محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831296156
از مردان جنگي تا سفيران فرهنگي
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: از مردان جنگي تا سفيران فرهنگي
روزنامهنگاري- پدرام الوندي:
روزنامهنگاران ورزشي سالهاست به بخش جدانشدني مسابقات قهرماني تبديل شدهاند.
تقريبا 80 سال است كه روزنامهنگاري ورزشي در جهان داراي تشكيلات مشخصي است. المپيك ۱۹۲۴ پاريس جايگاهي بود كه نهاد بينالمللي ورزشينويسان، با عنوان انجمن مطبوعات ورزشي بينالمللي با هدف حمايت از روزنامهنگاران ورزشي در سراسر جهان و بهبود شرايط كاري آنها، ايجاد اتحاد و دوستي ميان اعضا و حمايت از علايق حرفهاي اعضا تشكيل شده است. ورزشينويسان در سالهاي پس از انقلاب اسلامي نيز در ايران جزو نهادهاي باسابقه صنفي مطبوعات ايران به شمار ميروند. در سال 1369 طرح اوليه انجمن نويسندگان، خبرنگاران و عكاسان ورزشي ايران شكل گرفت و بدون در نظر گرفتن انتقادهايي كه از عملكرد اين نهاد صنفي ميشود، انجمن نويسندگان، خبرنگاران و عكاسان ورزشي ايران در ميان قديميترين نهادهاي صنفي ايران جاي دارد.
آموزش روزنامهنگاري ورزشي
مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشي بهدليل تنوع روزافزون رشتههاي ورزشي و تغيير قوانين و مقررات مربوط به آنها از مهمترين مسائل مورد توجه نهاد صنفي بينالمللي ورزشينويسان است و هرسال بورسهايي را به اعضاي كشورهاي عضو اتحاديه براي مطالعه و تحصيل در گرايشهاي گوناگون روزنامهنگاري ورزشي اعطا ميكند. اين روند آموزشي در ايران نيز سال گذشته با عقد قراردادي ميان دانشكده خبر خبرگزاري ايرنا، كميته ملي المپيك و انجمن صنفي ورزشينويسان مورد توجه قرار گرفته است تا مسئله آموزش روزنامهنگاران ورزشي ايراني بيش از اين مورد غفلت واقع نشود. اين توجه ديرهنگام به مسئله آموزش در حالي است كه روزنامهها و نشريات ورزشي بخش قابلتوجهي از تيراژ و مخاطب و همچنين فضاي بصري دكههاي فروش مطبوعات را بهخود اختصاص دادهاند، اما در عين حال توجه اندكي به مسائل تخصصي و حرفهاي گزارشگري ورزشي را در آنها شاهد هستيم.
پيشينه نظري
به لحاظ نظري ميتوانيم روزنامهنگاري ورزشي را خواهر گزارشگري جنگ به حساب بياوريم. در هر دو ژانر روزنامهنگاري، بهخصوص زماني كه ميداني ميهني پيشروي است، شاهد دوگانهسازي خوب و بد هستيم. در هر دو ژانر، نگاه اصلي به رويداد در حال اتفاق، يعني ميدان مسابقه و ارائه اطلاعات و آمار درباره آن است و بررسي روند پيشين و پسين كمتر مورد توجه است و يا دست كم علاقه عموم مخاطبان بر اين اساس استوار است كه از كم و كيف نبرد كنوني باخبر شوند. روزنامهنگاري ورزشي نظير روزنامهنگاري جنگ، روي تفاوتها متمركز است؛ تفاوت در رنگ، تفاوت در شهر، تفاوت در طبقه اجتماعي، و بهطور كلي هر تفاوت ديگري كه بتوان از آن براي برانگيختن احساسات هواداران استفاده كرد، از جمله اين تفاوتها است.
از سوي ديگر روزنامهنگاري ورزشي غالبا در يك سطح خاص (شهري، منطقهاي و يا ملي) گرايش متعصبانه دارد و هدف نهايي آن برد ـ باخت است؛ در نهايت به لحاظ رويكردي، توجه روزنامهنگاري ورزشي روي يك مسابقه است و با پايان يك دوره از مسابقات شاهد فروكش كردن توجه به آن و سپردهشدن رويدادهايش به تاريخ هستيم و در مقابل نشريات ورزشي بهدنبال ميدان نبرد بعدي ميروند، درست شبيه آنچه در روزنامهنگاري جنگ شاهد آن هستيم. به لحاظ زباني نيز روزنامهنگاري ورزشي زبان قربانيسازي و احساسي دارد، از قول ورزشكاران و مربيان و دستاندركاران تيمها ميشنويم كه «داور سر ما را بريد»، «قرباني شرايط بد ميزباني شديم»، « زمين كيفيت حداقلي براي اين مسابقات را نداشت» و... از سوي ديگر در اين نوع از روزنامهنگاري از بازيكنان تيم رقيب با صفات مختلفي نظير خشن، ناجوانمرد، ضدورزش، فحاش و... ياد ميشود.
در حقيقت روزنامهنگاري ورزشي روي نظام حاصلجمع نهايي صفر (يا همان برد ـ باخت) تاكيد دارد. اين تاكيد افراطگرايانه روي تفاوتها دقيقا در روزنامهنگاري جنگ نيز وجود دارد. در روزنامهنگاري جنگ نيز دوگانهسازي ما در برابر آنها، گرايش متعصبانه روي يكي از طرفهاي درگير (بهخصوص در جنگهاي ميهني) و هدف نهايي مبتني بر برد يا باخت وجود دارد. به لحاظ زباني نيز روزنامهنگاري جنگ رفتارهايي دارد كه نمونههاي خفيفتر آن را در استفاده از زبان قربانيسازي و احساسي در روزنامهنگاري ورزشي شاهد هستيم.
اين شباهت در رويكردها، ميان روزنامهنگاري جنگ و روزنامهنگاري ورزشي باعث ترديد در برخي رسالتهايي ميشود كه براي رسانهها در پيشبرد اهداف انساني وجود دارد. يكي از اين اهداف نگاهي است كه كميته بينالمللي المپيك به رسانهها دارد. رسانههاي ورزشي از اواخر دهه ۱۹۸۰ بهعنوان عضوي از خانواده المپيك پذيرفته شدهاند. «خوانآنتونيو سامارانش» درباره نسبت ميان رسانهها و المپيك معتقد است كه با استناد اهداف عالي المپيك كه در آن توصيه شده است جنبش المپيك و عقايد آن فراگيرترين ارتقاي ممكن را بيابند، همه صورتهاي رسانهاي از جمله رسانههاي چاپي، عكس، راديو و تلويزيون بخش يكپارچهاي از خانواده المپيك بوده و به آن تعلق دارند. اين نگاه به رسانهها و فاصله آن با فضاي كنوني رسانهها موضوع يكي از پرسشهايي شد كه از دكتر حسينعلي افخمي، استاديار ارتباطات و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي پرسيديم.
افخمي با اشاره به اينكه بيشتر روزنامههاي ورزشي در رديف نشريات زرد قرار ميگيرند، بار چنين مسئوليتي را بر دوش روزنامههاي كيفي انداخت كه كرامت انساني و صلح را قرباني منافع زودگذر نميكنند. افخمي با اشاره به شباهتهاي روزنامهنگاري ورزشي و گزارشگري جنگ گفت كه روزنامهنگاري كه از جنگ گزارش ميكند اگر جنگ را قهرمان نكند و با هدف نيل به صلح از جنگ بگويد، ميتواند روزنامهنگاري صلح را توسعه دهد، مسئلهاي كه در جنگهاي ميهني بسيار دشوار است، اما اگر ميان روزنامهنگاران و نظاميان تفاوت قائل شويم، شدني است، بدين ترتيب روزنامهنگاران ورزشي هم ميتوانند با تغيير نگاه به ميدان مسابقه و عمق بخشيدن به نگاه خود به ميدان مهمي مانند المپيك گزارشگري ورزشي در اين عرصه را از ميدانهاي خرد و محلي متفاوت كنند.
افخمي همچنين با وجود تمام اين شباهتهاي نظري، مسئوليت روزنامهنگاران جنگ را از روزنامهنگاران ورزشي سنگينتر دانست: «هرچند جنس كار هر دو مشابهتهايي دارد، اما در روزنامهنگاري ورزشي مسئله انگاره يك كشور در جهان و كمك به تقويت آن مطرح است و در روزنامهنگاري جنگ، خاك كشور و حفظ آن مورد توجه است. خطاي يك روزنامهنگار جنگ سبب مرگ هموطنانش ميشود، اما خطاي روزنامهنگار ورزشي تصوير ذهني مخاطبان از يك كشور را دچار خدشه ميكند؛ از اين منظر به لحاظ انساني كار روزنامهنگار جنگي دشوارتر است».
اخلاق در روزنامهنگاري ورزشي
مسئلهاي كه در سالهاي اخير مورد توجه قرارگرفته است، دشواري تنظيم نظامنامهاي اخلاقي براي نسبت ميان ورزشكاران و روزنامهنگاران بهويژه در ميدانهاي بزرگ و مهمي مانند المپيك است. براساس توصيههاي اخلاقي روزنامهنگاران در حوزههاي گوناگون خبري بايد فاصله كافي را از منبع خبري حفظ كنند تا در ارائه گزارشي از رويدادهاي پيشرو، بيشترين صحت و انصاف را به خرج دهند، مسئلهاي كه در روزنامهنگاري ورزشي به دلايل مختلف دشواريهاي فراواني پيش روي دارد.
اين دشواريها در يك سطح به تنوع رسانههايي كه كالاهاي ورزشي براي مخاطبان خود توليد ميكنند، بازميگردد و از سوي ديگر، گستردگي و تنوع فرهنگي و جغرافيايي اين رسانهها تهيه استانداردي فراگير را دشوار كرده است. البته در كشورهايي مانند كانادا كه چنين نظامنامهاي تهيه شده است، بيشتر بندهاي آن از نظامنامههاي اخلاق عمومي روزنامهنگاري استخراج شده است.
مسئله اخلاق در روزنامهنگاري ورزشي در سالهاي اخير به پديدهاي در حال گسترش در جامعهشناسي ورزش تبديل شده است. در حقيقت قياس ميان روزنامهنگاري ورزشي و روزنامهنگاري سياسي سبب شكل گرفتن انتقاداتي درباره روزنامهنگاري ورزشي شده است. براي نمونه روزنامهنگاري ورزشي با تاكيد و تمركز روي اطلاعرساني از نتايج مسابقات و شرايط بازي به سوي نوعي روزنامهنگاري مبتني بر انتقال اطلاعات به جاي روزنامهنگاري تحقيقي گام برميدارد. در دهههاي گذشته دغدغههاي اخلاقي جدي در مورد اخلاق در روزنامهنگاري ورزشي به وجود آمد و تغييراتي در نوع رابطه ميان قهرمانان، روزنامهنگاران و مؤسسات ورزشي ايجاد كرد.
در دوران پيش از فراگيري تلويزيون همراهي روزنامهنگاران با گروههاي ورزشي سبب اين شده بود كه روزنامهنگاران به ابزاري براي ارتقاي تيمها تبديل شوند. آنها با قهرمانان مسافرت ميكردند و بهسادگي با چشمپوشي از مسايل مربوط به زندگي شخصي قهرمانان، از آنها مفاخر ملي ميساختند. با گسترش پوشش خبري مسابقات ورزشي در تلويزيون در دهه ۱۹۷۰ فرصت بيشتري براي مخاطبان فراهم آمد تا از رويدادهاي ورزشي با خبر شوند و كار برخي روزنامههاي چاپي از شرح مسابقه و گزارش نتايج، به تحقيق در مورد پشت ميدان مسابقه و نگاهي به درون تيمها گرايش پيداكرد. گزارشهاي تحقيقي برخي رسانههاي چاپي درباره زندگي خصوصي قهرمانان ورزشي، نابخرديهاي آنان، رفتارهاي تيمي و كسبوكار ورزشي اين قهرمانان، سبب شده است به تازگي قهرمانان و مقامات ورزشي تمايل كمتري به گفتوگو با رسانهها نشان دهند.
روزنامههاي فراوان ورزشي
اولين روزنامههاي ورزشي در ايران در كنار باشگاهها رشد كردند و توسط مديران باشگاههاي ورزشي براي تبليغ فعاليتهاي باشگاه اداره ميشدند.
دكترافخمي در پاسخ به اين پرسش كه اين جايگاه براي روزنامههاي ورزشي به لحاظ اصول حرفهاي روزنامهها محل انتقاد هست يا خير، تصريح ميكند كه اگر نشريهاي وابستگي مالي به باشگاهي خاص داشته باشد، بايد براي مخاطب اين مسئله روشن و واضح توضيح داده شود؛ وي معتقد است كه به هرحال نشريه بايد دغدغههاي كارفرما را برآورده سازد و نميتواند بر خلاف منافع آن عمل كند، اما اين مسئله بايد براي مخاطب روشن باشد.
در كشورهاي صاحب فوتبال دنيا، جدا از نشرياتي كه عموما به زندگي شخصي چهرههاي سرشناس و از جمله ستارگان ورزشي ميپردازند، نشريات ورزشي تخصصي عموما بهصورت هفتهاي و يا ماهنامه منتشر ميشوند مسئلهاي كه در مقايسه با آمار روزنامههاي ورزشي متعدد در ايران سؤالبرانگيز است.
براي نمونه در بريتانيا تنها يك روزنامه ورزشي منتشر ميشود (استاراسپورت) كه آن نيز بيشتر روي زندگي ستارگان ورزش متمركز است. دكتر افخمي درباره ريشههاي اين مشكل دلايل مختلفي را ذكر ميكند، نخستين اشاره او به حمايتهاي دولتي از مطبوعات است كه آنها را بهطور نسبي از مديريت اقتصادي بينياز ميكند و جايگاه مخاطب را در چرخه توليد محتوا كاهش ميدهد: «روزنامه يك مؤسسهاي است كه كار فرهنگي ميكند و بايد تيراژ مناسبي را داشته باشد و از حداقلي كمتر ديگر صرفه اقتصادي ندارد. ولي كاغذ سهميهاي باعث ميشود، كسي دنبال مخاطب نباشد.» افخمي براي نمونه به بريتانيا اشاره ميكند، جايي كه روزنامهها بهطور شاخصي به تيراژ وابسته هستند.
در بريتانيا روزنامههاي عامهپسند و از جمله نشريات ورزشي، براساس برآوردهاي اقتصادي و هزينههاي توليد با تيراژ كمتر از 700 هزار نسخه توجيه اقتصادي براي ادامه انتشار ندارند، اما در ايران به دلايل مختلفي امكان جاري شدن يك فرمول خاص براي فعاليت اقتصادي روزنامهها امكانپذير نيست. افخمي دومين دليل تعدد روزنامههاي ورزشي در ايران را در اين ميداند كه مطبوعات ورزشي نقش آوازهگري را بر عهده گرفتهاند؛ «يعني مطبوعات براي شهرت افرادي خاص و بازيكنان و يا باشگاهي خاص فعاليت كنند و با حمايت اين گروهها منتشر شوند و نيازي به ميزان مشخصي از فروش نداشته باشند.»
مسئله سومي كه از ديدگاه اين استاد روزنامهنگاري به رشد روزنامههاي ورزشي و اقبال به آنها كمك كرده است، ناتواني صفحات ورزشي روزنامههاي سراسري در پوشش اخبار ورزشي مورد نياز مخاطبان است.
روزنامهنگاري ورزشي با رشد ورزش حرفهاي اهميت بيشتري يافته است. در كنار اين مسئله ورزش بهعنوان يكي از مولفههاي ديپلماسي فرهنگي و رسانهاي هر كشور نقش مهمي در آنچه دكتر افخمي آن را «انگارهسازي مثبت» مينامد، ايفا ميكند.
زماني كه كوچكترين رويدادهاي ورزشي در نقطهاي از دنيا در رسانههاي مختلف مورد توجه قرار ميگيرد، بايد آن را گوشهاي از ديپلماسي رسانهاي موفقي دانست كه توسط روزنامهنگاران ورزشي طراحي شده و مورد توجه همكارانشان در نقاط مختلف دنيا قرارگرفته است. روزنامهنگاران ورزشي از اين منظر ميتوانند نقشي فراملي و پراهميتتر از همتايان خود در ديگر حوزههاي روزنامهنگاري ايفا كنند.
تاريخ درج: 7 خرداد 1387 ساعت 13:56 تاريخ تاييد: 7 خرداد 1387 ساعت 15:54 تاريخ به روز رساني: 7 خرداد 1387 ساعت 15:54
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها