واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كارجهادي درمان بيماري شخصيتي است
همه شنيده و ديدهايم كه تا فردي در مقطع دكترا پذيرفته ميشود توقع دارد او را«دكتر» خطاب كنند يا طلبهاي كه ضربا و ضربوا را فرا گرفت اگر «حاج آقا» صدايش نكني، يحتمل كه به علما توهين كردهاي!
نویسنده : اسماعيل احمدي
همه شنيده و ديدهايم كه تا فردي در مقطع دكترا پذيرفته ميشود توقع دارد او را«دكتر» خطاب كنند يا طلبهاي كه ضربا و ضربوا را فرا گرفت اگر «حاج آقا» صدايش نكني، يحتمل كه به علما توهين كردهاي!آري، اينكه فرمودند «العلم هوالحجاب الاكبر» حقيقتاً فرمايش خردمندانهاي بوده كه اگر ميخواهي مصاديقش را بيابي كافي است كه يك استاد دانشگاه را بدون عناوين علمي خطاب كني... به هر حال متأسفانه از جمله آفاتي كه غالباً بر فارغالتحصيلان دورههاي تكميلي حوزه و دانشگاه مترتب است اينكه به خيال واهي تصور ميكنند يك سر و گردن و شايد هم بيشتر، از ساير مردم بالاتر و والاتر هستند، لذا احترامشان واجب و تكريمشان نيز بر همگان فرض ميشود فلذا كار به جايي ميرسد كه استادالعلما و العرفا امام خامنهاي عزيز در ديدار با صدها نفر از نخبگان علمي به اين آفت و آسيب مهم اشاره كرد و ميفرمايند «روحيه جهادي را بر روحيه تافته جدابافته بودن ترجيح بدهيد. يكي از خطراتي كه گريبان كساني را كه يك امتيازي دارند ميگيرد، اين است كه احساس كنند تافته جدابافتهاند، احساس كنند يك سر و گردن از همه بالاترند؛ اين خطر بزرگي است، اين يك خطر شخصيتي است، يك بيماري شخصيتي است؛ نگذاريد اين بيماري در شما رشد بكند و راهش هم اين است كه كار جهادي و روحيه جهادي را در خودتان تقويت كنيد. روحيه جهادي يعني كار را براي خدا انجام دادن، كار را وظيفه خود دانستن، همه نيروها را در راهِ كارِ درست به ميدان آوردن؛ اين روحيه جهادي است. براي اينكه اين روحيه جهادي در شما تقويت بشود، حضورتان در اردوهاي جهادي خيلي خوب است. نگوييد وقتمان تلف ميشود؛ نه، بيشترين و بهترين استفاده از وقت همين است. درستان را بخوانيد، پژوهشتان را بكنيد، كارتان را بكنيد، در اردوهاي جهادي هم كه در دوره سال، چند هفتهاي انسان را مشغول ميكند شركت كنيد. اين شما را با متن مردم آشنا ميكند، اين شما را با مشكلات و معضلات جامعه كه غالباً از چشم مسئولان دور ميماند، آشنا ميكند.» بيشك هر يك از واژگاني كه آقا به خدمت گرفتهاند حاوي پيامهاي مختلفي است كه در اين مجال و مقال نميگنجد. اينكه آن را آفت ميدانند يعني چه؟ يا عنوان «بيماري شخصيتي » كه حقيقتاً اولين باري هست كه از لسان مبارك معظم له براي فرد يا گروهي بيان ميگردد جاي بسي تأمل و تدبر عميق دارد كه باشد براي فرصتي ديگر؛ اما نقطه ثقل و مركز توجه نگارنده بيشتر در پي توضيح و تشريح نسخه درماني است كه پزشك روح و جانمان در پي بيان اين بيماري روحي و شخصيتي براي مخاطبين پيچيده و با تأكيداتي خاص تجويز كردهاند. ولايت، راه درمان را كسب «روحيه جهادي» دانستهاند يعني براي آن كه دچار غرور و تكبر نگرديده و به تعبير ديگر كه بارها در جلسه به مسئولان فرمودهاند: «دچار خود شگفتي» نشويم و تصور نكنيم كه ما با عموم مردم فرق داشته و خود را برتر و بالاتر بدانيم بايد روحيه جهادي را در خودمان ايجاد و به تبع آن تقويت نماييم كه تنها راه علاج، در اين روح و روحيه ميباشد. روحيه جهادي اينكه روحيه جهادي چيست باز هم به فرصتي ديگر واميگذارم، امّا به ذكر اين ويژگيها بسنده ميكنم كه اخلاص، تواضع، ايثار، خستگيناپذيري و تفويض امور به خالق، صفا و صميميت با افراد، سادهزيستي، ايمان، تقواي الهي و... از جمله خصوصيات روحيه جهادي است كه اگر فردي اين روحيات را نه تنها در خود بپروراند بلكه آن را در رفتار اجتماعي و ارتباطات روزمره خود نيز تعميم دهد مصداقي از «مدير جهادي» خواهد بود كه دانش و بينش و رفتارش مبتني بر اين خصوصيات، يقيناً بر اطرافيان بارز و آشكار ميباشد. معلّم محبوب ما كه حقيقتاً خوش طبيبي است براي سلامتي شاگردان خود و دلسوزْ مرادي است براي سير و سلوك و سعادتمندي مريدان باوفايش باز هم مسير هدايت و راهبري ما را نيمه رها ننموده و راهكار دريافت و توسعه روحيه جهادي را نيز ذكر نمودند تا هيچ شاگردي بدون فراگيري فرمولهاي ناب از كلاس باصفايش خارج نگردد. رهبر حكيم براي رسيدن به روحيه جهادي، شركت در«اردوي جهادي» را سفارش و تأكيد نمودهاند. فردي پرسيد اگر در محله خود نيز به محرومين توجه كنيم آيا مطالبه ولايت را جامه عمل پوشاندهايم كه او را به تداوم سخنان حضرت دعوت نمودم كه فرمودند: « در اردوهاي جهادي هم كه در دوره سال، چند هفتهاي انسان را مشغول ميكند شركت كنيد.» بيشك، اردوي جهادي از منظر ايشان، حضور چند شبانه روز در يك روستاي محروم براي خدمترساني به ولينعمتان انقلاب اسلامي است تا از نزديك، محروميتها را لمس كنيم و با گوشت و پوست و خونمان آميخته و عجين گردد. اثرات حضور در مناطق محروم حال سؤال اين است كه اين اردو را چه رابطهاي است با تافته جدا بافته نبودن؟! در مقام پاسخ، نكات گوناگوني وجود دارد كه رشحهاي را مِن باب تكليف و از روي تجربيات 15 ساله در توفيق تشرف به مناطق محروم بيان ميكنم. البته آثار و دستاوردهاي اين اردوها حقيقتاً بيشمار است ليكن به آن بخش ميپردازم كه با موضوع اين يادداشت مرتبط است. 1- اولين اثر حضور در منطقه محروم، باز شدن افق جديدي است از دنيايي كه پيرامون ماست. خوب ميدانيد كه انسانهايي كه دنياي كوچكي دارند خود را همه چيز ميپندارند اما آنگاه كه عوالم مختلفي را از نزديك ببينند اصطلاحاً چشمشان باز ميشود و ميبينند آنچه را در تصورشان هم نميگنجيد. 2- ديدن محروميتهايي نظير نداشتن آب و برق و راه و خانه مناسب و خلاصه، نبودن اولين امكانات اوليه حيات براي يك انسان، اولين جرقهاي است كه در ذهن بيننده شعلهور شده و نوعي خجلت و شرمساري را در او به وجود ميآورد و كمكاريها را به او يادآوري مينمايد كه اين مشعل، خود، خاكي است براي خاموش نمودن آتش خودپسندي و تفاخر. 3- تحمل شرايط اشاره شده براي چند شبانه روز يعني «ساختن با سختيها» كه موجب مقاومت روح ميگردد و روح را از حالات زشت غرور به رفتن در طبقات معنوي صيقل ميدهد. 4- يادآوري شرايط رفاه و آسايش زندگي شهري، تقويت روح قدر شناسي و شكر و سپاس را موجب و منتج ميگردد كه باز هم روح خودخواهي را در دارنده آن از ميان بر ميدارد. 5- شايد اهالي شهر كه نخبه عزيز ما را ميشناسد به هر دليل ممكن، به اجبار يا از سر تعارف و شايد هم ادب اجتماعي، او را به اصطلاح تحويل بگيرند و به نشانه تحويل براي او نوشابهاي باز كنند كه او نيز تصور كند براي خود كسي است. . . امّا در روستا آنكه حضورش بيشتر و فعاليتش قويتر باشد و به بيان بهتر «نان بازويش را بخورد» محبوب اهالي است لذا اينجا ديگر براي اسم و رسممان تره خرد نميكنند مگر آنكه ما را در كار يدي مشاهده كنند. 6- حشر و نشر با روستاييان سادهدل و صميمي، روي خاك و زمين يا در منزلي محقّر با اثاثيهاي اندك و قوتي ساده، شايد از ادلّه فوق مؤثرتر واقع افتد كه نخبه ما را «خاكي» بار ميآورد و كلاس گذاشتن را كه بسان تاري محكم، مانع ارتباط او با آحاد مردم گرديده، كنار ميزند و جهادگر ما «مردمي» ميشود. آنگاه كه تارهاي اطرافش پاره گرديد، ديگر بعيد است كه او خود را تافته جدا بافته بداند و حداقلْ نتيجهاش آنست كه او نيز بندهاي از عبادالله است چراكه خلق و خوي مملوّ از صفا و مهرباني و يكدلي روستاييان، آنقدر گيرا و جذاب است كه هر دلي را به سوي مهر و محبت خود ميكشاند كه اگر هزار شهري هم مجتمع ميشدند اين نتيجه حاصل نميشد كه بنده صدها بار و بلكه هزاران بار به چشم غير مسلح خود و بدون واسطه ديده و درك كردهام. پس نخبه جوان! دانشجوي عزيز! استاد گرانقدر! تا دير شده اردوي جهادي را درياب كه اگر شتاب نكني مصداق اين فرمايش الهي خواهي شد «وَ لا تَكونُوا كالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِك هُمُ الْفاسِقُونَ» (حشر. 19) البته اگر استاد معظم ما، اين راهكار را به نخبگان «توصيه» نمودند بيشك به مسئولان«امر» مينمايند كه پيش از اين نيز به ويژه در افطارهاي معظم له در ماه مبارك رمضان بارها گوشزد كردهاند كه مراقب باشيم روحيه جهادي در مسئولان و مديران نظام كمرنگ نشود و از روحيه جهادي غفلت نكنيم. والسلام.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]