تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830906257




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید


واضح آرشیو وب فارسی:شهید مطهری: شهید مطهری در بسیاری از سخنرانی هایشان با موضوع ماه محرم و شهادت امام حسین و یاران ایشان، بر یک نکته تأکید داشت و آن خدمتی بود که حضرت زینب و امام زین العابدین به قیام عاشورا کردند. متن زیر که گزیده ای از سخنرانی ایشان در محرم سال 1390 قمری در حسینیه ارشاد است، روایتی مستند و واقعی از رودرویی حضرت زینب و امام زین العابدین (ع) با یزید است.در روز جمعه اى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند، و شاید امامت نماز را هم خود او به عهده داشت؛ این را الآن یقین ندارم. (در نماز جمعه خطیب باید اول دو خطابه که بسیار مفید و ارزنده است بخواند، بعد نماز شروع می شود.  اصلًا این دو خطابه به جاى دو رکعتى است که از نماز ظهر در روز جمعه اسقاط و نماز جمعه تبدیل به دو رکعت می شود.) اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلًا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على علیه السلام و امام حسین به عنوان اینکه اینها- العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند. زین العابدین از پاى منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى. بعد خطاب کرد به یزید که آیا به من اجازه مى دهى از این چوبها بالا بروم؟ (نفرمود منبر. خیلى عجیب است! به قدرى اهل بیت پیغمبر مراقب و مواظب این چیزها بودند! مثلًا در مجلس یزید، نمى گوید: یا امیرالمؤمنین! یا ایها الخلیفة! یا حتى به کنیه هم نمى گوید: یا اباخالد! مى گوید: یا یزید! هم زین العابدین و هم زینب. در اینجا هم نفرمود که اجازه مى دهى من بروم روى این منبر؟ یعنى این که منبر نیست؛ این چوبهاى سه پله اى که در اینجا هست که چنین خطیبى مى رود بالاى آن و چنین سخنانى مى گوید، ما این را منبر نمى دانیم. این چهارتا چوب است.) اجازه مى دهى من بروم بالاى این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد. آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانى اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مى خواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مى کند. گفت: من از اینها مى ترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد. ببینید این زین العابدین که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمى کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولوله اى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مى ریزند و مرا مى کشند. دست به حیله اى زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مى شود. صداى مؤذّن بلند شد. زین العابدین خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم. تا به اینجا رسید، زین العابدین فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده مى شود و گواهى به رسالت او مى دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مى دهید؟ تا آن وقت اصلًا مردم درست آگاه نبودند که چه کرده اند. آنوقت شما مى شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن. این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مى شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مى کرد و مى گفت: تمام، گناه او بود. اصلًا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟ چون زین العابدین و زینب اوضاع و احوال را برگرداندند. منبع: حماسه حسینی صفحه 293 و 294.


یکشنبه ، ۳آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهید مطهری]
[مشاهده در: www.motahari.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن