تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):كسى كه خداى سبحان را مى شناسد، شايسته است دلش از بيم و اميد به او خالى نباشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814727256




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امام خامنه ای : محافظه کاری قتلگاه انقلاب است


واضح آرشیو وب فارسی:آرمان پرس: من نسبت به این گونه مصوّبه های مجلس، اصلاً اعلام نظر نمیکنم؛ چون نظر دادن - در هر طرفش - ممکن است برای گروهی محدودیتهایی ایجاد کند. هر مصوّبه ای که قانونی شد، من از آن حمایت میکنم. / محافظه کاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی ، قتلگاه انقلاب استآرمان پرس : بیانات امام خامنه ای در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر / ۱۳۷۹/۱۲/۲۲ این دیدار یکی از جالبترین پرسش و پاسخ های امام خامنه ای با دانشجویان است که در ذیل مهمترین قسمت های آن آمده است :  این انقلاب و این نظام و این حرکت عظیم مردمی آمده و این سلطه و اتوریته ی تحکّم آمیز غربی را در این کشور شکسته است. امروز در کشور ما ارزشهای غربی به صورت قانونی و رایج وجود ندارد. امروز دادن منافع کشور به بیگانگان، در کشور ما یک امر مذموم محسوب می شود. امروز سفره ای را که با هزاران طمع در این کشور پهن کرده بودند - بخصوص امریکاییها - جمع شده می بینند. این برای مراکز قدرت و تسلّط جهانی، خسارت کمی نیست.  این انقلاب بیش از ادعا، آرمانهایی داشت. انقلاب نیامده بود که برای مردم ایران پاسخگویی کند. انقلاب، انقلاب خود مردم بود. مردم برای تحقق آرمانهایی انقلاب کردند. من به شدت توصیه می کنم که نگذارید این روحیه ی پرانگیزگی و این شور و هیجان و میل به آرمانها در شما اندکی کاهش پیدا کند. ارتباط با انقلاب را هرچه بیشتر باید مستحکم کرد. / ما ملت ایران، در محیط بین المللی، شأن و جایگاه و هویت خودمان را گم کرده بودیم. انقلاب این هویّت و جایگاه و شأن را به ملت ایران برگرداند. /  محافظه کاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همه ی زمینه های فکر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است. انقلاب، یعنی یک حرکت بزرگ و رو به جلو، که این حرکت هرگز ایستایی ندارد و به طور دائم پیشرونده است. / اگر ایده های یک انقلاب بتواند نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحّت خود قانع کند، آن انقلاب عمر ابدی خواهد داشت . باید محصول دانشگاههای ما، دانشجوی انقلابیِ مثبت، انقلابیِ فعّال، انقلابیِ مسؤول، انقلابیِ متعهّد و امیدوار باشد . پرسش و پاسخ های جالب این دیدار را در ادامه بخوانید :  در یک ورقه از پرسشهایی که من نگاه کردم، این سؤال مطرح شده بود که شما چرا ساعت ۹ به ما وعده داده بودید؛ اما ساعت ۱۰/۳۰ آمدید؟  قرار من با دانشجویان اصلاً ساعت ۹ نبود. من میخواستم ساعت ۹ به دانشگاه بیایم؛ در همین ساعت هم ما در دانشگاه بودیم؛ ولی قبل از دیدار با دانشجویان، با اساتید دیدار داشتیم. البته قبلش به هنگام ورود به دانشگاه، در محل یادبود شهیدان عزیز آن دانشگاه ایستادیم و نسبت به آنها عرض احترام و اخلاص کردیم. بعد به سالن طرحهای گزینش شده ی تحقیقاتی دانشگاه رفتیم و آن طرحها را از نزدیک دیدیم و با صاحبان آن طرحها آشنا شدیم، که اطّلاعات بسیار خوبی برای من داشت. سپس با اساتید محترم جلسه گذاشتیم. همه ی این دیدارها تا همان وقتی بود که من پیش شما آمدم؛ بنابراین اوّلِ قرار خودمان، در جلسه ی دانشجویان حاضر بودیم. من حتّی در این طور جاها سعی میکنم یک دقیقه هم وقت را هدر ندهم. با این که شما از اوضاع مملکت خبر دارید و وضع مردم را خوب درک میکنید، ولی چرا کاری انجام نمیدهید؟ اگر مسؤولان گوش نمیکنند، چرا با آنها برخورد نمیکنید و افراد لایق و قابل اعتماد و دلسوز برای ملت را جایگزین آنها نمیکنید؟ چرا باید بعضی اشخاص مصونیت آهنین داشته باشند و بعضی دیگر نه؟  از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤولیتهای خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما این که چرا من افرادی را نمیگمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل میکنم. گماشتن افراد، به عهده ی رهبری نیست. مهمترین و بیشترین بخشهای کشور، بخشهایی هستند که مسؤولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبری نیست. طبق قانون، روالی وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونی دارد که اگر مسؤولی کم کاری داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد. مجلس یکطور برخورد میکند، دستگاه قضایی هم یکطور برخورد میکند. بنابراین، کارها باید بر اساس روال قانون پیش برود. مسائل کشور هم این گونه ساده و یکدست و قابل اندازه گیری با یک نگاه نیست که ما بگوییم فلان مسؤول توانست، یا فلان مسؤول نتوانست. مسائل کشور - چه کارهای اقتصادی، چه کارهای سیاسی و چه کارهای فرهنگی - پیچیده است. آن جایی که شما میبینید بنده به کسی اعتراضی میکنم، هنگامی است که جمع بندی همه جانبه ای نسبت به آن کار صورت گرفته؛ والّا این طور نیست که انسان بتواند از دور نسبت به کار مسؤولی، ارزیابیای کند و او را محکوم یا تأیید نماید. البته نتایج کارها بایستی در عمل دیده شود. چیزی که من همیشه به مسؤولان - چه مسؤولان قوّه ی مجریّه و چه مسؤولان قوّه ی قضایّیه - توصیه میکنم، عمدتاً این است که در برخورد با تخلّف، هیچ گونه رودربایستیای با کسی نکنند. به همین چند وزیر جدیدی هم که اخیراً انتخاب شدند، مجدّداً همین نکته را گوشزد کردم. مسؤولان قوّه ی قضایّیه هم همین طور؛ در حوزه ی کارِ خودشان نباید به هیچ وجه دچار رودربایستی و ملاحظه کاری شوند. اگر این احساس مسؤولیتِ بدون رودربایستی در مسؤولان بالا باشد، این امید وجود خواهد داشت که بسیاری از آن چیزهایی که به نظر ناهنجار می آید، برطرف شود. به نظر شما با مسؤولان رده بالای دنیازده، چگونه باید برخورد کنیم؟  شما باید یکطور برخورد کنید، بنده هم طوری دیگر. دستگاه قضایی هم طور دیگر باید برخورد کند. به نظر من شما تا آن جایی که میتوانید، نصیحت کنید؛ «النّصیحة لأئمّة المسلمین». هر کسی را که احساس میکنید دنیازده است، به هر طریقی میتوانید، نصیحت کنید و بدانید که نصیحت به هرحال مؤثّر است. اگر شما مثل من یک فرد عادی جامعه بودید، چه کسی و با چه خصوصیاتی را برای رهبری و مقام واجب الاطاعه ی خود انتخاب میکردید؟  من طبق قانون اساسی میگشتم و کسی را که به نظرم فقیه بود - یعنی به دین و معارف دینی آشنایی داشت - و عادل و پرهیزگار و شجاع بود و از ورود در میدانهای گوناگون واهمه نمیکرد و با مسائل کشور هم آشنا بود، به عنوان رهبر در نظر میگرفتم. البته او هم باید طبق قانون انتخاب میشد؛ چون رهبری هم طبق قانون انتخاب میشود. این طور نیست که ما بتوانیم هرکسی را به عنوان رهبر بیاوریم و بگوییم رهبر ما این است؛ یک نفر دیگر هم بگوید نه، رهبر ما آن است. بالاخره قانونی وجود دارد و طبق اصول قانون اساسی و مقرّراتی که هست، رهبر انتخاب میشود. چرا نسبت به معضلات متعدّدی که در جامعه وجود دارد و باعث آزار و رنجش و ناامیدی مردم و فرار نخبگان و شایستگان اداره ی امور مملکت شده - که از جمله ی آنها، هرج و مرج در ادارات و پستهای موروثی است و به وفور دیده میشود - سکوت کرده اید؟  اگر من به چیزهایی که این برادر یا خواهر عزیزمان روی این کاغذ نوشته اند، برخورد کنم، قطعاً سکوت نخواهم کرد. من جایی را که پست موروثی وجود داشته باشد، سراغ ندارم. البته ممکن است کسانی با ارتباط و اتّصال به کسی یا شخصیتی، تلاشهایی بکنند و کارهای اقتصادیای انجام دهند - که البته با اینها باید طبق قانون برخورد شود - اما این که پست موروثی در جامعه وجود داشته باشد که پدر بمیرد، پسر از او ارث ببرد؛ یا برادر بمیرد، برادر از او ارث ببرد؛ من حقیقتاً چنین چیزی را سراغ ندارم؛ والّا اگر باشد، مطمئن باشید که بنده سکوت نخواهم کرد. شما خود را در پیشگاه خداوند چگونه ارزیابی میکنید؟  من در پیشگاه خداوند خودم را بنده ی ضعیفی ارزیابی میکنم. این چیزی که میگویم، نه تعارف است، نه مجامله. حقیقت مطلب این است. من بنده ی ضعیفی هستم که مسؤولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شده است و تلاش میکنم ان شاءاللَّه آنچه را که بر عهده ی من است، انجام دهم. در آغاز انقلاب اسلامی، این انقلاب ادّعاهایی داشت. در حال حاضر بعد از گذشت حدود بیست سال، چقدر به آن ادّعاها رسیده ایم؟  این سؤال مهمی است. این انقلاب بیش از ادّعا، آرمانهایی داشت. انقلاب نیامده بود که برای مردم ایران پاسخگویی کند. انقلاب، انقلابِ خود مردم بود. مردم برای تحقّق آرمانهایی انقلاب کردند. این آرمانها عبارت بود از ساختن یک ایران آباد و آزاد، داشتن مردمِ آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعی، نجات از وابستگی و عقب ماندگىِ علمی و استبداد و قهری که آن روز بر این مملکت حکمفرما بود. میپرسید ما چقدر به این اهداف رسیده ایم؛ من عرض میکنم که تحقّق این اهداف، تدریجی است؛ چیزهایی است که باید برای آن تلاش و مجاهدت کرد و قدم به قدم پیش رفت. نظام اسلامی، یک نظام پیش ساخته - مثل خانه های پیش ساخته - نیست؛ نظامی است که باید آجر آجر و سنگ سنگ روی هم چید و آن را بالا برد. در اثنای این کار، طبیعی است که مشکلاتی پیش بیاید. این مفاهیمی هم که من گفتم - عدالت اجتماعی، آزادی، آگاهی، معنویت؛ که جزو مبانی این نظامند - مفاهیم ایستا و متحجّری نیستند. اینها چیزهایی هستند که بر حسب پیشرفتو اقتضائات زمان، ممکن است مصادیقشان تغییر پیدا کند. در اثنای این کار بسیار پُرتلاش و پُرزحمت، بسیار طبیعی است که مشکلاتی پیش آید؛ چون به طور پیوسته و دائم بایستی مهندسی و معماری کرد و مراقب بود که هیچ نقطه ای از این بنا برخلاف جهتِ صحیح ساخته نشود. البته ممکن است گاهی اختلاف نظر و کمبود مصالح و کمبود نیروی کار پیش بیاید و دشمن این بنا را به منجنیق ببندد و گوشه ای از آن را ویران کند. گاهی ممکن است فلان بنّا یا عمله، در گوشه ی این بنا، کاری را نادرست انجام دهد، که باید رفت و آن را ترمیم کرد. گاهی ممکن است در کسانی که خودشان معمار و سازنده ی بنا هستند، ضعفها و تنبلیهایی وجود داشته باشد. همه اش هم این طور نیست که بگوییم ضعفها تحمیلی و از ناحیه ی دیگران است. بنابراین در این راه، مشکلات فراوانی وجود دارد. کمبود مصالح، رفیق نیمه راه و آدمهای طمّاع و قدرت طلب، بخشی از این مشکلات است. ما باید این نظام را بسازیم و ذرّه ذرّه و قدم به قدم پیش برویم. البته اگر از من بپرسید که چقدر پیش رفته ایم، خواهم گفت ما زیاد پیش رفته ایم. همان طور که گفتم، اگر کسی با گذشته ی این کشور آشنا باشد، خواهد دید که ما بسیار پیشرفت کرده ایم. در این کشور مردم به حساب نمیآمدند، اما امروز مردم محور تصمیم گیریهایند. معنویت در این کشور به شدّت مورد تهاجم بود؛ سعی میشد معنویت ازاله شود؛ اما امروز چراغ معنویت در بین مردم روشن و پُرفروغ است. آن روزها جوانها عمداً به فساد کشانده میشدند. شاید شما شنیده اید که رؤسای کشور و خانواده هایشان، مهمترین شرکای باندهای مواد مخدّر در این کشور بودند! اوّل بار آنها هروئین را به این کشور آوردند و پخش کردند. فساد و اعتیاد و بدبختی را به دست خودشان ترویج میکردند. امروز شما میبینید که نظام، با همه ی وجود و با تلاش فراوان، در مقابل این مشکلات ایستاده - که همه ی دنیا هم کار او را تصدیق میکنند - اما آن روز برای مسؤولان کشور کارهای نمایشی در درجه ی اوّل بود. به روستاها، به جاده های روستایی، به برق رسانی روستایی، به بقیه ی چیزهایی که در شهرهای دور بود، مطلقاً اعتنایی نمیشد. اسم میآوردند که ما میخواهیم زبده پرورش بدهیم؛ اما در طول پنجاه سال، آنها توانسته بودند حدود صدوپنجاه هزار دانشجو در این کشور داشته باشند. من در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم - آن روز دقیقاً آمارش را میدانستم، اما الان درست یادم نیست - گمانم در همه ی استان که آن روزها حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعیت داشت، سه نفر لیسانسیه بودند! تعداد دیپلمه های آن استان بسیار کم بود؛ مثلاً بیست نفر بودند! امروز شما میبینید که تمام شهرهای کشور دانشگاه دارند. حتّی در بسیاری از شهرها دانشگاههای متعدّد و دانشجویان فراوان و رشته های متنوّع و پیشرفتهای علمىِ فراوانی دارند. من این مطلب را بارها گفته ام که امریکاییها هواپیماهای جنگی و بقیه ی ابزارهای خودشان را به ما میفروختند؛ ولی اجازه ی تعمیر آنها را به ما نمیدادند! البته داستان آن فروشها هم داستان عجیبی است. آن روز صندوق مشترکی بین ایران و امریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آن جا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیری کردم، که متأسفانه تا امروز هم امریکاییها جواب نداده اند! صندوقی با نام اختصاری F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق میریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را امریکاییها به عهده داشتند! وقتی انقلاب پیروز شد، میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم امریکاییها جوابی نداده اند و آن پولها را به ملت ایران برنگردانده اند. وقتی همین وسیله ی پرنده به ایران میآمد، بعد از مدتی محتاج تعمیر میشد. شما خیال میکنید این جا تعمیرگاه و کارگاه و امثال اینها داشتند؟ ابداً. آن قطعه ای که خراب شده بود و آن را از داخل هواپیما بیرون آورده بودند - چون قطعه های بزرگی وجود دارد که گاهی مرکّب از دهها قطعه است - اجازه نمیدادند که در این جا باز شود و روی آن تعمیری صورت گیرد. با هواپیما به امریکا می بردند و آن را با قطعه ای جدید عوض میکردند و مجدداً به ایران باز میگرداندند! با این ملت، این گونه رفتار کرده بودند. امروز ملت ایران، مثل همان هواپیما را میسازد. هواپیمای «تندر» ی که پرسنل ما ساخته بودند، پرواز کرد. این وضعیت اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. بنابراین ما پیشرفتِ زیادی کرده ایم؛ منتها اگر از من بپرسید که آیا به این حد قانعم، پاسخ من این است: ابداً. ما هنوز راه زیادی داریم؛ هم به عدالت اجتماعییی که اسلام از ما خواسته است - و اسلام در این خصوص بسیار سختگیر است - هم به آن سطحی از آزادی که ملت ایران مستحق و شایسته آن است، هنوز نرسیده ایم. ما هنوز کار داریم؛ این راه، راهی طولانی است. این که من بارها به جوانها میگویم خودتان را آماده کنید، برای همین است. شما باید این راه را طی کنید. این راه هم راهی است که در هر کیلومترش تابلوی «توقّف ممنوع» نصب شده است؛ لذا در این راه نباید توقّف کرد. سربازانِ عدالت اجتماعی باید خستگیناپذیر باشند. کسانی که در این راههای طولانی و آرمانهای بزرگ حرکت میکنند، باید خستگی حس نکنند. یک ملت، این گونه به سیادت و آقایی و آرمانهای خودش میرسد. هیچ ملتی با تنبلی به سیادت و سعادت نمیرسد. بزرگترین مصیبت برای یک ملت این است که بگوید چون ما نتوانستیم همه ی هدفهای خود را تأمین کنیم، پس ولش! نخیر؛ بایستی هدفها را دنبال کرد. من به شما بگویم، سرمایه هایی که ملت ایران دارد - هم سرمایه های مادی، هم سرمایه های انسانی - بی نظیر است. من در اوایل انقلاب از دوستان قابل اطمینانی که در کشورهای خارجی تحصیل کرده بودند، شنیدم که میگفتند در مجامع درجه ی یک علمی دنیا و در بین دانشجویان، ایرانیها از لحاظ هوش همیشه امتیاز دارند؛ البته متأسفانه بسیاری از آنها بنا به دلایلی که آن روز وجود داشت، کار و راه را تا آخر ادامه نمیدادند. غیر از این سرمایه های عظیم انسانی و مادّی - که بسیار مهم است - سرمایه ی بسیار بزرگِ «انقلاب اسلامی» را داریم که ما را بیدار کرده، به خود آورده، به ارزشهای انسانی آشنا نموده و با اهمیت جایگاه مهم سیاسی و جغرافیایىِ کشورمان در جهان، آشنا کرده است. میدانیم که کشور ما کشور بزرگی است و باید در سهم عظمت جهانی - از لحاظ علمی و توسعه ی سیاسی و اقتصادی - به حقِ ّ خودش نایل شود. این سرمایه ی ماست. نظام ما امروز بدون مبالغه، مردمیترین نظام دنیاست؛ یعنی ارتباط بین مردم و مسؤولان در هیچ جای دنیا این گونه نیست. همین جلسه ای که الان من و شما داریم و مسؤولانِ دیگر هم دارند؛ در هیچ جای دنیا چنین صمیمیت و ارتباطی وجود ندارد. دمکراسیهای معروف دنیا در واقع حکومت کارتلها و تراستها و کمپانیهای بزرگ است - که یک گوشه ی آن در انتخابات اخیر امریکا خودش را نشان داد - آنها هستند که کار میکنند. در واقع مردم هیچکاره اند؛ ولو خیال کنند که در میدان هستند. ما چنین سرمایه های عظیمی داریم. البته خیلیها سعی میکنند این سرمایه ها را در نظر من و شما کم اهمیت جلوه دهند. اینها کسانی هستند که میخواهند این سرمایه ها را از دست ما بربایند. همیشه برای بیرون آوردن یک کالای پُرارزش از دست کسی، یکی از راههای رایج - که همه ی دلّال صفتها و آدمهای ناباب عالم از آن استفاده کرده اند - این است که توی سر جنس بزنند و مرتّب بگویند این جنس ارزش و قیمتی ندارد؛ برو خودت را از دست آن راحت کن! این به خاطر آن گفته میشود که من و شما سرمایه ی عظیمی را که در اختیار داریم، به آنها نداده ایم. بنابراین توصیه ی من به شما جوانان این است: باید تلاش و کار کرد. البته بنده در سنین شما که بودم - که دوران مبارزه و دوران انقلاب بود - شب و روز نداشتم. خدا را شکر میکنم که دوره ی جوانی ما با تلاشِ دائم گذشت؛ اما الان هم که سن من از شصت سال گذشته و جزو پیرمردها به حساب میآیم، خدا را شکر میکنم که هنوز هم آسایش و آرامشی برای خودم قائل نیستم. من دائم مشغولم و تا زنده باشم و بتوانم، همین طور کار خواهم کرد. توصیه ام به همه این است که مشغول باشند و کار کنند. جناب عالی آینده ی این انقلاب و نظام را چگونه میبینید؟  با این حرفهایی که گفتم، پاسخ این سؤال معلوم است. من آینده را بسیار روشن میبینم. حضور این خیل عظیم جوان در کشورمان را بسیار مبارک میدانم؛ این خیلی باارزش است. مسؤولانمان هم مسؤولان خوبی هستند. البته معنایش این نیست که بیعیب هستند؛ نه، بالاخره در گوشه و کنار عیبهایی وجود دارد؛ اما امروز خوشبختانه مجموعاً انسانهای خوبی بر سرِ کارند؛ لذا آینده خوب است.


جمعه ، ۸آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آرمان پرس]
[مشاهده در: www.armanpress.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن