واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: گروه تاریخ: عباسقلی گلشائیان یک سال پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاشاه و سید ضیاءالدین طباطبایی، به استخدام دادگستری درآمد و مترجم مخصوص مسیو «پرنی» مستشار دادگستری شد. در سال ۱۳۲۷ در کابینه محمد ساعد مراغه ای وزیر دارایی شد و مأموریت یافت در مورد نفت ایران قرارداد جدیدی تنظیم کند که با مذاکرات مفصل با نمایندگان شرکت نفت ایران و انگلیس قراردادی تنظیم شد که «گس - گلشائیان» نام گرفت و برای تصویب به مجلس تسلیم شد. در ۱۳۳۵ حسین علاء او را به وزارت دادگستری منصوب کرد، اما پس از آن اقبال چندانی برای در اختیار گرفتن مسئولیت های دولتی مهم نیافت تا این که در سال ۱۳۶۹ در تهران درگذشت. خاطرات گلشائیان، شرح وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است؛ از آن جمله رخدادهای عصر پهلوی اول. غوغای جمهوری خواهی رضاخانی و مخالفت هایی که با او شد، که این بخش از خاطرات وی در ادامه تقدیم می گردد. مجلسیان طرفدار سردار و در رأس آن ها مرحوم داور به فکر این بودند که عنوانی برای خلع سلطنت از احمدشاه بیابند و چون ولیعهد علاوه بر بی خیالی و بی علاقگی به عیاشی هم مشهور بود تصور این که سلطنت به اولاد سلطان احمدشاه واگذار شود نیز از ذهن ها دور بود. ناچار تصمیم گرفتند عنوان جمهوری را پیش کشند. گرچه اینجانب از زمانی که این وقایع اتفاق افتاد عضو کوچکی بودم و وارد در سیاست نبودم، ولی بعد ها تمام جریانات پشت پرده را از دهان دو نفر یکی سردسته نهضت جمهوری خواهان (مرحوم داور)، دیگری از نزدیکان مرحوم مدرس یعنی مرحوم ملک الشعراء بهار که از طرفداران دربار بودند و هر دو هم در آن تاریخ نماینده مجلس بودند شنیدم و یادداشت کردم که با نهایت تأسف باید به اطلاع خوانندگان محترم برسانم این یادداشت ها جزو مطالبی است که فعلا از افشاء آن معذور و به هیچ وجه مصلحت نمی دانم بازگو کنم. در اینجا لازم است اشاره ای به تئا تر مدرسه نظام بنمایم: موضوع از این قرار بود آقایانی که طرفدار جدی تغییر اوضاع بودند درصدد برآمدند در مدرسه نظام (منزل سابقه امیرکبیر) تئاتری داده شود. موضوع تئا تر واقعۀ دشت مغان بود که به دعوت نادر، نمایندگان عشایر و مردم از تمام کشور جمع شدند و پس از تشریح اوضاع آشفته کشور و تسلط افاغنه به ایران و اقدامات نادر در راندن بیگانگان از کشور و اظهار نادر به خستگی و کنار رفتن او و بی کفایتی شاه طهماسب دوم و اصرار نمایندگان به قبول سلطنت به نادر و عزل شاه طهماسب و غیره به منظور این بود می خواستند وجه تشابهی به وضع کشور با مقایسه با آن زمان بنمایند و اذهان را حاضر برای قبول جمهوریت کنند. این تئا تر به خواهش سلطان احمدشاه و به دستور سردار موقوف شد ولی جلو تظاهرات مردم را نمی شد گرفت کمااین که مقارن آن کنسرتی از طرف عارف در گراند هتل داده شده که بدوا مارش جمهوری که آهنگ و شعرش توسط ایشان تنظیم و انشاء شده بود خوانده شد. سپس غزل معروف خود را در مایه ماهور شروع به خواندن کرد که بسیار مورد پسند واقع گردید. غزل عارف با این ابیات شروع می شود: به مردم این همه بیداد شد ز مرکز داد زدیم تیشه بر این ریشه هر چه بادا باد پس از مصیبت قاجار، عید جمهوری یقین بدان بود امروز بهترین اعیاد این غزل ده دوازده بیت است. بعد تصنیف مشهورش را که حمله به دربار قاجار بود، خواند. تهیه بلیت برای این شب نشینی با وجود ازدحام جمعیت کار آسانی نبود ولی من با علاقه ای که به این نهضت پیدا کرده بودم به هر زحمتی بود در این کنسرت حاضر شدم و از دو جهت بسیار لذت بردم، یکی آواز دلنشین عارف و دیگری ساز نی داود. بدیهی است من که آشنا به موسیقی بودم باید لذت ببرم و از طرفی از موقعی که زمزمه جمهوری بلند شده بود من با وجود علاقه خانوادگی به قاجاریه چون از همان ملاقات اول شیفته قیافۀ مردانه سردار شده بودم از طرفداران جدی نهضت جمهوری بودم و مکرر در نطق هایی که اشخاص جلوی مجلس یا در میدان سپه می کردند حضور به هم می رساندم و ساعت ها به خطابه اشخاص گوش می دادم و لذت می بردم. بعد از موقوف شدن تئا تر مدرسه نظام چون احمدشاه طهران نبود، اداره طرفداران دربار به محمدحسن میرزا ولیعهد واگذار شد. ایشان هم همان طور که قبلا اشاره شد شب ها با عده ای از پیشخدمت های درباری در باغ های سلطنتی اطراف تهران به عیاشی می گذراندند و بعد از طلوع آفتاب به گلستان آمده تا ظهر می خوابیدند. ادامه دارد...
شنبه ، ۹آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]