واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اعلام رضايت براي نجات جان چند انسان
با چشماني نگران و پر از اشك به پسرش كه روي تخت آن طرف در شيشهاي خوابيده، خيره شده است.
نویسنده : مريم ترابي
تمام زندگي پسرش مثل يك فيلم از جلوي چشمانش رد ميشود. لحظه به دنيا آمدنش، تاتيتاتي كردنش، قد كشيدنش، مدرسه رفتنش، قبولي در دانشگاه و... تمام اين صحنهها را با گريه و ضجه به ياد ميآورد. قامتش خميده شد و كنار در شيشهاي روي زمين نشست. از او ميخواهند رضايت دهد تا اعضاي بدن جگرگوشهاش را اهدا كند. ميگويند ديگر پسرت زنده نميشود ولي با اهداي اعضاي او بيماران زيادي نجات پيدا ميكنند. نميتواند بپذيرد كه تنها پسرش، عزيز دردانهاش مرده است. از او چه توقعي دارند! هنوز پسرش نفس ميكشد ولي به او ميگويند اعضاي بدنش را اهدا كند. تصميم دشواري است. نجات جان چند انسان در گرو يك رضايت راهروي سرد و بيروح بيمارستان را به اميد خبري خوش تا ICU طي ميكند. در ICU باز ميشود و قامت دكتر معالج پسرش نمايان ميشود. آقاي دكتر سرش را به نشانه تأسف تكان ميدهد و ميگويد: «پسر شما مرگ مغزي شده است و زمان زيادي براي اهداي اعضا نداريد. با رضايت شما زندگي چندين بيمار نجات پيدا ميكند.» صداي آقاي دكتر در سرش طنين مياندازد و بارها تكرار ميشود «مرگ مغزي، نجات بيماران». از دكتر اجازه ميخواهد تا بر سر بالين پسرش رفته و با او به تنهايي صحبت كند. آقاي دكتر اجازه ميدهد و او روي صندلي كنار تخت تنها پسرش مينشيند و از گفتهها و ناگفتههايش با او ميگويد. از اميدها و آرزوهايي كه براي او داشته است. از درد دوري او و اينكه چگونه جاي خالي او را در زندگي تحمل كند. از خواستهاي كه از او دارند براي اهداي اعضا ميگويد. در نهايت با پسرش وداع ميكند و با تني لرزان و پاهايي سست از ICU خارج ميشود و در كنار همسرش كه گويا در اين دو روز چندين سال پيرتر شده است راهي اتاق دكتر ميشوند براي اعلام رضايت، تا جان چند نفر را نجات دهند. وضعيت اهداي عضو در ايران دهها سال پيش وقتي فردي بر اثر بيماري يا سانحه دچار مرگ مغزي ميشد با قطع كردن مخزن اكسيژن به زندگي او پايان ميدادند اما سالهاست كه مرگ مغزي پايان زندگي نيست. اهداي اعضاي بيمار مرگ مغزي، نجات بخش زندگي بيماران ليست انتظار پيوند عضو است. اين رفتار بالاترين درجه ايثار و انسانيت است ولي هنوز در جامعه ما فرهنگ اين نوع ايثار كمرنگ است و با توجه به شاخص جهاني اهداي اعضا، ما راه طولاني را در پيش داريم. طبق آمارهاي سازمان بهداشت جهاني، اهداي عضو از بيمار مرگ مغزي در جهان ۳۴ نفر به ازاي يك ميليون نفر است، آماري كه در ايران با وجود تعداد زياد بيماران مرگ مغزي تنها 7/1 در ميليون است، موضوعي كه امروز موجب شده تا بسياري از بيماران نيازمند به دريافت عضو به اميد اهداي زندگي نو، همچنان منتظر بمانند. بيشترين مرگ مغزي در ايران براثر تصادفات است كه به دليل پايين بودن فرهنگ اهداي عضو بسياري از بيماران منتظر در ليست پيوند همچنان اميدوارانه روي تخت بيمارستانها چشم انتظارند و چه بسا افرادي هم كه جان خود را از دست ميدهند. تلاش براي ترويج فرهنگ اهداي عضو بر اساس نظر كارشناسان یکی از شاخصهای پيشرفت پزشكي هر كشور، آمار پيوند اعضا در آن كشور است. بنابراين براي فرهنگسازي اهداي اعضا بايد از تمام ابزارهاي تبليغاتي استفاده كرد تا اين عمل خيرخواهانه در جامعه به يك رفتار و فرهنگ اجتماعي فراگير تبديل شود. افرادي كه به سطح بالايي از خصلت بخشندگي و گشادهدستي رسيده باشند به احتمال زياد به اهداي عضو تمايل دارند. اين رفتار، يك رفتار سودمند و پسنديده اجتماعي است كه زيربناي سرمايههاي اجتماعي هر جامعهاي را تشكيل ميدهد. هركدام از اين خصلتها؛ يعني بخشندگي، گشادهدستي و برونگرايي در افراد موجب ميشود كه فرد احساسات اجتماعي بالايي داشته باشد و اين خصلتها براي اين رفتار پسنديده اجتماعي، نقش تقويتكنندهاي را ايفا ميكند. يكي ديگر از عواملي كه به افراد كمك ميكند تا اين رفتار پسنديده اجتماعي را انجام دهند باورها و اعتقادات ديني و مذهبي آنهاست. اينكه افراد باور كنند در زمان مرگ روح از جسم جدا ميشود و به سوي خدا ميرود، ديگر عمل پيوند عضو را توهين به جسم خود نميدانند. اين ايثار و از خودگذشتگي نتيجه مستقيم و دنيوي براي فرد اهداكننده ندارد اما با تقويت و اشاعه فرهنگ ايثار در جامعه، هم براي اجتماع در آينده مفيد خواهد بود و هم نسلهاي بعدي از آن سود ميبرند. بايد اين ايثار و از خودگذشتگي را از روشهاي مختلف به مردم آموخت و به آنها گفت كه اين كار بالاترين ايثار درحق خود و خانواده آنهاست زيرا فرد از اعضايي كه ميتواند همراه با ساير اعضاي بدن به خاك سپرده شود و از بين برود، ميگذرد و اجازه ميدهد براي حياتبخشي به ديگران استفاده شود، اين كار موجب ميشود تا حيات فرد ديگري ادامه پيدا كند و اين بزرگترين خدمت به جامعه بشري است. بنابراين اهداي عضو تا زماني كه به عنوان يك فرهنگ در جامعه جاري و ساري نگردد و افراد جامعه دغدغه كمك و اهداي زندگي به نيازمندان را نداشته باشند هر روز شاهد مرگ افراد نيازمند پيوند در جامعه خواهيم بود. نقش رسانهها در بستن دكان دلالان عضو اينكه زندگي زيباست موضوعي انكارناپذير و غيرقابل بحث است ولي زندگي بخشيدن به كسي كه اميدي به زنده بودن ندارد موضوعي است كه با كمي تفكر و تأمل درباره آن ميبينيم كه چقدر زيباست. بايد توجه داشت اهداي عضو ميتواند باعث نجات چند انسان به صورت همزمان شود كه البته تحقق چنين مسئلهاي نياز به كار فرهنگي درازمدت و مداوم دارد نه امور مقطعي و فصلي. اين نكته نيز حائز اهميت است كه فرهنگسازي و آگاهسازي افكار عمومي نه تنها فرصت زندگي را براي تعدادي نيازمند و بيمار فراهم ميآورد بلكه مشكل فروش اعضاي بدن توسط دلالان را نيز برطرف ميكند. دلالاني كه پول آرزوي آنها و زندگي افراد نيازمند وسيلهاي براي تحقق آرزوي آنهاست. بنابراين مؤسسات و سازمانهاي مربوطه و رسانهها بايد از تمام ابزارها و امكانات خود براي ترويج و اشاعه اين فرهنگ پسنديده در جامعه استفاده كنند. چنانچه تبليغات خوب و مستمري در اين رابطه صورت گيرد، افراد را به اين باور ميرساند كه ميتوانند بعد از مرگ با عضوي كه هنوز زنده است بيماري را نجات دهند، پس تشويق و ترغيب ميشوند به عضويت اهداي اعضا بپيوندد. البته نقش رسانهها در اين فرهنگسازي بسيار پررنگ است. رسانهها با حضور پررنگ خود ميتوانند از نيت خير خانوادههاي اهداكننده عضو، وضعيت انتظار بيماران نيازمند پيوند عضو و نيز وضعيت قبل و بعد بيماراني كه پيوند اعضا داشتهاند اطلاعات صحيحي را به جامعه منتقل كنند. انتقال اين اطلاعات به جامعه باعث بالا رفتن سطح آگاهي مردم نسبت به موضوع پيوند اعضا ميشود و در نتيجه آنها را به انجام اين عمل خيرخواهانه ترغيب ميكند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]