تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ای على! عقل چيزى است كه با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى‏آيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855311369




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با دکتر محمدحسین ساعی(جامعه شناس) به مناسبت سالگرد مرتضی پاشایی؛ «پاشایی» و پدیده شناسی نسل چهارم


واضح آرشیو وب فارسی:شهرآرا: سبحان جدیدساز- بعد از پدیده تشییع جنازه پاشایی دیدگاهای مختلفی از سوی جامعه شناسان در این باره منتشر شد. برخی با آن همراه شدند و آن را نماد حرکت های فرهنگی جامعه دانستند و برخی نیز بر آن تاختند و آن را نماد سیاست زدایی از جامعه ایرانی دانستند. اما دکترمحمدحسین ساعی، عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما و معاون پژوهشی پژوهشگاه هنر و اندیشه اسلامی، نگاهی متفاوت تر به این قضیه دارد. تفاوت اصلی تحلیل ایشان با دیگر جامعه شناسان تکیه بر مطالعه میدانی و آماری است، گزینه ای که اغلب تحلیل های موازی فاقد آن بودند. گفتگوی زیر را، پیش ازاین، پایگاه اینترنتی علوم اجتماعی اسلامی نیز منتشر کرده است که به مناسبت سالگرد فوت مرتضی پاشایی بازنشر می شود. ﷯ مهم ترین دلیلی که تشییع پاشایی شلوغ شد و موردتوجه قرارگرفت چه بود؟ من ابتدا یک قدم عقب تر از سوال شما می روم و بعد به این سوال شما جواب می دهم. عده ای غافل گیر شدند ولی من اصلا غافل گیر نشدم و این اتفاق برای من کاملا قابل پیش بینی بود. سوال و نکته من این است که: شما، به عنوان یک رصدکننده فرهنگ و جامعه ما، چرا می گویید من غافل گیر شدم؟ اینکه آدم هایی می گویند ما جامعه شناس و مردم شناس و مانندآن هستیم، اما به این قضیه به عنوان یک ماجرای غیرعادی نگاه می کنند برای من غیرعادی است. یادم هست در جلسه ای به حاضران گفتم: شما که همگی دانشمند علوم اجتماعی کشور در حوزه های مختلف هستید، چندنفرتان پاشایی را قبل از مرگش می شناختید؟ شاید در آن جلسه کمتر از ٢٠درصدشان او را می شناختند، درحالی که اصولا آن جلسه برگزار شده بود تا درباره پاشایی و ماجرای تشییع او گفتگو کنیم. اصلی ترین سوال این است. بحران جامعه ما در همین جاست و این باید موردبررسی قرار گیرد و نه مثلا تشییع جنازه آن مرحوم. به نظر من، موضوع نباید تحلیل مسئله درگذشت و تشییع مرحوم پاشایی باشد؛ بلکه باید موضوع این انتخاب می شد که چرا دانشکده ها، افراد و پژوهشکده های مرتبط با این حوزه ها چنین اتفاق هایی که در جامعه درحال وقوع بود را نمی شناختند و ظاهرا اصولا قادر به درک آن نیز به صورت صحیح، چه قبل از وقوع این اتفاق خاص و چه بعداز آن نبودند. نگاه کنید! شاید از اواخر سال۹۲، یعنی تقریبا ٩ یا١٠ ماه قبل از اینکه پاشایی مرحوم شود، توجه خودمن به وی جلب شد. در آن زمان شروع کردم به جمع آوری اطلاعاتی راجع به این شخصیت، اینکه این آدم کیست و چرا حواشی اطراف وی و کارهایش اینگونه است؛ زیرا می دیدم رفتارهای عجیب وغریبی در بین طرفدارانش نسبت به وی وجود دارد و طرفداران بسیارخاصی دارد که برای او تمایز و هویتی ایجاد کرده است. نوع برخورد و نوع ارتباطی که طرفداران با پاشایی داشتند از اینکه یک ارتباط با یک خواننده معمولی باشد فراتر رفته بود. اینقدر حس این فضا در کسانی که نزدیک به حوزه موسیقی و اخبار آن بودند، زیاد شد که مردادماه، یعنی حدود سه ماه قبل از فوتش، جمله ای منتسب به آقای شجریان منتشر شد که البته همان موقع تکذیب نشد و سه ماه بعد که پاشایی درگذشت و آن ماجراها به وجودآمد، محمدرضاشجریان بیانه ای داد و جمله ای که سه چهارماه قبل به او منتسب شده بود را تکذیب کرد. مضمون آن جمله نیز این بود که بعضی از خواننده ها هستند که خودشان را مریض جلوه می دهند و قصد دارند تا ترحم جذب کنند اما درعین حال هیچ فهمی از موسیقی ندارند. اینکه این ماجرا صحت دارد یا ندارد بحث ما نیست؛ بحث ما این است که چرا چنین امری اتفاق افتاد و چنین خبر و یا شایعه ای ساخته و منتشر شد؟ به این دلیل که در تابستان۱۳۹۳ توجه ویژه ای به پاشایی شده بود. ﷯ به نظر شما این توجه ویژه از چه زمانی در دوره کاری مرحوم پاشایی شروع شده بود؟ تقریبا یک سال آخرعمرش. اینطور بگویم که پاشایی در یک سال آخر عمرش در سراسر کشور بیشترین اجرای کنسرت های بزرگ را داشته است. برای مقایسه، خوب است بدانید که نفردوم این لیست به اندازه نصف او هم تعدادکنسرت نداشته است. فیلم های کنسرت هایش را من دیده ام. دوز احساسات مخاطبان و حاضران، در انواع احساسات، بسیاربالا بود. مثلا ما می گوییم در کنسرت ها و جمع شدن ها حول آیین های موسیقایی، مردم می خوانند، می زنند و می رقصند و تخلیه می شوند اما شما اگر کنسرت های پاشایی را رصدکنید فضاهای احساساتی چندگانه و چندلایه ای می بینید؛ یعنی درعین حال که مانند فضای کنسرت های عادی، مردم بلند می شوند و بالاوپایین می پرند، یک فضای غم، فضای ترحم و فضای علقه عاطفه شدیدی نیز در آن هست. من در خیلی از شبکه های اجتماعی که طرفدار پاشایی بودند عضو شده بودم تا ببینم چه چیزهایی بین آن ها ردوبدل می شود. مثلا فرض کنید پاشایی در یکی از کنسرت هایش رفت پایین و برای نیم ساعت کنسرت تعطیل شد، اما به خاطر فضایی که به دلیل بیماری سرطانش اوج گرفته بود، در شبکه های اجتماعی حامی وی می گفتند که او رفت پایین سن تا مثلا داروهای شیمی درمانی اش را مصرف کند، اما هیچ کس نپرسید: آیا می شود در این نیم ساعت داروی شیمی درمانی را به این صورت مصرف کرد یا نه و آیا امکان چنین چیزی وجود دارد؟ به هر حال چنین فضایی در بین طرفدارانش وجود داشت. می آمد با آن حال نحیفش کنسرت برگزار می کرد و می رفت. چهر ه اش در کنسرت هایش به تدریج، اما به شدت تغییر کرده و فضای عاطفی خیلی شدیدی برای حامیان وی ایجادکرده بود. هرچه جلوتر می آمدیم این فضا تشدید می شد. مثلا ظاهرا آخرین کنسرتی که قرار بود قبل از مرگش برگزار کند در مشهد بود که به علت فوت آیت ا...مهدوی کنی و اعلام عزای عمومی در کشور، لغو شد. همین مسئله و هم همین فضای خاص اطراف او را به شدت به هیجان آورد. از طرف دیگر از این جهت نیز پاشایی عجیب بود که برخلاف مدروز بین برخی محافل هنری روشنفکری و حتی خوانندگان، از انواع آن، مرحوم پاشایی هیچ گونه سویه سیاسی نداشت. یعنی شما برخلاف بسیاری از خواننده های زیرزمینی و روزمینی، این ورآبی و آن ورآبی که بعضا موضع گیری های سیاسی پررنگی دارند و مثلا موضع هایی نسبت به مسائل سال۸۸ و مسائل شبیه به این می گیرند، پاشایی هیچ شعری که حتی طعنه ای از سیاست در آن باشد نداشت و تمام شعرهایش عاشقانه بود. ﷯ فکر می کنم یک کنسرت هم برای کودکان غزه داشت؟ وی در اوایل تابستان۱۳۹۳، یک کنسرت بزرگ برای کودکان غزه داشت که اتفاقا با استقبال خوبی هم از سوی هوادارانش روبه رو شد. می خواهم بگویم پاشایی ازاین جهت ها یک خواننده کاملاپاپ ومردم پسند بود؛ یعنی ازآن جهت که بگوییم پاشایی مثلا با سیاسی کردن خودش قصد داشت تا در طبقه نخبگان کشور، سمپاتی شدیدی برای خود ایجادکند، اصلا این طور نبود و هیچ نشانه ای هم از آن در دست نیست. پاشایی صرفا و کاملا عشقی خوان بود و البته عشقی خواندنش هم دارای این تعابیر و تفاسیر معطوف به عشق های آسمانی نبود؛ کاملا مشخص بود که منظور منحصرا عشق زمینی است، البته به جز آهنگ تیتراژ برنامه ماه عسل که کمی رنگ وبوی معنوی داشت که همان هم نقطه عطفی در زندگی هنری او محسوب می شود، ترانه ای خارج از فضای عشق وعاشقی از وی وجود ندارد. علاوه بر همه این ها، متن بسیاری از همین شعرهای عشقی ترانه هایش قابل تحلیل است که من نمی خواهم وارد بشوم. به عنوان نمونه در شبکه های اجتماعی دیدم ده روز آخر منجربه فوت پاشایی، مطالبی مطرح شد و یکی دوروز بعداز مرگش شدیدتر اوج گرفت اما یک دفعه هم فروکش کرد. این مطالب و شایعات در این خصوص بود که پاشایی در تجمعات سال۸۸ شرکت داشته است و یک بار نیز دستگیرشده و از پلیس کتک خورده است ولی چون هیچ قرینه ای در رفتارحرفه ای وی و شعرهایش نبود و خانواده اش نیز چنین چیزی را تایید نکرده بودند، یک دفعه این فضا فروکش کرد. می خواهم بگویم پاشایی آدمی بود که نمی شد از او چنین استفاده ای کرد. درمجموع، شاید بتوان گفت اینکه می گویند چرا پاشایی اینگونه محبوبیتی پیداکرد، بخشی به این برمی گشت که خواننده ای بسیارمعمولی و بدون ویژگی های پررنگ نخبگان و روشنفکران بود. مثلا خیلی از طرفدارهای پاشایی، در شبکه های اجتماعی خود از نحوه برخورد و مواجهه ای که با او داشته اند نوشته اند. به هرحال هریک از انواع و اقسام خواننده ها یک منش و برخوردی با طرفدارهای شان دارند اما شاید یکی از مردمی ترین و عادی ترین برخوردهایی که خواننده ها در ایران می توانند با طرفداران خود داشته باشند که به دور از کبر و غرور و… باشد را پاشایی داشت و این یعنی یک فضای مردمی گسترده و ویژه. نکته مهم بعدی در این بحث آن است که این خواننده به شدت از طرف رسانه ای مانند صداوسیما حمایت می شد. شاید آهنگ هایش مجوز هم نداشت ولی همان موقع از صداوسیما پخش می شده است. مثلا فرض کنید که بارها موسیقی هایش در رادیوهفت پخش شده است. شاید از این جهت میزان حضورش در صداوسیما اگر نگوییم بیشترین، ولی جزو سه چهار خواننده جوانی بود که یک سال ونیم قبل از فوتش صداوسیما از او بسیار استفاده