واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: لقمان حكيم
خبرگزاري دانشجويان ايران - گيلانلقمان حكيم غلامي از سودان مصر بود، در زمان حضرت داوود (ع) مي زيست، از همان آغاز به راستي سخن مي ?فت و امانت را به خيانت نمي آلود و در اموري كه مربوط به او نبود دخالت نمي كرد، ضميري روشن و روحي باصفا داشت، لكن صورتش ?ون سيرتش زيبا نبود و صورت نازيبايي داشت. آيا لقمان، حكيم بود يا ?يامبر؟ بين علما اختلاف است! ?روهي او را علاوه بر حكيم بودن، ?يامبر دانسته اند و دي?ران راي دوم را اختيار كرده اند و حق اين است كه وي ?يامبر نبود، بلكه او مردي وارسته بود. در اينجا بهتر است به فرمايش حضرت توجه كنيم كه فرمود: حقا اقول .... ! و دليل دي?ر مي تواند اين باشد كه در قرآن فقط از حكمت او ياد شده و راجع به نبوت و رسالت مطلبي بيان نشده با اينكه سيره قرآن بر خلاق دين است.نامش در قرآن فقط در سوره لقمان ذكر شده است. در اين كه آيا لقمان ?يامبر بوده، يا حكيم ميان مفسران و تاريخ ن?اران اختلاف است. عده اي او را ?يامبر معرفي نموده و او را حكيم دانسته اند. آن?ه قريب به نظر مي رسد همين راي آخر است، كه لقمان ?يامبر نبوده، بلكه او مردي وارسته و مهذب بوده كه در ميدان مبارزه با هواي نفس ?يروز شد و خداوند نيز سر?شمه هاي علم و حكمت را در قلب او جاري كرد. قلبش را به انوار حكمت خود منور نمود، لذا در قرآن فقط از اندرزهاي او سخن به ميان آمده و از رسالت او ذكري نشده است. مويد اين مطلب، فرمايش ?يامبر اسلام است: به حق مي ?وييد كه لقمان ?يامبر نبوده، بلكه او بنده اي بود كه زياد فكر مي كرد و ايمان و يقينش در حد عالي بود، خدا را دوست مي داشت و خدا نيز او را دوست داشته و نعمت حكمت را به او عطا نمود. لقمان حكيم و ساير مردان خدا براي ره?ويان كمال و معنويت مشق مي باشد، انسان بايد ?فتار آنها را سرلوحه زند?ي خود قرار دهد. كردار و سيره آنان نيز در بررسي براي طالبين كمال است. اما سيره لقمان، حماد ?ويد از حضرت صادق (ع) در مورد لقمان و حكمتي كه به او داده شده بود، سراغ ?رفتم، كه لقمان ?ه كسي بود؟ و حكمتي را كه خدا به او ارزاني داشته بود به ?ه خاطر بوده؟ حضرت در جواب فرمود: آ?اه باش كه به خدا سو?ند! حكمت به خاطر حسب و دودمان، مال و فرزند و يا درشتي در جسم و زيبايي رخسار داده نشده است. حضرت در ادامه مي فرمايد: خداي تعالي به طايفه اي از ملائكه دستور داد در نيمروز كه مردم خواب هستند، لقمان را ندا دهند: به طوري كه لقمان ملائكه را مشاهده نكند.اي لقمان! آيا مي خواهي خداوند تو را در زمين خليفه ي خود ?رداند، تا فرمانرواي مردم باشي؟ لقمان ?فت: ا?ر خدا بدين شغل فرمانم دهد سمعا و طاعتا كه خودش مرا رهبري و صيانت مي نمايد و ?اره اي جز اطاعت ندارم و اما ا?ر مرا مخير ?رداند، من خود را لايق اين مقام عالي ندانسته و مشتاق و طالب عاقبت به خيري هستم، و قضاوت و حكم ميان مردم بسيار مشكل است، آزمايشش از هر جاي دي?ر سخت تر و با دينداري و مراعات اصول مغايرت دارد، ?ون ظلم، شخص را از ?هار سو احاطه مي كند و كارش به يكي از دو احتمال مي انجامد، يا اينكه راه بهشت را اشتباه رود كه در اين صورت، هلاكش قطعي است. ا?ر آدم در دنيا ذليل و ضعيف باشد، آسانتر است از اينكه در دنيا رئيس و آبرومند بوده، ولي در آخرت ذليل و ضعيف باشد. از سوي دي?ر، كسي كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد هم در دنيا و هم در آخرت دست خاسر و زيانكار است. ?ون دنيايش تمام مي شود و در آخرت دست خالي است. ملائكه از حكمت او به ش?فت آمدند. خداي سبحان نيز منطق او را نيكو دانست. ?س همين كه شب فرا رسيد و لقمان در بستر خوابش آرميد، خدا حكمت را بر او نازل كرد، به طوري كه از فرق سر تا قدمش را فرا ?رفت، در خواب ?رده و جامه اي از حكمت سراسر وجود او را ?وشانيد. لقمان از خواب بيدار شد، در حالي كه قاضي ترين مردم بود، بين مردم مي امد و حكيمانه سخن مي ?فت و حكمت خود را بين مردم منتشر مي ساخت.اشتباه بزر?ي كه عده فراواني از مردم، از عوام و خواص بدان د?ار هستند و بايد از آن اجتناب شود، اين است كه به جهت جاذبيت شديد عرفان اسلامي، مي خواهند ?يش از تحول اخلاقي به سوي عرفان جهش ?يدا كنند، يعني مي خواهند قبل از تصفيه باطن به عرفان دست يابند. اين بلوغ زودرس، كه بلوغ نابهن?ام نيز مي باشد روح را در معرض نوسانات و قبض و بسط هاي مجازي قرار مي دهد. لذا عاقبت به ?رت?اه هاي ياس و نااميدي و افسرد?ي سقوط مي كنند.بايد در حالات لقمان و ساير بزر? مردان دين دقت نمود كه ??ونه اول روح خود را از رذايل تصفيه مي نمودند و س?س به حكمت و معرفت خدا آراسته مي شدند. ما هم بايد اين ?ونه باشيم؛ يعني مادامي كه حسادت، بخلف انحصار ?رايي، خود خواهي و اسير احساسات زود?ذر بودن، از درون آدمي منتفي ن?ردد. ادعاي وصول به عرفان اسلامي ممكن نمي باشد. بايد به مدعيان ?فت: كه خود همين ادعا به وجود آن رذايل، يكي از تباه كننده ترين رذايل است كه خودش به تنهايي براي ركود روح كفايت مي كند.آن انساني كه هنوز ان?ه به خود نمي ?سندد به دي?راني مي ?سندد و آن?ه به خود روا مي دارد بر دي?ران روا نمي دارد؛ از عرفان الهي هي? بهره اي نبرده است. خلاصه فردي كه مراحل تصفيه اخلاقي را طي ننموده است. قطعا از عرفان الهي محروم است. از جهت دي?ر، مي توان ?فت ?ون عرفان اسلامي عبارت است از تخلق به اخلاق الله، لذا توقع اين مقام عالي بدون تخلفق به اخلاق فاضله كه مقدمه لازم آن است، امكان ?ذير نمي باشد.براي رسيدن به اين مقام اول بايد هم?ون لقمان باطن را از خباثت خالي كرد. س?س صاحبخانه به درون خانه آيد. ما نيز بايد ?نين كنيم؛ يعني اول در انجام واجبات و ترك محرومات كوشش نماييم.يكي از مسائل مهمي كه بايد از سيره لقمان آموخت، موعظه و نصيحت بر فرزندان است. والدين نبايداز موعظه هاي ميوه هاي دل خويش غافل نباشند. خصوصا در دوران نوجواني فرزند كه دوران اثر?ذيري انسان مي باشد. اي فرزندم ! براي خدا شريكي قرار مده ، همانا مساوي قرار دادن ضعيف با خداوند – عزوجل – ظلمي بس بزر? است.فرزندم! ا?ر عمل تو هم وزن دانه خردلي و آن هم ?نهان در دل سن?ي ، يا در آسمان يا در زمين باشد، خداوند آن را براي حساب و جزاء در قيامت حاضر مي كند. همانا خداوند دقيق و كاردان است. ?س از بيان توحيد و معاد، به مسئله اي كه لازمه اين دو اعتقاد است سفارش مي كند و آن، ارتباط بنده با خداست؛ يعني ?س از اينكه به توحيد اعتقاد ?يدا نمودي بايد در برابر او خضوع كني و س?اس ?ذار او باش آن حاصل نمي شود م?ر به اقامه نماز و اين ، بهترين زاد و توشه براي معاد تو مي باشد.فرزندم به معروف و نيكي ها امر كرده و از بدي ها و معاصي نهي بفرما. ?رداورنده: تعرفه محمديمنبع: ?ندنامه به انتخاب ساميه بصير مژدهي و ?ندهاي لقمان حكيم مولف مهدي لطفيانتهاي پيام
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 502]