واضح آرشیو وب فارسی:سخن نیوز: سخن نیوز:/اشک آتش2 /سید حمید مشتاقی نیا/اواخر دهه شصت، احمرضا عابدزاده که در شمار دروازه بانان جوان و آتیه دار فوتبال کشورمان بود به باشگاه استقلال پیوست. استقلال در سال هفتاد به همراه این دروازه بان توانست با شکست تیم لیائونینگ چین، مقام نخست باشگاه های فوتبال آسیا را از آن خود کند. در ماه های نخست سال هفتاد، استقلال برای انجام چند بازی دوستانه راهی مازندران شد. از جمله این بازی ها مسابقه ای بود که با تیم مخابرات (دریای) بابل در ورزشگاه شهدای هفت تیر انجام گرفت. این مسابقه دوستانه با نتیجه یک بر صفر به نفع استقلال خاتمه یافت. به رغم آن که بازی دوستانه بود اما حواشی تلخ آن تا مدت ها بر سر زبان ها قرار گرفت. بلیت مسابقه پنجاه تومان بود که در آن زمان مبلغ قابل توجهی محسوب می شد. عده ای برای آن که این پنجاه تومان را ندهند حاضر به تهیه بلیت نشدند و برای تماشای مسابقه از در و دیوار و درختان اطراف ورزشگاه بالا رفتند. آن روز یک نفر بر اثر سقوط از بالای درخت، جان خود را از دست داد. متولیان برگزاری مسابقه هم که با دیدن خیل تماشاگران دچار وسوسه شده بودند تا توانستند بلیت فروختند. این طمع ورزی باعث شد علاوه بر سکوها، وجب به وجب ورزشگاه مملو از جمعیتی شود که نصف و نیمه نشسته بودند و مسابقه را تماشا می کردند. انبوه جمعیت به سیم های توری کشیده شده در اطراف مستطیل سبز و خاکی ورزشگاه چسبیده بودند! یک پای من بر اثر فشار جمعیت تا مدتی می لنگید. به محض اتمام مسابقه و سوت پایان داور، ناگهان جمعیت از جا کنده شده و با زیرپا گذاشتن حفاظ اطراف زمین وارد میدان مسابقه شدند. عده ای از این جمعیت قصد داشتند بازیکنان معروف استقلال را در آغوش بگیرند؛ اما بازیکنان هم با دیدن این هجوم غافلگیرکننده پا به فرار گذاشتند. معدودی هم البته اشیایی را به سمت بازیکنان استقلال پرتاب می کردند. نیروهای پلیس آن موقع که تجربه چنین صحنه هایی را نداشتند و حتی باتوم هم در اختیارشان نبود، پس از لحظاتی که به خود آمدند با کندن شاخه های درخت و چوب های اطراف و ... جمعیت را به سمت بیرون راهنمایی می کردند. دقیقاً اوضاعی که به چشم می آمد اینگونه بود که بازیکنان استقلال با تمام قدرت در حال دویدن بودند، پشت سرشان مردم می دویدند و عقب تر از همه مأموران انتظامی در تعقیبشان بودند. راستش را بخواهید این صحنه های نادر، واقعاً خنده دار بود! از جمله بازیکنان استقلال که در این ماجرا آسیب دید احمدرضا عابدزاده بود. من آن موقع درکلاس دوم راهنمایی درس می خواندم. نامه ای برای عابدزاده نوشتم و به نشانی باشگاه استقلال که به گمانم از هفته نامه پهلوان گرفته بودم، ارسال کردم. در آن نامه سعی داشتم بابت رفتار ناشایست این تعداد اندک از همشهریان (آن موقع هنوز واژه تماشاگرنما! اختراع نشده بود) از او دلجویی کنم. برایم جالب بود که اندکی بعد عابدزاده که چهره ای معروف و محبوب بود پاسخ نامه مرا که نوجوانی سیزده چهارده ساله بودم، داد و امضایش را نیز پشت عکسی از خود برایم فرستاد. البته عابدزاده در این نامه هم از حادثه ای که در بابل برایش اتفاق افتاد گلایه کرد. متن نامه احمدرضا عابدزاده بدین شرح است: " بسمه تعالی. با عرض سلام خدمت دوست گرامیم سید حمید مشتاقی نیا امیدوارم که حالت خوب باشد و تمامی مراحل زندگی خصوصاً درسهایت که از همه مهمتر است موفق و مؤید باشید(خوشحال شدم که قبول شدی) و اما نامه شما در تاریخ 70/5/18 به دستم رسید و از دیدن آن خوشحال شدم و از اینکه نسبت به من علاقمند هستی خوشحالم ولی مردم شهر شما استقبال گرمی از ما نکردند و بعد از اینکه ما بازی را بردیم یکی از تماشاچیان سنگی به طرف ما پرتاب کرد و درست به چشم من برخورد کرد و من تا دو روز چشم راستم نمی دید و از آنها این انتظار را نداشتیم کسی که برای مملکتش تلاش می کند که نباید یکجا دوست و یکجا دشمن او باشند. از این حرفها که بگذریم خوشحالم که با یک طرفدار خوب دیگر آشنا شدم امیدوارم که همیشه موفق باشی دیگر حرفی ندارم سلام مرا به خانواده ات نیز برسان دوستدار شما احمدرضا عابدزاده 70/5/21 راستی یادم رفت بگویم امیدوارم که پایت هم تا به حال خوب شده باشد "
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سخن نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]