واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه جام جم: با نقش حسام بیک در سریال تلویزیونی روزی روزگاری به شهرت رسید. سریال روزی روزگاری دیگر تکرار نشد و سازنده آن؛ امرالله احمدجو نتوانست در سریال های تفنگ سرپُر و پشت کوه های بلند موفقیت خود را تکرار کند. اما محمود پاک نیت بعد از حسام بیک، نقش های ماندگار زیادی را بازی کرد که از میان آنها می توان به نقش او در سریال های پدرسالار، پس از باران، شب دهم، روشن تر از خاموشی، یوسف پیامبر، پرده نشین و فیلم های سرزمین خورشید، ایستگاه متروک، سفر به هیدالو و... اشاره کرد.این بازیگر 63 ساله و همسرش، مهوش صبرکن سال هاست در تئاتر، سینما و تلویزیون بدون هیچ حاشیه ای مشغول به کار هستند. با پاک نیت به گفت وگو نشستیم تا او برایمان از راز و رمزهای موفقیت در کار و خانواده بگوید. از شواهد چنین برمی آید شما در حرفه بازیگری و همچنین زندگی خانوادگی موفق هستید. تجربه ثابت کرده که آدم های موفق معمولا در همه زمینه ها موفقیت خود را تکرار می کنند. راز این موفقیت چیست؟ به نظرم اولین راز موفقیت، صداقت است. اگر آدم در وهله اول به خودش دورغ نگوید و خود را فریب ندهد، موفق خواهد شد. در زمینه بازیگری اگر صادق نباشیم بیننده خیلی زود متوجه می شود و ما را پس می زند. زمان بازی باید از همه توانایی استفاده کرد و نباید کم فروشی کرد. فریب و دروغ قبل از این که به دیگران آسیب بزند به خود شخص لطمه وارد می کند. معتقدم در هر کاری باید با دل و جان پیش بروی. اگر انجام وظیفه کنی و کارت را عاشقانه انجام ندهی بعد از مدتی دیگر کسی به تو رجوع نمی کند و چنین می شود که برخی از بازیگران بعد از مدتی دیگر دیده نمی شوند. در خانواده هم باید صادق باشی و همه تلاش خود را انجام بدهی تا اعضای خانواده در رفاه زندگی کنند. مثلا اگر ماهی صد هزار تومان درآمد داری، آن را در اختیار خانواده قرار بدهی. اگر صادق باشی اعضای خانواده متوجه می شوند که تو تمام تلاش خود را کرده ای، به همین دلیل با تو همراه می شوند و کمکت می کنند. روراستی و صداقت در همه جا حرف اول را می زند. این روزها جوانان زیادی را می بینیم که نمی توانند در کارشان موفق شوند یا زندگی های خانوادگی خیلی زود از هم می پاشد و ازدواج ها به طلاق می انجامد. آیا این آسیب ها هم ریشه در بی صداقتی دارد یا ایراد در جای دیگر است؟ به نظرم دلیلش همان نداشتن صداقت است. دخترها و پسرها به ظاهر به یکدیگر علاقه مند می شوند، اما واقعیت این است که آنها هم به خودشان و هم به طرف مقابلشان دروغ می گویند. آنها از روی احساس لحظه ای به یکدیگر ابراز علاقه می کنند، اما در حقیقت چیزی به نام عشق و دوست داشتن بین آنها وجود ندارد؛ چون آنها نمی توانند از خواسته های شخصی خود بگذرند در حالی که عشق یعنی گذشت؛ گذشت از خواسته های شخصی برای رسیدن به زندگی مشترک ایده آل. این گذشت و عشق ربطی به مسائل مالی ندارد. آدم های بی پول زیادی هستند که سال هاست با هم زندگی می کنند. پول زندگی را راحت تر می کند، اما باعث تداوم زندگی مشترک نمی شود. خانواده در نگرش فرزندان به زندگی چه تاثیری دارد؟ شما در چه خانواده ای متولد و بزرگ شدید که توانستید قدم های باثباتی برای زندگی بردارید؟ خانواده مبنا و اصل است. اگر پدری به فرزندش بگوید فلان کار را نکن، اما خودش همان کار را انجام دهد، نمی تواند برای فرزند خود الگوی خوبی باشد و انتظار داشته باشد که فرزندش به حرف او گوش کند. به قول شاعر، رطب خورده، منع رطب کی کند؟! اگر در خانواده ای دروغگویی باب باشد نباید انتظار داشت که فرزندان خوبی در آن خانه تربیت شوند. خانواده مرحله اول تربیت است بعد از آن نوبت به مدرسه و جامعه می رسد. پدرم به شدت مذهبی بود و من در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم. پدرم اصلا موافق نبود که من وارد حرفه بازیگری شوم؛ چون در آن دوره بازیگری را مساوی مطربی و رقاصی می دانستند. اما من با اطلاع مادرم در تئاتر های مختلف بازی می کردم تا این که در تئاتری به نام رستم و سهراب نقش سهراب را به عهده گرفتم و چون پدرم به شاهنامه علاقه زیادی داشت از مادرم خواستم با پدرم به دیدن این نمایش بیایند. پدرم نمی دانست که من بازیگر این نمایش هستم، اما گویا زمانی که نمایش را تماشا می کرده متوجه شده که من بازیگر نقش سهراب هستم. شب با ترس و لرز به خانه آمدم.» پدرم داشت کنار حوض خانه قلیان می کشید و گفت: محمود اگر تئاتر این است، من موافقم. به کارت ادامه بده. من همه تلاش خود را کردم که اعتماد پدرم را جلب کنم و زمان زیادی طول کشید که موفق شدم نظر موافق او را بگیرم. صداقت و اعتماد اگر در خانواده وجود داشته باشد همه اعضای آن موفق می شوند. خودتان چند فرزند دارید؟ دو تا پسر، دو تا عروس، دو تا نوه! حس پدربزرگ بودن باید حس خوبی باشد. خیلی لذت بخش است. من همیشه می گویم لذتی که در پدربزرگ شدن هست در انتقام نیست! می گویند میانه پدرشوهر با عروس خیلی خوب است؟ بله! همیشه به عروس هایم می گویم چون من دختر ندارم شما مثل دخترانم هستید. من دختر خیلی دوست داشتم و حتی اسم هم برای دخترم انتخاب کرده بودم؛ بهار. اما هر دو فرزندم پسر شدند. ما هم ناسپاسی نکردیم و گفتیم دو تا عروس می آوریم، می شوند، دخترهایمان. یکی از عروس هایم خواهرزاده ام هست اما بین هیچ کدامشان فرق نمی گذارم و هر دو را دوست دارم. این که پدر و مادرهای ایرانی حتی وقتی فرزندانشان ازدواج نیز می کنند آنها را رها نمی کنند و از آنها حمایت می کنند، چگونه ارزیابی می کنید؟ برخی بر این باور هستند که این روش از استقلال فرزندان جلوگیری می کند؟ استقلال بد نیست. اما این به آن معنا نیست که اعضای خانواده نباید از یکدیگر حمایت کنند. پدر و مادر باید همیشه حواسشان به فرزندانشان باشد. نباید به بهانه این که آنها ازدواج کرده اند آنها را رها کنند. نباید فرزندان را تنبل بار آورد. آنها باید مستقل باشند، اما پدر و مادر هم باید در کنار آنها بمانند. و پدر و مادر هم نیاز به حمایت فرزندان دارند؟ به نظر من محبت، محبت می آورد. اگر حتی به غریبه هم محبت کنی، او پاسخ مثبت به شما خواهد داد. وقتی با فرزندان مهربان باشی، آنها نمی توانند در مقابل محبت شما گارد بگیرند و حتما به شما محبت و مهربانی خواهند کرد. انسان موجود والا و اشرف مخلوقات است. او هرگز نمی تواند در مقابل محبت مقاومت کند. طاهره آشیانی جام جم
یکشنبه ، ۱۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه جام جم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]