واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۶ آبان ۱۳۹۴ (۱۴:۱۹ب.ظ)
مدير عامل خبرگزاري موج؛ هويت ديني انقلاب ايران اجازه مداخله آمريکا در کشورهاي مسلمان را نمي دهد موج - دکتر محمود رضا اميني با اشاره به مبناي ايدئولوژيک انقلاب اسلامي ايران به عنوان وجه تمايز آن با ساير انقلاب هاي جهان گفت: هويت ديني ما به ما اجازه نمي دهد در برابر ظلم سکوت کنيم.
يکي از موضوعات اساسي برهه کنوني کشور، بحث ارتباط با آمريکا، تعامل و يا ضديت با اين کشور است. اين موضوع به ويژه پس از دستيابي به توافق هسته اي و مطرح شدن نشست هاي مربوط به سوريه و حضور سياسي ايران بيش از پيش خود را نشان داد. در همين راستا قبل از برگزاري مراسم 13 آبان به عنوان روز ملي مبارزه با استکبار جهاني بحث هايي در مورد حذف شعار «مرگ بر آمريکا» عنوان شد.
بر اين اساس در نشستي چالشي با موضوع «رابطه جمهوري اسلامي ايران با آمريکا، تضادها و چالش ها» با دکتر محمود رضا اميني، مدير عامل خبرگزاري موج و يکي از کارشناسان مسائل استراتژيک، گفتگويي انجام داده ايم که در ادامه مي خوانيد:
زماني که در سال 1979 (1357) انقلاب اسلامي ايران پيروز شد، شوروي به دليل مشکلات داخلي آن قدر قدرت نداشت که از در تضاد با ايران درآيد. ضمن آن که ايران در دوره پهلوي در بلوک غرب قرار داست. از اين رو تضاد ما با شوروي شکل نگرفت تا آنجا که امروز رئيس جمهوري روسيه به راحتي به ايران سفر ميکند. اما تعامل با آمريکا براي سياستمداران و مردم ما تابو است. بر اين اساس من فکر مي کنم تاکيد بر شعار مرگ بر آمريکا به دليل حذف وحدت داخلي و بحث دشمن تراشي توسط انقلاب اسلامي تداوم يافته است.
اين تفکر غلطي است که بعضي از طيف روشنفکران دارند که آمريکا را به خاطر داشتن دشمن و ضرورت وجود يک عامل خارجي، بزرگ کرديم و به عبارتي مي خواستيم در منطقه فرافکني کنيم. اما واقعيت اين است که سهم آمريکا در دشمني با ما عميق است و در هر زماني اين سهم را انجام داده است. اگر به تاريخ نگاه کنيد مي بينيد که چقدر اول انقلاب به ما لطمه زده است. در اين رابطه اين سؤالات پيش مي آيد که چه کسي ترورها را اول انقلاب پيگيري مي کرد؟ کودتا توسط چه کشوري برنامه ريزي شد؟ کدام کشور از صدام براي شروع جنگ حمايت کرد؟ چه کسي هواپيماي مسافربري ما را هدف قرارداد؟
اين ها را که کنار هم بگذاريم متوجه حضور آمريکا مي شويم. بله روسيه آنقدر در ايران فعال نبود که اگر ميخواست هم نمي توانست در زمان انقلاب در کشور نفوذ کند و البته خود نيز دچار مشکلاتي در داخل بود.
لذا آمريکا دشمني بزرگي با ما دارد. در اين راستا اگر فرض ما اين باشد که پهلوي اول را انگليسي ها روي کار آوردند، حضور محمدرضا شاه نتيجه خواست آمريکايي ها بود. آنها بودند که به کودتاي 28 مرداد عليه مصدق نيز دامن زدند.
خب بر اين اساس سهم آمريکا بزرگ است و مي دانيم عمل و مانور ما رو به جلو همواره در مقابل آمريکا بوده و اين کشور به اصالت، ارزش و منافع ما اهميتي قائل نيست و به هيچ عنوان کوتاه هم نمي آيد. در محيط بين المللي کشوري که به کشور ديگري ظلم کرده است، چون آن اقدامات در عقبه تاريخي آن ملت باقي خواهند ماند، کشور ظالم عذرخواهي مي کند. اما هرگز و هرگز نديديم آمريکا کوچکترين تمايلي به نفي استکباري خود داشته باشد.
بنابراين ما آمريکا را بزرگ نکرده ايم در عيني که ما با مردم اين کشور مخالفتي نداريم. اما سياستمداران آمريکايي چه جمهوري خواه و چه دموکرات براي خود رسالت استراتژيک و ايدئولوژيکي قائلند که با اسلام پويا و نابي که بتواند در سياست مداخله کند، مخالفند. انگليس هم همين طور است اما به اندازه آمريکا در اين رابطه هزينه نمي کند.
انقلاب کمونيستي چين در سال 1949 به پيروزي مي رسد. اين کشور بيش از سه دهه با در پيش گرفتن يک نوع استراتژي متفاوت تلاش کرد، وارد رابطه با غرب و آمريکا نشود اما در نهايت حتي پيش از فروپاشي شوروي، به سمت رابطه متعادل با دو بلوک رفت.
ببينيد اين ها هر قدر هم به هم نزديک شوند ولي باز تقابل منافع دارند. اما نکته مهمي که در اينجا مطرح است اين است که هويت انقلابي ما مبتني بر چيست. مبتني بر ارزش هاي اسلامي است که خود هويت ساختارمندي است. از اين رو جايي در اين انقلاب براي تعامل با هر قيمتي و با هر کشوري وجود ندارد. اين مساله باعث تفاوت ميان انقلاب ما و چين به رغم ضد آمريکايي بودن آن، مي شود.
انقلاب اسلامي در ايران تازه به پيروزي رسيده بود و هنوز به طور کامل شکل کامل را نگرفته بود اما نيروهاي انقلابي ايران در لبنان فعال شدند. لطفاً علت اين مساله را توضيح دهيد.
اين به دليل بعد ايدئولوژيک ماست. ما اگر هويتي از نظر ايدئولوژي نداشتيم شکل انقلابمان شبيه ساير انقلاب ها ديگر مي شد. اما شکل انقلاب ما ايدئولوژيک است و در اين صورت در حالي که ما مسلمان هستيم و خودمان در مشقتيم، نمي توانيم ببينيم همسايه ما تحت فشار است. در حالي که نگران امنيت خود هستيم نمي توانيم شاهد دزدي از همسايه باشيم. اينها همگي مباني ايدئولوژيک دارد.
در اين شرايط بحث امکانات مطرح مي شود که با توجه به موقعيت استراتژيکي ايران در منطقه باعث مي شود در چند حوزه وارد مبارزه شود. آيا با توجه به اين مسائل شما بحث امالقري را قبول نداريد؟
ما بنا نداريم که ساختماني بسازيم شبيه چين، ترکيه و مالزي. ملات ما براي ساختمان سازي متفاوت است. يعني ملاتي که در اين ساختمان به کار رفته به دليل خاص بودنش، ويژگي هاي منحصر به فردي در خود مستتر دارد. از اين رو ما در حالي که ساختمان خودمان به حد نهايي نرسيده، درگير ديگران نيز مي شود. اينها در همان هويتي که مطرح شد نهفته است.
چند سال قبل که من با ماهاتير محمد گفتگو مي کردم، ايشان عنوان کرد: «شما به دليل شکل خاص انقلابتان نمي توانيد هر کاري را بکنيد.» مثلا در مالزي براي حل اقتصاد با اسرائيل رابطه برقرار مي شود ولي ما اساسا نمي توانيم تعامل و سلطه را به هر قيمتي بپذيريم، مگر اينکه اعتقادات ما محفوظ بماند.
آيا علت دشمني و تضاد آمريکا و ايران در اين نيست که هر دو براي خود رسالتي تعريف کرده اند که درصدد تحقق آن هستند؟ چنانکه آمريکا تلاش دارد نفوذ خود را در منطقه خاورميانه گسترش دهد از طرفي ايران نيز مي خواهد در اين حوزه اثرگذار باشد.
توجه کنيد آمريکا در سال 2003 وارد عراق شد تا سناريوي خود را پياده کند اما نفوذ ما مانع رقم خوردن اين سناريو شد. آمريکا در اين کشور هزينه کرد ولي در نهايت سياستمداران و مرجعيت شيعه در عراق قدرت يافت. امروز ما در عراق علي رغم آنکه حکومت در دست ما نيست و تحت نفوذ آمريکا است، در حال بازسازي زيرساخت ها هستيم. الآن اين ما هستيم که امنيت اين کشور را حفظ کرده ايم. اينکه ما با آمريکا هم درگيريم براي اين است که آمريکا وارد مي شود و مي خواهد نفوذ و سلطه گري کند اما مواجه مي شود با کشوري که خود داراي نفوذ است.
کشوري که خود درصدد انجام همان اقدامات آمريکا اما به شکل ديگري و ظاهر متفاوتي در منطقه است...
نه ما نمي خواهيم مثلاً سوريه تحت قيموميت ما باشد. ما نمي خواهيم اسد برود يا بماند. ما مي گويم اگر اين دولت برود ساختارها به هم مي ريزد از اين رو بايد انتخابات برگزار شود و مردم خود، آينده کشورشان را رقم بزنند. اين طرح را ما براي سرزمين هاي اشغالي، عراق و يمن هم عنوان کرديم.
اين شکل از ارتباط را هم چين در دنيا دنبال مي کند. به اين صورت که با دخالت در امور داخلي کشورها به شدت مخالف است...
نه مداخله با تفکر فرق دارد. چين نمي خواهد مداخله کند مگر اينکه پاي منافعش وسط بيايد. ولي ما مثلاً در يمن چه منفعتي داريم از لحاظ فرهنگي، امنيتي، سياسي و اقتصادي ولي هويت ديني ما اقتضا نمي کند اجازه دهيم مردم مسلمان آنجا قلع و قمع شوند. لذا آمريکا مادام به دنبال نفوذ و سلطه در خاورميانه است. اگر فردا چين در تونس، کاري که آمريکا در سوريه انجام داد، را صورت دهد ما همين رفتار را در چارچوب تفکر اسلامي با چين مي کنيم.
براي آخرين سؤال از شما مي پرسم، آيا توان صرفاً مادي و اقتصادي کشور ما پاسخگو پيگيري هويت ديني است؟
ما به ميزاني که مي توانيم و امکان دارد و ضرورت ايجاب مي کند، جلو مي رويم. براي همين بايد قوي باشيم. ما ثبات و توسعه مان در قوي شدن در تمامي ابعاد سياسي، نظامي، فرهنگي و اقتصادي است. هر چه قوي تر شويم ماندگارتر خواهيم شد. هرجا زير سلطه رفتيم بايد با دشمن با خستگي و احتياط راه مي رفتيم اما راه رفتن با اقتدار و مستحکم راه حل مساله است. خيزش هاي اسلامي در خاورميانه متأثر از انقلاب ما بود ولي جلو جريان را گرفتند. اگر ما اين ظرفيت را داشته باشيم مي توانيم خيزش ها را به مسير اصلي بازگردانيم. هرچند هم اکنون هم سکوت نکرديم و در هر جا از جمله ليبي، مصر و تونس توانستيم کاري بکنيم، بدان دست زديم.
تهيه و تنظيم:حسيني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]