واضح آرشیو وب فارسی:598: صدای روضه جواد صحرایی را در پایگاه شهید بهشتی برای علاقه مندان به معارف دفاع مقدس می آوریم تا همه بدانند، چگونه معنویت جنگ بر دل های رزمندگان آن قطعه طلایی سایه افکنده و معرفت آنها را به مفاهیم ایثار و شهادت عمق بخشیده است.به گزارش پایگاه 598، جواد صحرایی رزمنده 9 ساله دفاع مقدس، همراه با پدرش «سردار رمضانعلی صحرایی» که از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس بود، فیض حضور در جبهه را پیدا می کرد. سردار صحرایی به همراه دیگر فرماندهان با خانواده های خود در شهرک پایگاه شهید بهشتی اهواز مستقر بودند. جو پایگاه شهید بهشتی اهواز در جوار سرداران و فرماندهان مازندرانی، اصفهانی، گیلانی و گلستانی معنوی بود، باورکردنی نیست، به خاطر همین حال و هوا جواد صحرایی نونهال مازندرانی دانش آموز کلاس سوم یا چهارم ابتدایی مثل بزرگ ترهایش نمازش را اول وقت می خواند. ماجرای نماز اول وقت خواندن او به گوش همسایه ها و فرماندهان شهرک رسیده بود، این که جواد جلوی درِ خانه اش موکت پهن می کند و نماز اول وقت می خواند. فضای شورآفرینی که با پخش صدای آهنگران از بلندگوی پایگاه ایجاد می شد برای هم سن و سال های اون همچون سعید کوکلانی، رسول پاشا و ... هم شورآفرین بود، سعی می کرد مثل رزمنده ها باشد، شب ها رفتارش را تحلیل می کرد، غیبت ها را، تهمت ها را، دروغ ها را و... . تحت تاثیر فضای معنوی شهرک و پایگاه، صبح ها قرآن می خواند، هر روز صبح صدای قرآن خواندنش، دو واحد ساختمان آن طرف تر هم بلند بود. پای ثابت بیشتر مراسم های دعای رزمنده ها در مسجد یا حسینیه پایگاه شهید بهشتی بود، گاهی وقت ها هم شب های جمعه به اتفاق خانواده های شهرک، برای گوش دادن به دعای کمیلِ حاج صادق آهنگران به مسجد جامع اهواز می رفتند. حاج صادق عهد کرده بود، هر پنج شنبه شب در مسجد جامع اهواز باشد، نوحه های سوزناک آهنگران، خیلی به خانواده های شهرک می چسبید و فضای تاریک مجلس روضه را مثل روز برای شان روشن می کرد، جواد تا سال ها بعد از جنگ به تقلید از آهنگران، نوحه هایش را زمزمه می کرد، به ویژه این دو نوحه اش را: «با نوای کاروان ... با نوای کاروان/ بار بندید همرهان/ این قافله عزم کرب و بلا دارد ... .» «یا رب برای قربان / یا رب برای قربان ... .» ذکر مصیبت آقا امام حسین (ع) یادگار مستندِ تاثیر جواد و هم سن و سال هایش از فضای معنوی شهرک و پایگاه، نوار کاستی است که نزدیک 10 دقیقه، روضه امام حسین (ع) را خوانده است. ماجرای نوار کاست از آن قرار است که یک روز وقتی دایی جواد «رضا کوهی» از محل خدمتش در اهواز، آمد شهرک تا سری به خواهر و خواهرزاده هایش بزند، تصمیم گرفت نوار کاستی را پُر کند تا وقتی برای مرخصی به رستم کلا رفت، آن را به عنوان سوغات ببرد برای خاله های جواد؛ تا آنها با شنیدن صدای اعضای خانواده جواد، از دلتنگی شان دربیایند. آن روزها، هنوز جواد در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند، صدای روضه جواد را در پایگاه شهید بهشتی، تنها با دو ساعت فاصله از خطوط مقدم نبرد، با زیرنویس، برای علاقه مندان به معارف دفاع مقدس می آوریم تا همه بدانند، چگونه معنویت جنگ بر دل های رزمندگان آن قطعه طلایی سایه افکنده و چگونه معرفتِ آنها را به مفاهیم ایثار و شهادت عمق بخشیده است، این سند گویای این حقیقت مهم است که تنها شور، باعث و بانی حضور رزمندگان در میادین پرخطر نبوده است، بلکه معرفت و معنویت در کنار شور، موجب اتفاقات شگرف رزمندگان در جبهه بوده است.
چهارشنبه ، ۲۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 598]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]