تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد وضو و كليد هر چيزى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815604609




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عرضه «یک نمکدان پر از خاک گور» در کتابفروشی ها


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: توسط بامداد نو انجام شد؛
عرضه «یک نمکدان پر از خاک گور» در کتابفروشی ها

یک نمکدان پر از خاک گور


شناسهٔ خبر: 2961298 - سه‌شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۴
فرهنگ > تازه های نشر ایران

رمان «یک نمکدان پر از خاک گور» نوشته حسین قسامی توسط انتشارات بامداد نو منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب، رمان «یک نمکدان پر از خاک گور» نوشته حسین قسامی به تازگی توسط انتشارات بامداد نو به چاپ رسیده و راهی بازار نشر شده است. دومین عنوان از مجموعه «سپهر داستان» است که توسط این ناشر به چاپ می رسد. رمان «یک نمکدان پر از خاک گور» چندین راوی دارد که داستان را پیش برده و آن را روایت می کنند. هر فصل رمان توسط یکی از این راوی ها روایت می شود. بهمن، فردوس، حسن چم‌چم، بهمن، فردوس، ماهرخ خانم، فردوس، بهمن، فردوس، بهمن و وکیل عناوین فصل های این رمان و مشخصا، راوی هایش هستند. در قسمتی از این رمان می خوانیم: سعید سپرده بود دو نفر سایه به سایه بهمن را تعقیب کنند و بعد بیایند به او گزارش بدهند. انگار روزهای اول همه چیز عادی بوده. یعنی بهمن صبح از خانه می زده بیرون و شب برمی گشته. آن دو نفر هم برای این که مطمئن شوند در تمام این مدت بهمن دست از پا خطا نمی کند، تصمیم گرفته بوده اند تقسیم کار کنند. یکی شان بایستد جلوی خانه بهمن و آن یکی بایستد سر سه راه زند که توی مسیر بهمن بوده. سعید می گفت ماموری که سه راه زند می ایستد رزوی یک بار هم سوار ماشین بهمن می شود تا این طوری باهاش طرح رفاقت بریزد و ازش حرف بکشد. می گفت: «هرچند آن مارمولکی که من می شناسم نم پس نمی دهد.» اما بالاخره یک روز بهمن نم پس داده بود. انگار وسط روز یک سر آمده بود خانه و بعد یکراست رفته بود کلانتری. ماموری که تعقیبش کرده بود گفته بود: «این یارو اوضاعش خیلی خیط است.» آن روز سعید را کارد می زدی خونش در نمی آمد. مدام راه می‌رفت و سیگار می‌کشید و فحش می داد. می گفت: «نگفتم این راننده تاکسیه کار دستمان می‌دهد.» به پیشنهاد من قرار شد آن شب یک مهمانی ترتیب بدهیم و بهمن را هم دعوت کنیم تا ببینیم چی به چی است... این کتاب با ۱۰۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۰ هزار ریال منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن