محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830921607
گزارشی خواندنی از «خونآشامهای واقعی»
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۷
«اغلب خونآشامهای واقعی، از بیماریهای بدنی دیگری نظیر خستگی، سردرد و درد مزمن شکمی رنج میبرند و باور دارند که دوای دردشان فقط خون یک انسان دیگر است!» به گزارش ایسنا، «فرادید» به نقل از بیبیسی انگلیسی در این رابطه نوشته است: در بخش فرانسوینشین نیواورلئان، جان ادگار براونینگ در آستانۀ شرکت در فرآیند «تغذیه» است. شروع این کار به پروسههای پزشکی در کلینیکها شبیه است. یکی از آشنایان او، ابتدا بالای کمر براونینگ را با الکل ضدعفونی میکند، سپس با یک چاقوی جراحی یکبار مصرف سوراخی در کمر او ایجاد میکند و سپس اطراف سوراخ را آنقدر فشار میدهد تا خون شروع به جریان یافتن کند. او لبهایش را به زخم نزدیک میکند و سپس شروع به خوردن خون میکند. براونینگ میگوید: «او مقداری خون نوشید و سپس محل زخم را پاک و بانداژ کرد.» آشنای براونینگ چندان از مزۀ خون براونینگ راضی نبوده است. براونینگ میگوید: «او گفت که خون من آنقدر که باید، مزهاش متالیک نبوده و قدری از این موضوع ناامید بود. ظاهراً رژیمغذایی، آب موجود در خون و گروه خونی فرد، تغییرات اندکی در مزۀ خون ایجاد میکند. پس از آنکه براونینگ و دوستش مراسم «تغذیه» را به پایان رساندند، به مرکزی خیریه رفتند تا میان بیخانمانها غذا پخش کنند. براونینگ که خود اذعان دارد به فوبیای سوزن دچار است، خیلی مشتاق به شرکت در مراسم تغذیه نبود. او میگوید: «راستش من خیلی از اینکه چیزی نوکتیز به پوستم نزدیک شود میترسم.» اما او که در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا پژوهشگر است، حاضر بود به خاطر تازهترین پروژهاش به این کار دست بزند؛ پروژۀ او مطالعهای مردمشناسانه است که بناست بر روی جامعۀ «خونآشامهای واقعی» نیواورلئان انجام شود. آیا نوشیدن خون یک آئین مذهبی، هذیان یا تفریح است؟ براونینگ پیش از آنکه با خونآشامی آشنا شود، تصور میکرد که چیزهایی که از خونآشامهای نیواورلئان شنیده بوده، واقعیتی آمیخته با تخیل است: «من فکر میکردم این آدمها خالیبندهایی هستند که زیادی رمانهای خونآشامی خواندهاند.» اما وقتی که خودش حاضر به اهدای خون برای چنین کاری شد، تصوراتش دچار تغییر بنیادین شده بود. بسیاری از خونآشامهای واقعی، به موضوعات فراطبیعی اعتقادی ندارند و دراکولا را همانقدر میشناسند که ما میشناسیم؛ ضمن اینکه به نظر نمیرسید درگیر مسائل روانی باشند. آنها اغلب از بیماریهای بدنی دیگری نظیر خستگی، سردرد و درد مزمن شکمی رنج میبرند و باور دارند که دوای دردشان فقط خون یک انسان دیگر است. براونینگ میگوید: «فقط در همین آمریکا، هزاران نفر به چنین کاری دست میزنند و به نظرم این یک موضوع تصادفی نیست و از طرفی نمیشود گفت که مُد روز است. نشانهها و رفتار آنها بسیار رازآلود است.» خونآشام بودن در زندگی واقعی، در نزد بسیاری یک تابو محسوب میشود. در طی چند دهۀ گذشته، خونخواری با جنایتهای وحشیانه ارتباط داشته است. از جمله معروفترین آنها، پروندۀ راد فرل، یک قاتل متوهم، در آمریکا است. دیجی ویلیامز، جامعهشناس از دانشگاه ایالتی اوهایو، میگوید: «مردم وقتی که از خونآشامهای خودخوانده صحبت میکنند، تصاویر هولناکی به ذهن متبادر میشود. در نتیجه، جوامع خونآشامی درهای خود را به روی دیگران میبندد.» در نتیجۀ این نگاه منفی، خونآشامهایی که بهطور آنلاین با آنها همکلام شدم، از من خواستند که در این مقاله از نام مستعار برایشان استفاده کنم. اوضاع همواره به این منوال نبوده است. در طول تاریخ شاهد مواردی بودهایم که در آنها خون انسان، یک داروی درمانی جدی محسوب شده است. برای مثال، در اواخر قرن پانزدهم، پزشک پاپ اینوسنت هشتم، خون سه مرد جوان را تا آخرین قطره کشید و آن را در حالی که هنوز گرم بود به ارباب رو به مرگ خود خوراند؛ به این امید که حیات جوانی از طریق خون به بدن او منتقل شود. بعدها، از خون برای درمان صرع استفاده میشد؛ مبتلایان به صرع را تشویق میکردند تا در محلهای اعدام جمع شوند و خون تازه و گرمی را که از محکومان تازه اعدامشده میچکید، جمع کنند. ریچارد ساگ، از دانشگاه دورهام، میگوید: «در آن زمان گمان میکردند که خون میان جسم و روح ارتباط برقرار میکند.» او میگوید که با خوردن خون مردی جوان و سالم، روح او جذب بدنتان میشد و هرچه روحتان را آزار میداد، دوا میکرد. با فرا رسیدن عصر روشنگری، از محبوبیت این نوع درمانها کاسته شد. با این وجود، ظاهراً این نوع درمان، هنوز در میان قشر کوچکی، سرپا نگاه داشته شده است. پیش از عصر اینترنت، این جوامع عمدتاً منزوی بودند، اما حالا با استفاده از وبسایتهای مختص این موضوع، توانستهاند شبکهای زیرزمینی و در حال رشد ایجاد کنند. ویلیامز میگوید: «تا جایی که ما اطلاع داریم، به نظر میرسد که اکثر شهرهای بزرگ جهان دارای جمعیتهای خونآشام هستند.» این جوامع به خاطر ترسشان از لو رفتن، به پنهان شدن خو گرفتهاند؛ مانعی که براونینگ در آغاز تحقیقش با آن روبرو بود. او میگوید: «این جامعهای نیست که دلش بخواهد دیده شود.» براونینگ زمانی که به فکر این مطالعه افتاد، در باتون روژ لویزیانا زندگی میکرد. فاصلۀ آن تا نیواورلئان تنها یک ساعت است. نیواورلئان به خاطر داشتن خردهفرهنگهای متنوع و فعال، مشهور است. او فهمید که فرصتی بهتر از این برای یافتن خونآشامهای واقعی دست نخواهد داد. او شب و روز در خیابانها میچرخید و کم کم شروع به رفتن با پاتوقهایی کرد که خونآشامها ممکن بود به آنها رفت و آمد کنند. او از همان ابتدا نیز نگران نبود شخصیتهایی که به تورش بخورند، افراد ترسناکی باشند و بیش از آنکه نگران خود باشد، نگران مصاحبهشوندگان بود. براونینگ میگوید که اگر خونآشامها لو بروند، زندگی شخصی و شغلیشان به خطر میافتد. یک بار با صاحب یک بوتیک لباس گات در مورد موضوع مطالعهاش صحبت میکرد، که فروشنده زنی را با دو بچه نشان او داد و گفت شاید آن زن بتواند کمکش کند. سپس براونینگ باب صحبت را با او باز کرد و راجع به تحقیقش راجع به خونآشامها با او صحبت کرد. او میگوید: «دست آخر آن خانم خندید و گفت فکر کنم چند نفریشان را بشناسم. وقتی که لبخند زد دیدم دو دندان نیش خیلی تیز دارد.» چندی بعد تماس براونینگ با آن زن قطع شد، اما همین ملاقات او را تشویق کرد تا به کارش ادامه دهد و نهایتاً توانست رابطۀ خوبی با گروه بزرگی از خونآشامها ایجاد کند و به صورت مرتب با آنها مصاحبه کند. در واقع، هر قدر که او بیشتر در عمق قضیه فرو میرفت، گوناگونی و گستردگی طیف افراد خونآشام بیشتر برایش آشنا میشد. هرچند برخی از آنها دندان نیش برای خود میگذارند و در تابوت میخوابند، اما بسیاری از آنها علاقهای به کتابها و فیلمهای مرتبط با خونآشامها ندارند. براونینگ با ناباوری میگوید: «قضیه با سالهای حول و حوش سال 2000 برمیگردد که هنوز فیلمهای خونآشامی اینقدر مُد نشده بود. این افراد همانقدر که یک آدم عادی از ادبیات و سینمای خونآشامی سر درمیآورد، از آن مطلع هستند.» ظاهراً خونآشامی درجات مختلفی دارد. اعضای جامعۀ خونخواران دارای شغلهای مختلفی نظیر پیشخدمت، منشی و پرستار هستند؛ برخی از آنها مسیحیانی اهل رفتن به کلیسا هستند و برخی دیگر هم به خدا اعتقاد ندارند و اغلب به فکر دیگرانند. یک خونآشام با نام مستعار مرتیکِس، میگوید: «خونآشامها دور قبرها پرسه نمیزنند، پاتوقشان کلوپهای شبانۀ گاتها نیست و میهمانی خونخوردن نمیگیرند. سازمانهای خونآشامی واقعیای هست که بین بیخانمانها غذا پخش میکنند، به گروههای مدافع حقوق حیوانات کمک میکنند یا به دیگر دردهای اجتماعی میپردازند.» دستهبندی مهمی میان خونآشامها وجود دارد؛ برخی از آنها در خون به دنبال انرژی روانیای میگردند که به آنها قدرت میدهد و دیگران بر این باورند که نیازشان به خون صرفاً جسمی است. یکی از خونآشامها دستۀ دوم با نام مستعار سیجی میگوید: «هویت خونآشام نزد ما تقریباً بیمعنی است، اما به هر حال ما خون مینوشیم، بخصوص خون انسان و به همین دلیل به سختی میتوانیم از برچسب "خونآشام بودن" بگریزیم.» حیات دوباره براونینگ با ملایمت از افراد مورد تحقیق در مورد شروع به خونخواری پرسید و این موضوع را دریافت که میل به خون، حوالی زمان بلوغ خود را نشان میدهد. مثلاً، یکی از اولین افرادی که براونینگ با آنها مصاحبه کرد، اولینبار در 13-14 سالگی احساس کرد که همیشه ضعف دارد و انرژی لازم را برای دویدن و ورزش کردن مثل سایر همسالانش را ندارد. در نهایت، یک بار هنگام دعوا با پسرعمویش، با طعم خون آشنا شد. براونینگ میگوید: «او ناگهان احساس سرزندگی زیادی کرد.» این مزه کردن خون، نهایتاً به میلی ناخودآگاه برای نوشیدن خون بدل شد. ماجرای تقریباً مشابهی است که تقریباً همۀ خونآشامهایی که براونینگ با آنها ملاقات کرده از سر گذراندهاند. علاوه بر خستگی شدید، دیگر نشانههایی که در آنها دیده میشود، سردردهای شدید و شکمدرد است. برای مثال، سیجی دچار بیماری رودۀ التهابپذیر بوده که میگوید فقط با نوشیدن خون درمان میشود. او میگوید: «بعد از نوشیدن مقدار زیادی خون، مثلاً نزدیک به یک فنجان، دستگاه گوارشمان مثل ساعت کار میکند.» دوستِ سیجی با نام مستعار «کینِسیا» نیز داستانی مشابه دارد. او میگوید: «اگر گرسنه باشم، ممکن است رودهام یک هفته کار نکند و اگر چیزی جز غذای داروییام را بخورم، دچار حالت تهوع میشوم.» او در مورد بهبودی ظاهریای که بعد از یک وعده خون پیدا میکند، میگوید: «من 100 درصد احساس بهتری پیدا میکنم. ظرفیتهای ذهنیم قویتر میشود. هرچه دلم بخواهد میتوانم بخورم بدون اینکه دچار تهوع شوم و درد مفاصل و ماهیچهام خوب میشود. بسته به اینکه چقدر خون خورده باشم، تا یک هفته حالم خوب است.» لازم به گفتن نیست که پیدا کردن اهداکننده سخت است. چطور میتوانید با کسی مطرح کنید که میخواهید خونش را بنوشید؟ سیجی میگوید که اهداکنندهها معمولاً دوستان نزدیکی هستند که نیاز خونآشامها به خون را درک میکنند؛ کینسا هر چند هفته از خون شوهرش مینوشد. براونینگ میگوید که در موارد دیگر، خونآشامها باید قدری دست به جیب شوند. رابطۀ میان اهداکننده و خونآشام هرچه که باشد، نوشیدن خون همیشه با رضایت طرفین انجام میشود. کینسا میگوید: «رعایت حال اهداکننده کاملاً انجام میشود و همیشه اطمینان حاصل میکنیم که خیال فرد آسوده است و به انجام این کار راضی است.» همانطور که براونینگ تجربه کرده، استخراج خون بیش از آنکه به خونخواری مشتاقانۀ خونآشامهای فیلمها شبیه باشد، به فرآیندهای پزشکی شباهت دارد. معمولاً هم اهداکننده و هم خونآشام ابتدا خون خود از نظر سلامت و عاری بودن از عفونتهای قابل انتقال مورد آزمایش قرار میدهند. خونآشام ها برای ایجاد برش و استخراج خون از چاقوی جراحی یکبار مصرف یا سرنگ استفاده میکنند. آنها ضمناً پیش از ایجاد برش، محل آن را ضدعفونی میکنند. اگر بخواهند مستقیماً از محل زخم خون بنوشند، حتماً ابتدا لبهای خود را تمیز کرده، دندانهایشان را مسواک میکنند و دهانشویه قرقره میکنند. برخی اطلاعات پزشکیِ بیشتری دارند. تجهیزاتِ سیجی شامل یک رگبند و تجهیزات خونگیری هم میشود. او پیش از آنکه خون اهداکننده را بگیرد، به او یک موش کوچک لاستیکی میدهد تا فشار دهد. این کار به او در پیدا کردن رگ کمک میکند. خونآشامهایی که وضعشان بهتر است، خون اضافی را فریز میکنند و آن را با داروی ضدانعقادی خوراکی مخلوط میکنند و در محفظههای بدون روزن نگهداری میکنند. «آلکسیا»، از انگلستان، خونآشامی است که پیش از اینکه دست به خونگیری بزند، تحقیقات فراوانی راجع به حجامت انجام داده است. او میگوید: «جامعۀ خونآشامهایی که برای مقاصد درمانی خون مینوشند، راجع به سلامت و ایمنی بسیار محتاط هستند. خود فرآیند خون خوردن خیلی غیرشخصی است و شبیه به قرص خوردن است.» ظاهراً خونآشامها پس از خون خوردن دچار عوارض جانبی خاصی نمیشوند؛ هر چند که هضم حجم زیادی آهن میتواند مسمومیتزا باشد، اما خونی که در یک جلسه خورده میشود، آنقدر نیست که باعث مسمومیت شود. براونینگ میگوید: «هیچیک از خونآشامهایی که با آنها مصاحبه کردم، در نتیجه مصرف خون دچار مشکلات جسمانی نشده بودند.» با این وجود، توماس گانز، از دانشگاه کالیفرنیا، تاکید دارد که این افراد نمیتوانند بهطور کامل خطر عفونت را برطرف کنند. او میگوید: «دادن آزمایش خون در کلینیکهای بیماریهای جنسی، همۀ بیماریهایی را که از طریق خون قابل انتقالند مشخص نمیکند، بلکه تنها بیماریهای معمولتر نظیر ایدز، هپاتیت B و C را نشان میدهد.» بهترین روش برای اندازهگیری واقعی میزان خطر، مطالعۀ پروندههای رسمی پزشکی است. اکثر خونآشامها به خاطر نگاه بدی که جامعه به این موضوع دارد، از اینکه دربارۀ عادتشان با پزشک خود صحبت کنند، هراس دارند. ویلیامز که بر روی اثرات احتمالی نگاه بد اجتماعی به خونآشامها بر وضعیت سلامتیشان تحقیق میکند، میگوید: «یک نفر به ما گفت که اگر یک بهدار بفهمد که من خونآشام هستم، بچههایم را از من خواهند گرفت.» برخی خونآشامها نظیر سیجی، سعی میکنند که رفتاری بازتر در قبال این موضوع داشته باشند. او در مورد عادتش به خون خوردن با یک جراح دستگاه گوارش و یک روانپزشک صحبت کرده است. او میگوید: «هر دوی آنها خیلی با من همراهی کردند، هر چند که متاسفانه هیچکدام راه حلی برای بیماریهایی که به خاطرش نزدشان رفته بودم نداشتند.» اکثر خونآشامهایی که با آنها مصاحبه کردهام، هیچیک از آنها دلبستگی شدیدی به خون خوردن ندارند و اگر علاجی برای درد اصلیشان پیدا شود آن را کنار خواهند گذاشت. اما آنها میگویند که پزشکها تاکنون در یافتن راهی دیگر برای آرام کردن دردهای آنان ناتوان بودهاند. کینسیا میگوید که «اکثر خونآشامها ترجیح میدهند که اصولاً به دردهای دورهای دچار نشوند و بتوانند مثل یک آدم عادی زندگی کنند.» آلکسیا هم با او موافق است: «اگر علت دردهای من مشخص بود، حتماً از دارو استفاده میکردم.» خود خونآشامها این فرضیه را طرح کردهاند که احتمالاً در دستگاه هاضمهشان مشکلی وجود دارد که باعث میشود نتوانند مواد مغذی را از غذاهای معمول جذب کنند. با این وجود، خونآشامها چندان اصراری ندارند که حتماً بگویند میلشان به خوردن خون، یک بیماری روانتنی نیست. سیجی میگوید: «شاید همۀ اینها در ذهن خودمان باشد.» به همین دلیل، برخی از خونآشامها تلاش کردهاند تا دیگر خون نخورند و ببینند که آیا علائمی که بدنشان بروز میدهد، به خودی خود خوب خواهند شد؛ اما تاکنون موفق نبودهاند. کینسیا میگوید: «من لحظهای واقعاً ترسیدم که به خاطر ضربان قلب پایین مرا به اورژانس بردند، ولی وقتی میایستادم یا راه میرفتم ضربانم به 160 میرسید و همراهش میگرن وحشتناک داشتم و مرتب غش میکردم. به نظرم قلبم داشتم دو برابر کار میکرد تا همهچیز را سرپا نگاه دارد. انگار به چهار ماه خون نخوردن واکنش نشان میدهد.» گانز معتقد است که حس راحتیای که با نوشیدن خون به خونآشامها دست میدهد، میتواند تا حد زیادی دلایل روانی داشته باشد. پزشکان همچنان در حال مطالعۀ احاطۀ واقعی مغز ما بر سلامتی جسمانی ما هستند. گانز میگوید: «احتمالاً خوردن خون یک اثر تلقینی شدید دارد؛ شبیه به اثر تلقینی خوردن پودرهای تلخ، مایعات رنگ روشن، یا سایر موادی که به غذای معمولی از لحاظ شکل و مزه شبیه نیستند. همچنین جنبۀ آئینیای که فرد در خوردن خون احساس میکند این حس تلقینی را تقویت میکند.» علاوه بر این، خون بسیار مغذی است و یک مُلین طبیعی هم هست که باعث میشود گرفتاریهای هاضمهای و روانی مصرفکنندگان خون تا حدی برطرف شود. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]
صفحات پیشنهادی
گزارشی از نخستين يخچال غذاي رايگان
گزارشی از نخستين يخچال غذاي رايگان شهروندان اين شهر بزرگ خاكستري غربت زده يك زماني تصميم گرفتند ثابت كنند اين مردم اين زنها و مردهاي كارتنخواب دزد نيستند آدمند مثل بقيه تصميم گرفتند باقي آدمها را هم تشويق كنند كه اين زنها و مردهاي كارتنخواب را ببينند روز نو ١١ و ٣مردم قهرمانان واقعی عرصه اقتصادی کشور هستند
پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۵۵ نماینده مردم ابهر خرمدره و سلطانیه در مجلس شورای اسلامی گفت مردم قهرمان اصلی عرصه اقتصادی کشور هستند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه زنجان محمدرضا خانمحمدی شامگاه دیروز در جلسه تودیع و معارفه فرمانده انتظامی شهرستان خرمدرقطبی و قلعهنویی در سایپا؛ بلوف یا واقعیت؟ ::
قطبی و قلعهنویی در سایپا بلوف یا واقعیت افشین قطبی و امیر قلعهنویی گزینههای اصلی هدایت سایپا معرفی شدهاند به گزارش "ورزش سه" در حالی که بیتالله رضایی و مجید جلالی مدیرعامل و سرمربی سایپا اختلاف شدیدشان را رسانهای کردهاند گفته میشود امروزگزارشی از خاص ترین کتاب فروشی تهران
گزارشی از خاص ترین کتاب فروشی تهرانتاریخ انتشار پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲ ۱۰ کتاب فروشی دیواری خیابان خیام نیم قرنی می شود که در دل دیوار قورخانه جا خوش کرده است و هنوز پاربرجاست به گزارش مهر تقریبا تمامی کسانی که اهل کتاب هستند و کتاب خوان اند اعتقاد دارند یک کتاب خوان موفشوخی شهید مدافع حرم لبنانی که به واقعیت پیوست
شهیدخبر شهیدنیوز شهید یوسف حلاوی شهید مدافع حرم لبنانی وقتی کودک بود یکبار با برادر دوقلو و دوستشان محمد جواد الزین به دریا رفته بودند محمد جواد و یوسف چاله کندند و در آن خوابیدند و برادر دوقلوی یوسف روی آن ها خاک ریخت شهید یوسف حلاوی فرزند حلمی از روستای قعقعیة الجسر در جنوهمرزم سردار شهید لکزایی: حاج حبیب یک شیعه پرور و شیعه واقعی بود
به گزارش خبرگزاری اهل بیت ع ـ ابنا ـ هم رزم سردار شهید لک زایی در نشست علمی سومین همایش "حبیب دل ها گرامیداشت سردار شهید حاج حبیب لک زایی" که پیش از ظهر امروز – 30 مهر – در سالن همایش های دفتر تبلیغات اسلامی برگزارشده بود به بیان خاطره ای از شهید لک زایی پرداخت و گفتنباید در خراسان جنوبی سختگیری هایی مافوق قانون وجود داشته باشد/مسئولان مربوطه در شناسایی قاچاقچیان واقعی کالا
استاندار خراسان جنوبی با بیان این که مسئولان و دستندرکاران باید در شناسایی و اعمال تنبیهات قانونی قاچاقچیان واقعی کالا و ارز کوشش نمایند گفت نباید در خراسان جنوبی سختگیری هایی مافوق قانون وجود داشته واعمال شود به گزارش خبرنگار خاورستان وجه اله خدمتگزار ظهر امروز در کمیسیون برنشهید مدافع حرمی که شوخی اش به واقعیت پیوست +عکس
شهید یوسف حلاوی شهید مدافع حرمی که شوخی اش به واقعیت پیوست عکس یوسف حلاوی شهید مدافع حرم لبنانی وقتی کودک بود یکبار با برادر دوقلو و دوستشان محمد جواد الزین به دریا رفته بودند محمد جواد و یوسف چاله کندند و در آن خوابیدند و برادر دوقلوی یوسف روی آنها خاک ریخت به گزارش سرویناراحتی رمز شادی واقعی است؟
زندگی تلخ و شیرین است برای من مشکلی نیست شادی بدون ناراحتی کامل نخواهد بود … تا زمانیکه درد و رنج ادامه دارد رمز شادی واقعی دیشب وقتی به همه دردها و بدبختیهای این دنیا فکر میکردم احساس کردم به ناراحتیام غلبه کردم هر طور که نگاه کنی من زندگی خوب و کاملی دارم بااینوجودگزارشی از محرمانه ترین اتاق جنگ سوریه
گزارشی از محرمانه ترین اتاق جنگ سوریه برای نخستین بار خبرگزاری صدا و سیما اجازه یافت به اتاق عملیات گسترده ارتشیان سوری در جنوب حلب پا گذارد و از قسمت کوچکی از این اتاق محرمانه و سری تصویر بردارد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبربه نقل از خبرگزاری صدا وسیما گستره جغرافیایی ر-
گوناگون
پربازدیدترینها