تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835580470
متن زیبای شهید چمران پس از شهادت اکبر چهره قانی
واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): اکبر چهره قانی، از نخستین افرادی بود که به شهیدچمران پیوست و در روز حماسه آزادسازی سوسنگرد همچنان به پیش تاخت تا آنکه در محاصره دشمن درحالی که تنها مانده بودند، به شهادت رسید.-اکبر چهره قانی، از نخستین افرادی بود که به شهیدچمران پیوست و در روز حماسه آزادسازی سوسنگرد همچنان به پیش تاخت تا آنکه در محاصره دشمن درحالی که تنها مانده بودند، به شهادت رسید. این امر برای دکتر بسیار سخت بود، پس از شهادت این بزرگوار، این متن زیبا را به تحریر در آورد: مردگان متحرک در دنیا آدم هایی هستند که به ظاهر زنده اند، نفس می کشند ، راه می روند، حرف می زنند، زندگی می کنند؛ اما در حقیقت اسیر دنیا، بردة زندگی و ذلیل حوادث هستند؛ از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلا ارادة عوامل طبیعت اند، درمقابل مرگ وحشت زده و زبون اند، برای آنکه زندگی کنند. آنچنان به ذلت و اسارت تن درمی دهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر می شوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنچنان آنها را اسیر و برده می سازد که در میلیون ها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم می گذارند و زندگی می کنند و می روند، از همین قماشند. بر اعمال آنها هیچ نتیجه ای مترتب نیست، هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند، اگرچه زندگی می کنند ولی مرده اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد. اینان برای آنکه نمیرند، آنقدر خود را کوچک می کنند که گویا مرده اند ؛ همیشه تسلیم قیود ذلت بار و شرایط ننگینی هستند که زندگی بر آنها تحمیل می کند. آنها شرف و حیثیت خود را می دهند، شخصیت و ارزش انسانی خود را فدا می کنند، روح خود را از دست می دهند، حیات حیققی خود را نابود می کنند تا زندگی مادی جسد را تأمین نمایند، مانند کرمی که در لجن می لولد و خوش است که بوی تعفن ننگ و ذلت و پستی را استشمام می کند و با ننگ و ذلت نفسی می کشد. زندگی حقیقی اما انسان های آزاده ممکن است کوتاه زندگی کنند؛ ولی تا آنجا که زنده هستند، براستی زندگی می کنند و به اختیار خود نفس می کشند، سرور و آقای حیات خود هستند، از کسی و چیزی نمی ترسند، محکوم اراده دیگری نیستند، دیگران تسلیم او هستند، محیط تحت تأثیر اراده او قرار می گیرد، خواسته او در همه جا جاری می شود. تا زنده است به راستی زندگی می کند، از مرگ نمی ترسد، هیچ چیزی آزادی او را محدود نمی کند، هیچ عاملی حتی مرگ او را ذلیل و زبون نمی نماید و هنگامی که مرگ فرا رسید، با کمال افتخار و شرف آن را می پذیرد و زندگی پر ثمر دیگری را شروع می کند. رمز قدرت و شخصیت او در همین جاست که اسیر زندگی نیست، به خاطر زندگی حاضر نیست که شخصیت انسانی خود را از دست بدهد و از نظر روحی بمیرد. انسانی می تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد ، هیچ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند، آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگتر و مهمتری است. این انسان تا وقتی که زنده است، به راستی زندگی می کند، آقا و سرور خود می باشد، از موجودیت خود ذلت می برد و جسم مادی او وسیله ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست، و چون از مرگ نمی ترسد قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده او تعظیم می کنند. در اجتماع دیده اید، مردی که به سیم آخر می زند و آماده جانبازی می شود، همه از او می ترسند. هیچ کس به جنگ او نمی رود؛ زیرا می دانند که او آماده جان دادن است و از مرگ نمی ترسد؛ بنابراین نمی توان به هیچ وسیله ای حتی مرگ، او را ترساند و تسلیم کرد…. بنابراین قدرت ها و سلطه طلب ها از او هراس دارند و او را رها می کنند و تسلیم اراده او می شوند و از اطرافش دور می گردند… او تا وقتی که زنده است، به راستی زندگی می کند و هنگامی که می میرد، زندگی ابدی می یابد. یک چنین زندگی، ممکن است کوتاه باشد، اما ثمربخش تر از هزارها زندگی و ارزنده تر از قرن ها زندگی است. اکبر، شهید بزرگوار ما... اکبر، شهید بزرگوار ما، چنین زندگی آزاد و ثمربخشی را انتخاب کرده بود؛ آزاد و بدون ترس و وحشت از هیچ چیز و هیچ کس زندگی می کرد و فقط در مقابل خدا تسلیم بود و از هیچ قدرتی و ابرقدرتی نمی ترسید و زندگی دنیایی او و حیات اخروی او هر دو پربار و ثمربخش بود. سراسر زندگی کوتاهش لبریز از پاکی، فداکاری، شجاعت و مبارزه علیه ظلم و طاغوت بود. او آرزو داشت که زندگی خود را به سرنوشت اصحاب حسین(ع) پیوند دهد و برای همیشه در عداد گلگون کفنان حیات درآید، و همه وجود خود را وقف چنین راه مقدسی کند؛ و سرانجام به آرزوی خودرسید. خون حسین نمایانگر راه علیه طاغوتیان امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند. در آن روزگار که سلطه گران جبّار می خواسنتد همه نفس ها را در سینه خفه کنند، همه آدم ها را به زیر سلطه خود به اسارت بکشند و با پول و تهدید به قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت کنند، آنجا حسین بن علی(ع)، وارث مقام والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه، رهبر انسانیت و تعیین کننده معیارهای خدایی در زمان خود، آزادمردی که همه دهر قادر نبود تا او را به زانو درآورد، مظهر ایمان و عرفان، سمبل شجاعت و فداکاری، نماینده خدا بر زمین، و سید و مقتدای تمام شهیدان علیه یزیدیان و سلطه طلبان قیام کرد، و همه وجود خود و کسان خود را در راه خدا قربانی داد، و پرچم پرافتخار و خونین شهادت را بر قله بلند تکامل بشریت به اهتزاز درآورد، و آن را نشان هدایت اسنان ها در راه پر پیچ و خم تکامل قرار داد، تا هر کس که جویای حق و حقیقت و عدل و عدالت است، به این پرچم خونین چشم داشته باشد و راه را از بیراهه تشخیص دهد. او این گلگون را، که به بهشـت خدا می انجامد، فرا راه پیـروان خود ـ شیعیان جهان ـ قرار داد، تا همیشه چشم به پرچم شهادت بدوزند و راه وصول به خدا را سریع تر طی کرده و به لقای پروردگار خود نایل آیند. تشیّع، این مکتب پرافتخار اسلامی، با خون شهدا مزین شد و با فداکاری از جان گذشتگان راه حق، به صورت انقلابی ترین مکتب بشریت تجلی کرد، و در طول تاریخ پاکان و نیکان آزادمرد همواره علیه سلطه جباران و طاغوتیان قیام کردند و به سنت حسین(ع)، همه وجود خود را قربان دادند، و تا قله رفیع شهادت صعود کردند و پرچم مقدس و خونین حسین(ع) را در این راه تکاملی انسان ها، برافراشتند. روایتی از پایمردی های یکی از شیعیان راستین حسین (ع) اکبر یکی از همان شیعیان راستین بود که دعوت خونین و انقلابی حسین(ع) را لبیک گفت، علیه طاغوتیان قیام کرد، و همه وجود خود را وقف راه خدا نمود و به همه جاذبه های زندگی و قید و بندهای حیات، پشت پا زد؛ آزاد زیست و آزادانه وارد معرکه نبرد شد و با سلطه شیطانی طاغوتیان به سختی درافتاد و همه جا در صحنه های جنگ حق و باطل، پیش قراول مبارزان از جان گذشته بود. هر کجا که ضدانقلاب سربرافراشت، فوراً آماده نبرد و فداکاری شد. هر کجا که طاغوتیان سرنوشت انقلاب را مورد تهدید قرار دادند، جان خود را سپربلا کرد، در معرکه های سخت و خطرناک خرمشهر، و بعد در نبردهای خونین کردستان، از پاوه تا سردشت، هم ه جا اکبر پیش قراول بود، همه جا حماسه خلق می کرد، همه جا ستارة رزمندگان از جان گذشته بود. هنگامی که صدام کثیف، به فرمان طاغوت ها و ابرقدرت ها به خاک عزیز ایران حمله کرد و نیروی کفر تا نزدیکی های اهواز پیش آمد، اکبر عزیز ما نیز همراه دوستان دیگر خود وارد نبرد شرف و افتخار شد و همه جا حضورش مشهود بود و وجودش مثل خورشید می درخشید. تا سرانجام در شب تاسوعای حسینی، در نبرد معروف نجات بخش رزمندگان در سوسنگرد شرکت کرد، مشتاقانه پیش می تاخت و هنگامی که گردوغبار نیروهای زرهی دشمن در چندصدمتری ما نمودار شد، سر از پا نمی شناخت، روحش از این قفس جهان به ستوه آمده بود، آرزوی پرواز داشت و شتابان به سوی شهادت پیش می رفت. با تانک ها درگیر شدیم. ۵۰تانک و نفربر و صدها کماندوی عراقی در مقابل ما مشغول آرایش شدند. تانک ها در یک خط به سوی ما حرکت کردند و کماندوها در پشت سر تانک ها و مسلسل به دست به راه افتادند. یکی از جوانان ما اولین تانک را با یک موشک آر.پی.جی۷ هدف قرار داد و سرنشینان تانک بیرون پریدند و گریختند. تانک دیگری برای دور زدن و محاصره کردن ما حرکت کرد و به سرعت خود را به روی جاده سوسنگرد در پشت سر ما رسانید و روی آسفالت جاده مستقر شد و توپ و مسلسل خود را متوجه ما کرد. رزمندگان ما که دیگر موشک آر.پی.جی۷ نداشتند، مشت ها را گره کردند و «الله اکبر» گویان به سوی تانک حمله کردند. تانک نیز وحشت زده، جهت خود را تغییر داد و به سوی جنوب گریخت و من به دوستانم که حدود ۲۵نفر بودند، توصیه کردم که همچنان آن تانک را دنبال کنند و خود نیز مدتی با آنها رفتم تا از حلقه محاصره ۵۰تانک دشمن خارج شوند، ولی خود برگشتم؛ زیرا می خواستم که توجه دشمن را به خود جلب کنم تا از درگیری با دوستان ما منصرف شوند و لبه نیز حمله خود را متوجه ما کنند. من خوش داشتم که در این نبرد تنها باشم؛ بنابراین از دوستانم جدا شدم و به سرعت به سوی سوسنگرد حرکت کردم که در جهت دشمن بود. خیلی سعی داشتم که اکبر عزیزم را همراه دوستان دیگرم بفرستم و خود تنها بروم؛ ولی اکبر پابه پای من می آمد. چندبار به او تذکر دادم که با دیگران برود. با لبخندی طعنه آمیز مرا ملامت کرد که چرا چنین درخواستی از او می کنم، و مصمم تر مرا دنبال می کرد و لحظه به لحظه موضع دشمن را به من می گفت. ما از کنارة جنوبی جاده سوسنگرد حرکت می کردیم و دشمن در طرف شمالی جاده قرار داشت و هر لحظه به جاده نزدیک تر می شد و اکبر سرک می کشید و می گفت: «دشمن به فاصله صدمتری رسید.» «دشمن هم اکنون به پنجاه متری ما رسیده است.»… و هرچه دشمن نزدیک تر می شد، اکبر بشّاش تر و زنده تر می شد، مصمم تر و قوی تر می شد. اکبر می دانست که شهید می شود، بال و پر درآورده بود، سخن از شهادت می گفت، اسم خدا بر زبانش جاری بود، و از مبارزه حسینی تا شهادت افتخارآمیز و دشت کربلا و اصحاب حسین(ع) با خود حرف می زد. من حرف های او را می شنیدم، ولی چندان توجهی به آنها نداشتم، زیرا خود من هم در چنین حالاتی سیر می کردم؛ من هم خود را برای آخرین مبارزه با کفار عالم و یزیدیان زمان آماده می کردم، من هم اوج گرفته بودم و احساس نمی کردم که بر زمین هستم، گویا بر ابرهای عرش اعلی پرواز می کردم. فقط کلماتی و جملاتی پراکنده که از لبان اکبر جدا می شد و از خدا و حسین و شهادت خبر می داد، در گوشة ذهنم جایگزین می شد… سرانجام اکبر گفت: «آمدند، به ۱۰متری رسیدند، به ۵متری رسیدند»؛ به من پیشنهاد کرد که در مجرای آب جاده سوسنگرد سنگر بگیرم؛ من نپذیرفتم، و حتی فرصت استدلال نداشتم، ولی از ذهنم گذشت که اگر در مجرای آب جاده مستقر شویم، دشمن می تواند با یک نارنجک، یا یک توپ مستقیم تانک، ما را نابود کند. اکبر هم دلیل نخواست و همچنان به راه خود ادامه می دادیم، من می رفتم و اکبر مرا دنبال می کرد، تا بالاخره تانک های دشمن از جاده سوسنگرد بالا آمدند و در هفت یا هشت متری ما مستقر شدند و لوله مسلسل ها و توپ ها و موشک های خود را متوجه ما کردند. فوراً کماندوها از روی جاده گذشتند و از سه طرف ما را محاصره کردند. ما به اجبار در همانجا بر زمین خوابیدیم و در کنار باریکه ای از خاک به ارتفاع ۵۰سانتیمتر سنگر گرفتیم و تیراندازی شروع شد. اکبر در طرف چپ من بر خاک خوابید، به طوری که پایش به پاهای من گیر می کرد. در این لحظات بود که اسدالله عسکری (راننده) نیز که به دنبال ما می گشت و از دور ما را می دید، به سرعت خود را به ما رسانید. و دیگر فرصت آن نبود که به او اعتراض کنم که چرا دنبال ما آمدی! فقط به او گفتم فوراً در کنار خاک بر زمین بخواب، او نیز به زیر بوته های زیادی که در کنار برجستگی خاک وجود داشت رفت و به شکر خدا سالم باقی ماند. تیراندازی شروع شد و توپ و موشک به سمت ما باریدن گرفت. من نیز مشغول مانور وحرکت بودم، گویی خواب و خیال بود، تانک ها و کماندوها فقط اشباحی بودند که در ذهنم می لولیدند، و من نیز بدون اختیار و ارادة خود، بر روی زمین می غلتیدم و می خزیدم و به اطراف تیراندازی می کردم و دیگر به اکبر توجهی نداشتم، فقط می دیدم که جز تیراندازی من صدای تیراندازی دیگری شنیده نمی شود و تقریباً یقین کردم که اکبر عزیزم به شهادت رسیده است. اکبرم! برادرم! مهربانم! هم رزمم! هم سنگرم! شربت شهادت بر تو گوارا باد. تو می گفتی محافظ منی و نمی خواهی لحظه ای از من جدا شوی، و گاه گاهی که تنها بیرون می رفتم، به شدت عصبانی می شدی و تندی می کردی. اکنون چگونه است که مرا تنها گذاشتی و در میان دشمنان خونخوار رها کردی و خود یکه و تنها به سوی عرش خدا پرواز کردی و در ملکوت اعلی سکنی گزیدی؟ اکبر! به خاطر داری که از من گله می کردی که چرا دیگران را با خود به جنگ می برم و تو را نمی برم؟ آخر تو را دوست داشتم و نمی خواستم تو را به منطقه خطر ببرم، می دانستم که برای محافظین من و همراهانم خطراتی بزرگ وجود دارد و اکراه داشتم که دوستان دلبندم را به خطر بیندازم. تو فکر می کردی که تو را به قدر کافی دوست نمی دارم، درحالی که بین جوانان، بیش از حد، به تو ارادت داشتم. اکبر! تو از اولین جوانانی بودی که در کنار ما قرار گرفتی، تعلیمات نظامی آموختی، بهترین دوره های کماندویی را گذراندی، در سخت ترین نبردهای خرمشهر و کردستان شرکت کردی، حماسه ها آفریدی، قدرت نمایی ها کردی، شهرة شجاعت و فداکاری شدی و سرانجام با شهادت خود، این راه شرف و افتخار را به درجه کمال رساندی. اکبر! تو می دانی که هر کس محافظ من شد، در صحنه های خطر، آماج تیر بلا گردید؛ «ناصر» فداکارم، «حجازی» کاردانم و «محسن» عزیزم که محافظ من شدند، هر یک به ترتیب از پا درآمدند. من دیگر نمی خواستم محافظی برای خود بگیرم، معتقد بودم که خدای بزرگ کفایت می کند؛ اما تو اصرار می کردی و مرا تنها نمی گذاشتی و می خواستی همیشه با من باشی، و با جان خود از من محافظت کنی و در این راه، الحق، به عهد خود وفا کردی. تو رفتی و ما را داغدار کردی. تو رفتی و ما از نور وجود تو محروم شدیم. تو رفتی و ما را در غم و درد، تنها گذاشتنی؛ اما اطمینان داریم که تو در ملکوت اعلی، در کنار اصحاب حسین(ع)، به زندگی جاوید خود رسیده ای و مشمول رحمت خدا شده ای، و امتحان سخت و خطرناک حیات را با بهترین نتیجه ها، با پیروزی به پایان رسانده ای و سرافراز و سعادتمند، در حلقه زنجیر تکامل حسینیان قرار گرفته ای، و لوح سرنوشت خود را با خون شهادت گلگون کرده ای. و ما دوستان و همرزمان تو، ای شهید عزیز، به تو اطمینان می دهیم که راه پرافتخار تو را دنبال کنیم، با طاغوت ها و ابرقدرت ها بجنگیم و پرچم خونین شهادت را که تو با خون خود مزین کردی و برافراشتی، حمایت کنیم و به آیندگان بسپاریم. همچنین دکتر چمران در کتاب خود با نام « رقصی چنین میانه میدانم آرزوست » کل عملیات سوسنگرد و در مطلبی با عنوان « معرکه شرف و افتخار » نحوه شهادت شهید اکبر چهره قانی را شرح می دهد.
سه شنبه ، ۱۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[مشاهده در: www.shahidnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]
صفحات پیشنهادی
صبح فردا با حضور پرشور عاشقان راه ایثار و شهادت صورت میگیرد تشییع پیکر مطهر شهید اصغری شربیانی در شهرری
صبح فردا با حضور پرشور عاشقان راه ایثار و شهادت صورت میگیردتشییع پیکر مطهر شهید اصغری شربیانی در شهرریپیکر مطهر شهید حجت اصغری شربیانی یکی از شهدای مدافع حرم آلالله صبح فردا با حضور پرشور عاشقان راه ایثار و شهادت از مقابل لشگر عملیاتی ۲۳ خاتمالانبیاء تشییع میشود به گزارش خبرگرامیداشت سی و ششمین سالگرد شهادت اولین شهید محراب در تبریز
گرامیداشت سی و ششمین سالگرد شهادت اولین شهید محراب در تبریز مراسم 36 مین سالگرد شهادت اولین شهید محراب آیت اله سیدمحمد قاضی طباطبائی با حضور مردم ومسئولین استانی امروز در مسجد مقبره تبریز برگزار شد به گزارش گروه استان ها ی باشگاه خبرنگاران جوان از تبریز حجت الاسلام رسول برگشهید مدافع حرم دانشگاه یادگار امام درجوار امام زاده علی اکبر آرام گرفت
به گزارش راگانیوز مراسم تشییع پیکر این مدافع حرم که روز پنج شنبه ۳۰ مهر همزمان با شب تاسوعای حسینی در شهر حلب به شهادت رسید صبح امروز با حضور جمعی از مسئولان لشکری و کشوری و دانشگاهیان از بلوار اندرزگو میدان شهید صالحی به سمت امامزاده علی اکبر چیذر تشییع و به خاک سپرده … بشهادت در اسارت، شهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت
دوران کودکی و نوجوانی و آشنایی با مسجدشهید محمد جواد تندگویان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران دوران دفاع مقدس روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد قبل از اینکه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد پدرش از هواداران آیت الله کاشانی روحانی مباشهید فهمیده الگوی شایسته و تصویر برجسته ای از ایثار و جهاد و شهادت
هشتم آبان روز نوجوان در ایران یادبود شهادت نوجوانی است که در نوجوانی بیکباره قله های شرف و انسانیت و غیرت را پیمود که چه بسیار اهل ریاضت و سیر و سلوک در پیمودن این راه پر فراز و نشیب بر این رهگذر الهی غبطه می خورند به گزارش مینوجهان هشتم آبان روز نوجوان در ایران یادبود شهادتمشقی که یک ماه قبل از شهادت شهید نوشته شد
مشقی که یک ماه قبل از شهادت شهید نوشته شد دانش آموز شهید رضا افشاری جهاد در راه خدا را انتخاب کرد تا در رکاب امام حسین ع بجنگد و درخت تنومند اسلام را آبیاری کند ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۰ آبان ساعت 13 28 به گزارش خبقرگزاری پانا کردستان دانش آموز شهید رضا افشاری فرزند تقیآخرین تصاویر از سردار شهید حسین همدانی قبل از شهادت در سوریه
به گزارش صبح الوند سردار سرلشگر پاسدار شهید حسین همدانی یکی از فرماندهان قدیمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی و از بنیانگذاران سپاه همدان بود و مدتی نیز فرماندهی لشکر 27 محمدرسول الله را برعهده داشت پس از تبدیل این لشکر به سپاه محمد رسول الله فرمانده این سپاه نیز برشکست خانگی تیم هندبال بانوان شهید چمران لار/ شاگردان قانع انگار قصد برد ندارند
به گزارش شیرازه به نقل از لادستان هفته پنجم لیگ برتر هندبال بانوان عصر امروز پنج شنبه با برگزاری دیدار تیم های شهید چمران لارستان و شهرداری سنندج آغاز شد تیم شهید چمران در لارستان و در حضور تماشاگران خود با نتیجه ۲۹ بر ۲۶ مغلوب تیم شهرداری سنندج شد و نتوانست صدرنشین گروه را شکبا حکم وزیر علوم «غلامحسین خواجه»سرپرست دانشگاه شهید چمران اهواز شد
با حکم وزیر علومغلامحسین خواجهسرپرست دانشگاه شهید چمران اهواز شدوزیر علوم تحقیقات و فناوری در حکمی غلامحسین خواجه را به عنوان سرپرست دانشگاه شهید چمران اهواز منصوب کرد به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان به نقل از روابط عمومی وزارت علوم محمد فرهادی در حکم انتصاب دکتر خواجه آوردفارس به مناسبت روز شهادت محمد حسین فهمیده گزارش میدهد «محمدحسین فهمیده» به روایت خواهر/ بصریت و آگا
فارس به مناسبت روز شهادت محمد حسین فهمیده گزارش میدهدمحمدحسین فهمیده به روایت خواهر بصریت و آگاهی جوانان خواسته شهیدان استخواهر شهید محمد حسین فهمیده میگوید بصیرت و آگاهی هر یک از جوانان ما یکی از خواستههای همه شهدای ما در این برهه از زمان است که آنها بتوانند با بصیرت زندگی-
گوناگون
پربازدیدترینها