تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836803860
من شمشیر شمر و امام حسین را آماده می کنم!
واضح آرشیو وب فارسی:مهر نیوز: مجله مهر - آزاده باقری: از زمانی که یادش می آید در کار تعزیه و تعزیه خوانی بوده است. چه آن زمان های دور که کودک بوده و در نقش طفل خوانی در مراسم تعزیه حضور داشته چه زمانی که جوان تر می شود و می تواند تا شهادت خوانی هم پیش برود. تا اینکه در سال ۴۲ تعزیه خوانی ممنوع می شود و او هم مانند بسیاری از تعزیه خوان ها مجبور می شود چندین سال گوشه نشینی کند تا زمان انقلاب و فرمان امام خمینی(ره) درباره آنکه عزاداری سنتی باید اجرا شود از راه برسد. او هم در این زمان فرصت را مغتنم شمرده و اینبار نه از راه تعزیه خوانی بلکه از طریق تهیه لوازم صحنه تعزیه؛ ارادت خود را به امام حسین (ع) نشان می دهد. از سال ۶۲ تا امروز ۳۲ سال است همچنان به طور مداوم به این کار مشغول است و از سرتا سر ایران برای تهیه لباس ها و لوازم تعزیه به سراغش می آیند. ابوالفضل مقدر، ۸۴ سال سن دارد و با سه فرزند پسرش در کارگاه قدیمی حوالی امام زاده یحیی، بازارچه نواب؛ قبای تعزیه، شمشیر، خنجر، سپر، کلاه خود و تیر و کمان می سازند. تا حدود یک ماه مانده به محرم سرش حسابی شلوغ است و باید مشتری های هر ساله اش که البته سال به سال هم بیشتر می شوند را راه بیندازند و تا دهه اول محرم کارش همین است. بعد از آن باز هم تا سال آینده شروع به ساختن و دوختن وسایل تعزیه می کنند تا مشتری های محرمی سال بعدش از راه برسند و آنها را بفروشند. به کارگاهش رفتیم و چند ساعتی در کنار حاج ابوالفضل مقدر و پسرانش بودیم. جایی که پر بود از قباهای رنگی و سپرها و خنجرهایی که قرار است برای مراسم تعزیه خانی به محله های دور و نزدیک کشور بروند. به فرمان امام خمینی(ره) کارمان را شروع کردیم با وجود آنکه ۸۴ سال از سنش می گذشت و گذر عمر در چهره اش نمایان بود اما در صدایش خبری از گرد پیری نبود. برخلاف بسیاری از افراد مسن که در این سن و سال گوش هایشان سخت می شنود، چشم هایشان سخت می بیند و دست و پاهایشان دیگر رمق کار کردن و حرکت ندارند؛ اما حاج مقدر حسابی سر و حال بود. در صدایش همچنان نوای نوحه خوانی موج می زد و با وجود آنکه بیشتر از ۶ کلاس سواد نداشت اما به دلیل مطالعه بالایش از تاریخ و گذشتگان اطلاعات بسیار در خاطرش مانده بود. او از زمانی می گوید که بعد از انقلاب دیگر وارد کار تهیه لوازم نمایشی تعزیه می شود: «تا قبل از انقلاب و زمانی که هنوز تعزیه خوانی ممنوع نشده بود من در این کار بودم. از طفل خوانی تا شهادت خوانی هم پیش رفتم. پدرانم هم همگی نسل در نسل نوحه خوان و مرثیه سرا بودند تا اینکه دیگر این کار ممنوع شد. اما بعد از انقلاب و سال ۶۱ بود که امام خمینی (ره) فرمودند باید مراسم سنتی اجرا شود. دست به کار شدیم و از سال ۶۲ به طور جدی و مستمر تا امروز وارد کار ساخت و ساز کلیه لوازم نمایشی تعزیه خوانی شدیم. سه پسرم هم با هم من همراه شدند و با هم در این کارگاه کار می کنیم.» از همه جای ایران مشتری داریم کارگاه حاج مقدر از زمانی که کارش را شروع کرده است تا امروز همچنان به دلیل مشتری های زیادی که دارد سرپاست و از سرتا سر ایران برای تهیه لوازم تعزیه خوانی سراغش می آیند. پسرش می گوید: «ما کل سال را مشغول تولید هستیم و اصلا وقت هیچ کار دیگر مانند گسترش دادن این کارگاه را نداریم. اما از آنجایی که مشتری هایمان بسیار زیاد هستند به همین دلیل به نوعی یک جور واسطه ما با شهرهای دیگر و مناطق مختلف تهران می شوند. آنهایی که از ما عمده می خرند به نوعی نماینده ما به حساب می آیند و ما همچنان کار خود را در همین کارگاه ادامه می دهیم. کسی که مشتری باشد بالاخره کوچه به کوچه می گردد و ما را پیدا می کند.» مقدر پدر می گوید: «به همین دلیل شهری در ایران نیست که به اینجا نیایند. از هر قشری که فکرش را بکنید از کارگر تا سرمایه دار اینجا مشتری ما هستند.» در همین زمان دفتر مشتری هایش را باز می کند و یک به یک نام استان ها را می آورد: «اراک، قم، اصفهان، مشهد، کاشان، اردیبل، تبریز، آمل، کرج، کرمان، رشت، جیرفت، زنجان، سبزه وار، شاهرود، میبد و... اینها تعدادی از شهرهایی هستند که به طور مستمر و عمده به ما سفارش می دهند و هر سال خرید می کنند. خوشبختانه هر سال هم به تعداد مشتری اضافه می شود و به نظر می رسد اعتقادات مردم هر سال بیشتر هم شده است. چون بیشتر آنها هم جوان ها هستند.» تاریخچه شکل گیری تعزیه خوانی حاج مقدر اطلاعاتش از تاریخچه شروع تعزیه خوانی بسیار بالاست و به شکل خلاصه از ورود تعزیه به کشور اینطور توضیح می دهد: «آخرین پادشاه صفوی سلطان حسین بود که به عنوان پادشاه مذهبی شناخته می شد. او در زمان پادشاهی اش قبل از حمله افغان ها به اصفهان اعلام کرده بود از آنجایی که اطلاعات زیادی درباره عاشورا و واقعه کربلا وجود دارد؛ اما هیچ وقت کسی به چشم آن را ندیده. بنابراین دستور داد شعرای توانای ایالات مختلف کشور دست به کار شوند، تاریخ را در مقابلشان بگذارند، وقایع عاشورا را به نظم در بیاورند تا سبک نمایشنامه اجرا شوند . همانطور که می دانید در آن زمان ایران ۱۲ ایالت بزرگ داشت. سه تای آن مربوط به سنی ها بود. سه ایالت برای آذری ها بود و باقی ایالت شیعه بودند. سلطان حسین نیز به این شش ایالت که شامل که شامل قزوین، کاشان، گیلان، مازندران، اصفهان و لرستان می شد دستور شعر سرایی داد. شعرای این ایالات نیز به ترتیب مداح، میرعزا، شهپر، رضوان، بُرخا و انجمنی بودند. شعرا دست به کار شده و نسخه های آماده را جمع آوری کردند؛ اما عمر شاه سلطان حسین کفاف نداد و افغان ها نگذاشتند این اتفاق در این دوره بیفتد. این نسخه ها دست کاتب کاشی ماند و نسل به نسل منتقل شد. بعد از افغان ها، نادرشاه، کریم خان زند و سپس قاجار آمدند و این نسخ به همین صورت دست به دست می چرخید تا اینکه آغامحمدخان قاجار کلنگ تهران را زد و در آن زمان تکیه ها هم ساخته شد. دیگر وقت آن بود تا نسخه ها رونمایی شوند و از آنجایی که این نسخه ها دست وراث کاشی بود شعرهای کاشی بیشتر از باقی شعرای شهرهای دیگر انتشار پیدا کرد در صورتی که بهترین آن برای لرستان بود. با این حال از آن زمان تا امروز هنر تعزیه خوانی با همین شعرها ادامه پیدا کرده است.» تعزیه خوان های چسبیده و چکیده ابوالفضل مقدر تعزیه خوانی را فراتر از هنر تئاتر می داند و می گوید: «تعزیه یک هنر سنتی مافوق هنر تئاتر است. یک هنرمند تئاتر سرمایه اش قدرت بیان، تسلط بر اعصاب و قدرت تسخیر تماشاچی است؛ اما یک تعزیه خوان به جزاین سه مورد باید از موسیقی هم سررشته داشته باشد و به جای کلام از ادبیات برای ارائه هنرش استفاده کند. به همین دلیل کاری دشوار تر از هنر تئاتر است. از سوی دیگر یک بازیگر تئاتر نمایش خود را شاید برای حداکثر ۵۰۰ نفر اجرا کند؛ اما تعزیه خوان هنرش را باید در مقابل بیش از هزار نفر به نمایش بگذارد.» او تعزیه خوان ها را دو دسته کاملا مجزا از هم می داند و می گوید: «البته این را بگویم که دو دسته تعزیه خوان داریم. یک دسته چسبیده ها هستند و دسته دیگر چکیده ها. چسبیده ها کسانی هستند که اصلا از این رشته هیچ اطلاعاتی ندارند و خودشان را به زور وارد این کار کرده اند و از این دسته چسبیده ها به وفور می بینید. اما چکیده ها کسانی هستند که به درستی در این حوزه وارد شده اند و به خوبی هم دارند در این زمینه فعالیت می کنند. مانند دکتر جابر عناصری که استاد دانشگاه هم هست. تعزیه عشق می خواهد و باید در خون طرف باشد. بنابراین ادا درآوردن باعث می شود به دل مخاطب ننشیند.» فلسفه رنگ های قبا در تعریه دور تا دور کارگاه قباهای مختلف با رنگ های متنوع آویزان است و توپ های پارچه های مختلف نیز در اطراف کارگاه قرار گرفته اند که حاج مقدر می گوید هر سال چندین تن پارچه می خرند و قبا تولید می کنند. او انواع قبا و فسلفه رنگ های آنها را اینطور توضیح می دهد: «رنگ این قباهایی که می بیند هر کدام دلایل خاص خودشان را دارند. در زمان های قدیم همانطور که می دانید پوشش همه مردم قبا بود. به همین دلیل در حین اجرا به این فکر افتادند چه چیزی بپوشند که مانند مردم نباشند و تشخیص آنها ساده تر بشود. بنابراین چهار رنگ را که جامعه از آن برای روپوش استفاده نمی کرد انتخاب کردند. سفید به دلیل کثیف شدن کسی نمی پوشید، سبز هم قبای مخصوص سادات بود و رنگ قرمز هم کسی نمی پوشید و زرد را هم بد می دانستند. این رنگ ها از آن زمان تا امروز ماند تا اینکه در این سال های اخیر سه رنگ دیگر نیز به آن اضافه کردیم. قهوه ای شکلاتی، آبی کاربونی و دیگری مشکی. قبای سبز برای امام حسین(ع)، سفید برای جنگجوهایی مانند حضرت عباس(ع) و مشکی هم برای خانم های در صحنه است و قرمز برای شمر و یاران ملعونش در نظر گرفته شده.» در نهایت نیز از قیمت لوازمی که تولید می کنند یک به یک نام می برد و می گوید: «قیمت های قباهایمان از ۴۵ تا ۵۵ هزار تومان است. کلاه خود از ۲۵ تا ۲۵۰ هزارتومان، تیر و کمان ها ۵۰ هزار تومان هستند. سپر نیز ۱۵ هزار تومان، خنجر ۵۰ هزار تومان و در نهایت شمشیرها ۶۰ هزارتومان قیمت دارند.» در اینجا همه چیز تعزیه خوانی تولید می شود به جز تربیت تعزیه خوان یکی از بخش های کارگاه مقدر مربوطمی شود به کارگاه تولید شمشیر، خنجر، سپر، کلاه خود و تیر و کمان که تمام آنها به سبک نمایشی ساخته می شوند یعنی مثلا شمشیرها و خنجرها برنده نیستند و تنها از نظر ظاهر شبیه شمشیر و خنجر هستند. آنها در این کارگاه تمام وسایل نمایشی را از صفر تا صد تولید می کنند اما در زمینه تربیت تعزیه خوانی اقدامی نکرده اند و حاج مقدر دلیل آن را اینطور توضیح می دهد: «با وجود آنکه از قدیم الایام پدران من همه تعزیه خوان و نوحه خوان بودند و خودم در این زمینه فعالیت داشتم؛ اما نه خودم و نه پسرانم هیچ کدام کاری با تربیت تعزیه خوان نداریم. به دلیل آنکه عده ای دعوی تعزیه خوانی دارند و با ما هم مخالف هستند. برای همین دیگر در زمینه تعزیه خوانی ورود نکرده ایم.» مجله مهر - آزاده باقری: از زمانی که یادش می آید در کار تعزیه و تعزیه خوانی بوده است. چه آن زمان های دور که کودک بوده و در نقش طفل خوانی در مراسم تعزیه حضور داشته چه زمانی که جوان تر می شود و می تواند تا شهادت خوانی هم پیش برود. تا اینکه در سال ۴۲ تعزیه خوانی ممنوع می شود و او هم مانند بسیاری از تعزیه خوان ها مجبور می شود چندین سال گوشه نشینی کند تا زمان انقلاب و فرمان امام خمینی(ره) درباره آنکه عزاداری سنتی باید اجرا شود از راه برسد. او هم در این زمان فرصت را مغتنم شمرده و اینبار نه از راه تعزیه خوانی بلکه از طریق تهیه لوازم صحنه تعزیه؛ ارادت خود را به امام حسین (ع) نشان می دهد. از سال ۶۲ تا امروز ۳۲ سال است همچنان به طور مداوم به این کار مشغول است و از سرتا سر ایران برای تهیه لباس ها و لوازم تعزیه به سراغش می آیند. ابوالفضل مقدر، ۸۴ سال سن دارد و با سه فرزند پسرش در کارگاه قدیمی حوالی امام زاده یحیی، بازارچه نواب؛ قبای تعزیه، شمشیر، خنجر، سپر، کلاه خود و تیر و کمان می سازند. تا حدود یک ماه مانده به محرم سرش حسابی شلوغ است و باید مشتری های هر ساله اش که البته سال به سال هم بیشتر می شوند را راه بیندازند و تا دهه اول محرم کارش همین است. بعد از آن باز هم تا سال آینده شروع به ساختن و دوختن وسایل تعزیه می کنند تا مشتری های محرمی سال بعدش از راه برسند و آنها را بفروشند. به کارگاهش رفتیم و چند ساعتی در کنار حاج ابوالفضل مقدر و پسرانش بودیم. جایی که پر بود از قباهای رنگی و سپرها و خنجرهایی که قرار است برای مراسم تعزیه خانی به محله های دور و نزدیک کشور بروند. به فرمان امام خمینی(ره) کارمان را شروع کردیم با وجود آنکه ۸۴ سال از سنش می گذشت و گذر عمر در چهره اش نمایان بود اما در صدایش خبری از گرد پیری نبود. برخلاف بسیاری از افراد مسن که در این سن و سال گوش هایشان سخت می شنود، چشم هایشان سخت می بیند و دست و پاهایشان دیگر رمق کار کردن و حرکت ندارند؛ اما حاج مقدر حسابی سر و حال بود. در صدایش همچنان نوای نوحه خوانی موج می زد و با وجود آنکه بیشتر از ۶ کلاس سواد نداشت اما به دلیل مطالعه بالایش از تاریخ و گذشتگان اطلاعات بسیار در خاطرش مانده بود. او از زمانی می گوید که بعد از انقلاب دیگر وارد کار تهیه لوازم نمایشی تعزیه می شود: «تا قبل از انقلاب و زمانی که هنوز تعزیه خوانی ممنوع نشده بود من در این کار بودم. از طفل خوانی تا شهادت خوانی هم پیش رفتم. پدرانم هم همگی نسل در نسل نوحه خوان و مرثیه سرا بودند تا اینکه دیگر این کار ممنوع شد. اما بعد از انقلاب و سال ۶۱ بود که امام خمینی (ره) فرمودند باید مراسم سنتی اجرا شود. دست به کار شدیم و از سال ۶۲ به طور جدی و مستمر تا امروز وارد کار ساخت و ساز کلیه لوازم نمایشی تعزیه خوانی شدیم. سه پسرم هم با هم من همراه شدند و با هم در این کارگاه کار می کنیم.» از همه جای ایران مشتری داریم کارگاه حاج مقدر از زمانی که کارش را شروع کرده است تا امروز همچنان به دلیل مشتری های زیادی که دارد سرپاست و از سرتا سر ایران برای تهیه لوازم تعزیه خوانی سراغش می آیند. پسرش می گوید: «ما کل سال را مشغول تولید هستیم و اصلا وقت هیچ کار دیگر مانند گسترش دادن این کارگاه را نداریم. اما از آنجایی که مشتری هایمان بسیار زیاد هستند به همین دلیل به نوعی یک جور واسطه ما با شهرهای دیگر و مناطق مختلف تهران می شوند. آنهایی که از ما عمده می خرند به نوعی نماینده ما به حساب می آیند و ما همچنان کار خود را در همین کارگاه ادامه می دهیم. کسی که مشتری باشد بالاخره کوچه به کوچه می گردد و ما را پیدا می کند.» مقدر پدر می گوید: «به همین دلیل شهری در ایران نیست که به اینجا نیایند. از هر قشری که فکرش را بکنید از کارگر تا سرمایه دار اینجا مشتری ما هستند.» در همین زمان دفتر مشتری هایش را باز می کند و یک به یک نام استان ها را می آورد: «اراک، قم، اصفهان، مشهد، کاشان، اردیبل، تبریز، آمل، کرج، کرمان، رشت، جیرفت، زنجان، سبزه وار، شاهرود، میبد و... اینها تعدادی از شهرهایی هستند که به طور مستمر و عمده به ما سفارش می دهند و هر سال خرید می کنند. خوشبختانه هر سال هم به تعداد مشتری اضافه می شود و به نظر می رسد اعتقادات مردم هر سال بیشتر هم شده است. چون بیشتر آنها هم جوان ها هستند.» تاریخچه شکل گیری تعزیه خوانی حاج مقدر اطلاعاتش از تاریخچه شروع تعزیه خوانی بسیار بالاست و به شکل خلاصه از ورود تعزیه به کشور اینطور توضیح می دهد: «آخرین پادشاه صفوی سلطان حسین بود که به عنوان پادشاه مذهبی شناخته می شد. او در زمان پادشاهی اش قبل از حمله افغان ها به اصفهان اعلام کرده بود از آنجایی که اطلاعات زیادی درباره عاشورا و واقعه کربلا وجود دارد؛ اما هیچ وقت کسی به چشم آن را ندیده. بنابراین دستور داد شعرای توانای ایالات مختلف کشور دست به کار شوند، تاریخ را در مقابلشان بگذارند، وقایع عاشورا را به نظم در بیاورند تا سبک نمایشنامه اجرا شوند . همانطور که می دانید در آن زمان ایران ۱۲ ایالت بزرگ داشت. سه تای آن مربوط به سنی ها بود. سه ایالت برای آذری ها بود و باقی ایالت شیعه بودند. سلطان حسین نیز به این شش ایالت که شامل که شامل قزوین، کاشان، گیلان، مازندران، اصفهان و لرستان می شد دستور شعر سرایی داد. شعرای این ایالات نیز به ترتیب مداح، میرعزا، شهپر، رضوان، بُرخا و انجمنی بودند. شعرا دست به کار شده و نسخه های آماده را جمع آوری کردند؛ اما عمر شاه سلطان حسین کفاف نداد و افغان ها نگذاشتند این اتفاق در این دوره بیفتد. این نسخه ها دست کاتب کاشی ماند و نسل به نسل منتقل شد. بعد از افغان ها، نادرشاه، کریم خان زند و سپس قاجار آمدند و این نسخ به همین صورت دست به دست می چرخید تا اینکه آغامحمدخان قاجار کلنگ تهران را زد و در آن زمان تکیه ها هم ساخته شد. دیگر وقت آن بود تا نسخه ها رونمایی شوند و از آنجایی که این نسخه ها دست وراث کاشی بود شعرهای کاشی بیشتر از باقی شعرای شهرهای دیگر انتشار پیدا کرد در صورتی که بهترین آن برای لرستان بود. با این حال از آن زمان تا امروز هنر تعزیه خوانی با همین شعرها ادامه پیدا کرده است.» تعزیه خوان های چسبیده و چکیده ابوالفضل مقدر تعزیه خوانی را فراتر از هنر تئاتر می داند و می گوید: «تعزیه یک هنر سنتی مافوق هنر تئاتر است. یک هنرمند تئاتر سرمایه اش قدرت بیان، تسلط بر اعصاب و قدرت تسخیر تماشاچی است؛ اما یک تعزیه خوان به جزاین سه مورد باید از موسیقی هم سررشته داشته باشد و به جای کلام از ادبیات برای ارائه هنرش استفاده کند. به همین دلیل کاری دشوار تر از هنر تئاتر است. از سوی دیگر یک بازیگر تئاتر نمایش خود را شاید برای حداکثر ۵۰۰ نفر اجرا کند؛ اما تعزیه خوان هنرش را باید در مقابل بیش از هزار نفر به نمایش بگذارد.» او تعزیه خوان ها را دو دسته کاملا مجزا از هم می داند و می گوید: «البته این را بگویم که دو دسته تعزیه خوان داریم. یک دسته چسبیده ها هستند و دسته دیگر چکیده ها. چسبیده ها کسانی هستند که اصلا از این رشته هیچ اطلاعاتی ندارند و خودشان را به زور وارد این کار کرده اند و از این دسته چسبیده ها به وفور می بینید. اما چکیده ها کسانی هستند که به درستی در این حوزه وارد شده اند و به خوبی هم دارند در این زمینه فعالیت می کنند. مانند دکتر جابر عناصری که استاد دانشگاه هم هست. تعزیه عشق می خواهد و باید در خون طرف باشد. بنابراین ادا درآوردن باعث می شود به دل مخاطب ننشیند.» فلسفه رنگ های قبا در تعریه دور تا دور کارگاه قباهای مختلف با رنگ های متنوع آویزان است و توپ های پارچه های مختلف نیز در اطراف کارگاه قرار گرفته اند که حاج مقدر می گوید هر سال چندین تن پارچه می خرند و قبا تولید می کنند. او انواع قبا و فسلفه رنگ های آنها را اینطور توضیح می دهد: «رنگ این قباهایی که می بیند هر کدام دلایل خاص خودشان را دارند. در زمان های قدیم همانطور که می دانید پوشش همه مردم قبا بود. به همین دلیل در حین اجرا به این فکر افتادند چه چیزی بپوشند که مانند مردم نباشند و تشخیص آنها ساده تر بشود. بنابراین چهار رنگ را که جامعه از آن برای روپوش استفاده نمی کرد انتخاب کردند. سفید به دلیل کثیف شدن کسی نمی پوشید، سبز هم قبای مخصوص سادات بود و رنگ قرمز هم کسی نمی پوشید و زرد را هم بد می دانستند. این رنگ ها از آن زمان تا امروز ماند تا اینکه در این سال های اخیر سه رنگ دیگر نیز به آن اضافه کردیم. قهوه ای شکلاتی، آبی کاربونی و دیگری مشکی. قبای سبز برای امام حسین(ع)، سفید برای جنگجوهایی مانند حضرت عباس(ع) و مشکی هم برای خانم های در صحنه است و قرمز برای شمر و یاران ملعونش در نظر گرفته شده.» در نهایت نیز از قیمت لوازمی که تولید می کنند یک به یک نام می برد و می گوید: «قیمت های قباهایمان از ۴۵ تا ۵۵ هزار تومان است. کلاه خود از ۲۵ تا ۲۵۰ هزارتومان، تیر و کمان ها ۵۰ هزار تومان هستند. سپر نیز ۱۵ هزار تومان، خنجر ۵۰ هزار تومان و در نهایت شمشیرها ۶۰ هزارتومان قیمت دارند.» در اینجا همه چیز تعزیه خوانی تولید می شود به جز تربیت تعزیه خوان یکی از بخش های کارگاه مقدر مربوط می شود به کارگاه تولید شمشیر، خنجر، سپر، کلاه خود و تیر و کمان که تمام آنها به سبک نمایشی ساخته می شوند یعنی مثلا شمشیرها و خنجرها برنده نیستند و تنها از نظر ظاهر شبیه شمشیر و خنجر هستند. آنها در این کارگاه تمام وسایل نمایشی را از صفر تا صد تولید می کنند اما در زمینه تربیت تعزیه خوانی اقدامی نکرده اند و حاج مقدر دلیل آن را اینطور توضیح می دهد: «با وجود آنکه از قدیم الایام پدران من همه تعزیه خوان و نوحه خوان بودند و خودم در این زمینه فعالیت داشتم؛ اما نه خودم و نه پسرانم هیچ کدام کاری با تربیت تعزیه خوان نداریم. به دلیل آنکه عده ای دعوی تعزیه خوانی دارند و با ما هم مخالف هستند. برای همین دیگر در زمینه تعزیه خوانی ورود نکرده ایم.»
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر نیوز]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]
صفحات پیشنهادی
من شمشیر شمر و امام حسین را آماده میکنم!
روایتی خواندی از تعزیه سرای مقدر من شمشیر شمر و امام حسین را آماده میکنم شناسهٔ خبر 2948969 - شنبه ۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶ ۱۰ مجله مهر > گزارش ویژه ابوالفضل مقدر ۸۴ سال سن دارد و با سه فرزند پسرش در کارگاه قدیمی حوالی امام زاده یحیی بازارچه نواب قبای تعزیه شمشیر خنجر سپر کلکربلا آماده استقبال از میلیونها عزادار امام حسین(ع)
کربلا آماده استقبال از میلیونها عزادار امام حسین ع نیروهای امنیتی درمانی و خدمت رسانی شهر کربلا خود را برای استقبال از میلیونها زائر امام حسین ع در روز عاشورا آماده کردهاند به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم زواحوادث روزتاسوعا:آمدن شمر به کربلا/ ردّ امان نامه/ تحرک برای آغاز جنگ/ مهلت خواستن امام حسین(ع)
در ادامه هنگامی که شمر مأمور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت به همراه عبدالله بن أبی محل بن حزام که عمه اش ام البنین دختر حزام همسر امیرمؤمنان و مادر عباس و عبدالله و جعفر و عثمان بود به پا خاستند عبدالله بن ابی محل به ابن زیاد گفت اصلح الله الامیر فرزندان خشمرهایی که برای امام حسین گریه کردند |اخبار ایران و جهان
شمرهایی که برای امام حسین گریه کردند در صحنه قتلگاه امام حسین که من نقش شمر را بازی می کردم آنقدر فضا سنگین بود که من منقلب شده بودم باید به قتلگاه می رفتم اما آنقدر حالم بهم ریخته بود که اصلا نمی توانستم این کار را انجام دهم کد خبر ۵۴۱۴۱۲ تاریخ انتشار ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۲۱ -شمرهایی که برای امام حسین(ع) گریه کردند
پوشیدن لباس شمر و ظاهر شدن در هیبت منفورترین و ملعون ترین شخصیت های تاریخ دلی می خواهد که فقط از عهده بعضی آدمها برمی آید آدم هایی که به گفته خودشان بارها در لباس شمر برای امام حسین ع گریه کرده اند به گزارش پایگاه خبری شاهین نا به نقل از مجله مهر از دیرباز تعزیه خوانی و تماشآمدن شمر به کربلا/ ردّ امان نامه/ تحرک برای آغاز جنگ/ مهلت خواستن امام حسین(ع)
آمدن شمر به کربلا ردّ امان نامه از سوی فرزندان ام البنین س تحرک برای آغاز جنگ و مهلت خواستن امام حسین ع برای به تعویق انداختن جنگ مهم ترین حوادث روز تاسوعا را تشکیل می دهند به گزارش پیک دانشجو در ادامه هنگامی که شمر مأمور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت به همدر روز نهم محرم بر امام حسین(ع) چه گذشت؟/ وقتی شمر براى حضرت اباالفضل(ع) امان نامه مى گیرد
به گزارش شیرازه شمر نامه را از عبیدالله بن زیاد گرفته و از نخیله که لشکرگاه و پادگان کوفه بود به شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم الحرام وارد کربلا شد و نامه عبیدالله را براى عمر بن سعد قرائت کرد ابن سعد به شمر گفت واى بر تو خدا خانه ات را خراب کند چه پیام زششمرهایی که برای امام حسین گریه کردند
شمرهایی که برای امام حسین گریه کردندتاریخ انتشار شنبه ۲ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۳ ۴۵ پوشیدن لباس شمر و ظاهر شدن در هیبت منفورترین و ملعون ترین شخصیت های تاریخ دلی می خواهد که فقط از عهده بعضی آدمها برمی آید آدمهایی که به گفته خودشان بارها در لباس شمر برای امام حسین ع گریه کرده اند بحوادث روز تاسوعای حسینی چه بود آمدن شمر به کربلا/ ردّ اماننامه/ تحرک برای آغاز جنگ/ مهلت خواستن امام حسین(ع)
حوادث روز تاسوعای حسینی چه بودآمدن شمر به کربلا ردّ اماننامه تحرک برای آغاز جنگ مهلت خواستن امام حسین ع آمدن شمر به کربلا ردّ اماننامه از سوی فرزندان امالبنین س تحرک برای آغاز جنگ و مهلت خواستن امام حسین ع برای به تعویق انداختن جنگ مهمترین حوادث روز تاسوعا را تشکیل میحوادث روز تاسوعای/ آمدن شمر به کربلا/ ردّ امان نامه/ تحرک برای آغاز جنگ/ مهلت خواستن امام حسین(ع)
آمدن شمر به کربلا ردّ امان نامه از سوی فرزندان ام البنین س تحرک برای آغاز جنگ و مهلت خواستن امام حسین ع برای به تعویق انداختن جنگ مهم ترین حوادث روز تاسوعا را تشکیل می دهند به گزارش عصر امروز در ادامههنگامی که شمر مأمور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت به همر-
گوناگون
پربازدیدترینها