واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ولیالله چه پور یکی از انقلابیونی است که همراهی با بسیاری از شخصیتهای برجسته انقلاب اسلامی را تجربه کرده است. ایشان همراه و ملازم آیتالله طالقانی بوده و در لحظه وداع ایشان با زندگی بر سر بالین این پیر پاک انقلاب حاضر بوده است. چه پور خاطرات دسته اول و جالبی از دوران انقلاب و پس از آن دارد که بی تکلف و با سادگی خاصی آنها را در کتاب خاطرات خود روایت می کند. در ادامه بخشی از خاطرات وی را برای مخاطبان گرامی انتخاب و از زبان وی نقل می کنیم.
ولیالله چه پور یکی از انقلابیونی است که همراهی با بسیاری از شخصیتهای برجسته انقلاب اسلامی را تجربه کرده است. ایشان همراه و ملازم آیتالله طالقانی بوده و در لحظه وداع ایشان با زندگی بر سر بالین این پیر پاک انقلاب حاضر بوده است. چه پور خاطرات دسته اول و جالبی از دوران انقلاب و پس از آن دارد که بی تکلف و با سادگی خاصی آنها را در کتاب خاطرات خود روایت می کند. در ادامه بخشی از خاطرات وی را برای مخاطبان گرامی انتخاب و از زبان وی نقل می کنیم.
سرویس سیاسی فردا: ولیالله چه پور یکی از انقلابیونی است که همراهی با بسیاری از شخصیتهای برجسته انقلاب اسلامی را تجربه کرده است. ایشان همراه و ملازم آیتالله طالقانی بوده و در لحظه وداع ایشان با زندگی بر سر بالین این پیر پاک انقلاب حاضر بوده است. چه پور خاطرات دسته اول و جالبی از دوران انقلاب و پس از آن دارد که بی تکلف و با سادگی خاصی آنها را در کتاب خاطرات خود روایت می کند. در ادامه بخشی از خاطرات وی را برای مخاطبان گرامی انتخاب و از زبان وی نقل می کنیم.
تقلید صدای شاه
روزی یکی از جوانان به دفتر آمد و اظهار داشت که کار جدیدی طرح نمودهام و آن تقلید صدای شاه است و بنا دارم یک سخنرانی خداحافظی به تقلید از صدای شاه و به نام وی جعل نمایم که تاثیر آن برای پیشبرد انقلاب خیلی زیاد است.
ایشان یک دستگاه جاروبرقی و یک دستگاه ضبط صوت از ما درخواست نمود تا طرح خود را اجرا نماید. این جوان هنرمند با استفاده از این دو وسیله معمولی،صدای هلی کوپتر در حال پرواز را توسط جاروبرقی جعل و به تقلید از آهنگ و موسیقی صدای شاه به فرماندهان و اعضای دفترش پیام داد.
شاه طی این پیام از فرماندهان نظامی و دیگران می خواست در غیاب او به امور رسیدگی نمایند. همچنین شاه اعتراف میکرد که در وظایف و مسئولیتهای مربوطه قصور نموده و تصمیم به جبران آن دارد.
نوار ضبط شده خیلی جالب بود و صدای تقلید شده شاه عین صدای شاه به نظر میرسید. بچههای دفتر نوار را به پشت شهرداری (میدان توپخانه) برده و تکثیر کردند و به تعداد کافی بین مردم پخش نمودند که اثر مثبتی در روحیه انقلاب داشت. جالب اینکه روز بعد ماشینهای سطح شهر چراغهای خود را روشن و رفتن شاه را جشن گرفتند. این گونه اقدامات تاثیر فراوانی در تضعیف روحیه طرفداران شاه و شخص ایشان داشت و این جنگ روانی یکی از علل خروج او از کشور بود.
بنز 600 آلبالویی رنگ
در زمانی که آقای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشتند، گاراژ خودروهای دربار شاه زیر نظر بنده اداره میشد. در میان خودروها یک دستگاه مرسدس بنز 600 آلبالویی رنگ بسیار مجلل وجود داشت که در دوران طاغوت سفارشی و مخصوص شاه و ضد گلوله ساخته شده بود.
اینک بر اثر عدم نگهداری و به علت نقص گیربکس از کار افتاده و در پارکینگ بیمصرف افتاده بود. از طرفی با خبر شدم که یک دستگاه بنز 600 از همین نمونه وارد کشور شده ولیکن در حین حمل توسط قطار، از روی قطار به پایین سقوط کرده و متلاشی گردیده و قابل استفاده نیست. به گمرک رفته آن را خارج و به تعمیرگاه درباره حمل نمودم. گیربکس آن را که سالم بود برداشته و به روی بنز شاه سوار نمودم و خودروی مخصوص را آماده به کار کردم. در این بین پاسداران محافظ حجتالاسلام موسوی تبریزی دادستان انقلاب کشور که ماشین زرهی آماده به کار را دیده بودند، مراتب را به اطلاع آقای موسوی تبریزی میرسانند و میگویند این ماشین ضد گلوله مناسب استفاده شماست. ایشان هم به پاسداران دستور میدهد تا خودرو را تحویل گرفته و برای بهرهبرداری ایشان ببرند.
پاسداران به بنده مراجعه کرده و اظهار نمودند این ماشین ضدگلوله به درد کار آقای موسوی تبریزی دادستان انقلاب می خورد. به آنان گفتم از قضا این خودرو مخصوص شاه بوده و برای آقای موسوی تبریزی مناسب نیست! خودرو را به آنها تحویل ندادم و آنان دست خالی برگشتند.
فردای آن روز در دفتر کارم در ساختمان نخست وزیری بودم که تلفنی به من اطلاع داده شد که از جانب آقای دادستان احضار شدهام و باید فوری خود را به اوین برسانم. بلافاصله به اوین رفته و مرا بردند نزد آقای موسوی تبریزی. ایشان با مشاهده من با لحن تندی خطاب کرد که: « تو گفتهای که بنز به درد من نمیخورد؟!» گفتم : « بلی درست است.» ایشان که از مخالفت بنده با واگذاری خودروی مورد بحث بیشتر ناراحت شده و برآشفته بود، مکررا مرا « تو» خطاب میکرد. من هم عصبانی شده و به او « تو » گفتم تا ادب شود!
صدای خود را بلند کرده و گفتم :« تو خجالت نمیکشی که خودروی مخصوص شاه را سوار شوی؟! شما در حد سوار شدن بر این خودرو زرهی نیستید؛ این خودرو مناسب رئیس جمهور یا نخست وزیر است.» با لحن تندی به او گفتم: « تو میتوانی دستور حکم بازداشت مرا صادر نموده و زندان نمایی اما من حرف خود را میزنم و این ماشین را در اختیار شما قرار نمیدهم؛ میخواهی حرف حق را بپذیری یا نپذیری!» از گفتگو و تهدید نتیجهای نگرفت و در نهایت گفت:« بابا برو ولم کن»
حال که خودرویی با این مزایا آماده به کار شده بود، طرفداران زیادی پیدا کرده بود. احساس کردم که اگر در دید عموم قرار گیرد و یا به یکی از شخصیتهای طراز اول ( رئیسجمهور و نخست وزیر) اختصاص نیابد، دردسر مباحثه و مخالفت با خواستاران آنرا خواهم داشت. بنابراین آن را به پارکینگ مخصوص خودروهای نخست وزیری منتقل و آنجا قرار داده و به آقای آقازاده معاون نخستوزیر گفتم مواظب باش که این خودرو به دست کسی نیفتد زیرا از ماشین ویژه، به لحاظ امکان امنیتی مناسب آقایان رئیس جمهور یا نخست وزیر است. مدتی از این موضوع گذشت تا اینکه روزی شاهد بودم آقای خامنهای رئیسجمهور که برای شرکت در مراسمی به مسجد آمده بود، از داخل آن بنز پیاده شد.
به حضور ایشان رسیده عرض کردم این ماشین 30 میلیون تومان ارزش دارد ( با توجه به ارزش پول در آن زمان 30 میلیون مبلغ بسیار بالایی بود) و بدنهی آن زرهی، شیشهاش ضدگلوله و در آلمان به صورت سفارشی ساخته شده است، مبادا این خودرو را به دست هر راننده کم تجربهای و جدیدی بدهید؛ زیرا نگهداری نمیکنند و بعد تعمیر آن دشوار است. آقای خامنهای فرمودند:« آقای چهپور تو خودت یک راننده خوب معرفی کن.»
بنابریان خود یکی از بهترین رانندههای مدرسه علوی را انتخاب و جهت رانندگی ایشان اعزام نمودم. اما آقای خامنهای مدت کمی از آن خودرو استفاده کرد و بعد آن را تحویل موزه خودروهای عتیقه و تشریفاتی دادند. به نظرم آقا سوار شدن بر ماشین قیمتی مخصوص شاه را دون شان خود دیده و استفاده از چنین خودرویی را گرایش به زندگی اشرافیگری و ضد مرام ساده زیستی روحانیت دانسته بود. فردااخبار مرتبط :تیم فوتبال دختران پرسپولیس قبل از انقلاب+عکسپرویز پرستویی در کنار بازیگر قدیمی سینمای پیش از انقلاب + عکسایران قبل از انقلاب + تصاویرعکس های پشت صحنه سریال «انقلاب زیبا» با حضور آزاده صمدی و آتیلا پسیانی و... + خلاصه داستان و بازیگران
پنجشنبه 30 مهر 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]