تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى‏دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى‏شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813134410




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حضور روحاني بهترين فرصت براي ايجاد الگوسازي و فضاي امن


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حضور روحاني بهترين فرصت براي ايجاد الگوسازي و فضاي امن
«هرجا كه پاي يك روحاني در ميان باشد قطعاً فضاي حاكم بر جمع فضايي سالم توأم با اجراي اعتقادات و آموزه‌هاي ديني است حالا فرقي نمي‌كند اين فضا مسجد باشد يا باشگاه ورزشي يا فدراسيون.
نویسنده : رها آزاد 


«هرجا كه پاي يك روحاني در ميان باشد قطعاً فضاي حاكم بر جمع فضايي سالم توأم با اجراي اعتقادات و آموزه‌هاي ديني است حالا فرقي نمي‌كند اين فضا مسجد باشد يا باشگاه ورزشي يا فدراسيون. نمونه دست به نقد اين موضوع فدراسيون تكواندو است؛ آقاي فولادگر رئيس فدراسيون كاراته از آن دست طلبه‌هايي است كه در حوزه تحصيل كرده اما ملبس نيست. من معتقدم حضور اين رئيس باعث شده كه امروز آن سلامتي كه در بين مربيان، اساتيد، داورها و بازيكنان تكواندو مي‌بينيم نشأت گرفته از حضور يك روحاني در رأس امور اين فدراسيون است. براي بسياري شايد همين مسئله سؤال باشد اما به قاطعيت مي‌گويم روحانيون در محيط‌هاي ورزشي در كنار آموزه‌هاي جسمي آموزه‌هاي ديني را هم اجرا مي‌كنند، ما ياد گرفته‌ايم خطاهاي آموزشي كه در ساير محيط‌هاي ورزشي وجود دارد را از كارمان حذف كنيم و تخصص، تعهد كاري، اخلاق و اجراي دين را در كالبد ورزش نشان دهيم، در حقيقت ما متخصصان ورزشي و مذهبي توأم هستيم و اين رمز موفقيت ماست.» اين‌ها بخشي از گفته‌هاي مجيد سينايي، روحاني ورزشكار 43 ساله است كه در بيش از پنج رشته ورزشي تخصصي مثل كشتي، تكواندو، كيك بوكسينگ، شنا، ووشو، يوگا و... به مرحله تدريس و مربيگري رسيده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد ماحصل گفت‌و‌گوي ما با اين روحاني ورزشكار حرفه‌اي است.   مطالعه كتاب‌هاي مذهبي مسير را مشخص كرد از دوران كودكي نسبت به همه چيز بيش از اندازه كنجكاو بودم و تجسس مي‌كردم. گاهي اوقات با همان سن و سال كمي كه داشتم تا رسيدن به جواب سؤالات ذهني‌ام در مورد منشأ خلقت، دنياي هستي، تفاوت‌هاي آفرينشي موجودات و حتي دنيا، آخرت و قيامت مطالعه‌هايي مي‌كردم كه فراتر از سنم بود. خلاصه كلام اينكه علاقه‌ام به مطالعه دروس و مباحث علمي بسيار زياد بود و برخلاف ساير دوستانم بيش از همه دروس شيمي، فيزيك و رياضي را دوست داشتم به همين دليل هم بود كه كتاب‌هاي استاد مطهري، ابوعلي سينا و آيت‌الله جوادي آملي را هرطور كه بود پيدا و مطالعه مي‌كردم. گاهي اوقات وقتي شروع به خواندن كتاب‌هاي علمي، فلسفي و مذهبي مي‌كردم زماني كتاب را كنار مي‌گذاشتم كه شب شده بود و من متوجه گذر زمان نشده بودم چون علاقه‌ام به مطالعه اين مباحث آنچنان زياد بود كه در خودم فرو‌مي‌رفتم و از محيط اطرافم غافل مي‌شدم. اگر از سهم زيادي از جهت‌دهي و علاقه من به مطالعه و تحقيق مسائل مذهبي ذاتي بود اما بخشي از آن هم ناشي از محيط زندگي و درسي‌ام بود. من در منطقه 17 تهران و محله ابوذر غرب به دنيا آمدم و دوران دبيرستانم را كه تقريباً مي‌توانم بگويم مهم‌ترين و حساس‌ترين دوران زندگي تحصيلي‌ام بود در دبيرستان البرز گذراندم. هيچ‌وقت تك بعدي و محدود نبودم از همان دوران نوجواني هم يادگرفته بودم خودم را تك‌بعدي عادت ندهم و به هيچ وجه حتي در آن سال‌ها خودم را محدود به مدرسه رفتن و درس خواندن نكردم. مثلاً خوب به ياد دارم كه سال 68 به چنان مهارتي در زمينه خوشنويسي رسيده بودم كه در همان مدرسه‌اي كه درس مي‌خواندم به من كلاس تدريس خوشنويسي هم دادند. فكر مي‌كنم جرقه آشنايي بيشترم با عالم مذهب و ارتباط تنگاتنگ با دوستان مذهبي از همان بسيج مدرسه و دوران جنگ شروع شد. معمولاً بچه‌ها وقتي وارد دوران جواني مي‌شوند خانواده‌ها بيش از حد نگران انتخاب رشته، تحصيلات دانشگاهي و نهايتاً شغل و درآمد آينده آنها هستند، خانواده من هم از اين قضيه مستثني نبودند و درست در اواسط اين دوران، وقتي به همه گفتم كه تصميم گرفته‌ام براي ادامه تحصيل به مدرسه علميه بروم همه حيرت‌زده شدند. از آنجايي كه در هفت نسل قبل از من (شايد هم بيشتر) هيچ روحاني‌ای در خانواده ما وجود نداشت مطمئناً همه مخالف بودند اما چون خانواده‌اي به شدت معتقد و مذهبي داشتم هميشه روزنه اميد برايم وجود داشت كه مخالفت‌ها تا حد منع كردن و بازداشتن پيش نمي‌رود، همان هم شد. آيت‌الله مجتهدي و خاموشي آتش پدرم خوب به ياد دارم يكي از كساني كه به شدت آن روزها مخالفتش را بروز مي‌داد پدرم بود چون مي‌گفت مطمئن است با رفتن من به حوزه علميه و روحاني شدن با مشكل مالي و تأمين اقتصادي زندگي مواجه مي‌شوم. حتي چون شناختي نسبت به محيط حوزه نداشت هم گاهي سرناسازگاري و نصيحت در پيش مي‌گرفت تا اينكه به دعوت آقاي مجتهدي تهراني پدرم روزي به مدرسه آمد، هم محيط را از نزديك ديد و هم با حاج‌آقا ديدار دوستانه‌اي داشت، در نهايت هم راضي و بدون نگراني از مدرسه خارج شد. آن روز و ديدار حاج‌آقاي مجتهدي انگار آبي بود روي آتش نگراني‌هاي پدرم كه ديگر خبري از آن همه نگراني نشد. ديگر اين روزها همه نسبت به امكانات و سالن‌هاي ورزشي كه در مناطق جنوب تهران وجود دارد مطلع هستند. منطقه ما هم از همان روزهاي كودكي تا من به خاطر دارم جزو مناطقي بود كه به مقوله ورزش خيلي بها داده نمي‌شد. بچه‌ها هم اگر علاقه‌مندي در اين زمينه داشتند بايد آن را از طريق مسجد محله و بسيج پيگيري مي‌كردند. بعد از انقلاب در بسيج مسجد ما كلاس‌هاي آموزشي نظامي مثل كونگ‌فو و كشتي برگزار مي‌شد؛ كلاس‌هايي ورزشي كه در بين بچه‌ها و چارچوب فضاي مذهبي مسجد دنبال مي‌شد. روزهاي اول مشغول شدن من به كلاس‌هاي ورزشي به روزهاي دوران راهنمايي و نوجواني مربوط مي‌شود يعني چند سالي پيش از رفتن به حوزه علميه و طلبه شدن. تمام هدفم آن روزها اين بود كه رشته ورزشي‌ای را ياد بگيرم كه جنبه دفاع شخصي و رزمي هم داشته باشد دقيقاً به همين دليل بود كه بعد از مدتي رفتن به كلاس كشتي و تمرين كردن متوجه شدم كشتي از آن دست ورزش‌هايي نيست كه در عرصه نظامي و جنگي كاربرد داشته باشد؛ در نهايت تصميم گرفتم كنار كشتي به آموختن كاراته بپردازم. بعد از كاراته نوبت به تكواندو، يوگا، شنا و ووشو رسيد. با دست پس مي‌زنند و با پا... صادقانه اينكه با جمع روحانيون ورزشكار در بين هم‌مسلك‌هاي خودمان برخورد خوبي نمي‌شود و متأسفانه گاهي اوقات بزرگ‌ترها هم از اين قاعده مستثني نيستند. شايد در جمع تحسين‌مان كنند اما حمايتي كه در كار نيست هيچ بلكه خودشان هم همراه‌مان نمي‌شوند. نمي‌دانم چه قانوني است كه روحانيون اغلب فكر مي‌كنند كار و منصب آنها محدود به مطالعه و تدريس كردن است غافل از اينكه مردم از ما انتظار ديگري دارند. من به شدت با حضور روحانيون در عرصه ورزشي موافقم. اولين دليلم هم اين است كه مي‌گويم مگر مردم از ما به عنوان الگوهاي مذهبي مطلع از قوانين ديني ياد نمي‌كنند؟ مگر برخوردشان با ما هميشه توأم با احترام نبوده است؟ خب حالا كه ما از چنين جايگاه تأثيرگذاري در بين مردم برخوردار هستيم چرا از موقعيت‌مان در مورد ترويج و آموزش‌هاي ورزشي و سلامتي در بين آنها استفاده نكنيم؟ اگر ما پيشقدم نشويم نسل جوان به چه اميدي وارد عرصه ورزش شود؟! دليل دوم هم مصونيت و امنيتي است كه در سايه حضور ما شكل مي‌گيرد. تمام مردم با ديدن يك روحاني ثابت در يك محيط احساس امنيت خاطر مي‌كنند. آنها معتقدند حضور يك روحاني ساير افراد را هم از ارتكاب گناه و معصيت باز‌مي‌دارد و كلاً فضا را تحت كنترل مي‌گيرد. اين روزها كه جمع جوان‌ها با گناه‌هاي ريز و درشت همراه است و متأسفانه در باشگاه‌هاي ورزشي هم پاي گناه به ميان آمده است چطور مي‌خواهند روحاني‌ها را از عرصه ورزش حذف كنند در حالي كه حضور من روحاني نه تنها باعث مي‌شود اطرافيانم از ارتكاب گناه خودداري كنند بلكه باعث امنيت خاطر خانواده‌ها هم مي‌شود.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن