واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب - دين در ظرف بشر
كتاب - دين در ظرف بشر
بيژن موميوند: چهارمين نشست «نقد و بررسي كتاب روشن» كه به كتاب «روانشناسي دين» ديويد وولف اختصاص داشت، عصر پنجشنبه دوم خرداد در انتشارات كتاب روشن برگزار شد و حسن هاشمي مينآباد، مصطفي ملكيان و محمد دهقاني در آن درباره اين كتاب و روانشناسي دين سخنراني كردند. در ابتدا هاشمي مينآباد به نبودن معيارهايي براي ارزيابي ترجمه در ايران اشاره كرد و ارزيابيها در اين باب را بيشتر سليقهاي و از روي حب و بغض دانست. او سپس به اين نكته اشاره كرد كه ارزيابي ترجمه نيازمند معيار دقيق علمي و نظاممند است كه بتوان بر اساس آن معيارها كتابهاي ترجمه شده را سنجيد: در كشورهايي چون آلمان، هلند و... استانداردهاي مختلف ترجمه وجود دارد، اما در ايران اصلا چنين استانداردي وجود ندارد. با توجه به اين نكته هاشمي مينآباد نتيجه گرفت كه آنچه كه در جلسات نقد و بررسي كتابهاي ترجمه شده مطرح ميشود براساس معيارهاي پيشاعلمي است كه از متدولوژي مشخصي پيروي نميكند. او پس از معرفي رويكردها و ديدگاههاي مختلف به ترجمه به ارزيابي ترجمه محمد دهقاني از كتاب وولف پرداخت: متن اصلي كتاب بسيار پرلغت و جملههاي بسيار طولاني و پيچيده است. با اين وجود نويسنده ايجازي شگرف به كار برده كه كار مترجم را دشوار كرده و مباحث سخت زبان را سختتر كرده است. ترجمه جملات طولاني كتاب نيازمند تغييرات و جرح و تعديلهاي زيادي است كه دكتر دهقاني به خوبي از عهده آن برآمده است. هاشمي مينآباد در ادامه به ميزان رعايت سبك و زبان توسط مترجم پرداخت: ايشان به مقدار زيادي سبك را رساندهاند با يك استثنا كه سبك ترجمه زيباتر، آراستهتر و فاخرتر از اصل كتاب است كه طبق اصول ترجمه اين كار صحيح نيست. تصرفات واژگاني و دستوري مترجم سبك را بالا برده و برابري سبك كه يكي از معيارهاي ترجمه است در آن رعايت نشده است. او در ادامه مثالهايي از ترجمه عبارات و اصطلاحات مترجم را برشمرد تا نشان دهد كه مترجم چگونه باعث تغيير سبك ترجمه نسبت به متن اصلي شده است. مينآباد در پايان برخي از نكات ريز دستوري را كه مترجم رعايت نكرده، متذكر شد.
دو نگاه به روانشناسي دين
بعد از سخنراني نسبتا طولاني هاشمي مينآباد نوبت به مصطفي ملكيان رسيد تا درمورد روانشناسي دين و حدود و ثغور آن سخن بگويد. او سخن خود را با اين نكته شروع كرد كه در زبان فارسي كتابهاي ترجمه يا نوشته شده در خصوص روانشناسي دين به تعداد انگشتان دست است و هيچ يك از آنها حوزه معرفتي روانشناسي دين را دقيق و حتي نادقيق معرفي نكردهاند.
ملكيان روانشناسي دين را ملتقاي دو سلسله دانشهاي روانشناختي و دينپژوهانه دانست و درباره انواع شاخههاي دينپژوهي گفت: مجموعه دانشهايي كه به نحوي از انحا درباره دين سخن ميگويند به دو دسته بزرگ قابل تقسيم هستند .
يك دسته دينپژوهيهايي هستند كه با حقانيت و صدق و از سوي ديگر كذب و بطلان اديان و مذاهب هيچ كاري ندارند و دين را به عنوان يك پديده در نظر ميگيرند. سلسله ديگر دانشهاي دينپژوهانهاي هستند كه دقيقا هدف و مقصدشان بحث و حتيالمقدور تعيين صدق و كذب و حقانيت و بطلان دين به معناي عام يا يك دين خاص است.
در دسته اول تاكنون حداقل پنج دانش بزرگ بازشناسي شدهاند كه عبارتند از: روانشناسي دين، جامعهشناسي دين، دينشناسي مقايسهاي(تطبيقي)، تاريخ اديان و پديدارشناسي دين. دو شاخه ديگر وجود دارد كه دينپژوهي هستند ولي با صدق و كذب اديان سروكار دارند، يكي فلسفه دين است و ديگري الهيات. فلسفه دين به صدق و كذب دين به معناي عام ميپردازد و الهيات با حقانيت و بطلان مدعيات يك دين خاص سروكار دارد. ملكيان در ادامه عنوان كرد كه اگر از اين منظر به روانشناسي دين نگريسته شود شاخهاي از شاخههاي دينپژوهي به حساب ميآيد، اما اگر از منظر ديگري به آن نگريسته شود از شاخههاي روانشناسي به حساب ميآيد: زماني كه به اين نكته توجه داشته باشيم كه روانشناسي دانشي است كه به روش تجربي به روان آدمي ميپردازد، وقتي كه روانشناسي با ساحتهاي مختلف روان آدمي سروكار دارد طبعا يكي از اين ساحتها، ساحتي است كه به باورها، احساسات، عواطف، نيازها و خواستهاي كساني ميپردازد كه به وجه مثبت، منفي و يا بيطرفانه با دين سروكاردارند. روانشناسي دين در اين صورت شاخهاي از روانشناسي است؛ مانند روانشناسي ادراك، روانشناسي رشد، روانشناسي شخصيت و...
نكته ديگري كه ملكيان به آن پرداخت اين بود كه نبايد روانشناسي دين را با روانشناسي ديني خلط كرد: روانشناسي ديني شاخهاي از علوم ديني است كه در آن به اين مسئله توجه ميشود كه دين درباره روان آدمي چه گفته است. اين شاخه اصلا يك علم تجربي نيست و هيچ ارتباطي با روانشناسي دين ندارد. روانشناسي دين آن چيزي است كه روانشناسان درباره دين ميگويند و نه آنچه كه دين در مورد روانشناسي ميگويد و اين دو، دو دنياي متفاوت و بسيار دور از هم دارند.
جغرافياي روانشناسي دين
او در ادامه به ترسيم جغرافياي مباحث روانشناسي دين پرداخت و عنوان كرد كه تاكنون كتابي نديده كه به طور دقيق جغرافياي روانشناسي دين را طرح كرده باشد: به نظرم ميتوان استقراء تام و تمام كرد و گفت كه مجموع همه آنچه كه روانشناسان دين به آن پرداختهاند، قابل دستهبندي در پنج شاخه است.
دسته اول مباحثي هستند كه عوامل رواني موثر در پيدايش دين تاريخي را بررسي ميكنند: اولين بحثي كه در روانشناسي دين مطرح ميشود، عوامل رواني موثر در تجربه ديني بنيانگذاران اديان است. اينكه چه عوامل رواني دست به دست هم ميدهند كه اشخاصي مانند عيسي(ع) و محمد(ص) صاحب تجربه ديني خاصي گردند و بر اساس آن تجربه يك دين بنيان گذاشته ميشود، در اين دسته مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد. البته در همه اين پنج دسته هم ديدگاه مثبت وجود دارد و هم ديدگاه منفي.
دسته دوم عوامل رواني اقبال به دين است: پيرو پيدا كردن يك دين در عرض جغرافيا و طول تاريخ نيز علل و عوامل رواني دارد. مباحث دسته دوم در درون خود به دو دسته فرعي قابل تقسيم است؛ يكي علل و عوامل رواني موثر در اقبال دين به طور كلي و ديگري علل و عوامل رواني موثر در اقبال به يك دين خاص است.
دسته سومي كه ملكيان به شرح آن پرداخت، عوامل رواني موثر در كيفيت دينداري بود: همه كساني كه مسلمان يا مسيحي ميشوند، نوع مسلماني و مسيحيتشان شبيه هم نيست. مسلماني يك عارف با مسلماني طالبان بسيار متفاوت است. به تعبير خانم كاهو- روانشناس دين معرف-، دين مثل آب است و با توجه به اينكه در چه ظرفي با چه شكل و رنگي ريخته شود جلوههاي مختلفي پيدا ميكند.
بحث چهارم به آثار دينداري در روان آدمي مربوط ميشود. اينكه از نظر رواني چه تفاوتي ميان انسان متدين با ملحد يا بيتفاوت وجود دارد: برخي گفتهاند كه دينداري آدم را متعصب و اهل پيشداوري بار ميآورد. از طرف ديگر آثار مثبتي نيز براي دينداري عنوان كرده اند؛ عدهاي معتقدند كه كساني كه ديندار هستند از آرامشي برخوردار هستند كه بيدينان از آن محروماند. يا اينكه اميدواري و خوشبيني دينداران بيشتر است. پنجم در نظر آوردن احساسات، عواطف و خاستگاههاي دروني و رواني به عنوان شاخص و سنجهاي براي سنجش ميزان و كيفيت دينداري است. به اعتقاد ملكيان درباب سنجههاي ديني سه ديدگاه وجود دارد كه يك ديدگاهش ديدگاهي است كه در روانشناسي دين محل بحث قرار ميگيرد: برخي گفتهاند كه دينداري به يك سلسله باورها بستگي دارد و برخي بر آن هستند كه به يك سلسله رفتارهاي بيروني بستگي دارد و عدهاي ديگر معتقدند كه به يك سلسله احساسات، عواطف، هيجانات، نيازها، خواستههاي دروني ارتباط دارد. شاخه سوم در روانشناسي دين محل بحث است.
به اعتقاد مصطفي ملكيان هر بحثي در روانشناسي دين به يكي پنج شاخه ذكر شده برميگردد و عنوان كرد كه كتاب وولف به همه پنج شاخه بهطور يكسان نپرداخته و سويههاي اول، دوم و چهارم در آن بيشتر محل بحث است و به سويههاي سوم و پنجم كمتر توجه كرده است. نويسنده راهي به رهايي در ادامه درمورد كتاب «روانشناسي دين» وولف نكاتي مطرح كرد و آن را داراي سه مزيت بزرگ دانست: يك امتياز آن اين است كه جامعيتش بيش از كتابهاي ديگري است كه در اين زمينه منتشر شده. امتياز ديگر آن اين است كه در ميان روانشناسي تجربي و نظري در نوسان است؛ مباحثش نه صرفا آماري و آزمايشگاهي است و نه صرفا نظري و در برزخ ميان عالم نظر و تجربه به سر ميبرد. ويژگي سوم آن انصاف چشمگيري است كه نويسنده در داوري راجع به آرا و نظرات دارد. ملكيان در ادامه معايب كتاب را نيز در سه دسته بررسي كرد: اول اينكه اگر چه در درون هر فصل نظم منطقي چشمگيري وجود دارد، اما بين فصلها نظم منطقي وجود ندارد.
نكته ديگر اين است كه حجم پرداختن به مباحث متناسب با ميزان اهميت مباحث نيست. بعضي مباحث كه كم اهميتتر است به تفصيل مورد بررسي قرار گرفته و بعضي مباحث كه اهميت شاخصتري دارد كمتر مورد توجه قرار گرفتهاست؛ به عنوان مثال وولف نظريه چشمگير و جذاب ذهن دوجايگاهي جينز را در شش صفحه توضيح داده است. مشكل سوم اين است كه وولف در بعضي از مباحث بيشتر به اديان غربي نگاه ميكند و برخي از سخنان او اصلا در اديان شرقي مصداق ندارد.
مصطفي ملكيان در پايان كتاب وولف را يكي از بهترين كتابهاي موجود انگليسي زبان در حوزه روانشناسي دين دانست و خواندن آن را به همه علاقهمندان توصيه كرد و گفت كه خودش دوبار كتاب را خوانده يك بار به زبان اصلي و بار دوم ترجمه فارسي: كتاب يك پاراگراف زائد هم ندارد و سرشار از گزارشهاي دقيق و تحليلهاي دقيقتر و نقدهاي منصفانه است كه با نثري پاكيزه به زبان فارسي ترجمه شده است.
در بخش پاياني اين نشست محمد دهقاني در مورد فرآيند ترجمه كتاب وولف سخن گفت و مهمترين دليل انتخاب كتاب روانشناسي دين را علاقه و كنجكاوي شخصي عنوان كرد. دهقاني ضمن قبول انتقادات ملكيان، خود نيز به نقد محتواي كتابي كه ترجمه كرده پرداخت: غربيها در تحقيقات و كتابهاي خود جهاني شدن را با غربي شدن مساوي ميگيرند و وقتي از جهان سخن ميگويند انگار كه مركز و هسته آن فرهنگ و انديشه غربي است و به بقيه به صورت حاشيه نگاه ميكنند. فكر ميكنند كه اگر مثلا با آمار و ارقام در جامعه آمريكا نشان بدهند كه زنان عموما ديندارتر از مردان هستند، اين به معناي آن است كه اين امر در كشورها و سنتهاي ديني ديگر نيز صدق ميكند. او اين مسئله را يكي از دامهايي دانست كه فرنگيها در آن افتادهاند.
مترجم كتاب درباره نقد هاشمي مينآباد در مورد رعايت نكردن سبك كتاب گفت: در جاهايي كه مباحث عرفاني مطرح بوده، به طور آگاهانه و شايد گاهي ناآگاهانه از تعبيراتي مانوس و گوياتري كه در ادبيات فارسي داشتيم، استفاده كردم. به باور من يكي از كارهاي مترجم اين است كه بايد عناصر خوب زبان گذشته را در ترجمه زنده كند و تواناييهاي زبان را نشان دهد.
روانشناسي دين از جمله رشتههايي است كه در دوره جديد مورد توجه انديشمنداني قرار گرفته است كه از يك سو به موضوع دين تعلق خاطر داشتهاند و از سوي ديگر دلبسته دانش روانشناسي بودهاند. اگرچه برخي گفتار استنلي هال درسال1881پيرامون تربيت اخلاقي و ديني را نقطه آغاز روانشناسي دين ميدانند، اما نميتوان سنتهاي پيش از آن را در اين حوزه ناديده گرفت. نوشتههاي كتابهاي مقدس و سنتهاي ديني بزرگ و نيز آثاري چون اعترافات آگوستين و نوشتههاي عارفان سدههاي ميانه و نوشتههاي متالهاني چون جاناتان ادوارز، فردريك شلايرماخر، سورن كيركه گارد و... ازجمله تلاشهاي فكري بنيادين در روانشناسي دين بوده است. از زيگموند فرويد تا ويليام جيمز طيف رنگارنگي از نظريههاي روانشناسي دين را تشكيل ميدهند كه برخي از آنها توصيفي و تبييني بودهاند و برخي ديگر جانبدارانه يا منتقدانه. اگرچه در دهه هفتاد ترجمه كتابهاي روانشناسي در ايران با رشد خوبي مواجه شد كه گاهي در ميان آنها به روانشناسي دين نيز پرداخته شده بود كه ميتوان از جمله به آينده يك پندار و موسي و يكتاپرستي فرويد، روانكاوي و دين اريك فروم، دين و روان ويليام جيمز و انسان و سمبولهايش يونگ اشاره كرد. اما «روانشناسي دين» ديويد ولف كه محمد دهقاني آن را ترجمه كرده، جامعترين و مفصلترين كتابي است كه تاكنون به فارسي ترجمه شده است.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]