد. این پسر شاید تا جایی پیش برود اما به یکباره دلزده می شود و چون علاقه و استعداد ندارد نمی تواند پیشرفت کند. من چون علاقه داشتم و پدرم هم این را دید، آمد و از من سوال کرد که می خواهی درست را ادامه بدهی یا فوتبال؟ گفت هر کدام را خودت می خواهی انتخاب کن. هم درسم خوب بود و هم در فوتبال استعداد داشتم. همان راهی را رفتم که می پسندیدم و می توانستم به بهترین نحو اجرایش کنم. می خواهم بگویم اگر علاقه نباشد یک پسر، فقط به خاطر اینکه پدرش فوتبالیست بوده وارد فوتبال شود قطعا پیشرفت آنچنانی نخواهد کرد. گفتی در درس هم موفق بودی. چقدر؟ خیلی. معدل من در سوم راهنمایی90/19 بود. اول دبیرستان معدلم 5/19 شده و دوم 65/18. رشته ام هم ریاضی فیزیک بود و اگر درسم را ادامه می دادم دوست داشتم که مهندس عمران شوم اما فوتبال را انتخاب کردم چون علاقه مند بودم و می دانستم که می توانم به مدارج بالا برسم. مقابل ژاپن، سومین بازی ملی ات را انجام دادی. فشار رویت نبود؟ روی من خیلی فشار بود. از دو جهت. ابتدا اینکه جای کاپیتان تیم ملی بازی می کردم و دوم اینکه مقابل بازیکنان اسم و رسم دار ژاپن قرار می گرفتم. در حالی باید به زمین می رفتم که قبل از این، ستاره های ژاپن را در ترکیب میلان، اینتر و منچستریونایتد و از طریق تلویزیون دیده بودم. هم انگیزه داشتم که خودم را نشان بدهم و هم می ترسیدم که نتوانم جای کاپیتان تیم ملی را پر کنم. تنها موضوعی که توانست مرا نجات بدهد، اول توکل به خدا بود و بعد تمرکزی که انجام دادم و توانستم سربلند باشم. قبل از بازی تمرکزی که کرده بودم خیلی توانست به من کمک کند. قبل از بازی شاید این ذهنیت را داشته باشی که وای باید با بازیکنان اینتر، منچستر و... روبه رو شوم. نمی ترسیدی؟ چرا می ترسیدم. قبل از بازی خیلی با خودم کلنجار می رفتم که فلانی منچستر یا میلان بوده و یک موقع حرکتی نکند که من خراب شوم ولی وقتی رفتم داخل زمین تمرکز لازم را حفظ کردم و همانجا گفتم اصلا کاری ندارم که اینها چه بازیکنانی هستند. من همان کاری را می کنم که سرمربی از من خواسته بود. در همه دقایقی هم که در زمین بودم فکر و ذکرم به کارهای خودم بود. اصلا یک دقیقه هم فکر نکردم که کدام بازیکن روبه رویم است. این مساله باعث شد تا همه کارهایم در زمین خیلی خوب پیش برود. خدا را شکر فکر می کنم مردم هم از عملکردم راضی بودند. به عنوان مثال تو مقابل هوندا بازی کردی. به نظرت می توانی الان در همان تیمی که هوندا بازی کرده بازی کنی؟ خب فکر نمی کنم درست باشد که با یک بازی خودم را در سطح آنها یا بالاتر ببینم. آنها بالای 100 بازی بین المللی دارند و... چقدر به پول فکر می کنی؟ به پول فکر کنم؟! یعنی اولویتم پول باشد. می دانی الان اگر بخواهی در ایران بازی کنی، قراردادی 5/1 میلیاردی می بندی. من هیچ وقت به پول فکر نکردم. اگر اینطور بود هیچ وقت از تیم بزرگسالان نمی رفتم در تیم جوانان بازی کنم. یعنی امروز به اطرافیانت در لیگ ایران نگاه نمی کنی که پول های خوب می گیرند و ماشین های مدل بالا سوار می شوند. چرا، رودربایستی ندارم، خیلی ها هستند ماشین های آنچنانی دارند و پول خوب می گیرند. حالا یکی دو سال پول خوب می گیری، بعدش چه می شود. اما اگر الان تلاش کنیم و توانایی هایمان را افزایش دهیم بعدا می شود پول گرفت. در اروپا پول بد نمی دهند شاید 3-2 سال سختی بکشیم بعدا ثمره اش را می بینیم. الان همان بازیکنانی که بالای یک میلیارد در فوتبال ایران می گیرند آرزو دارند در فوتبال اروپا بازی کنند. یک سوال؛ اگر در اتلتیکو می ماندی بهتر نبود؟ حقیقتش، آنها تمایل داشتند قراردادم را تمدید کنند اما من دیدم برای رفتن به تیم اول باید از مرز تیم B گذشت که پارسال سقوط کرد به دسته چهارم، که خیلی رده پایینی می شد. وقتی هم که با پیشنهاد روستوف مواجه شدم به این نتیجه رسیدم که تجربه خیلی خوبی می تواند باشد، هم تنه ام به تنه بازیکنان بزرگسال می خورد هم لیگ روسیه یک لیگ قدرتی است و سطح شان بالاست. شما نگاه کنید زنیت، لیون را می زند، زسکا، منچستر را به آن شکل اذیت می کند. بعدش هم گفتم کجا از اینجا بهتر، هم لیگ برتر است هم باشگاهی است که مربی اش به من اعتقاد دارد و حتما فرصت بازی به من می رسد و تجربه ام در این سن بالاتر می رود. اگر در دسته چهارم اسپانیا بازی می کردم و هر بازی 5-4 نفر را هم دریبل می زدم بار فنی برایم نداشت تا اینکه در لیگ روسیه با بازیکنی مثل هالک تنه به تنه شوم. سرمای آنجا اذیتت نمی کند؟ خدا را شکر روستوف در جنوب روسیه است و نسبت به مسکو و کازان هوایش بهتر است اما سوز و سرما را دارد. مثلا ریس(بازیکن سابق آرسنال) به سرما عادت نداشت و آرسنال را ترک کرد و به اسپانیا رفت. بله، اما من برای اینکه پیشرفت کنم باید سختی می کشیدم. 19 ساله ای و چهار بازی ملی داری به نظرت چند تا بازی ملی انجام می دهی. چون شرایط شکستن رکورد جواد نکونام را داری. همه این سوال را از من می پرسند. پست بازی ات هم در این مساله به تو کمک می کند. مثلا جواد نکونام تا 35-34 سالگی بازی کرد. من ترجیح می دهم 10 بازی ملی انجام دهم و در هر 10 بازی مثمرثمر باشم تا اینکه بخواهم 200 بازی ملی انجام دهم. جوابت خیلی کلیشه ای بود. کلیشه ای نبود من حقیقت را گفتم. الان همه درباره رکوردشکنی از من می پرسند. جواد نکونام یکی بوده و حالا هم خداحافظی کرده است. سعید عزت اللهی هم می تواند همان یکی دیگر باشد. اصلا سعید عزت اللهی بخواهد 20 بازی انجام دهد، مگر شما از فردای خودتان خبر دارید. اصلا نمی خواهم مقایسه کنم. هیچ کس هم از رکوردشکنی بدش نمی آید. چرا اینقدر لژیونر در اروپا کم داریم. شاید 6-5 نفر، چرا؟ شما دقت کنید از زمانی که آقای کی روش آمده، تعداد لژیونرهای مان زیاد شده است. احسان حاجی صفی الان در آلمان بازی می کند. قبلا همین ژاپنی که شما صحبتش را کردید سطح فوتبالش از ما بالاتر بود و بیشتر در دید بودند. کشورهای صاحب فوتبال هم رنکینگ را می دیدند و با آنها بازی می کردند. اما ایران الان دو سال است که در رده اول آسیاست و کم کم نگاه ها را به خودش جلب می کند بخصوص نمایشی که در جام جهانی ارائه داد. ضمن اینکه میانگین سنی تیم ملی پایین آمده و از این به بعد لژیونرهای مان بیشتر هم می شوند. شاید چون در جام جهانی میانگین سنی بالا بود بازیکنی به اروپا ترانسفر نشد و تیم های خارجی خیلی ریسک نمی کردند ولی مطمئن باشید اگر همین روند را ادامه دهیم و این ویترین باقی بماند بازی های تدارکاتی خوبی انجام می دهیم و از همان بازی ها هم بچه ها برای تیم های اروپایی انتخاب می شوند. من به شما قول می دهم که این اتفاق بیفتد. تو یک تصمیم خوب گرفتی و آن رفتن به اسپانیا بود که سختی های خودش را داشت. دوری از خانواده و... این تصمیم به نفع خودت شد. حالا اگر احساسی تصمیم می گرفتی، مثلا به حرف مادر گوش می کردی و می ماندی به تیم ملی دعوت می شدی؟ در این سن نه! فکر نمی کنم. رفتنم باعث شد تجربه ای بیشتر از سنم به دست آورم و در تیم ملی هم جواب دهم. شاید اگر نمی رفتم 6-5 سال بعد بعضی از ملی پوشان به خاطر سن شان از تیم ملی می رفتند و آن وقت نوبت به ما می رسید و دیده می شدیم. یک بار پدر شما از کی روش پرسیده که برای پسرم یعنی شما چه کار کنم، که سرمربی تیم ملی گفته اگر می توانی اجازه بده فوتبالش را در خارج از ایران دنبال کند و... من اولین مسابقه ای که فیکس بازی کردم در لیگ مقابل استقلال در انزلی بود. آقای کی روش هم در جایگاه ویژه بود. بعد از بازی خیلی از من سوال کرده و همانجا مرا زیر نظر گرفته بود. ولی چون عضو تیم نوجوانان بودم، همیشه نمی توانستم در اختیار باشگاه باشم. من کل هفته را با نوجوانان بودم و یک روز قبل از بازی به اردوی ملوان می آمدم و مربی هم نمی توانست بازیکنی مثل مازیار زارع و پژمان نوری را کنار بگذارد و از من که تمرین هم با تیم نداشتم استفاده کند. به خاطر همین شرایط کمی سخت بود و زمانی که رفتم به اروپا پیشرفتم بیشتر شد و آقای کی روش هم که خودش امکانات و شرایط اروپا را خیلی خوب می دانست. البته صحبت پدرم با ایشان 5/1 ماه قبل از رفتنم بود. اگر با خودت بود کدام لیگ را برای بازی انتخاب می کردی؟ اسپانیا. من یک حقیقت را بگویم. بفرمایید. من اصلا دوست نداشتم به اروپا بروم. چرا؟ برای اینکه می ترسیدم تنها در کشور غریب زندگی کنم. نگران این بودم که چطور با بازیکنان تیم ارتباط برقرار کنم. تا آن موقع از خانواده ام دور نشده بودم. مشکل زبان و... ولی رفتم و کم کم به شرایط عادت کردم. اما گریه نکردم چون در اردوهای تیم ملی زیاد بودم، منتها اردوی 10 روزه. با اینکه برای چند ماه به خارج از کشور بروی آن هم برای اولین بار خیلی فرق می کند. الان زبان خارجی ات در چه سطحی است؟ انگلیسی ام بد نیست، اسپانیایی هم می فهمم. قبل از رفتن خیلی زبان خارجی بلد نبودم. مربی ما در آنجا اسپانیایی حرف می زد و من مثل بچه های ابتدایی بودم که البته مترجم داشتم مثل الان که در روسیه مترجم دارم. مترجم در تمرین هم هست. تو تنها که نیستی... اگر 5 بازیکن خارجی از نقاط مختلف دنیا مثل تو باشند، برای هر نفر یک مترجم وسط تمرین است؟  در اسپانیا مترجم انگلیسی توضیح می داد اما در روسیه من و سردار مترجم فارسی داریم. با توجه به اینکه سردار از تو قدیمی تر است باید روسی را بهتر صحبت کند.  (غش، غش می خندد!) سردار سه سال در روسیه بوده اما... ! وقتی به رستوران می رویم، فقط یک نوع غذا بلد است که سفارش بدهد، اسپاگتی و سزار سالاد که اسم این غذا و سالاد هم تازه روسی نیست! منظور همکار ما این بود که کدام لیگ را بیشتر دوست داری و دلت می خواهد آنجا بازی کنی؟  اسپانیا... برای کارلوس کی روش حضور در لیگ های اروپایی مهم است و به همین دلیل شاید خیلی از بازیکنان ترغیب شوند که به اروپا بروند ولی بازی کردن در آنجا آسان نیست و ممکــــن است نیمکت نشین شوند. مثــــلا بازیکنــــان آمریکــــای جنوبی یا حتی آفریقایی ها با شرط بازی کردن به اروپا می روند. به نظر خودت چقدر بازی کردن اهمیت دارد؟  دلیل اصلی آمدنم به روسیه همین مساله بود، چون مربی تیم روستوف به بازی من اعتقاد داشت و می دانستم که در روسیه بازی به من می رسد. الان مشکل اداری دارم که بازی نمی کنم ولی در نیم فصل دوم کم کم فرصت بازی به وجود می آید. اکثر لژیونرهای ما- به جز علیرضا حقیقی که گلر است و بحثش فرق می کند- تقریبا در تیم های باشگاهی خود بازی می کنند، شاید کم بازی به آنها برسد اما 20 دقیقه بازی در اروپا بیشتر از 90 دقیقه بازی در ایران اهمیت دارد چون سرعت بازی، قدرت و درگیری های فیزیکی در اروپا خیلی خیلی بیشتر از فوتبال ایران است. بعضی ها در ایران معتقدند که تمرین کردن در اروپا بهتر از بازی کردن در لیگ ایران است و کیفیت بازیکن را بالا می برد. با این نظریه موافقی؟  تمرینات اروپایی آدم را از نظر شرایط بدنی همیشه آماده نگه می دارد ولی بازی کردن هم اهمیت خودش را دارد که بازیکن در شرایط بازی قرار بگیرد. تمریناتی که در اروپا ( اسپانیا و روسیه) دیدی، خیلی با تمرینات تیم های ایرانی فرق می کند؟  از جنبه فرهنگی تمرینات متفاوت است. از دقیقه یک تمرین شروع می شود، تمام تمرکز بازیکنان روی تمرین معطوف می شود و همه یک ساعت بدون توجه به هرگونه موضوعی با تمام توان تمرین می کنند. بعد از اتمام تمرین، همه با هم دوست هستند و شوخی و خنده شروع می شود اما در فوتبال ایران اینطور نیست، اکثر بازیکنان - بخصوص بزرگترها و باتجربه ها که باید سرلوحه و الگو باشند- از اول تمرین در حال شوخی و خنده هستند و روی کارشان تمرکز ندارند. نتیجه هم این می شود که بدن ها افت می کند و روی بازی ها تاثیر می گذارد. یعنی در ایران خوب تمرین نمی کنیم.  به نظر من خوب تمرین نمی کنیم. این نظر من است و با توجه به چیزی که در ایران و اروپا دیدم اینگونه قضاوت می کنم. در روز چند ساعت در اختیار باشگاه هستید؟  بستگی به روز دارد... کلا باشگاه هر موقع بخواهد، باید آنجا باشیم. برنامه روتین یک روز شما در روسیه چیست؟ یعنی از صبح تا شب چه کار می کنی؟  چون من بازی نمی کنم، مربی اختصاصی دارم که روزی دو نوبت تمرین اختصاصی کنم اما بقیه بازیکنان معمولا ساعت 11 به باشگاه می آیند و صبحانه را همانجا می خورند و بعد تمرین می کنند. اگر تمرین ساعت 4 یا 5 باشد، برای ناهار بازیکنان باید در باشگاه حاضر باشند. بعد از تمرین تا یک ساعت و نیم بعد هیچ کس حق بیرون رفتن ندارد چون باید ریکاوری کامل و درست انجام شود و این مساله برای باشگاه خیلی خیلی مهم است. گفتی که مربی اختصاصی داری... کادر فنی شما چند نفر هستند؟  فکر کنم حدود 12 یا 13 نفر... ولی همه یک هدف مشترک دارند. جوری گفتی «یک هدف دارند» که انگار در ایران اعضای کادر فنی یک هدف ندارند.  متاسفانه در فوتبال ایران بین اعضای کادر فنی یک هدف مشترک وجود ندارد؛ کمک مربی می خواهد جای سرمربی را بگیرد، مربی سوم جوری روی نیمکت می نشیند که دوربین بیشتر و بهتر او را نشان بدهد. یکی دیگر از مربیان می آید لب خط و داد می زند تا به چشم بیاید ولی در اروپا- روسیه یا همان اسپانیا- وقتی تیم گل می زند، آنالیزور و نفر آخر کادر فنی اولین نفر بالا می پرد و خوشحال می شود چون همه یک هدف دارند و روی تیمشان تعصب دارند. باز هم می گویم متاسفانه این مسائل حاشیه ای به فوتبال ایران لطمه زده و ما را عقب نگه داشته است، در حالی که ایران با استعدادترین بازیکنان را دارد. بااستعدادترین بازیکنان نسبت به کجا؛ آسیا یا اروپا؟  ...نسبت به اروپا، نسبت به همان اسپانیایی که بودم. ولی باز هم می گویم این حواشی نمی گذارد و مدام دور خودمان می چرخیم و ادا درمی آوریم. اسپانیا که بودی، فرصت می شد تا با تیم اصلی تمرین کنی؟  هفته ای سه روز به تمرین تیم اصلی می رفتم. اختلاف سطح را احساس می کردی؟  واقعا سطح بالا بودند؛ بازیکنان بزرگی مثل تورس را می دیدم و لحظه لحظه چیز یاد می گرفتم؛ ضربه زدن آنها به توپ هم فرق داشت. برای شما گریزمان را تعریف کنم که اگر گوشه دروازه را هدف می گرفت و 10 ضربه به چارچوب می زد، همه ضربه ها به همان نقطه ای می رفت که هدف گرفته بود. شاید گلی که در بازی با ترکمنستان زدم الهام از همان تمرینات و ضربه های گریزمان بود. می توانستم در آن لحظه توپ را با تمام قدرت شوت بزنم یا تصمیم دیگری بگیرم اما در گوشه دروازه به اندازه یک توپ فضا را خالی دیدم و مثل گریزمان که روی زمین عالی ضربه می زد، بغل پا به گوشه دروازه زدم که گل شد. صد در صد تمرینات و چیزهایی که در اسپانیا و روسیه دیدم روی ذهنم تاثیر گذاشت تا آن ضربه را بزنم. اینجاست که طرز فکر آدم فرق می کند. بین بازیکنان اصلی اتلتیکو، با کسی ارتباطی داشتی و صحبت می کردی؟  چون اغلب آنها اسپانیایی زبان بودند، به ندرت می توانستیم با هم حرف بزنیم. اما بیشتر اوقات با تورس چون به انگلیسی مسلط بود حرف می زدم. (می خندد) ماجرای تورس داستان خنده داری دارد که از آن بگذریم. تورس معمولا حرف های مربی را برایم ترجمه می کرد یا اگر نکته ای بود از طریق او به من انتقال می دادند. دستیار سیمئونه (بورگوس – دروازه بان سابق تیم ملی آرژانتین) مغز متفکر اتلتیکومادرید است که انگار همه کارها را انجام می دهد.  بله، دقیقا. خیلی هم روی تیم تعصب دارد و با من هم رابطه خوبی داشت. بیشتر کارها را او انجام می داد ولی خود سیمئونه هم ماشاءا... چه ابهتی داشت. بدن آماده و سر حال و به عنوان یک مربی، آدم کیف می کرد که او را می دید. هنوز هم در تمرینات خوب بود، چشمه هایی از زمان بازیکنی را نمایش می داد؟  خیلی کم خودش وسط می آمد. بین بازیکنان اتلتیکو فوتبال کدام بازیکن را می پسندیدی؟  گریزمان و گابی... در تمرینات راجع به بارسا و رئال صحبت نمی شد؟  درباره دربی مادردید حرف می زدند اما آنقدر روی تیم تعصب داشتند که هرگز نمی گفتند رئالی ها از ما بهترند. چون فصل قبل هم قهرمان شده بودند، مدعی بودند که ما بهتریم ولی کری وحشتناکی با رئالی ها دارند. دربی مادرید چقدر به دربی تهران شبیه است؟  (می خندد و کمی مکث می کند)... دربی تهران که فقط بی احترامی و حاشیه است اما آنجا طرفدار تیم خودشان هستند و بدون توهین به یکدیگر تیم مورد علاقه خود را تشویق می کنند. ممکن است یک زن و شوهر، یکی طرفدار اتلتیکو باشد و دیگری رئالی اما با هم به ورزشگاه می آیند و راحت فوتبالشان را تماشا می کنند. قبل از بازی بارسا در تمرینات اتلتیکو بودی؟  در تمرین نه اما بازی را در ورزشگاه دیدم. به نظرت بارسا چطور بود؟ - بازی در ویسنته کالدرون و جام حذفی بود. چطور بگویم... مسی کلا سه بار پا به توپ شد و سه گل زد... کلا سه بار به توپ ضربه زد؟  پاس هایش به کنار اما در 90 دقیقه سه بار پا به توپ رفت و یک و دو کرد و سه گل زد و بازی را بارسا 3-2 برد. رسانه ها قبل و بعد دربی مثل ایران این همه به بازی می پردازند؟  قبل از بازی در مورد مسائل فنی می نویسند و بعد از بازی بیشتر به حواشی و برخوردها توجه می کنند اما آنجا هم رسانه ها خیلی به دربی می پردازند. باتوجه به تجربه ای که در روسیه و اسپانیا داری، کدام یک از بازیکنان تیم ملی ایران می توانند آنجا بازی کنند؟  (با خنده) الان می خواهی دعوا درست کنی؟ الان اسم چه کسی را بگویم که بعدا بقیه بازیکنان ناراحت نشوند که چرا ما را نگفتی! از شوخی بگذریم، اغلب بازیکنانی که در تمرینات تیم ملی هستند با تلاش و تمرین می توانند روزی در اروپا بازی کنند. همان چیزی که قبلا گفتم باید ببینی پول را می خواهند یا پیشرفت. سعید عزت اللهی با این پیشرفت می تواند به مدارج بالا برسد. فکر کن روزی به یک تیم خوب اروپایی رسیدی، باز همین آدم هستی و تغییر نمی کنی؟ همین صمیمیت را داری؟  بهتر است این سوال را از دوستان می پرسیدید که سعید در این مدت تغییر کرده و خودش را گرفته یا نه. خدا را شکر به نظر تا اینجا که رسیدم، تنها چیزی که در وجودم نیست، غرور است. اگر به شرایط مالی خوب برسی و در یک تیم بزرگ بازی کنی، باز همین انگیزه را داری؟  سوال سختی است. چون الان در آن جایگاه نیستم که ببینم زندگی آدم چطور می شود. الان بگویم نه، تغییر نمی کنم، شاید در آن جایگاه عوض شوم، خیلی ها را دیدم که تا به جایگاهی می رسند، سریع تغییر می کنند. احساس نمی کنی بعضی از همبازیان سابق و باسابقه تر تو در لیگ ایران احساس حسادت می کنند که تو به این سرعت مسیر پیشرفت را طی کردی؟  قبول دارم... بعضی ها لطف دارند. به جای اینکه با هم رفیق تر شویم و متحدتر باشیم، پشت سر آدم حرف می زنند و...! در اتلتیکو یا روستوف چنین مسائلی هست که بترسند یک بازیکن 19 ساله آمده و ممکن است جای ما را بگیرد.  آنجا اولین بازیکنی که به محض ورود به آدم خوشامد می گوید کاپیتان تیم است و معمولا بزرگترها و باسابقه ها هوای بازیکنان جوان و تازه وارد را دارند و بیشتر از همه به آدم کمک می کنند. این باعث دلگرمی آدم می شود ولی متاسفانه بعضی از بازیکنان بزرگ در ایران وقتی با یک تازه وارد جوان مواجه می شوند، سرش داد می زنند و استرس به جانش می اندازند ولی یادشان نمی آید که خودشان یک روز جوان بودند. یادم می آید در یکی از بازی های لیگ کاپیتان یکی از تیم ها چنان سر یک بازیکن جوان داد زد و فحش داد که من خجالت کشیدم. در تیم ملی مقابل ژاپن وقتی تو بازی کردی، بعد از بازی آندو ناراحت نبود و اخم هایش درهم نبود؟  اصلا... اتفاقا بعد از بازی اولین نفر آندو به من خسته نباشید گفت. قبل از بازی هم با من حرف زد و توصیه های فنی کرد که چه کار بکنم و اعتقاد به نفس به من داد. حرف هایی که زدم معمولا در باشگاه ها است اما در تیم ملی با حضور کی روش فضا خیلی خوب و دوستانه است و اولویت بازیکنان تیم است و منافع تیم ملی مهم است نه بازیکنان. این فرهنگ در تیم ملی جا افتاده ولی متاسفانه در باشگاه های ما هنوز این دست مشکلات زیاد است. انگار دل پری از باشگاه های ایران داری.  متاسفانه این مشکلات هست. در ایران مثلا اگر داخل زمین بخواهی اسم یک بازیکن که قدیمی تر و بزرگ است را بیاوری، باید حتما اول اسمش «آقا» بگذاری تا ناراحت نشود و به او برنخورد. من خیلی از باشگاه ها بازیکنان را دیدم که اینطور هستند. منظورت مازیار است؟  نه، نه به هیچ وجه. اتفاقا مازیار چون از بچگی تمام رده های پایه را پله پله طی کرده، این مسائل را خوب درک می کند و ارتباط خیلی خوب با جوان های تیم دارد. گفتم که در یکی از بازی های لیگ کاپیتان یک تیم جوری سر بازیکن جوان داد زد و فحش داد که من خجالت کشیدم اما سر صحبت که به میان می آید، همان ها کاپ اخلاق می گیرند. حرف پایانی و خاصی داری؟  نه، از شما هم ممنون هستم.


یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پارس فوتبال]
[مشاهده در: www.parsfootball.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن