واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین (ع) گریه می کند. گاهی هم با مارش عزا این مشکل موسیقی های به اصطلاح عرفانی است و موجب نافرمانی عقل عملی از عقل نظری می شوند و انسان را در دام گناه می افکنند.عقیق : آیت الله العظمی جوادی آملی به سؤالی در خصوص موسیقی های عرفانی یا اشعار عارفانه پاسخ گفتند. سؤال: آیا موسیقی های عرفانی یا اشعار عارفانه می تواند ما را به خدا نزدیک تر کند؟. پاسخ: * بینش انسان به بد و خوب یکسان است انسان دارای بینش و گرایش است. از نظر بینش و علم، بسیاری افراد امکان ترقی دارند؛ یعنی این استعداد در ما وجود دارد که خوب و بد را بفهمیم. این استعداد با درس و بحث شکوفاتر می شود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در یک مرز مشترک قرار داریم؛ یعنی هم بدها را به خوبی تشخیص می دهیم و هم خوب ها را. * گرایش انسان به بد و خوب یکسان نیست اما در حوزه گرایش، ما انسان ها در برابر بد و خوب گرایش یکسانی نداریم، ما به کارهای خوب گرایش کامل داریم و به کارهای بد هیچ گرایشی نداریم؛ پس بینش ما به بد و خوب یکسان است؛ اما گرایش ما به آن ها این گونه نیست؛ برای مثال؛ ما غذای خوب و بد یا سودمند و زیان بار را به صورت یکسان تشخیص می دهیم و تشخیص ما درباره هر دو یکسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارش ما به هر دو یکسان نیست؛ دستگاه گوارش غذای خوب را به راحتی هضم می کند؛ اما غذای مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس می زند. این رفتار در روح انسان هم وجود دارد. روح، اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت، و صدق و کذب را به صورت یکسان تشخیص می دهد؛ اما به همه این ها گرایش یکسان ندارد؛ یعنی به عدل، امانت و صدق گرایش دارد؛ به همین دلیل، وقتی کودکی برای نخستین بار دروغ می گوید، بدنش می لرزد؛ ولی هنگام راست گویی با شجاعت حرف می زند. برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راه های برهانی، نظیر فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید کارهای عملی را پی بگیریم. «عقل عملی» همه تصمیم گیری های گرایشی انسان را بر عهده دارد و کارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و... را مدیریت می کند. اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع می کند؛ یعنی برای انجام هر کار از عقل نظری فتوا می گیرد؛ ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری کرده، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمی کند و به عکس از زیرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر می خواهد و بر اساس میل آن ها عمل می کند. بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست، بلکه شیطان است. برای آن که این مدیر هدایت شود، راه های فراوانی وجود دارد. یکی از راه های هدایت، چنان که در دعای شریف کمیل آمده است: «وسلاحه البکاء»، اشک، آه و گریه است که اسلحه درونی مؤمن است. ما باید بکوشیم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود می آورد. بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته های غضب و شهوت می ایستد و از آن ها پیروی نمی کند، در غیر این صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم می گیرد. برخی می گویند: من هر کار بخواهم انجام می دهم و به کسی کاری ندارم؛ یعنی این انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمی کند و در پی ارضای خواسته های شهوت و غضب است. اگر عقل عملی کسی با دعا، مناجات و گریه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق می یابد و از عقل نظر پیروی می کند و بر خلاف رضای خدا کاری انجام نمی دهد. خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است. * موسیقی عرفانی اگر اشکی هم به همراه بیاورد، اشک کاذب است همان طور که خندۀ صادق و کاذب وجود دارد، گریۀ صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف می خندد که خنده ای صادق است. گاهی هم با قلقلک می خندد که کاذب و بی ارزش است. گریه هم این گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین (ع) گریه می کند. گاهی هم با مارش عزا، بی آن که متوفی را بشناسد، اشک می ریزد که اشکی کاذب است. موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است. این مشکل موسیقی های به اصطلاح عرفانی است. سایر موسیقی ها هم مسلّماً مخرّب و مخدّرند و موجب نافرمانی عقل عملی از عقل نظری می شوند و انسان را در دام گناه می افکنند. مرحوم الهی قمشه ای می فرمود: من شعری درباره نَیازُردن مور سرودم که برخی آن را از شعر جناب فردوسی ظریف تر می دانند. فردوسی گفته است: میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است و مرحوم الهی قمشه ای می گویند: هرکس که دلی دارد یک مور نیآزارد کان مور هم از دلبر، دارد اثری بر دل سپس گفتند: زمانی به خراسان رفته بودم و در آن جا با انجمن ادبی خراسان ملاقاتی داشتم؛ در آن دیدار دو غزل از خود به آن ها تقدیم کردم تا در این باره که کدام غزل از جوانی و کدام یک در پیری سروده شده، داوری کنند و آن ها کاملاً وارونه داوری کردند. گفتند: پس چرا شور و عشق در سروده ایام پیری شما بیشتر است. گفتم: باید به همین صورت باشد. شاعر هرچه پیرتر شود، عاشق تر می شود. در جوانی شور و عشقی خام دارد و در پیری می فهمد که معشوق حقیقی کیست. انسان هرچه بالاتر می رود، حرف هایش عاشقانه تر و شورانگیزتر می شود. آنگاه همان طور که در قدم نخست نواختن را رها کرد، در گام بعدی خواندن را هم کنار می نهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترین نعمت ها است. اگر می خواهید در بهشت از صوت خوش داود (ع) (قاری بهشت) بهره مند شوید، باید از گوش خود مواظبت کنید تا هر چیزی را نشنود. در این صورت، در گام سوم به جایی می رسید که وقتی اشعار یا مطالب اخلاقی عرفانی را مطالعه می کنید، اشک از دیدگانتان جاری می شود. پی نوشت: پایگاه اطلاع رسانی بنیاد بین المللی علوم وحیانی منبع:حوزه
شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عقیق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]