کرده است. در برنامه بیست به علاوه پنج شبکه تهران دوبار از او استفاده شد. همین طور برنامه هفت ترانه شبکه شما از او بسیار استفاده کرد. در نوروز سال۹۳ که آخرین نوروز پاشایی نیز بود، او تنها خواننده ای بود که در دوشبکه برنامه داشت؛ یعنی اگر درست خاطرم باشد، ابتدا رفت در شبکه دو برنامه زنده اجرا کرد و بعد به شبکه سه رفت. هیچ خواننده ای در نوروزسال۹۳ چنین موقیعتی در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نداشت. اما مهم ترین کاری که این خواننده برای صداوسیما اجرا کرد همان ترانه معروف تیتراژ ماه عسل سال۱۳۹۳ بود که اولین ترانه ای بود که صداوسیما اجازه همخوان شدنش توسط مردم را داد. احسان علیخانی پس از پخش این ترانه، در روزهای اول از مردم می خواست که این ترانه را همخوانی کنید و تصاویر همخوانی تان را با هر وسیله ممکن برای ما بفرستید. این همخوانی ها تقریبا بعداز بیست روز از ابتدای ماه رمضان جمع آوری و تدوین شد که این همان کلیپ همخوانی معروف تیتراژ ماه عسل در یک هفته آخر ماه مبارک رمضان بود. ﷯ چطور باید به این وقایع نگاه اجتماعی داشت؟ در جلسه ای کلیپ ماه عسل را پخش کردم. همین که این کلیپ را برای سخنرانان پخش کردم، برخی از آن ها اظهار کردند که با دیدن این کلیپ قانع شدند که نباید از چنین تشییع جنازه ای غافل گیر می شدند. مثلا آدم ها از داخل حرم امام رضا(ع)، مسجدجمکران، اسکله دریایی و… در تمام سنین، پیرزن، پیرمرد، جوان، بچه، دختر، معلول و… همخوانی کردند و فرستادند. چیز بسیار عجیبی است و در صداوسیما یک چنین چیزی را نداشتیم. همان موقع تشییع جنازه ، هیچ کدام از ما فرصت نکردیم به عنوان یک مورد تحقیقاتی خوب کارپژوهشی انجام دهیم، اما دوستان و گروه هایی که ادعای نگاه علمی وآکادمیک دارند، به جای تحلیل های بدون پایه ومبنای کارعلمی باید تیم هاشان را تشکیل می دادند و می رفتند در یک چنین تجمع هایی تا مستقیم از مردم گزارش بگیرند. ...................................................... هر پدیده یک سلول از جامعه است؛ اگر جامعه را خوب بشناسیم ، غافل گیر نمی شویم از آن جهت که هرسلول از یک پدیده اجتماعی «دی.ان.ای.» (DNA) جامعه را در خودش دارد، اگر ما بتوانیم یک تحلیل خوبی از پدیده پاشایی ارائه دهیم می توانیم فضایی را که جامعه ایرانی الآن در آن حضور دارد را به خوبی بشناسیم. این چیزی است که جامعه ما از آن رنج می برد؛ یعنی دانشگاه ما، مراکزی که باید در این حوزه کار کنند، و رسانه ها که باید منعکس کننده کف جامعه باشد، به دلیل گیرافتادن در تارهای چسبناک غرب زدگی و نگاه های شدیدا ایدئولوژیک روشنفکری، جامعه خود را نمی شناسند. در آن جلساتی که راجع به این مسئله داشتم، می گفتم، می توانم ادعا کنم که درحال حاضر بیشتر و دقیق تر از همه، دستگاه های اطلاعاتی ما هستند که جامعه را از زاویه فرهنگی می شناسند. حتی نمی گویم آن ها نیز کامل می شناسند ولی قطعا دستگاه های اطلاعاتی ما از رسانه، از دانشگاه و... جامعه را بیشتر می شناسند و این خیلی خوب نیست. جامعه را دچار یک نوع عدم هماهنگی می کند که نمی تواند در درازمدت دوام داشته باشد. به نظرم پژوهشکده ها و مراکزی شبیه به این مکانیزم هایی طراحی کنند که این اتفاق بیفتد؛ یعنی الآن ما هیچ ارتباطی نداریم و نمی دانیم چه اتفاقاتی در بستر زیرین جامعه می افتد. نه می خواهیم آش را خیلی شور کنیم و نه می خواهیم وضعیت را خیلی گل وبلبل نشان دهیم. می خواهیم واقعیت را بشناسیم؛ یعنی واقعیت شناخته شده نیست. یادم هست قبل از تشییع می گفتم تشییع جنازه تشییع باشکوهی شده و غیرسیاسی هم برگزار می شود. همان موقع نمی دانم خاطرتان هست یا نه که خیلی ها نگران بودند دوباره این مسئله جرقه ای شده و مثل یک چاشنی عمل می کند و دوباره تهران منفجر می شود. من یادم هست همان شب ها داشتیم با دوستان صحبت می کردیم و گفتم که هیچ اتفاقی نمی افتد و گفتم اگر این اتفاق را بشناسید می دانید که قرار نیست هیچ اتفاقی بیفتد. مثالی هم که برای دوستان می زدم مثال ورزشگاه ها بعد از قضیه۸۸ بود. سبزها حساب کرده بودند که یکی از نقاطی که می توانیم به وسیله آن ایران را منفجر کنیم ورزشگاه ها هستند. یادم هست که کمتر از یک ماه بعداز انتخابات، بازی استقلال-پرسپولیس در تیرماه بود که گفتند صدیاصدو٢٠هزار نفر آنجا جمع می شود و آن ها طعمه خوبی برای آنکه ورزشگاه را منفجر کنیم می شوند. یادم هست همان موقع به بچه ها می گفتم اصلا این ها نمی فهمند تیپ آدم هایی که به ورزشگاه می روند تا فوتبال ببینند چیست. اتفاقا همین طور شد. رفتند و درگیری پیش آمد و تماشاگران آن ها را کتک زدند و از ورزشگاه بیرون انداختند. زیرا فضای ورزشگاه فضایی نیست که شما بخواهی پرچم سبز بلندکنی و بگویی حقوق مرا بده. اگر جامعه مان را خوب بشناسیم غافل گیر نمی شویم و می توانیم خوب موضع گیری کنیم، می توانیم جامعه مان را خوب مدیریت کنیم و منافع همه را تامین کنیم. فکرکنم که اگر اشکالی وجود داشته باشد اشکال در همین سطح است و باید این مکانیزم را به گونه ای طراحی کنیم. ...................................................... کاربران دائمی نظام ارتباطات جهانی ﷯ آیا برای نسل چهارم انقلاب می توان مشخصات خاصی را قائل شد؟ این ها مشخصه هایی از روان شناسی اجتماعی نسل چهارم انقلاب هستند، نسلی که عموما در خانواده های کم جمعیت رشد کرده، عموما با یک نظام تربیتی خاص در مدرسه و دانشگاه مواجه بوده، برخوردش با مسائل سیاسی یک برخورد خیلی خاص بوده و عموما افرادی هستند که دوران طفولیتشان در دوران هاشمی و خاتمی گذشته است و فضاهای خاصی به لحاظ سیاسی-فرهنگی بر این نسل حاکم بوده است، وضعیت اقتصادی جامعه وضعیت خاصی داشته و آن ها را به وضعیت فعلی رسانده است. این نسل با نظام ارتباطات جهانی خاصی مرتبط بوده و قبل از اینکه تربیت ایرانی-اسلامی فرصت پیدا کند تا ایشان را تربیت کند، کاملا با فرهنگ کشورهای غربی آشناشده اند و کاربر دائمی نظام ارتباطات جهانی در ایران بوده اند و... . همه این موارد مجموعا تربیت خاصی را برای این نسل رقم زده است. نمی دانم خاطرتان هست یا نه؛ ده روز قبل از آنکه پاشایی مرحوم شود و زمانی که با آن وضعیت بستری بود، چندین بار خبر مرگ او منتشر شد اما ساعت ده صبح روزجمعه بیست وسوم آبان بود که شبکه خبر زیرنویس کرد: مرتضی پاشایی در بیمارستان درگذشت. دقیقا بگویم این فضا و این جمله را بارها شما می توانستی در داخل این شبکه های طرفدارپاشایی ببینی که چون صداوسیما گفته پاشایی مرده است، پس این دفعه مسئله واقعی است. اکثریت مردم در نظرسنجی اعلام کردند که خبر مرگ پاشایی را اولین بار از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران کسب کرده اند. رده دوم این لیست، کسب خبر از طریق اپلیکیشن های شبکه های اجتماعی موبایلی بود؛ یعنی اگر گفتم تجمع تشییع جنازه پاشایی اولین اعلام حضور جدی نسل چهارم انقلاب است، به نظرمن رسانه مهم دیگری که در این حوزه اعلام حضور کرد شبکه های اجتماعی اپلیکیشن های موبایلی بود که برای اولین بار خودش را در این مراسم نشان داد. شبکه های اجتماعی دسکتاپی مانند فیس بوک و توییتر در رده سوم قرار گرفتند. رده چهارم از طریق ارتباطات انسانی، یعنی از طریق دوست، فامیل و خانواده بود که این هم بسیارجالب است. ردیف پنجم نیز به شبکه های ماهواره ای می رسد. البته این نکته مهم را به اختصار بگویم که یکی از مختصات شبکه های اجتماعی، به خصوص شبکه های موبایلی این است که برخلاف رسانه های توده ای، می تواند محدوده ارتباط های شما را بیش از رسانه های مدرن، به نزدیکان و همفکران شما محدود کند. حال دلیل این مسئله روشن می شود که شما می بینی خیلی ها سعی کردند فضای تشییع را سیاسی تحلیل کنند اما نتوانستند. مثلا اینجا من این شماره نشریه صدا (شماره۱۳) را که مال یک طیف خاص است نگه داشتم. یک تحلیل داشت به نام «موردعجیب پاشایی». شما سرتاسر مطلبش را بخوانید. حالا بنده خدا سعی کرده است که یک نکاتی را بگوید ولی حتی این طیف آدم ها هم می گویند ما هم دچار اعجاب شدیم و این نشان می دهد که مشکل اصلی، نوع ارتباط نظام نخبگانی ما با جامعه است؛ یعنی باید به نظرم از این زاویه مسئله را حل وفصل کرد. مسئله مهم این است که کسانی که باید به ما بگویند در جامعه چه خبر است، الآن نمی دانند چه اتفاقاتی درحال وقوع است. واضح است که اگر قدرت درک جامعه را نداشته باشید، وقتی از وقوع پدیده ای کاملا غافل گیر شوید، دیگر امکان سیاست گذاری هم از شما سلب می شود. ...................................................... تشییع پاشایی و اولین حضور نسل چهارم یکی از دانشجویان دانشگاه صداوسیما با همین نگاه تحقیقی به مراسم تشییع رفته بود. کار خاصی نکرده بود. تنها از سه چهار کیلومتری محلی که می خواست وارد تجمع شود یک ریکوردر روشن کرده بود. سپس بخش های اضافه آن را درآورده بود و یک مجموعه صوتی حدود بیست دقیقه ای را تهیه کرد. اگر همین فایل صوتی را گوش بدهیم، بسیاری مسایل برای ما روشن می شود. فردی می گوید از بیرجند بلیط هواپیما گرفته ام. صبح آمده ام برای تشییع جنازه شرکت کنم و برگردم. طرف از دزفول آمده و می گوید ما ساعت دونصف شب رسیدیم تهران، من می خواستم همان دونیمه شب بیایم محل تشییع اما خانواده گفتند که حداقل صبر کن فردا صبح زود برو. شما اگر در محل تشییع حاضر بودید، فضاهایی در آنجا وجود داشت که می توان آن را یک نوع فضای «فان» (fun) و خیلی خیلی غیرسیاسی دانست. خود این نوع تجمعات نوع خاصی از پدیدآمدن نسل جدید را نشان می دهد. تجمع تشییع جنازه پاشایی اولین اعلام حضور جدی نسل چهارم انقلاب است. حالا می شود درباره این نسل چهارم با آن مشخصاتی که ما می شناسیم صحبت کرد که تفاوت هایی روشن نه با نسل اول ودوم انقلاب اسلامی که با نسل سوم دارد که ورود به آن خود بحثی طولانی است؛ اما به نظرمن اولین اعلام حضور نسل چهارم انقلاب در تجمع مرحوم پاشایی رخ داد که به نظرمن خودش قابل بحث است. ﷯ دلایل دیگری نیز برای تعدادبسیارزیاد تشییع کنندگان پاشایی گفته شده است. در همان زمان عکسی منتشر شده بود که از ٩٠آدمی که در قاب عکس جا شده بودند، ۷۰نفر تلفن همراه را بالا گرفته و از تابوت پاشایی عکس می گرفتند تا طبعا در شبکه های اجتماعی خود قرار دهند. آیا می توان انگیزه بخشی از تجمع کنندگان را قراردادن عکس و فیلم در شبکه های اجتماعی دانست؟ این ها هم هست. این خود، بخشی از روان شناسی نسل چهارم انقلاب است. ممکن است بگویید در نسل های دیگر هم این اتفاق افتاده است اما عمده این مسئله در نسل چهارم است. بسیاری مواقع، اتفاقات ناشی از این نسل، در این حوزه ها، به ما که به نوعی نسل سوم انقلاب حساب می شویم برمی گردد، اما بسیاری از موارد هم از این نسل به سایر نسل ها سرازیر شده است؛ مثلا نوع استفاده از اپلیکیشن های موبایلی که در جامعه ما وجود دارد را عموما از نسل چهارمی ها یادگرفته ایم؛ مثلا ما سلفی نمی گرفتیم، اینقدر دانشجوهای نسل چهارم با ما سلفی گرفتند که تازه ما فهمیدیم این سلفی چیست که می گیرند! بنابراین باید ازاین زاویه مورددقت قرارگیرد که این نسل به زندگی چگونه نگاه می کنند. ﷯ پاشایی در سال آخر عمر خود شهرتی زیاد به دست آورد. اگر خواننده هایی که محبوبیت بلندمدت تری داشته اند، بدون سابقه سرطان و مثلا بر اثر حادثه از دنیا بروند، چنین تشییع جنازه ای تکرار می شود؟ الآن چندخواننده هستند که اگر فوت کنند، اتفاقی که برای آقای پاشایی افتاد برای آن ها نیز به احتمال زیاد می افتد، ولی اکثر خواننده هایی که الان ما می شناسیم اگر به صورت طبیعی بمیرند اینگونه اتفاقی برایشان نمی افتد. موردبه مورد فرق می کند. مثلا فرض کنید به نظرمن اگر بلایی برای تیپ هایی مثل محسن یگانه و چاووشی و مثلا تتلو و... دربیاید، مانند تشییع پاشایی برجسته می شود. یک بار رابطه شما با خواننده تان یک رابطه ابزاری است که خواننده می خواند و شما پول می دهید، اما یک بار رابطه از این حالت می گذرد و به نوعی خواننده بخشی از حیات مخاطبش می شود. اینجا به نظر من به راحتی نمی شود این دو نوع خواننده را یکی کرد. باید نوعی رابطه خاص بین جامعه و آن خواننده اتفاق افتاده باشد و زمینه را آماده کند تا اجازه دهد جامعه اینگونه با مرگ یک خواننده ای مواجه شود.


شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهرآرا]
[مشاهده در: www.shahrara.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن