محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844944251
پورمحمدي در نخستين گفتگو پس از كنارهگيريشعارهاي اصولگرايانه احمدينژاد بسيار غليظ تر از هاشمي بود
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: پورمحمدي در نخستين گفتگو پس از كنارهگيريشعارهاي اصولگرايانه احمدينژاد بسيار غليظ تر از هاشمي بود
دولت با خصلت هايي كه آقاي احمدي نژاد دارد، نقاط مثبت ويژه اي پيدا كرده كه يكي از اين خصلتها مردمي بودن است. دولت واقعاً درپي ايجاد و استقرار عدالت است و مي خواهد بخصوص طبقات محروم را برخوردار كند. فاصله دهك ها را كم كند. سفرهاي استاني براي بروز اين شاخص ها فوق العاده مفيد و كارساز بود.
گروه سياسي- احسان صالحي، جواد حجتي: مصطفي پورمحمدي وزير كشور 32 ماهه دولت نهم بود كه تا 2 روز قبل از معرفي كابينه قرار بود، وزير اطلاعات شود. پورمحمدي پيشنهاد مصاحبه را به گرمي قبول كرد تا همانطور كه در جلسه توديع خود با درايت پروژه تفرقه افكنانه مخالفان دولت را ناكام گذاشته بود، اين بار نيز در نخستين گفتگوي خود با رسانه اي حامي مباني اصولگرايانه همان رويه را دنبال كند.
گفتگو با پورمحمدي در دفتر رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي انجام شد اما آنقدر طولاني شد كه در نهايت روح الله حسينيان شخصاً آمد و پورمحمدي را براي جلسه ديگري كه براي بعد از نماز مغرب و عشاء برنامه ريزي شده بود، همراه برد و شايد به همين دليل نيز اين گفتگو قدري ناتمام ماند.
اولين چيزي كه در برخورد با وزير كشور سابق به نظر مي رسد، اقتدار وي است. پورمحمدي شمرده و با متانت سخن مي گويد و در نقطه مقابل وزير سابق اقتصاد كه پس از بركناري كوشيد تمام مسئوليت ها را از خود سلب كند، وي نه تنها از پذيرش مسئوليت عملكردش طفره نمي رود بلكه تلاش مي كند از جزئيات اين عملكرد 32 ماهه نيز با حوصله دفاع كند. پورمحمدي گفتگو را با تقدير از فعاليت جوانان اصولگرا در حوزه رسانه آغاز كرد و ضمن تشريح سوابق فعاليت هاي قبل از انقلاب خود در مدرسه حقاني، با آسيب شناسي دوم خرداد و پديدار شناسي سوم تير ادامه داد.
در ادامه اين گفتگوي خواندني نيز به مسائل متنوعي از قبيل چرايي رأي وي به لاريجاني در انتخابات رياست جمهوري نهم، توصيه او به هاشمي رفسنجاني براي انصراف، انتخاب وي به عنوان وزير كشور، سفرهاي استاني، جلسه پرحاشيه رأي اعتماد و برخي انتصابات جنجالي وي مانند علي جنتي در معاونت سياسي وزارت كشور پرداخته شد. متن گفتگوي 2 ساعته با وزيري كه در دوره وزارتش از سوي دفتر رئيس جمهور، دوست رسانه ها لقب گرفت، در ادامه آمده است:
با توجه به معرفي كه شما از سايت خود كرديد، تحولات رسانه و نيروهايي را كه در اين حوزه وارد شده اند، جزء توفيقات بزرگ انقلاب و امام مي دانم. چه در توليد خبر، چه در انجام كارهاي فني، نقادي، تحليل، موضوع شناسي، تيترزني و... جهش هاي خوبي صورت گرفته است. با همين باور هم بوده كه به جامعه رسانه اي نگاه كرده و روابطم را با آن، نه براساس يك نوع تاكتيك و روابط محاسبه گرايانه بلكه برمبناي تحول خواهانه تنظيم كرده ام.
بايد رسانه را بيشتر بارور كنيم و اين از حوزه هايي است كه هرچه روي آن سرمايه گذاري كنيم، در جهت رشد و ارتقاي ظرفيت اجتماعي، فكري و انساني ما مؤثر و سودآورخواهد بود. البته به شرط رعايت اصول ارزشي، حرفه اي، تكنيكها و توانايي هايي كه در جامعه رسانه اي به آن توجه دارند.
تا قبل از اينكه به عنوان وزير كشور انتخاب و معرفي شوبد، تصوير جامعي از سوابق و فعاليتهاي شما وجود نداشت. فعاليت هاي قبل از انقلاب، به ويژه در مدرسه حقاني چه ويژگيهايي داشت؟
من به كرات توضيح داده ام. قبل از انقلاب طلبه اي بودم كه متناسب با تحولات زمان و با شور و مسئوليت شناسي فعاليت مي كردم. مهر سال 1350 وارد حوزه شدم. يك سال به مدرسه آيت الله گلپايگاني رفتم و سال 51 هم وارد مدرسه حقاني شدم.
مديريت مدرسه حقاني بر عهده چه كسي بود؟
مسئول اين مدرسه در آن زمان مرحوم شهيد قدوسي بود. البته هيئت مديره اي داشت كه شهيد بهشتي، آيت الله جنتي، آيت الله مصباح، آيت الله مشكيني و آيت الله خزعلي هم عضو آن بودند. اولين مدرسه منظم، كلاسيك و نوگرا بود كه در كنار فعاليتهاي علمي، گرايشات كاملاً انقلابي داشت. يعني ما از همان ابتداي طلبگي در جريان كشمكش هاي سياسي، جنگ و گريزها، مواضع راديوهاي خارجي، جريانات چپ و راديوهايي كه منتسب به روحانيت مبارز بود و از عراق برنامه پخش مي كرد، بوديم. اعلاميه ها هم به طور منظم مي آمد و كتابهاي انقلابي دست به دست توزيع مي شد.
نوگرايي كه به آن اشاره كرديد، در چه قالبي بود؟
يك نوع نگاه سنتي در تفكيك حوزه دين از مباحث سياسي، وجود داشت كه گرايش امام در اين شرايط گرايش نو و جديدي بود. در عرصه روشنفكري هم آن دوره، دوره تاخت و تاز جريانات ماركسيستي بود و ما بايد به نحوي با اين مباني فكري هم آشنا مي شديم. يا مبارزات تند انقلابي مثل چه گوارا، بن بلّا در الجزاير، پاتريس لومومبا در آفريقا، جنگ ويتنام، جنبش فتح در فلسطين و در داخل ايران هم گروه هاي چپ مثل چريكهاي فدايي و سازمان منافقين شكل گرفته و فعال بودند. در فضاي مخفي وتحت فشار رژيم كه كافي بود يكي از اين اعلاميه ها منجر به بازداشت، زندان و شكنجه شود، اين نوگرايي، نوعي مبارزه تلقي مي شد و مدرسه حقاني درگير جدي اين مباحث بود.
هرسال دو سه بار، از ساواك قم و تهران به مدرسه هجوم مي آوردند و بازرسي مفصلي در حجره ها براي يافتن اعلاميه و طلبه هاي فراري كه فكر مي كردند، در مدرسه هستند، انجام مي شد. دهه 50، دهه اختناق شديد رژيم بود، به ويژه تا سال 55 كه از آن به بعد، آرام آرام تحولات ديگري، به خاطر مناسبات بين المللي، افزايش قيمت نفت و درآمد طبقه متوسط بوجود آمد.دولت شاه طرح هايي را پس از افزايش درآمد هاي نفتي شروع كرده بود كه توانايي رفع و رجوع انها را نداشت.
نمود علمي دانش آموختگان مدرسه حقاني مانند دكتر بهشتي و آيت الله مصباح، دركنار مبارزات سياسي آنها قابل توجه است. تحصيل در حد اعلا در كنار مبارزه چگونه قابل جمع بود؟
زندگي طلبگي، زندگي مبارزه اي است و در واقع ما فراغت از تحصيل نداريم. در همين درس هم جدال علمي با تئوريهاي مبارزه، چه سنتي و چه مدرن وجود دارد و برجستگان ما در حوزه تواناترين افراد در هماوردي با ديدگاه هاي رقيب هستند و اين به فرهنگ ديني ما برمي گردد. جهاد در تفكر ديني ما تنها وسيله و راه نيست، قله اي در تحولات فكري و ارتقاي معنوي انسان مسلمان است. البته در مراحلي جهاد مي تواند وسيله باشد اما در مجاهد بودن، هدف، ارزش و اصالت است. يك روحاني مؤثر، بارز و مجاهد در جهت اصلاح جامعه خود قدم برمي دارد، بنابراين حتماً بايد مبارزه كند. اصلاح گري، بدون مبارزه امكان ندارد و اگر فكر كنيم با حركات رفرميستي و انقلابهاي نرم مي توانيم اصلاح گري كنيم، اين دقيقاً از نوع اصلاحات ژيگولي و نوعي سانتي مانتاليسم است و به هيچ وجه بنيادين و تحول آفرين نيست.
رهبر انقلاب بارها در سخنانشان، از سوم تير به عنوان بازگشتي به شعارهاي انقلاب و امام ياد كرده اند. چرا تئوري ترميدور، عبور از شعارهاي انقلاب و طرح شعارهاي تجديدنظرطلبانه در انقلاب ما به سد سوم تير خورد و برگشت؟
انقلاب را بايد با محتواي آن سنجيد و وزن كرد، محتواي انقلاب به دليل غنا و خلوصش "عمق" دارد و از جهت گستردگي "نفوذ" واز حيث آرمانخواهاي "اوج" دارد. در انقلابهاي انبيا هرچه زمان گذشته، تأثيرگذاري و ماندگاري آن بيشتر شده است. نسل انقلاب با فرهنگ ديني خو كرده و در ميدان مبارزه آبديده شده اند. بنابراين اين نسل با موانع متوقف نمي شود و سعي مي كند راه خود را پيدا و عبور كند.
يكي از محوري ترين نكات در حفظ مباني انقلاب و امتدادش، ساختاري است كه انقلاب پيدا مي كند. انقلابهايي كه براي خود نظام سياسي درست كردند، مانند انقلابهاي سوسياليستي ماندگار شدند و ضعف آنها درواقع بيشتر معطوف به بنيه محتوايي آنها بود تا ساختار آنها. در انقلاب ما، نظام متكي به مردم و مدل سياسي امام براي حكومت با محتواي اسلام ناب، باعث ماندگاري انقلاب شد.
اگر در اين ساختار، اجزاي آن درست عمل نكنند، چه مي شود؟ دوم خرداد واقعاً چه ماهيتي داشت؟ آيا براي دوران گذار، خير و بركت بود يا بحران؟
در جامعه اي با بنيه و هاضمه قوي، تحولات در جهت بالندگي و ارتقاي نظام سياسي مي تواند موثرباشد و از جهتي بنياد هاي مستحكم نظام اسلامي به نمايش گذاشته شد. البته ترديدي هم وجود ندارد كه اين جريان آسيبهايي به ما رساند. يكي از مصاديق بارز آسيبها خود من هستم كه شرايط سختي برما تحميل شد.
اين شرايط سخت چه بود؟ كمتر درباره اش صحبت كرده ايد؟
وقتي در يك جامعه متهم و منزوي مي شويد، به ناحق در مورد شما قضاوت مي كنند و توان شما كه ظرفيت ملي و حاصل هزينه كردن انقلاب روي نيروهاي آن است، مطرود مي شود، اين ها همه شرايط سخت است. البته به دليل هاضمه انقلاب، نعمت رهبري، اسلام، هوشمندي مردم و پايداري نيروهاي معتقد و ارزشگرا از اين مرحله عبور كرديم. دستاوردهاي كاملاً مثبتي هم اين مرحله داشت. پديده ها را نمي توان سياه و سفيد ديد و قضاوتهاي كاملاً مجرد و تك بعدي كرد. مثلاً امام فرمودند "جنگ براي نعمت است" درصورتي كه از جنگ آسيب رسان تر نمي توانيد، پيدا كنيد اما همين جنگ مي تواند براي جامعه مثبت باشد. حوادث دوره دوم خرداد هم خيلي خوابها را مبدل به بيداري كرد، نقاط قوت و ضعفمان را نشان داد، نگراني ما را از برخي حوزه ها هم كم كرد، مثلاً درخصوص انفتاح سياسي و نشاط رسانه اي مدل مردم سالاري ديني و اتكا به رأي مردم و تعامل قوي و افكارعمومي.
با توجه به تسلط شما به مسائل امنيتي چقدر اين تحليل را قبول داريد كه جريان دوم خرداد با طراحي مثلث تضعيف وزارت اطلاعات، نيروي انتظامي و سپاه در قضاياي قتلهاي زنجيره اي و كوي دانشگاه قصد پيشبرد پروژه براندازي را داشت؟
نمي توان پديده دوم خرداد را يك طيف كاملاً منسجم و پيوسته با ساختار و ذهنيت واحد ديد. يك سر اين طيف در داخل و سر ديگر آن در خارج بود. عده اي در اين جريان بودند كه به اساس انقلاب باور داشتند واجمالاً پايبند هم بودند اما طيفي هم وجود داشت كه كاملاً با اين ذهنيت فاصله داشت و تصور مي كرد دوم خرداد معبري براي زير و رو كردن اساس انقلاب است. بايد دقيقاً سطوح طيف را بشناسيم، نمي توانيم حكم واحد دهيم. والا به تصويري مبهم با قضاوت هاي سطحي خواهيم رسيد.
در دوره انزوا در زمان حاكميت جريان دوم خرداد چه مشغوليتهايي داشتيد؟
بخشي از فعاليتم همين درس و بحثهاي حوزوي بود اما فعاليت گسترده سياسي هم نه به صورت علني بلكه به صورت تشكيلاتي با جريان اصولگرا در جبهه پيروان خط امام و رهبري و سپس شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب داشتم. در جلسات و بحثهاي تئوريك حضور منظم داشتم. در طراحي هاي سياسي، سخنراني، سفرها ،شايد جزء پركارترين عناصر بودم كه جلسات متعددي با دانشجويان، روحانيون و طيف هاي فعال سياسي داشتم و اين فعاليت از قبل از انتخابات شوراي شهر دوم آغاز شده بود.
در شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب دقيقاً چه نقشي داشتيد؟
در كميته سياسي و تبيين مواضع بودم و براي مقاصد توجيهي هم به صورت منظم سفر مي رفتم.
حمايتتان از آقاي لاريجاني در جريان انتخابات رياست جمهوري هم بر همين مبنا بود؟
آقاي لاريجاني، كانديداي شوراي هماهنگي بود و براساس همان نگاه تشكيلاتي كه معتقدم غفلت از انسجام تشكيلاتي موجب از دست دادن فرصتها مي شود، به ايشان كمك فكري مي دادم و در تهيه مانيفست ايشان هم نقش زيادي داشتم.
مكانيسمي را كه به اين انتخاب رسيد، قلباً قبول داشتيد يا اينكه حسب التزام تشكيلاتي بود؟ چون اختلاف نظرهاي عميقي در اثر اين انتخاب و اعلام زودهنگام آن در جريان اصولگرا پديد آمد.
در ساختار تشكيلاتي به ويژه در گروه مؤمنين و با تأكيداتي مانند "واعتصموا بحبل الله جميعا"، "ان حزب الله هم المفلحون" و...بايد التزام تشكيلاتي را رعايت كرد.رفتار بشري هم خالي از عيب نيست اما مطمئناً نفع كار جمعي بيش از ضررش است. اين تجربه در انتخابات شوراهاي دوم و مجلس هفتم موفق بود. خوشبختانه رياست جمهوري نهم از جرگه اصولگريان خارج نشد اما تجربه كار تشكيلاتي در يك مقطعي، كند شد.
شايعه بود كه شما به آقاي هاشمي رأي داديد و حتي برگه رأيتان را هم نشان داده ايد.
اين كه من رايم را آشكار كنم و به خبرنگاران نشان دهم يك خبط سياسي است كه سياسيون دست چندم هم دست به اين رفتارها نمي زنند. امروز كه روش و برخورد سياسي من آشكار شده است. بي اساسي چنين شايعاتي كاملا پيداست.
در دور دوم انتخابات چه كرديد؟
در دور دوم به دليل اينكه آقاي هاشمي نفر اول بود و احتمال رأي آوردن او وجود داشت، شوراي هماهنگي گفت مصلحت نيست تعارض پيدا كنيم تا اگر آقاي هاشمي پيروز شد اين تلقي پيدا شود كه با جبهه اصولگرايان فاصله دارد وبا توجه به اين كه از نظر شوراي هماهنگي هر دو در دايره اصولگرايي بودندبا همين نگاه آن اطلاعيه شوراي هماهنگي صادر شد مبني بر اينكه هر دو اصولگرا و مورد تاييد هستند. البته همانجا هم عده اي بودند كه به جدّ معتقد بودند بايد طرف آقاي احمدي نژاد برويم، چون ايشان در طيف اصولگرايي شناخته شده تر هستند.
رأي خود شما چه بود؟
من حتي بين مرحله اول و دوم از طرف برخي علما و روحانيون پيش آقاي هاشمي رفتم و گفتم "كارهايي كه توسط ستاد شما عليه آقاي احمدي نژاد انجام مي شود، درست نيست. مگر ايشان دوبار توسط شما به عنوان استاندار نمونه انتخاب نشد پس چرا اين دوستان مي گويند آدم ناموفقي است؟ شما بايد خودتان جبران كنيد". آقاي هاشمي قبول كرد و در مصاحبه آخر هم اشاره اي كرد، اگرچه بايد غليظتر، واضح تر و شفاف تر موضع مي گرفت و نظر مي داد. معتقدم آن قضاوتها، قضاوتهاي درستي نبود.
بالاخره رأي شما چه بود؟
ما جريان اصولگرايي را بايد تثبيت مي كرديم، پس بايد كسي كه در دايره اسامي اصولگرايان بود، پيروز مي شد و چون معتقدم نسل جديد بايد رو بيايد تا تداوم اين جريان حفظ شود، از آقاي هاشمي تقاضاي انصراف كرديم و اساساً نگاه من چنين نگاهي است البته با حفظ حرمت بزرگترها و سابقين. جامعه اي مي تواند گامهاي استوار و رو به جلو بردارد كه نسبت به پيشينه خود با قدرشناسي و واقع بيني حركت كند. من نسبت به رفتارهاي متقابل آقايان هاشمي و احمدي نژاد پس از انتخابات انتقاد داشتم. حتي به آقاي هاشمي پيشنهاد دادم بيايد در حمايت از دولت مطالبي بگويد. همينطور متقابلاً آقاي احمدي نژاد. چون معتقدم اين چالش مطلوب ما نبوده و نيست و بايد گامي به پيش برداريم.
فكر مي كنيد اساساً چرا آقاي احمدي نژاد رأي آورد؟
مشي اصولگرايانه مورد نظر و انتخاب جامعه ما شده بود و در انتخابات شوراها و مجلس هم خود را نشان داده بود. آقاي احمدي نژاد شعارهاي اصولگرايانه اش، بسيار غليظ تر از آقاي هاشمي بود و آقاي هاشمي بيشتر شعارهاي عملگرايانه مي داد. اما آقاي احمدي نژاد با شعارهاي اصولگرايانه سعي مي كرد نگاه عملگرايانه خود را با رفتارش بروز دهد.
گفته مي شود تا 3-2 روز قبل از معرفي كابينه قرار بود به عنوان وزير اطلاعات مشغول شويد، چه اتفاقاتي افتاد كه منجر به اين تغيير شد؟
دولت اصولگرا صرف نظر از طيف ها و سلايق دروني آن مطلوب من است. اما وقتي آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور شد من براي اينكه تلقي حس توقعي نشود، حتي به ديدن ايشان هم نرفتم. اگرچه در دوره اي حتي براي شهردار شدن ايشان بخاطر عملكرد موفق در استانداري اردبيل تلاش كرده بودم و در شوراي هماهنگي هم از نزديك با هم كار كرده بوديم. تلفني به ايشان تبريك گفتم و آرزوي موفقيت كردم، اما حتي نگفتم "در خدمتيم".
بعد از ده، پانزده روز در ساختمان مجلس قديم من را دعوت كردند و نظرم را در مورد گزينه هاي وزارت اطلاعات پرسيدند. درباره خودم هم نظر خواستم. به دلايل مختلف تأكيد كردم كه من كانديداي اين وزارتخانه نيستم ولي گفتند تو آشناترين فرد در حوزه اطلاعات هستي، برنامه اي بنويس كه حتي اگر كس ديگري هم مطرح شد، برنامه قوي براي وزارت اطلاعات داشته باشيم. چند روز بعد دوباره به دفتر ايشان رفتم، به من گفتند "در گفتگويي كه با رهبري داشته ام اسم چند تن از افراد براي وزارتخانه هاي مختلف از جمله شما را براي وزارت اطلاعات مطرح كردم كه ايشان هم موافق بودند و بايد اين پست را قبول كني" و گفتند "شما و آقاي صفار به عنوان اولين وزراي من هستيد". بعد هم آقاي دانش جعفري، فرهاد رهبر، جهرمي و علي احمدي و ديگران به عنوان كانديدا مطرح و در كار گزينش وزرا بودند.
آقاي احمدي نژاد يك گروه ارزيابي و مصاحبه براي وزراي سياسي، امنيتي و فرهنگي و گروه ديگر براي وزراي صنعتي و اقتصادي تشكيل دادند. من، آقاي جهرمي، آقاي صفارو احتمالا آقاي زريبافان در گروه اول بوديم و در مورد گزينه هاي مختلف اين وزارتخانه ها ارزيابي مي كرديم و چون خود من هم به عنوان وزير اطلاعات انتخاب شده بودم، ديگر شائبه اي وجود نداشت. نهايتاً در مورد وزارت كشور افرادي را به آقاي احمدي نژاد پيشنهاد كرديم اما ايشان نپسنديدند و گفتند اسم پورمحمدي هم براي وزارت كشور نوشته شود. اواسط مردادماه بود كه اين نكته در جلسات مطرح شد. چند روز قبل از معرفي كابينه، آقاي زريبافان به من زنگ زد و گفت آقاي رئيس جمهور گفته برنامه ات را براي وزارت كشور بنويس. چند روز طول كشيد تا اين برنامه را با دوستان نوشتيم و به هرحال تغيير از وزارت اطلاعات به كشور همانطور كه در مراسم توديع هم گفتم، دست من نبود.
رأي اعتماد شما در مجلس پرحاشيه بود. آيا اين مسئله پشت پرده هاي و باج خواهي هايي هم داشت؟
مجلسيها نسبت به وزارت كشور حساسيت زيادي دارند. طبعاً استاندارها، فرماندارها و بخشدارها قرار بود تغيير كند و نمايندگان هم حرف داشتند. من به دنبال تئوري همگرايي بودم كه آن را در سخنراني خود در مجلس هم مطرح كردم. اما طيفي در مجلس كه يكي از آنها گروه چپ و دوم خردادي بود با من معارض بود، چون من در ابراز تقيدم به اصولگرايي بسيار جدي بوده و هستم، هرچند ممكن است تعريفم در اصولگرايي با ديگران متفاوت باشد. جمعي از اصولگراها هم بودند كه با من مخالفت كردند، اگرچه جمعي از اين دوستان بخصوص آقاي نادران، بعداً به من ابراز لطف كردند. طيف ديگري هم بود كه عوامل تحريك از بيرون به آنها فشار مي آورد و خارج از طيف هاي سياسي و با اغراض و مقاصد خاصي اين كار را دنبال مي كردند.
يعني با انگيزه هاي روشنفكري؟
نه، اتفاقاً اين گروه بيشتر مخالف جريان روشنفكري بود. البته برخي افراد با نگاههاي روشنفكري هم در مجلس عليه من صحبت كردند و جدال سختي سر رأي اعتماد به وجود آمد. بحث وزارت اطلاعات هم مطرح شد و تشخيصم اين بود كه حق آن است كه من در اين جايگاه از آن مجموعه دفاع كنم. حتي بخش زيادي از سخنراني ام را كنار گذاشتم و تا حدودي پرخاشگرانه صحبت كردم كه به قول پارلمانتاريست هاي حرفه اي ريسك خطرناكي بود. حتي آقاي احمدي نژاد از پايين به من اشاره كرد كه قدري آرام تر باشم.كه درآن لحظه من به خاطربلند شدن صداي از مجلس عذرخواهي كردم.
گفته مي شود هنگام رأي اعتماد شما به نمايندگان قول داديد كه در عزل و نصبهاي استاني به آنها هماهنگي كنيد و اين قول را بدون هماهنگي با رئيس جمهور داديد.
من اساساً در مورد نوشتن برنامه هايم براي وزارت كشور وقت چنداني نداشتم. روز چهارشنبه كه كابينه به مجلس معرفي شد، روز سه شنبه برنامه ام را به مجلس داده بودم و پس از آن اصلاً فرصتي نبود كه بطور خصوصي با رئيس جمهور صحبتي داشته باشم. در كمسيون ها و مجمع هاي استاني و نطقم در مجلس برنامه هايم را اعلام كردم و معتقدم اين مدل با وجود نقصهايي كه دارد، موفق بود و بايد تكميل شود.
فكر نمي كنيد بخاطر همين قولي كه داده بوديد، برخي توقعات ايجاد شد و افرادي مثل آقاي عليخاني عليه شما و دولت نطق ها و مصاحبه هاي تند كردند؟
من با مجموعه نمايندگان مجلس نه تك تك افراد كه عمدتاً هم اصولگرا بودند، تفاهم كرده بودم و نظر مجمع نمايندگان استاني را در خصوص مديران ارشد مي گرفتم.به ياد داشته باشيد كه مجلس اصولگرا بود. به آنها گفته بودم پيشنهادات خود را ارائه دهند و بعد هم با آقاي رئيس جمهور درمورد اين افراد پيشنهادي صحبت مي شد. طبيعي بود در يك تعامل چندجانبه به نتيجه مي رسيديم چرا كه ممكن بود يك شخص كاملاً ايده آل من نباشد. اما بايد ترجيحات نمايندگان را هم درنظر مي گرفتيم تا هر روز با استاندار جنجال و اصطكاك نداشته باشند. اگر نظر من صرفاً رأي آوردن بود، چه لزومي داشت در مجلس آن نطق را ارائه كنم و رأي ناپلئوني بگيرم.
بعد از رأي آوردن آقاي احمدي نژاد سرويس هاي امنيتي و سياسي غرب پروژه هاي جنگ رواني و سياسي را عليه ما شروع كردند، نشانه هاي اين پروژه ها به ويژه در حوزه هاي امنيتي براي شما ملموس بود؟
دقيقاً. من حتي معتقدم از زماني كه جريان اصولگرايي دوباره اوج گرفت، طرحهاي ضد امنيتي توسط سرويس هاي اطلاعاتي امريكا، اسرائيل و انگليس عليه كشور ما تحريك و فعال شد و همه سيستم هاي امنيتي ما را درگير خود كرد. البته بحران ترور قبل از اين دولت شروع شد اما نه به خاطر معارضه با دولت قبلي، بلكه بخاطر موج اصولگرايي كه در كشور ايجاد شده بود.
شاخصهاي امنيتي در دوره وزارت شما ارتقا يافت؟
مدلهاي مديريتي امروزي از حالت تفصيلي و تشريحي مبهم به دور و مبتني بر آمارها است. ميزان جرائم سازمان يافته، جرائم عمومي، جرائم اجتماعي، جرائم رانندگي و حوادث غيرمترقبه همگي كاهش يافت و در مقابل احساس امنيت در افكار عمومي افزايش يافت.
حوادث انفجار اهواز و حادثه تاسوكي در همين دوره اتفاق افتادند.
اين حوادث در امتداد جرياني بود كه در زمينه ترور و مسائل ضد امنيتي از قبل راه افتاده بود و ما تا مستقر شويم و ساز و كارهاي جديد را سازماندهي كنيم، زمان مي برد. ما به سرعت مستقر شديم و به تعادل رسيديم كه اين حكايت از توفيق امنيتي بخصوص در مواجهه با موارد ضد امنيتي داشت.
ريگي هنوز دستگير نشده است؟
ريگي در ايران نيست. در خارج از كشور و دور از دسترس و حوزه امنيتي ما در حال جابجايي محله به محله است. مورد حمايت كشورهاي خارجي هم هستند و از امكانات رسانه، پول و ابزار آنهابرخوردارند.
حادثه انفجار شيراز قابل پيشگيري نبود؟
ترور و كارهاي خشن چون پنهان است، امكان وقوعش حتي در پيشرفته ترين كشورها وجود دارد. مهم آن است كه دستگاه هاي امنيتي با تسلط بر صحنه آن را مديريت كنند. البته در شبكه هاي شناخته شده، امكان پيشگيري هم وجود دارد اما تلقي اطلاعاتي درباره شبكه اي كه دست به اين كار زد، اين بود كه جنس فعاليت هاي آنها از نوع خشن نيست و تنها مي خواهند خود را مطرح كنند. حتي ابتدا كه مسئوليت اين كار را برعهده گرفتند، جدي گرفته نشد و در مراحل بعدي معلوم شد كار خودشان بوده است.
وزارت كشور شايد بيش از همه دستگاه هاي دولت درگير بحث سفرهاي استاني بوده است. نقاط قوت و ضعف اين سفرها چه بود؟
دولت با خصلت هايي كه آقاي احمدي نژاد دارد، نقاط مثبت ويژه اي پيدا كرده كه يكي از اين خصلتها مردمي بودن است. دولت واقعاً درپي ايجاد و استقرار عدالت است و مي خواهد بخصوص طبقات محروم را برخوردار كند. توازني برقرار كند و فاصله دهك ها را كم كند. اين جزء باورهاي دولت است. سفرهاي استاني براي بروز اين شاخص ها فوق العاده مفيد و كارساز بود. البته نقدهايي هم به روش سفرها داشتم. بالا بردن مطالبات اجتماعي اگر پاسخگويي در آن حد نباشد، موجب مي شود هميشه احساس ناكامي در افكار عمومي وجود داشته باشد.
دردور دوم اين سفرها بازخوردي كه گرفتيد احساس ناكامي است؟
طبعاً اين نگاه تاحدودي تنظيم شد و تجربه اي بود كه بايد انجام مي شد. جابجايي دولت در اين سفرها كار بسيار سنگيني بود كه الآن روان تر شده است. همت آقاي احمدي نژاد و ديگران در دولت بسيار ارزشمند است و ايشان بايد به همه شهرستانها مي رفتند كه درخصوص ساير اعضاء دولت اينگونه نبود.
اين سفرها بايستي خاطره انگيز هم بوده باشند؟
در سفر به استان چهارمحال و بختياري به علت شرايط جوي، آقاي رئيس جمهور نتوانست به شهرستان كوهرنگ برود و من به عنوان نماينده دولت رفتم. اين بازديد صبح تا ظهر برنامه ريزي شده بود اما همين كه مردم فهيمدند نماينده دولت قرار است، بيايد راه را مي بستند، در بين راه قرباني مي كردند، حتي در وسط خيابانها به سرعت تريبون هاي سخنراني و نقد برپا مي كردند و بازديد تا غروب طول كشيد. اين خاطرات براي من بسيار شنيدني و ديدني است. خستگي ما واقعاً با ديدن چهره بشاش و اميدوار جوانان از بين مي رفت و از مردم انرژي مي گرفتيم. من در سفرها احساس خستگي نداشتم، حتي در سفر استاني اخير به خراسان رضوي، هنگام افتتاح پروژه خبر دادند كه آقاي الهام اعلام كرد وزراي اقتصاد و كشور جابجا مي شوند. مراسم سان از نيروهاي ارتش داشتيم. بعد هم براي افتتاح دانشگاه سبزوار رفتيم و همان زمان سخنراني پرشوري انجام دادم و از دولت هم دفاع كردم.
چه حسي از شنيدن اين خبر داشتيد؟
من از شنيدن اين خبر براي دولت و كشور خوشحال نشدم ولي احساس شخصي من متفاوت بود. از اين كه از ظرفيت هايم نتوانم براي مردم استفاده كنم، حس خوبي ندارم. معمولاً انسان از برداشتن تكليف بيشتر خوشحال مي شود ولي من طوري تربيت شده ام كه از برداشتن بار بيشتر خوشحال مي شوم. در دوران طلبگي هم آقاي قدوسي كارهاي اجرايي را به من مي سپرد. اولين تظاهرات انقلابي در قم در شب هفت حاج آقا مصطفي سال 56، توسط گروه ما انجام شد. زير گنبد اعظم شروع به شعار دادن كرديم. اين كار چنان تازگي داشت كه جمعيت به سرعت پراكنده شد. بعد در شب چهلم به داخل صحن رفتيم و بعد هم كه به امام اهانت شد و به خانه علما رفتيم و موج مردمي شكل گرفت.
تمايلي به عافيت طلبي ندارم و به هيچكدام از همكاران هم توصيه بازنشستگي و استعفا نكرده ام. حتي در دوره دوم خرداد چند سال مرخصي بدون حقوق گرفتم و به نوعي مستعفي شدم اما بعد كه دوباره پرونده ام فعال شد و حتي اين امكان وجود داشت كه آن چند سال هم جزء سنوات خدمتم قرار بگيرد، اقدام نكردم تا فرصت بيشتري براي خدمت داشته باشم. الان هم با وجودي كه 28 سال از استخدام من مي گذرد سنوات من 25 سال محاسبه مي شود.
با توجه به تخصص شما در مسائل امنيتي، سفرهاي استاني چه تأثير امنيتي در حوزه روابط دولت و ملت دارد؟
هرچه رابطه دولت و ملت تقويت شود، حس عمومي جامعه نسبت به زندگي در روابط خودشان مثبت شود و اميدواري آنها نسبت به آينده بيشتر شود، دقيقاً تأثيرات امنيتي دارد. در تئوري هاي امنيتي مباحث مفصلي مطرح مي شود. پديده امنيت فرآيندي است كه عوامل مختلف غيرامنيتي نقش مهمتري از عوامل امنيتي دارند. احساس مثبت اجتماعي جزء اركان ايجاد امنيت در جامعه است و قطعاً سفرهاي استاني در ايجاد امنيت و تقويت آن مؤثر است.
درخصوص معاونان شما اين نگاه وجود داشت كه برخي از آنها بدون هماهنگي با رئيس جمهور منصوب شدند، مانند آقاي علي جنتي كه در دوره اي معاون سياسي وزير كشور بود.
من از دوره طلبگي با آقاي جنتي در مدرسه حقاني بودم. حتي ايشان به ما درس مي داد. آن زمان فراري بود و با اسم مبدل وارد كلاس مي شد و بعد هم به لبنان رفت و تا انقلاب هم خارج بود. من او را به عنوان يك معتدل سياسي و همراه كه به تقواي اجرايي و حرفه اي اش اعتقاد داشتم و فكر مي كردم براي ايجاد تعادل در وزارت كشور مطلوب است، انتخاب كردم.
بحث انتخاب استانداران ربط زيادي به آقاي جنتي نداشت، بخش اعظم استانداران، همكاران آقاي رئيس جمهور بودند و نمايندگان هم قصد داشتند كسي را انتخاب كنند كه به شخصيت رئيس جمهور نزديك باشد.در انتخاب فرمانداران هم نظرنمايندگان در اين زمينه گرفته مي شد و خودم هم بر اين مسئله نظارت داشتم.در فضاي پرتنشي كه دوم خردادي ها عليه من ايجاد كردند و طوري تعبير مي كردند كه قصد دارد فضاي كشور را با چماق سركوب كند با انتخاب ايشان توانستم اين فضا را بشكنم و تصوير متعادلي هم براي دولت ايجاد شد.
اما معاون سياسي در حقيقت بايد گفتمان دولت را براي گروه هاي سياسي مرجع و احزاب تبيين كند. بنابراين بايد تعلق گفتماني حداكثري به دولت داشته باشد. اما در خصوص آقاي جنتي با توجه به گرايشهاي سياسي ايشان اين تعلق حداكثري وجود نداشت.
اين، نگاه درستي نيست. من هميشه به حوزه سياسي در وزارت كشور گفته ام در اغلب انتخابات هايي كه در كشور انجام شده، نتيجه برعكس تمايلات سياسي حوزه سياسي وزارت كشور وقت بوده است. اتفاقاً من خود را موفق مي دانم چون طي 32 ماه مسئوليتم در وزارت كشور، 3 انتخابات بزرگ در كشوربرگزار شد كه در هر سه، منطق و تيم اصولگرايان موفق شدند.
ما محتواي ذهني اصولگرايانه داريم ولي حق اعمال آن را در سيستم نداريم. ما در وزارت كشور مسئول محصول سياسي نيستيم. من توفيق خودم در وزارت كشور را در اين مي دانم كه نگاهم به بخشها كاملاً حرفه اي بود و جايي كه اصولگرايان موفق شدند هم مايه افتخار من و دوستان اصولگرا بود و از اين كه اين مسأله را مطرح كنم نيز ابايي نداشتم. اما مي خواستم اين دو حوزه را از هم تفكيك كنم و بگويم گرايش و منطق اصولگرايي ربطي به كاركرد درون سيستم وزارت كشور ندارد.
گزارش تصويري از گفتگو با مصطفي پورمحمدي وزير سابق كشور
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها