واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ميني كاتيوشا به ماشين حمل جانباز اثر نميكرد
عمليات بيتالمقدس2 در 25 دي ماه سال 1366 با رمز يا زهرا براي آزادسازي ارتفاعات غرب شهر ماووت عراق آغاز شد.
در اين عمليات، من فرمانده گروهان تعاون بودم. البته لشكر ما در اين عمليات عمل نكرد. ما داخل تنگه باصفا و بين دو قله قاميش و اولاغلو مستقر بوديم. به مدت 23 روز در خط بوديم. هجدهم يا نوزدهم بهمن ماه بود كه عراق تك زد و جاده ما را بست. خبر دادند كه ما با هواپيما به آنجا ميرسيم و چند هليكوپتر غذا و... رساندند. حدود چهار روز با كمبود غذا مواجه شديم. برف ميباريد. ديگر وسيله نقليهاي تردد نميكرد و آوردن غذا سه چهار روز طول ميكشيد. اگر بارش برف ادامه پيدا ميكرد، ديگر ماشيني نميتوانست بيايد. نيممتر برف در پايين ارتفاع برابر با دو متر برف در بالاي آن بود. در قسمتي كه ما بوديم، دو متر و نيم برف نشسته بود. لشكر5 نصر در قله اولاغو مستقر بود. عراقيها مقداري عقبنشيني كردند. نيروهاي ما ريختند داخل شيار و از آن طرف راه عراقيها را بستند و تار و مارشان كردند. جاده ما همچنان بسته بود ولي نيروها روحيهاي داشتند كه يك لحظه غفلت نميكردند و گرسنگي و ضعف بر آنها تأثيري نداشت. لشكر5 نصر تعدادي شهيد هم داد؛ آن هم در پاتك. عراقيها كلاً سه پاتك كردند. يك مورد آن به مدت چهار روز ادامه داشت؛ يعني در اين چهار روز فقط آتش ميريخت، بدون اينكه نيروها روحيهشان شكسته شود و بگويند آتش زياد است و عقب برويم. همه سعي ميكردند كارشان را به بهترين شكل انجام دهند تا نتايجي كه لازم بود بگيرند. شبهايي كه من در خط بودم، با آن همه برفي كه آمده بود، بيشتر براي كمك به مجروحان اين طرف و آن طرف ميرفتم. مثلاً ساعت سه نيمه شب بيسيم ميزدند كه مجروح داريم و من سريع خودم را ميرساندم. يك شب بيسيم زدند و گفتند مجروح داريم. به خط رفتم، راه را هم درست بلد نبودم. تاريك بود و حدود نيم متر برف روي زمين نشسته بود. يك ميدان مين هم بود كه اصلاً نميدانستم كجاست. به طرف كمين راه افتاديم. يك شهيد و مجروح روي زمين افتاده بودند. به محض اينكه مجروح را بلند كرديم، يك خمپاره در فاصله سه چهار متريمان منفجر شد. ولي خوشبختانه يك تركش از خمپاره 120 هم به ما نخورد. از طرف ديگر هم يك منور زدند تا ديد پيدا كنند. مجروح را سوار ماشين كرديم كه به بهداري برسانيم. ماشين هنوز سه متر هم از جايش حركت نكرده بود كه يك خمپاره و يك مينيكاتيوشا به بغل جايي كه ماشين ايستاده بود خورد. عجيب بود ماشين هيچ آسيبي نديد. دوباره نصف شب به مقرمان برگشتيم. بعد از 23 روز به ما مرخصي دادند و برگشتيم. ولي لشكر ما آماده باش بود. محور ما از بيتالمقدس2 عوض شد و براي عمليات والفجر10 به منطقه خرمال اعزام شد. راوي: سيفالله دولتي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]