واضح آرشیو وب فارسی:الف: سفارش های اخلاقی در شب تاسوعا/ قمر بنی هاشم به روایت یک مسیحی
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۲۸
ن آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم. اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بساید.تعابیری که همه مقاتل درباره حضرت عباس(ع) نوشته اند/ از زبان آیت الله آقا مجتبی تهرانیفایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، گلچین خبرآنلاین از سخنرانی مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی( مجتهد عارف و استاد اخلاق) است که به دو واقعه مهم روز نهم و دهم محرم از حضرت قمر بنی هاشم(ع) اشاره کرده است.سفارش های اخلاقی استاد فاطمی نیا در شب تاسوعااستاد فاطمی نیا در یکی از سخنرانی های شب تاسوعا به نکته ای اخلاقی پرداخته است که گلچین خبرآنلاین از این سخنان را می توانید اینجا بشنوید.استاد فاطمی نیا در بخشی از این سخنرانی می گوید: «یکی از شرایط استجابت دعا این است که باطن را به مضامین دعا متحقق کنید. یعنی انسان تصمیم بگیرد موقع خواندن دعا، جمله ای را که می خواند خودش را با آن تطبیق دهد، البته فقط وقتی این کار را بکند که تصمیمش جدی است، نه این که تبدیل به بازی شود. مثلا می گویی: یا ستار العیوب! تو هم تصمیم بگیر عیب ها را بپوشانی.»اشعار و مرثیه های مادر حضرت عباس(ع) به روایت شهید مطهری«جناب ام البنین، همسر علی علیه السلام، چهار پسر از علی دارد. مورخین نوشته اند علی علیه السلام مخصوصا به برادرش عقیل توصیه می کند که زنی برای من انتخاب کن که «ولدتها الفحولة »از شجاعان زاده شده باشد، از شجاعان ارث برده باشد «لتلد لی ولدا شجاعا» می خواهم از او فرزند شجاع به دنیا بیاید. (البته در متن تاریخ ندارد که علی علیه السلام گفته باشد هدف و منظور من چیست، اما آنها که به روشن بینی علی معترف و مؤمن اند می گویند علی آن آخر کار را پیش بینی می کرد.)عقیل، ام البنین را انتخاب می کند. به آقا عرض می کند که این زن از نوع همان زنی است که تو می خواهی. چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است، از این زن به دنیا می آیند، هر چهار پسر در کربلا در رکاب ابا عبد الله حرکت می کنند و شهید می شوند.وقتی که نوبت بنی هاشم رسید، اباالفضل که برادر ارشد بود به برادرانش گفت: برادرانم! من دلم می خواهد شما قبل از من به میدان بروید، چون می خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم. گفتند: هر چه تو امر کنی. هر سه نفر شهید شدند، بعد ابا الفضل قیام کرد.این زن بزرگوار(ام البنین ) که تا آن وقت زنده بود ولی در کربلا نبود، شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست. در مدینه برایش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن علی علیه السلام شهید شدند. برای این پسرها ندبه و گریه می کرد. گاهی سر راه عراق و گاهی در بقیع می نشست و ندبه های جانسوزی می کرد. زنها هم دور او جمع می شدند. مروان حکم که حاکم مدینه بود، با آن همه دشمنی و قساوت گاهی به آنجا می آمد و می ایستاد و می گریست. از جمله ندبه هایش این است:لا تدعونی ویک ام البنین /تذکرینی بلیوث العرین/کانت بنون لی ادعی بهم/و الیوم اصبحت و لا من بنینای زنان!من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب ام البنین نخوانید(چون ام البنین یعنی مادر پسران، مادر شیر پسران)، دیگر مرا به این اسم نخوانید. وقتی شما مرا به این اسم می خوانید، به یاد فرزندان شجاعم می افتم و دلم آتش می گیرد. زمانی من ام البنین بودم ولی اکنون ام البنین و مادر پسران نیستم.مرثیه ای دارد به خصوص ابا الفضل العباس:یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد/و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد/انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید/ ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد/لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احدمی گوید: ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظره ای که عباس من، شیر بچه من، حمله می کرد می دیدی و دیده ای! ای مردمی که آنجا حاضر بوده اید! برای من داستانی نقل کرده اند، نمی دانم این داستان راست است یا نه. یک خبر خیلی جانگداز به من داده اند، نمی دانم راست است یا نه.ب ه من گفته اند که اولا دست های پسرت بریده شد، بعد در حالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد. وای بر من که می گویند بر سر شیر بچه ام عمود آهنین فرود آمد. بعد می گوید: عباس جانم! فرزند عزیزم! من خودم می دانم که اگر دست در بدن داشتی هیچ کس جرات نزدیک شدن به تو را نمی کرد.»حضرت عباس(ع) هیچ چیزی از مقام امام کم ندارد و نمونه کامل ادب است/ سخنان آیتالله سیدرضی شیرازی«حقیقت این است که حضرت عباس، امام نیست. برخی که بیشتر البته در عوام رائج است حضرت عباس را امام می شمرند. ایشان امام نیست و مقام امامت را دارا نیست. اما حقیقتی دیگر هم در عالم معرفت نهفته است و آن اینکه حضرت عباس هیچ چیزی از مقام امام کم ندارد. این معنای این است که وجود ایشان مقامات اخلاقی و ایمانی که در امام معصوم هست را سیر کرده و رسیده است. از منظر کلامی هیچ ایرادی به این موضوع وارد نیست. بنابراین مقام حضرت عباس پس از امام حسین مقامی عالی رتبه است که همه ائمه معصومین ما بر آن اذعان دارند.مقام عصمت هم مراتب دارد. در مراتب بالایی حضرت عباس به مقام عصمت هم دست یافته است. اما قطعا عصمت پیامبران و چهارده معصوم مقاماتی دارد و عصمت حضرت زینب و حضرت عباس هم در مقاماتی است که قابل فهم و اثبات است.حضرت قمربنی هاشم، نمونه کامل تحقق ادب در شخصیت یک انسان است. تولدش ادب بوده است. مادرش پس از حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) باید گفت که مادر ادب بوده است. لذا تمام مراتب و مقاماتی که در اخلاق برای ادب ذکر شده در شخصیت حضرت عباس حلول پیدا کرده است. حالا این شخصیت مودب در مدینه، در مکه ، در کربلا، در خانه و خانواده، در جامعه در بین زنان، در بین بازاریان در بین همه به نام شخصیتی با ادب فردی و اجتماعی معرفی شده است. شخصیتی که گفته شده تمام مردان و زنان عرب مدینه و مکه بر ادب و غیرت و پاکی این مرد بزرگ غبطه می خوردند. حالا این ادب کجای جامعه مسلمان ما هست؟ چقدر هست؟ زنان مسلمان ما باید وقتی مردی را می بینند غیرت و جوانمردی او را چنان درک کنند که، نشانه آن در حضرت عباس نمود داشته است. اگر می گوییم یا ابالفضل، باید تمام فضائل و نیکویی های اخلاقی هر کس به قدر و اندازه خودش در ما دیده شود.»عباسِ عباس به روایت سید مهدی شجاعی«عجبا! این تصویر اوست در آب یا حسین؟!«ماه، روشنی اش را، گرمی اش را، هستی اش را و هویتش را از خورشید می گیرد.و ماه، بدون خورشید به سکه ای سیاه می ماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است.و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساخته اند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب می فهمیده اند!من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم. اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بساید.حسین آینه تمام نمای خداوند است و من همه عمر تا کنون کوشیده ام که آینه حسین بشوم. از خودم هیچ نداشته باشم، هیچ نباشم. فناء در حسین شوم و آنچنان شوم که در آینه نیز جز تصویر حسین نبینم.»... عباس، مشک را بر دوش می اندازد، دو دست به زیر آب می برد و فرا می آرد، تا پیش روی چشم. عجبا! این تصویر اوست در آب یا حسین؟!این درست همان لحظه ای است که عباس یک عمر برای رسیدن به آن تلاش کرده است؛ این که در آینه نیز جز تصویر حسین نبیند. اکنون دیگر چه نیازی به آب؟! دست هایش را باز می کند و آب را به شریعه بر می گرداند...»شعر بولس سلامه، شاعر مسیحی درباره حضرت عباس(ع)و یقول العباس للسبط هیا ننزل الماء لن نموت ظماءهم ان ینزل الفرات فنادی دارمی:«یا ویحکم جبناءامنعوه المیاه یهلک، فان الرمل یشتاق فی الهجیر الشواء»« یا الهی اظمئه» قال حسین «ولیذق فائر الجحیم جزاء»غضب الدارمی فاستل سهما زاده البغض حده و مضاءورماه،فرن فی مسمع الشیطان سهم تقمص البغضاءفاستعاذ الهواء من سهم نذل لوث الارض سهمه و الهواءو عباس به فرزند پیامبر گفت:«برخیزیم و به سوی آب برویم.» چون خواست به سوی فرات برود «دارمی» بر سر لشکریان فریاد کشید که راه را بر او ببندید تا بمیرد. حسین او را نفرین کرد و گفت «خدایا تشنه اش بدار تا از عذاب جهنم بچشد.» «دارمی» خشمگین شد و از کینه تیری افکند که زمین و آسمان را آلوده کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]