تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814713734




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقش فرهنگ و ساختارهای فرهنگی در تحولات جمعیتی - بخش دوم و پایانی تأثیر فرهنگ بر تحولات باروری


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقش فرهنگ و ساختارهای فرهنگی در تحولات جمعیتی - بخش دوم و پایانی
تأثیر فرهنگ بر تحولات باروری
جمعیت و تحولات آن، محور همه سیاست گذاری های کلان است و غفلت از آن، پیامدی جز نابسامانی در ساحت های مختلف جامعه نخواهد داشت.

خبرگزاری فارس: تأثیر فرهنگ بر تحولات باروری



  3-3. گذارهای جمعیتی و عوامل فرهنگی تحول جمعیتی جمعیت در بسیاری از کشورهای جهان تاکنون از دو مرحله مهم گذر کرده است. هر یک از این گذارهای جمعیتی، تحولاتی را در جامعه انسانی به همراه داشته اند. گذارها از طریق ایجاد دگرگونی هایی در نهاد خانواده بر تحولات جمعیتی تأثیرگذار بوده اند. محور عمده در بحث گذار جمعیتی، افت وخیزهایی است که در پدیده های جمعیتی پدید آمده است. این فراز و نشیب ها معلول علل و عوامل اقتصادی و اجتماعی اند. این عوامل بر پدیده های جمعیتی همچون باروری، مرگ و میر و مهاجرت موسمی و ویژگی های جمعیتی را تحت اثر می گذارد. متقابلاً هر یک از این پدیده ها نیز به نوبه خود بر شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه تأثیرگذارند. از این میان، عوامل فرهنگی بیشترین تأثیر را به ویژه بر باروری دارند؛ زیرا بدیهی است که با تغییر ساختار فکری (باورها، ارزش ها و نگرش ها) نرخ باروری نیز دستخوش تغییر خواهد شد (سیدمیرزایی، 1377). پرسش هایی که در این بخش مطرح اند، از این قرارند: ساختار خانواده در مراحل مختلف گذارهای جمعیتی چه تغییراتی را پذیرفته است؟ آیا دگرگونی ها یک سان بوده اند یا متفاوت؟ آیا مقوله فرهنگ در مراحل گذار، نقش بیشتر و برجسته تری در تحولات خانواده داشته است؟ پیش از پاسخ به این پرسش ها، باید تعریفی روشن از مختصات گذارهای جمعیتی ارائه شود. در نتیجه فرایند مدرنیسم و تحقق مراحل مختلفی از توسعه همه جانبه، به تدریج شرایطی فراهم آمد که به بهبود وضعیت بهداشت و تغذیه و در نتیجه کاهش مرگ ومیر انجامید. هم زمان با کاهش مرگ ومیر، با حصول پیشرفت در زمینه دستیابی به وسایل پیشگیری و کنترل، باروری نیز کاهش یافت. دگرگونی توأمان در وضعیت مرگ ومیر و باروری، گذار جمعیتی اول نام گرفته است. بدیهی است که نتیجه گذار جمعیتی اول کاهش بُعد خانواده بود. کاهش بعد خانواده پیامدهای جمعیتی و اجتماعی پرشماری به دنبال داشت و این پیامدها، خود زمینه را برای ایجاد دگرگونی های ذهنی در موضوعات مختلف مربوط به خانواده فراهم آوردند. دگرگونی های ذهنی ناشی از گذار اول به تدریج تغییراتی را در زندگی زناشویی و خانوادگی موجب شد که به آن، گذار جمعیتی دوم گفته می شود. مهم ترین عنصر گذار جمعیتی دوم مربوط به تغییر رفتار افراد درباره تصمیم به ازدواج و تشکیل خانواده است. پیامد این تغییرات کاهش میزان وقوع ازدواج و شکل گیری خانواده، افزایش سن ازدواج، ترجیح تمایل به مجرد زیستن، کاهش عمومی نرخ باروری، تأخیر در فرزندآوری، افزایش موالید خارج از ازدواج و افزایش طلاق است (هوم و دورا، 2003، ص 3). بی شک این وقایع، بیشتر از هر عامل دیگری متأثر از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی کشورهای مورد مطالعه بوده اند. شاهد این مدعا، مقایسه کشورهایی است که در مراحل متفاوت گذار جمعیتی حضور دارند. نتایج پیمایش جهانی ارزش ها که توسط صندوق جمعیت سازمان ملل در پنجاه کشور صورت گرفته، بیانگر آن است که ساختار خانواده در کشورهای مورد مطالعه بر اساس مراحل گذار جمعیتی متفاوت بوده است. در بسیاری از کشورهای افریقایی مانند مالی و بورکینافاسو که در مراحل ابتدایی گذار اول جمعیتی هستند، خانواده گرایی چشمگیر، و نگرش نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده همچنان مثبت است. در این کشورها، پدیده کاهش باروری محسوس نیست؛ اما در کشورهایی که در مرحله دوم گذار جمعیتی هستند مانند کشورهای توسعه یافته، تمایل به تشکیل خانواده پایین و نگرش نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده نسبتاً منفی است و نرخ باروری نیز پایین تر از میزان جانشینی است. نرخ باروری در برخی از این کشورها حتی پایین تر از صفر گزارش شده که به معنای رشد منفی جمعیت است. در این میان وضعیت برخی کشورهای در حال توسعه همچون ایران و ترکیه به گونه متفاوتی قابل تحلیل است. در ایران، هرچند سطح باروری فاصله چندانی با کشورهای توسعه یافته ندارد، بر خلاف کشورهای در حال تجربه گذار جمعیتی دوم، نگرش منفی نسبت به خانواده و ازدواج وجود ندارد. علت آن نیز برجستگی و نفوذ عوامل فرهنگی در فرایند تحولات جمعیتی است. روند تغییرات ازدواج و نگرش نسبت به خانواده و ازدواج در کشورهایی مانند ایران و ترکیه نشان می دهد که نقش عوامل فرهنگی به ویژه آموزه های اسلامی درباره خانواده گرایی بسیار مهم است. ازاین رو روند گذار جمعیتی دوم نه تک خطی، که برحسب ساختار فرهنگی متفاوت کشورها، چند خطی است (احمدی و همکاران، 1391). 4. گونه شناسی تأثیر ساختار فرهنگی بر جمعیت ساختار فرهنگی اساساً به دو صورت بر جمعیت اثر می گذارد: 1. تغییر در فراوانی جمعیت، 2. تغییر در تراکم جمعیت. 1-4. ساختار فرهنگی و فراوانی جمعیت ساختار فرهنگی نقش برجسته ای در سیاست های جمعیتی از جمله در فراوانی جمعیت دارد. بدیهی است که رشد فناوری با تولید وسایل جلوگیری و روش های نوین سقط جنین از یک سو، و بهبود امکانات بهداشت و سلامت از سوی دیگر به دگرگونی در تعداد جمعیت کمک شایانی کرده است. در کنار اعمال این سیاست ها، شرایط اجتماعی و فرهنگی نیز به منزله عنصر مکمل، زمینه و بستر درخوری را برای تأثیر گذاری این سیاست ها و در نتیجه تحول در فراوانی جمعیت ایجاد کرد. روشن است که سیاست های کنترلی ناشی از وضعیت های فرهنگی- اجتماعی نوین، در صورتی با موفقیت همراه خواهند بود که بتوانند زمینه ها و ظرفیت های موجود در ساختارهای فرهنگی برخی کشورها، به ویژه کشورهای دارای بافت سنتی تر را، که بر حفظ جمعیت و افزایش آن اصرار دارند، تعدیل کنند. این موضوع در هر دو صورت، حاکی از ظرفیت بالای ساختارهای فرهنگ برای ایجاد تحول در فراوانی جمعیت است. در تبیین این اهمیت، می توان به تحلیل تفاوت آماری رشد جمعیت در کشورهای توسعه یافته که به پشتوانه نوسازی فرهنگی به کنترل جمعیت پرداخته اند و کشورهای در حال توسعه که کمتر از این پشتوانه بهره مند ند، پرداخت. 2-4. ساختار فرهنگی و تراکم جمعیت فرهنگ و ساختارهای فرهنگی نه تنها بر فراوانی جمعیت، که بر انباشت جمعیت نیز تأثیری تعیین کننده می گذارند. دو عنصر فرهنگی مهمی که در این زمینه اثرگذاری بیشتر و طولانی تری دارند، عبارت اند از: الف. جاذبه های مذهبی: دین و علایق دینی، نقشی بسیار مهم در انگیزه زایی توده ای برای تجمع مؤمنان در اماکن مقدس و شهرها داشته است. تراکم و انباشت روز افزون در شهرهایی چون قم و مشهد در ایران یا مکه و مدینه در عربستان که به شهرهای مذهبی شهرت دارند، از این عنصر ناشی می شود. ب. وجود مدارس، دانشگاه ها و دیگر مراکز فرهنگی: بنیان نهادن این گونه مراکز آموزشی و فرهنگی نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر در انباشت جمعیت بوده است. به طور معمول شهرهای کوچک و بزرگی که از امکانات متنوع آموزشی، پژوهشی، موزه ها، سالن های سینما و تئاتر و امکانات تولید و عرضه دیگر محصولات فرهنگی برخوردار بوده اند، جوانان مشتاق به تحصیل و آموزش علوم و فنون را به خود جذب می کنند (تمنا، 1386، ص 69). ج. امکانات رفاهی: از برخی شواهد نیز چنین بر می آید که تجمع امکانات رفاهی به طور کلی- نه خصوص موارد فوق- که اغلب در شهرهای بزرگ تحقق دارد، زمینه تراکم جمعیت را فراهم می سازد. 5. تأثیر فرهنگ بر پدیده های جمعیتی 1-5. تأثیر فرهنگ بر تحولات باروری فرهنگ امری پیچیده، چند لایه و دارای مؤلفه های پرشمار است. تحلیل تحولات فرهنگی و آثار آن نیز امری نسبتاً پیچیده است. فرهنگ گاه به صورت مستقیم و آشکار و گاه با یک یا چند واسطه بر پدیده ها و واقعیت های محیطی تأثیر می گذارد. ارتباط فرهنگ و باروری را غالباً از نوع دوم می دانند؛ یعنی تحول فرهنگی از طریق تأثیر گذاری بر توسعه شهرنشینی، اشاعه تحصیلات در میان افراد جامعه، اشتغال بیرونی بانوان و تغییر نگرش ها نسبت به خانواده، موجبات تحول در سطح باروری را فراهم می سازد. به بیان دیگر، فرهنگ از طریق گسترش میزان آگاهی های فرهنگی، اجتماعی و جمعیتی، به طور غیرمستقیم، از روند باروری جامعه می کاهد. بر اساس نظریه های نوسازی، تغییرات ساختاری جوامع (گذار از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی) تغییرات خانواده را به وقوع تغییرات ساختاری در زندگی اجتماعی یعنی صنعتی شدن، شهرنشینی، آموزش همگانی و... مرتبط می سازد. در واقع، نهاد خانواده با هدف سازگاری و انطباق قهری با شرایط محیطی نوظهور، تغییراتی از جمله کاهش باروی را پذیرفته است (عباسی شوازی و صادقی، 1384). بر پایه این دسته نظریات، تغییرات نهاد خانواده هم از نظر ساختاری و هم از نظر کارکردی تحت تأثیر فرایندهای نوسازی به وقوع پیوسته است. ویلیام گود، با مطرح کردن نظریه انقلاب جهانی در الگوهای خانواده، به تأثیر روند نوسازی بر خانواده و الگوهای رایج ازدواج اشاره کرده و معتقد است که فرایند نوسازی در سطوح مختلف فردی و اجتماعی، به شدت بر نهاد خانواده و ابعاد متعدد آن تأثیر گذارده است. پرسش مهمی که در این بخش باید بدان پاسخ داده شود این است که فرایند نوسازی از طریق چه سنخ عناصر فرهنگی و با چه سازوکاری، تحولات خانواده را رقم زده و از آن طریق، تحولات جمعیتی را موجب شده است؟ پاسخ تفصیلی و تحلیلی به این پرسش، مجالی فراخ تر می طلبد؛ اما در ادامه به اصلی ترین عوامل فرهنگی تأثیرگذار بر باروری اشاره می کنیم: 1-1-5. گسترش سواد و بالا رفتن سطح تحصیلات توسعه آموزش و سواد، عاملی بسیار مهم در تغییر بینش ها، ارزش ها، نگرش ها، روحیات و کنش های اجتماعی بوده است. از این رو برای فهم بهتر موضوع کاهش باروری، توجه به روند تحول ذهنیات تحت تأثیر تحولات محیطی لازم است. بالا رفتن سطح سواد و تحصیلات از چند جهت بر کاهش نرخ باروری زنان اثرگذار بوده است: الف. افزایش سواد و تحصیلات، اغلب با تحولات فردی و دگرگونی در اندیشه ها، آرمان ها و ترجیحات شخصی قرابت تنگاتنگ دارد. بازنگری در الگوهای سنتی خانواده، سن ازدواج، فرزندآوری، تعدد فرزندان، نقش ها و وظایف مادری و همسری و تمایل به احراز موقعیت های شغلی در جامعه از جمله این تغییرات در دنیای ذهنی بانوان بوده است؛ ب. تحصیلات معمولاً امکان، فرصت و بخت تحرک اجتماعی را افزایش می دهد. میل به تحرک اجتماعی ناشی از شرایط تحصیلی، اغلب با تحرک جغرافیایی با هدف ارضای این تمایل همراه است. تحرک اجتماعی در قالب کسب موقعیت های شغلی، تغییر درخور توجهی در کاهش باروری داشته است؛ ج. تلاش و تکاپوی زنان برای بسط سواد و تحصیلات به منزله ارزشی بلامنازع، فرایندی زمان بر است. این موضوع به طور ناخودآگاه زنان را ترغیب می کند که ازدواج را تا رسیدن به سطح مطلوبی از تحصیلات، به تأخیر اندازند. تأخیر ازدواج به معنای بالا رفتن سن ازدواج از یک سو و محدود شدن بازه زمانی برای فرزندآوری از سوی دیگر است. افزون بر اینکه زنان تحصیل کرده غالباً جمع میان کیفیت و کمیت فرزندان را ناممکن می دانند و به زعم خود کمیت را فدای کیفیت فرزندان می کنند. از این رو کاهش طبیعی شمار فرزندان، نتیجه اجتناب ناپذیر این چرخه اجتماعی است. د. افزایش سواد و آموزش و به تبع آن افزایش آگاهی عمومی زنان از جمله در خصوص امور بهداشتی و درمانی، زمینه روحی برای تمکین هر چه بهتر و مؤثرتر برنامه های تنظیم خانواده را فراهم آورد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که والدین داری سطح سواد و تحصیلات بالاتر، تمایل کمتری به تعدد فرزند دارند. در کشورهای در حال توسعه، وقوع کاهش یک نواخت باروری نکاحی توأم با افزایش تحصیلات، در همه سطوح باروری مشاهده می شود. از این رو تحصیلات متغیری است که، هرچند به صورت غیرمستقیم، باروری را متأثر می سازد و با تقویت عواملی، نرخ آن را کاهش می دهد و عوامل و متغیرهایی را که به طور مستقیم بر افزایش باروری تأثیر گذارند، تضعیف می کند (حسینی، 1386، ص 137). 2-1-5. تغییر نگرش و هویت نگرش های فرهنگی افراد و خانواده ها در زمینه هایی چون باروری، نقش مادری، کار خانگی و مدیریت بدن از جمله اموری اند که بر روند باروری تأثیر گذارند. فردگرایی یکی از پیامدهای مهم فرایند نوسازی است که با غلبه بر فکر، احساس و رفتار انسان مدرن، هویتی نوین را برای وی رقم زده است. انسان مدرن بر خلاف انسان سنتی که به ارزش های جمعی و مصالح اجتماعی ارزش و ترجیح انحصاری می داد، بیشتر به خود، نیازها و خواسته های خویش، و آرمان ها و ترجیحات شخصی بها می دهد. در دنیای مدرن، رضامندی و لذت های فردی، نقش محوری در تعیین روابط، مناسبات و وظایف اجتماعی افراد دارند. در دنیای مدرن، تحت تأثیر وقوع زنجیره ای پایان ناپذیر از تحولات همه جانبه، تقریباً همه امور دستخوش تغییر باز تعریف شده اند. از جمله اموری که عمیقاً کانون بازنگری قرار گرفته، تصور مرد و زن از هویت مردانه و زنانه و نقش های محول و محقق فردی و اجتماعی آنهاست. مرد سنتی، در رأس هرم خانواده جای می گرفت و با اقتدار اقتصاد، معیشت، نظم، امنیت، روابط و مناسبات خانواده را مدیریت می کرد و به اقتضای ارزش های نهادی شده، به کثرت فرزندان علاقه مند بود؛ درحالی که مرد مدرن، معمولاً انتظار دارد که همسرش عنصر فعال اجتماعی باشد و از این طریق در تأمین اقتصاد و رفاه خانواده مشارکت کند و در مدیریت خانواده سهمی بیشتر داشته باشد. این چرخش هویتی درباره زن به گونه ای دیگر روی داده است. زن سنتی، خانواده گرا بود و دغدغه اصلی و کانونی اش خانواده و امور مربوط بدان بود. تحرک اجتماعی به معنای کسب پیاپی موقعیت اجتماعی، اهمیت و اعتبار و بلکه امکان وقوعی نداشت. او الگوی نهادی شده نقش های جنسیتی همچون همسری و مادری و تدبیر امور خانگی را عمیقاً پذیرفته بود؛ در حالی که زن مدرن، افزایش سطح تحصیلات و کسب موقعیت شغلی را وسیله ای برای بازنمایی هویت اجتماعی خود تشخیص داده است و شکوفایی استعدادها، ارتقا جایگاه و موقعیت اجتماعی و تحقق آرمان ها، ترجیحات و آزادی، و حقوق فردی را جست وجو می کند. شئون همسری، مادری و وظایف و ارزش های خانوادگی عمیقاً تحت الشعاع فردگرایی قرار گرفته اند. در بخش فرزندآوری و تعدد فرزندان نیز نوعی همسویی میان علایق زن و مرد پدید آمده است. از سویی، چون زن به طور معمول بیش از مرد سختی و مشقت فرزندآوری و پیامدهای آن را تحمل می کند، اعلان موافقت و تصمیم گیری دربارۀ آن را به نوعی حق خویش می شمارد و کمتر از گذشته، در پی کسب عنوان افتخارآمیز مادری است؛ بلکه در مواردی از آن به منزله مانعی در مسیر پیشرفت فرهنگی اجتماعی و محدود کننده آزادی خود یاد می کند. نتیجه قهری این روند، کاهش باروری است. علاوه بر این تغییرات، پدیده مصرف گرایی نیز به منزله یکی دیگر از مؤلفه های محوری سبک زندگی مدرن، هویت اجتماعی افراد را متأثر ساخته است. بدیهی است که با غلبه سبک زندگی مصرفی و افزایش میزان مصرف و به تبع آن بالا رفتن هزینه های معمول زندگی، تمایل خانواده ها به داشتن فرزندان پرشمار، عملاً کنترل می شود؛ زیرا در این سبک زندگی، عطای فرزندان به لقایشان بخشیده می شود. در این زمینه نقش مراکز آموزشی و رسانه های جمعی در تقویت مؤلفه های هویتی جدید در سطح فردی و خانوادگی، بسیار برجسته است. 3-1-5. باورهای دینی و تأثیر آن بر تحولات باروری یکی از عناصر مهم و شاید محوری ترین مؤلفه فرهنگ، دین است. در تبیین باروری، یکی از متغیرهای اصلی تأثیرگذار، مذهب و باورهای مذهبی است. با نگاهی گذرا به رفتار باروری پیروان ادیان بزرگ چون اسلام، مسیحیت و یهودیت، آشکارا می توان نگرش مثبت آنها را به این پدیده دریافت. مذهب کاتولیک از خانواده های بزرگ و گسترده حمایت می کند؛ بیشتر روش های کنترل موالید را مردود می شمرد و از زاد و ولد فراوان جانب داری می کند.  کلیسای کاتولیک، به طورکلی به ازدواج و افزایش جمعیت سفارش می کند و با هر عاملی که منجر به محدود شدن بعد خانواده از حیث فرزندآوری بینجامد، مخالف است (کتابی، 1377، ص 34). آیین پروتستان پیشگیری از بارداری را به صورت برنامه ای عمومی که منجر به تهدید نسل شود، مجاز نمی داند. در دین زرتشت نیز فراوانی اولاد مایه برکت و نشانه توجه خداوند شمرده شده است. ازدواج و داشتن فرزنداِن نیک پرورش یافته و آموزش دیده جزو افتخارات به شمار می رفته است. دین یهود نیز پیروان خود را به افزایش جمعیت و پراکنده شدن در سراسر جهان تشویق می کند (همان، ص 32). در میان ادیان توحیدی، اسلام نگرش مثبت تری به پدیده بارداری دارد و بدان تشویق می کند؛ با افزایش جمعیت موافق است و به ویژه با فرزندکُشی به جهت بیم از فقر و تنگ دستی مبارزه کرده و آن را گناهی بزرگ شمرده است (امانی، 1389، ص 9). مطالعات انجام شده درباره رفتار باروری مسلمانان نشان می دهد که باروری در میان آنها نسبت به غیرمسلمانان، نرخ بالاتری دارد. کرک با بررسی باروری در میان مسلمانان می نویسد: باروری مسلمان ها چند ویژگی دارد: تقریباً به طورکلی بالاست؛ تغییر عمده ای در طی زمان نداشته است؛ به طور عام بالاتر از باروری گروه های هم جوار از مذاهب عمده دیگر است. از دید وی، عوامل چون تشویق به ازدواج زودرس، محدود بودن فعالیت آنان در خانه و کنترل سقط جنین، باروری بالای مسلمانان را موجب شده است (کریک، 1966، ص 567). از نظر وی، اسلام در طرد سیاست های تنظیم خانواده، قاطع تر از مذهب کاتولیک است (همان، ص 561 ). 4-1-5. ارزشمندی فرزند آوری و تأثیر آن بر باروری ارزشمندی فرزندآوری، عنصری فرهنگی است که بالقوه نقشی مهم در تغییرات سطوح باروری و دگرگونی رشد جمعیتی یک جامعه دارد. بدیهی است که ارزشمندی فرزند آوری و فرزند داری از جمله عوامل بلافصل و دارای تأثیر مستقیم بر موضوع باروری است. والدین در چنین جوامعی با داشتن فرزندان بیشتر، ارزش و اعتبار بیشتر کسب می کنند (لوکاس و میر، 1381، ص 94). مفهوم ارزش فرزندان در یک الگوی هزینه- فایده، تفاوت فرهنگ ها در انگیزه زایی برای باروری را توجیه می کند و به اهمیت ساختار اجتماعی توجه می دهد. بدیهی است که امور فرهنگی با تأثیرپذیری دگوگونی های ساحت های مختلف جهان اجتماعی دستخوش تغییر می شوند. ارزش های فرهنگی، اگرچه به صورت خودبنیاد و مستقل دستخوش تغییر نمی شوند و اغلب در مقابل عوامل تغییر از خود مقاومت نشان می دهند، اما شدت و سرعت و ژرفای دگرگونی در عرصه های ساختی، عناصر فرهنگی را نیز دستخوش تغییر می سازد. ارزش فرزندآوری و فرزندداری نیز به تبع تغییر در برخی مؤلفه های توسعه همچون گسترش شهرنشینی، افزایش سطح تحصیلات زنان، تمایل بیشتر آنها به اشتغال، بالا رفتن سن ازدواج، دستخوش تغییر شده و تمایل به فرزندآوری و تعدد فرزندان را در میان عموم زنان کاهش داده است. بر پایه مطالعات انجام شده، نرخ باروری در دو دهه گذشته در ایران، عمدتاً با اثرپذیری از انگیزه اشتغال زن ها کاهش یافته است. نکته درخور توجه برای سیاست گذاران و برنامه ریزان جمعیتی این است که تقویت بینش ها، ارزش ها، نگرش ها و توجیهات کارکردی معطوف به فرزندآوری به همراه زمینه سازی های اجتماعی و اقتصادی، بستر مناسبی برای تغییر رفتار باروری فراهم خواهد آورد. 5-1-5. کاهش تمایل به موضوع ترجیح جنسی ترجیح جنسی، یک ارزش فرهنگی اجتماعی نسبتاً دیرپاست که در جوامع سنتی ظهور و بروز چشمگیرتری داشته و دارد. ترجیح فرزند پسر بر دختر، به منزله یک ارزش شناخته شده، از جمله عوامل مؤثر بر میزان باروری بوده است. ترجیح اولاد ذکور اگرچه اغلب به دواعی اقتصادی، سیاسی و مذهبی همچون نیاز بیشتر به نیروی کار مردانه، ضرورت تأمین امنیت، دستگیری از والدین به هنگام پیری و از کار افتادگی، انتقال ارث خانوادگی، استمرار نسل، کسب اقتدار و نفوذ اجتماعی و تکثیر پیروان یک دین مستند بوده است، در هر حال، اشتیاق به فرزندزایی مکرر به امید تولید اولاد ذکور، نرخ باروری را افزایش می داد و زنان دارای استعداد بالا برای فززند زایی و به ویژه پسرزایی را امتیاز می بخشید. تردیدی نیست که تحولات بنیادین ناشی از توسعه مدرنیته و فرایندهای شهری شدن و صنعتی شدن، این انگیزه و دواعی مقوم آن را به شدت تضعیف کرده و برخی تحولات جمعیتی را موجب شده است (زارع، 1389، ص 166). گفتنی است که در برخی جوامع همچون ایران که دوران گذار خود از سنتی به مدرن را می پیمایند و هنوز ترکیبی از عناصر فرهنگ سنتی و مدرن در آن رواج دارد، در مناطق روستایی و دارای بافت فرهنگ بومی و سنتی، موضوع ترجیح جنسی همچنان به منزله یک انگاره ای ارزشی جایگاه خود را در باور عمومی حفظ کرده است؛ اما در محیط های شهری به ویژه شهرهای بزرگ، ارزش و اعتبار آن تنزل یافته است. 2-5. فرهنگ و مرگ و میر مرگ ومیر نیز یکی دیگر از پدیده های جمعیتی است که تکرارناپذیر است و برخلاف غالب پدیده های جمعیتی، همه افراد جامعه در معرض آن قرار می گیرند. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، مرگ ومیر عبارت است از: ناپدید شدن همیشگی نشانه های زندگی در هر زمانی پس از تولد (ر.ک: سرایی، 1381) بر مبنای این تعریف، مفهوم مرگ تنها درباره موالید زنده به دنیا آمده اطلاق می شود. از این رو فوت قبل از ولادت (مرده زایی)، مصداق مرگ ومیر شمرده نمی شود. مرگ ومیر یکی از وقایع مهم جمعیتی است و نقش درخور توجهی در حفظ تعادل جمعیت و ساکنان زمین دارد. بدیهی است که وجود زاد و ولد در صورتی که با مرگ تدریجی همراه نباشد، انفجار جمعیتی رخ می دهد و سکونت بشر بر روی کره خاکی عملاً و به مرور زمان، ناممکن خواهد شد. در بحث از علل و عوامل مؤثر بر مرگ ومیر، نخست باید میان علت و عامل تمییز قایل شد. عامل به مجموعه شرایط، زمینه ها و وضعیت هایی اطلاق می شود که بستر و زمینه را برای بروز علل مرگ فراهم می آورد. برای مثال، برای کودکی که بر اثر یک بیماری خاص می میرد، از نظر پزشکی، علت مرگ همان بیماری است؛ اما پژوهشگر جمعیتی و اجتماعی ضمن پذیرش این واقعیت، درصدد شناخت عواملی است که زمینه را برای ابتلای کودک به این بیماری فراهم آورده اند. میرزایی بر این باور است که سطوح مرگ ومیر در یک جامعه عمدتاً وابسته به زمینه های بهداشتی است که خود با مجموعه ای از عوامل اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی ارتباط دارد و از آنها تأثیر می پذیرد. وی نقش عوامل فرهنگی را بسیار مهم ارزیابی می کند و می نویسد: الگوی فرهنگی و رفتاری که متأثر از آداب و رسوم و عقاید و باورهاست می تواند تأثیرات مثبت و یا حتی منفی بر سلامت فرد و از آن طریق بر سطح مرگ ومیر داشته باشد. اهمیت دادن و ترغیب جامعه به جنبه های مثبت و موافق با سلامتی و بهداشت از قبیل رعایت نظافت و حفظ تندرستی و شیر دادن مادر به نوزاد و نحوه برخورد جامعه با عادات و گرایش های مضر و مغایر با سلامتی و بهداشت جامعه در قالب معیارها و ارزش های عقیدتی و فرهنگی، نقشی بسزا در فرهنگ بهداشتی جامعه و درنتیجه سطح مرگ ومیر دارد (میرزایی، 1357). در ذیل به برخی از مهم ترین عوامل فرهنگی مؤثر بر مرگ و میر اشاره می کنیم. 1-2-5. سطح سواد و تحصیلات والدین میزان تحصیلات والدین به ویژه مادر، مهم ترین مؤلفه فرهنگی مؤثر بر تعیین میزان بازماندگی کودکان در سال های نخستین زندگی است. نهادهای اجتماعی نیز عمدتاً با میانجی مادر، نقش خود در مراقبت از کودک و بهداشت او در منزل را ایفا می کنند. ازاین رو باورها، نگرش ها، و توانمندی های مراقبتی مادر از اهمیت درخور توجهی برخوردار است. بر پایه برخی مطالعات، آموزش و تحصیلات به دلیل نقشی که در افزایش آگاهی مادران از اقتضائات، محدودیت ها و موانع زیستی کودکان دارد، سالانه مانع 5 تا 10 درصد مرگ کودکان در کشورهای در حال توسعه می شود (حسینی، 1386، ص 148). باز طبق همین مطالعات، سطح سواد مادر بیش از سواد پدر بر فرایند استمرار حیات کودکان تأثیر داشته است. تأکید بر افزایش سواد و آموزش مادر به علل و ادله گوناگونی توجیه پذیر است (سازمان ملل، 1985). بی تردید، مادر باسواد در مقایسه با مادر بی سواد از امکانات و قابلیت های بیشتری برای استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی برای مراقبت از کودک برخوردار است. از سوی دیگر، با توجه به محدودیت فرصت های شغلی در نواحی بومی، بسیاری از مردان در کشورهای در حال توسعه مجبورند شغل مناسب خود را در جای دیگری غیر از محل زندگی خانوادگی خویش جست وجو کنند و عملاً مسئولیت کامل اداره خانه و مراقبت از فرزندان و کودکان به همسران آنها محول می شود (همان). تردیدی نیست که در چنین شرایطی سواد و آموزش مادران نقشی تعیین کننده در مراقبت از کودکان دارد. گزارش یونسکو (1994) در خصوص سوادآموزی همگانی و مرگ ومیر کودکان در سال 1990 نشان از رابطه تنگاتنگ و معکوس میان تحصیل مادران و مرگ ومیر کودکان دارد (امانی، 1378، ص 85). سواد پدر خانواده نیز بر کاهش نرخ مرگ ومیر کودکان بی تأثیر نیست؛ چه افزایش سطح سواد و تحصیلات پدر به طور طبیعی، موجب تسهیل کاریابی، افزایش کارآمدی، افزایش موقعیت شغلی، افزایش دستمزد، افزایش قدرت تأمین امکانات زیستی، مدیریت مصرف خانوار، افزایش آگاهی و حساسیت درباره مراقبت های بهداشتی و درمانی و در کل، بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی خانواده می شود. البته همه اینها با این فرض است که سواد و تحصیلات مورد نظر از تناسب و کارآمدی بایسته برخوردار باشد (حسینی، 1386، ص 151). 2-2-5. خرده فرهنگ های قومی - نژادی و مرگ ومیر تفاوت گروه های قومی و نژادی در نرخ مرگ و میر، موضوعی است که تقریباً در همه کشورهایی که نژادها و اقوام گوناگون در کنار یکدیگر زندگی می کنند، وجود دارد. بی شک ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی جوامع، در نوسانات نرخ مرگ ومیر تأثیری بسزا دارند، اما عامل بسیار مهمی که نقش آن در همه مطالعات تأیید شده است، زمینه ها و بسترها و گفتمان های غالب فرهنگی جامعه یعنی دانش ها، بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، آداب و رسوم، سبک های زندگی، الگوهای رفتاری نهادینه شده به ویژه نحوه تعامل انسان ها با خود، محیط و طبیعت است. گفتنی است که گروه های قومی و نژِادی به دلیل حاکمیت خرده فرهنگ های متفاوت، تقریباً در بیشتر شاخص های جمعیتی و نه فقط مرگ ومیر کودکان، تفاوت هایی دارند. مطالعات انجام شده در امریکا نشان می دهد که به رغم کاهش میزان مرگ ومیر اطفال از 47 در هزار به 9/8 در هزار طی سال های 1940-1991، نسبت مرگ ومیر کودکان سیاه پوست به کودکان سفیدپوست از 7/1 به 4/2 افزایش یافته است. این بررسی نشان می دهد که در سال 1988 میزان مرگ ومیر کودکان سیاه پوست در 23 ایالت از 50 ایالت امریکا بیش از دو برابر مرگ ومیر اطفال سفیدپوست بوده است. در تبیین این تفاوت ها، جمعیت شناسان به عواملی چون سواد و تحصیلات پایین تر، مسکن نامناسب، تغذیه بسنده دسترس کمتر به امکانات زیستی و ناکافی بودن مراقبت های بهداشتی در میان سیاهان اشاره کرده اند (برد، 1995). بر این اساس تفاوت اقوام و گروه های یک جامعه در نرخ مرگ ومیر، علاوه بر تفاوت آنها در موقعیت اجتماعی و اقتصادی به تفاوت آنها در الگوهای زیستی و بسترهای فرهنگی بستگی دارد. 3-2-5. دین و مرگ ومیر رابطه دین یا دین داری و پدیده مرگ ومیر نیز در برخی مطالعات کانون توجه قرار گرفته است. تردیدی نیست که دین، به ویژه ادیان الهی به منزله یکی از محوری ترین مؤلفه های فرهنگی، بسته به موقعیت فرهنگی و اجتماعی، بالقوه می تواند با اصلاح بینش ها، نگرش ها، ایده آل ها، سبک های زندگی، الگوهای رفتاری، نظام ارتباطی، نحوه تعامل با واقعیات زندگی و... بر کلیت زندگی از جمله موضوع مرگ و میر تأثیر تعیین کننده بگذارد. این موضوع در جوامع سنتی که دین در آنها نقشی برجسته (در مقایسه با جامعه مدرن) دارد، به وضوح مشهود است. از سوی دیگر، اقوام و گروه های مذهبی مختلف در یک جامعه نیز عمدتاً به دلیل تفاوت در سبک زندگی دینی، تفاوت هایی در نرخ مرگ و میر دارند. برای مثال، سایمون و برنشتاین نشان داده اند که میزان مرگ ومیر ناشی از کزاز اطفال در میان هندوهای شمال هند بسیار بالاست و دلیل آن این است که این دسته از هندوها به سبب باورهای مذهبی خود، اغلب از پِهِن گاو برای تطهیر منازلشان استفاده می کنند. ظن غالب این است که این الگوی زیستی خود یکی از عوامل موثر در بروز بیماری کزاز و در نتیجه مرگ ومیر اطفال آنها بوده است (حسینی، 1386، ص 170). 3-5. نقش عوامل فرهنگی بر مهاجرت مهاجرت در معنای عام کلمه عبارت است از تغییر محل اقامت فرد از یک نقطه به نفطه دیگر. این نقطه را معمولاً محدوده یک شهر یا یک روستا در نظر می گیرند؛ ولی جابه جایی جمعیت در داخل آن نقاط، مهاجرت محسوب نمی شود (زنجانی، 1376، ص 212). مهاجرت یکی از سه پدیده مهم جمعیتی است که تحولاتی عمده را در فراوانی و تراکم جمعیت موجب می شود. این پدیده با دو پدیده دیگر جمعیتی یعنی باروری و مرگ ومیر از جهاتی متفاوت است. مهاجرت در مقایسه با مرگ ومیر و باروری تأثیری متفاوت بر اندازه جمعیت می گذارد. مرگ ومیر و باروری، اصالتاً از سنخ عوامل بیولوژیک شمرده می شوند، هرچند عوامل بیرونی نیز در افزایش و کاهش آنها تأثیر گذارند؛ اما مهاجرت امری بیولوژیکی نیست و صرفاً تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی یا شرایط طبیعی محیط به وقوع می پیوندد (شیخی، 1388، ص 109-110).  انگیزه ها و شرایط گوناگونی همچون محرومیت روستاها و شهرهای کوچک از برخی امکانات، ادامه تحصیل، رهایی از قید برخی سنن دست و پاگیر، دسترس به خدمات اداری، یافتن شغل مناسب، و علاقه به سبک زندگی شهری، که برخی اقتصادی و برخی اجتماعی و فرهنگی اند، همواره زمینه مهاجرت به شهرهای بزرگ را فراهم آورده اند. تردیدی نیست که علل و عوامل پرشمار فردی و اجتماعی در وقوع پدیده مهاجرت و شدت و ضعف آن مؤثرند. پدیده مهاجرت همچنین آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی متنوعی برای مهاجران و محیط مبدأ و مقصد آنها فراهم می آورد. از این میان، تأثیرات فرهنگی آن بر مهاجران و سبک زندگی ایشان، روشن تر از آن است که نیازی به بحث و گفت و گو داشته باشد. 6. نتیجه گیری امروزه بر نقش فرهنگ و ساختارهای فرهنگی بر تحولات جمعیتی و نیز بر ضرورت توجه به این مقوله در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان اجتماعی، تأکید می شود. کشور ما در دو دهه اخیر با اثرپذیری از اعمال برخی سیاست ها و بروز برخی تغییرات در سبک های زیستی، تحولات جمعیتی سریع و غیرمنتظره ای را تجربه کرده است. اغلب اندیشمندان اجتماعی با خطرناک خواندن وضعیت کنونی و پدیده های موجود جمعیتی، خواستار بازنگری جدی در سیاست گذاری های جمعیتی و فرهنگ عمومی با هدف مهار روند کاهشی جمعیت و نرخ باروری هستند.  رهبر معظم انقلاب نیز طی بیاناتی، دغدغه ها و نگرانی های آینده نگرانه خود درباره وضعیت جمعیتی کشور را با استناد به گزارش های کارشناسان ابراز فرمودند. طبیعی است که این گفتمان نوبنیاد تا کسب موقعیت ذهنی و روانی برتر و رسوخ نظری و عملی در میان توده ها و سطوح نخبگانی جامعه راه درازی در پیش دارد. ازاین رو بایسته است که نخست، موضوع کاهش تدریجی جمعیت و نرخ باروی با استناد به یافته های علمی و ادله کارشناسانه بررسی و تحلیل شود؛ دوم، نقش تحولات فرهنگی و تغییر الگوهای زیستی جامعه در بروز این وضعیت تحلیل گردد؛ سوم، مسئولان و مدیران نظام به اتخاذ سیاست ها و تدوین برنامه های مناسب، برای اصلاح روند موجود ترغیب شوند؛ چهارم، فرهنگ سازی مناسب در سطح توده ها از طریق عوامل و کارگزاران مربوط با هدف تغییر رویه موجود انجام شود. بدیهی است که تحلیل نسبت میان فرهنگ و ساختارهای فرهنگی با موضوع جمعیت و تحولات آن که موضوع نوشتار حاضر است، در تأمین برخی از اهداف مزبور نقش محوری دارد. به زعم نویسندگان، تحولات اخیر جمعیتی کشور بیش و پیش از هر عاملی، ریشه و خاستگاه فرهنگی دارد و البته به تبع آن در دیگر حوزه ها بازتاب یافته و از آنها نیز تأثیر پذیرفته است. بدیهی است که برون رفت از این وضعیت نیز مستلزم ایجاد تحولات فرهنگی و ساختاری به صورت توأمان است. منابع احمدی، وکیل و همکاران، 1391، بررسی نقش گذار جمعیتی در تغییرات جامعه شناختی خانواده، مطالعات اجتماعی- روان شناختی زنان، سال دهم، ش 1، ص 81-102. امانی، مهدی، 1389، مبانی جمعیت شناسی، چ نهم، تهران، سمت. امانی، مهدی، 1378، جمعیت شناسی جهان، تهران، سمت. آزاد ارمکی، تقی و همکاران، 1379، بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی در طول سه نسل خانواده تهرانی، نامه علوم اجتماعی، ش 16، ص 3-29. آشفته تهرانی، امیر، 1381، جمعیت شناسی و تحلیل جستارهای جمعیتی، تهران، گستره. بهنام، جمشید، 1348، جمعیت شناسی عمومی، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران. تمنا، سعید، 1386، مبانی جمعیت شناسی، چ یازدهم، تهران، دانشگاه پیام نور. حسینی، حاتم، 1386، درآمدی بر جمعیت شناسی اقتصادی- اجتماعی و تنظیم خانواده، همدان، دانشگاه بوعلی. زارع، بیژن، 1389، جمعیت شناسی اقتصادی و اجتماعی، چ چهارم، تهران، سمت. زنجانی، حبیب الله، 1376، تحلیل جمعیت شناختی، تهران، سمت. سرایی، حسن، 1386، تداوم و تغییر خانواده در بستر گذار جمعیتی، نامه انجمن جمعیت شناسی ایران، ش 2، ص 37-60. سرایی، حسن، 1381، روش های مقدماتی تحلیل جمعیت با تأکید بر باروری و مرگ ومیر، تهران، دانشگاه تهران. سیدمیرزایی، سیدمحمد، 1377، انتقال جمعیتی؛ علل و نتایج اقتصادی و اجتماعی آن، نامه علوم اجتماعی، ش 12، ص 69-89. شیخی، محمدتقی، 1388، مبانی و مفاهیم جمعیت شناسی، چ چهارم، تهران، شرکت سهامی انتشار. عباسی شوازی، محمدجلال و رسول صادقی، 1384، قومیت و الگوهای ازدواج در ایران، پژوهش زنان، دوره سوم، ش 1، ص 25-47. عباسی شوازی، محمدجلال و عباس عسکری ندوشن، 1384، تغییرات خانواده و کاهش باروری در ایران: مطالعه موردی استان یزد، نامه علوم اجتماعی، ش 25، ص 25-75. عباسی شوازی، محمدجلال و فاطمه ترابی، 1385، سطح، روند و الگوی خویشاوندی در ایران، نامه انجمن جمعیت شناسی ایران، ش 2، ص 61-88. عباسی شوازی، محمدجلال و همکاران، 1381، بررسی دیدگاه زنان در مورد رفتارهای باروری در استان یزد، نامه علوم اجتماعی، ش 20، ص 169-203. کتابی، احمد، 1377، درآمدی بر اندیشه ها و نظریه های جمعیت شناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. کوئن، بروس، 1375، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، توتیا. لوکاس، دیوید و پاول میر، 1381، درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمه حسین محمودیان، تهران، دانشگاه تهران. لهسایی، عبدالعلی، 1368، نظریات مهاجرت، شیراز، نوید. محمدپور، احمد و همکاران، 1386، سنت، نوسازی و خانواده: مطالعه تداوم و تغییرات خانواده در اجتماع ایلی با استفاده از رهیافت روش تحقیق ترکیبی، پژوهش زنان، دوره هفتم، ش 4، ص 71-93. مشفق، محمود و سارا غریب عشقی، 1391، تحلیلی بر رابطه ارزش فرزندان و باروری بین زنان تهرانی، مطالعات راهبردی زنان، سال پانزدهم، ش 58، ص 93-120. میرزایی، محمد، 1357، متغیرهای جمعیتی و فرهنگ، نامه پژوهش، پیش شماره 1، ص 69-76. Abbasi – Shavazi, M.J, & et al, 2003, Changes In Family, Fertility Behavior And Attitudes In Iran, Working Papers In Demography, N. 88, Demography And Sociology Program, Reserch School Of Social Scinces, Australian National University. Bird, S, 1995, Separate Black And White Infant Mortality Models ,Social Sceince And Medicine, v. l, N. 11, p. 1507- 1512. Caldwell, J.C, 2008, Three Fertility Compromises And Two Transitions, Population Research Policy Review, v. 27, p. 427–444. Hammel, E. A, 1990, A Theory Of Domography. In Population And Development Reviww, v. 16, N. 16. Hoem, J.M, & Dora, K, 2008, Traces Of The Second Demographic Transition In Four Selected Countries In Central And Eastern Europe: Union Formation As A Demographic Manifestation”, Euro J Population, Doi 10.1007/S10680-009-9177-Y. Kirk, Dudley, 1966, “Factors Affecting Moslem Natality” In B. Berelson,Et Al (Eds),Family Planning And Populaton Programs, Chicago:University Of Chicagi Press. Lesthaeghe, R, & Surkyn, J, 2002, New Forms Of Household Formation In Central And Eastern Europe: Are They Related To Newly Emerqing Value Orietations? Interuniversity Papers In Demography,Working Paper. Lesthaeghe, R, 1983, A Century Of Demographic And Cultural Chenge In Western Europe: An Expoioration Of Underlying Dimensions, Population And Development Review, v. 9 (3), p. 411-436. Lopez, David E, & George Sabagh, 1978, "Untangling Structural And Normative Aspects Of The Nimority Status Fertility Hypothesis", American Jornal Of Sociology, v. 83, N. 6, p.1491-1497. Mcdonald, P, 2006, Low Fertility And State Policy, Population And Development Riview, v. 5 (2), p. 123-138. Shen, C, & Williamson, B, 1999, Maternal Mortality, Women"s Status, And Economic Dependency In Less Developed Countries: A Cross-National Analysis, Social Science & Medicine, v. 49, p. 197-214. Thoronton, A, & et al, 2004, International Networks, Ideas, And Family Change, University Of Michigan, Population Studies Center, Report, N. 04-566. United Nations, 1985, Socio – Economic Differntials In Child Mortality In Developing Countries. سیدحسین شرف الدین: استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.  اسماعیل چراغی کوتیانی: دانشجوی دکترای جامعه شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره. معرفت فرهنگی - سال ششم، شماره اول، پیاپی 21، انتهای متن/



94/08/17 - 05:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن