تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836763564




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یزیدیان در روز عاشورا، چهره بشری را تا ابد سیاه کرده است


واضح آرشیو وب فارسی:ایکنا: گروه اندیشه: جنایات یزیدیان در به قتل رساندن شهدای کربلا و به خصوص امام حسین(ع) در روز عاشورا آن چنان فجیع است که قلم انسان از نوشتن و بازگویی آن ها شرم نموده و اینجاست که حقیقتا چهره تاریخ بشری از این واقعه، سیاه شده است.به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از اردبیل، مهم ترین واقعه روز عاشورا شهادت امام حسین(ع) است. امام(ع) در ساعات آخر عمر شریف خویش، وداع دردناکی با اهل حرم نمود و بدون شک این جدایی از تلخ ترین خاطرات تاریخ بشری به شمار می رود و شاید برای شخص امام حسین(ع) نیز سخت ترین امر در روز عاشورا بوده است. بعد از وداع با حرم، نوبت شجاعت حسینیه بود و این خود امری بی نظیر در تاریخ به شمار می آید. تشنگی، گرسنگی، تنهایی، بی یاوری، غلبه بیش از حد گرمای هوا، از دست دادن پاره های جگر خویش(چون علی اکبر(ع) و عباس(ع))، صدای گریه و شیون زنان در خیام، شماتت های وحشیانه دشمن، غربت، بدن زخمی و... مانع بروز این شجاعت نشد تا جایی که نوشته اند آن قدر از سپاه کفر را به درک واصل نمود که کاهش سپاه دشمن به چشم مشهود شد. بدون شک این شجاعت در تاریخ نمونه دومی ندارد. امام(ع) در نهایت بعد از اصابت جراحات بی شماری به بدن مبارکش و در اثر اصابت تیر سه شعبه حرمله(لعنه الله علیه) از اسب به زمین افتاد و در نهایت سر مبارک امام(ع) توسط شمر ملعون از بدن جدا شد. یاری از اصحاب شهید بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین(ع) پیوسته به راست و چپ مى نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید، جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمى رسید، پس ندا داد: «یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». «اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى زنم ولى پاسخم را نمى دهید؟ و شما را مى خوانم ولى دیگر سخنم را نمى شنوید؟ آیا به خواب رفته اید که به بیدارى تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده اید که او را یارى نمى کنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید. ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى کردید، و از یاریم دست نمى کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(1). در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین(ع) تنها شد به خیمه هاى برادرانش سر کشید، آن جا را خالى دید. آنگاه به خیمه هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آن جا نیز ندید؛ سپس به خیمه هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر«لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت. آنگاه به خیمه هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام سجاد(ع) رفت. او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه اش زینب(س) از او پرستارى مى کند. چون حضرت على بن الحسین(ع) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه اش زینب(س) گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر(ص) آمده است». حضرت زینب(س) وى را به سینه اش تکیه داد و امام حسین(ع) از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:«یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟»«پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده اى؟». امام(ع) در پاسخ فرمود:«یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ»«فرزندم! شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است، خداوند بر آن ها لعنت کند و جنگ بین ما و آنان چنان شعله ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!». امام سجّاد(ع) عرض کرد:«یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟»«پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟». در این هنگام اشک بر چشمان زینب(س) حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى دهد. چرا که امام(ع) خبر شهادت عبّاس(ع) را به وى نداده بود. امام(ع) پاسخ داد: «پسرم! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!» على بن الحسین(ع) آن چنان گریست که بى حال شد. چون به حال آمد از حال دیگر انصار و یاران پرسید که امام حسین(ع) اشاره نمود همه آن ها به شهادت رسیده اند. در نهایت امام حسین(ع) جهت اعلام شدت مصیبت و تنهایی خویش به فرزند گفت:«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى .»«فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده اند». پس على بن الحسین(ع) سخت گریست. آنگاه به عمّه اش زینب(س) گفت:«یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن». پدرش فرمود: «مى خواهى چه کنى؟». عرض کرد: «بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا(ص) دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد». امام حسین علیه السلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «فرزندم! تو پاک ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى. آنان غریب و بى کس اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هرگاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن و چون هراسان شدند مونس آن ها باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان». آنگاه امام علیه السلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»«اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است». به شیعیانم سلام مرا برسان و بگو بر من گریه کنند! سپس به فرزندش فرمود: «یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید». لباسی کهنه بر تن غریب کربلا هنگامى که امام حسین(ع) عزم میدان کرد، فرمود: «برایم جامه کهنه اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباس هایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى دانم پس از شهادت لباس هایم ربوده خواهد شد». در نهایت لباس بلندی آوردند. امام(ع) آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد. در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد(تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام(دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند(2). وداع با اهل حرم هنگام حرکت امام حسین(ع)، سکینه(س) گریه شدیدی نمود که دل امام(ع) را به درد آورد و امام او را در آغوش کشید و فرمود: «ای سکینه! بدان پس از شهادتم گریه هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم، پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى»(3). سپس امام حسین(ع) به سوى خیمه ها رفت و ندا داد: «یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»«اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! سلام من بر شما(نشانه ای از خداحافظی)». سکینه(س) فریاد برآورد: «پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده اى؟! امام پاسخ داد: «چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟» سکینه(س) گفت: «پدر جان!(حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!» امام فرمود: «هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى کردند در آشیانه اش آرام مى گرفت»(اشاره به این که ما را رها نخواهند کرد). در این هنگام صداى گریه بانوان برخاست، امام(ع) آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله ور شد(4). موعظه به لشکر کفر امام حسین(ع) بعد از وداع با اهل حرم به میدان آمد و خطاب به لشگر عمر بن سعد فرمود: «واى بر شما! چرا با من مى جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شده ام؟ و یا حقّى را ترک کرده ام؟». گفتند: «به خاطر کینه اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم(5). شجاعت خارق العاده امام حسین(ع) در میدان جنگ بایستی با دید منطقی و عقلانی وضعیت امام حسین(ع) در لحظات آخر خویش در میدان جنگ را در نظر بگیریم و آنگاه به شجاعت بی بدیل ایشان پی ببریم. شجاعتی که در تاریخ بشریت بی همانند و بی مثال می باشد. در آن لحظات، تشنگی شدید بر بدن مقدس غلبه کرده، تنهایی، بی یاوری، گرسنگی، غلبه گرمای بیش از حد هوا، از دست دادن پاره های جگر خویش(چون علی اکبر(ع)، عباس بن علی(ع) و ...)، صدای گریه و شیون زنان در خیام، شماتت های وحشیانه دشمن، غربت، بدن زخمی و دارای جراحات فرآوان، و همه و همه شرایطی بود که امام حسین(ع) در لحظات آخر با آن ها رو در رو بود و باید بدانیم در چنین شرایطی که تمام قلم ها از ذکر آن شرایط عاجزند شروع به جنگ با دشمن کافر نمود و عجیب آن که چنان شجاعتی از خود نشان داد که تا ابد در دل تاریخ ماندگار شده است. بدون شک هیچ فردی در روز عاشورا چه در لشگر امام(ع) و چه در لشگر کفر شجاعتی و شهامتی همانند ایشان نشان نداده است. در همان شرایط سخت که تصورش نیز برای ما انسان ها دشوار و غیر قابل تحمل است، هر کس از پهلوانان نامی و قدرتمند سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آن جا که عده بسیار زیادی از دشمن را به خاک افکند تا جایی که نوشته اند آن قدر از سپاه کفر را به درک واصل نمود که کاهش سپاه دشمن به چشم مشهود شد. بدون شک در تاریخ جنگ های بشری و جنگ های اسلام چنین شجاعتی نمونه دومی ندارد. در این هنگام عمر بن سعد ملعون فریاد برآورد: «آیا مى دانید با چه کس مى جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید. بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام(ع) را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه ها حمله ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند. امام(ع) فریاد برآورد: «وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»«واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.» شمر در این هنگام صدا زد: «اى پسر فاطمه! چه مى گویى؟» امام(ع) فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»«من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى که زنده هستم، سپاهیان طغیان گر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.» شمر گفت: «راست مى گوید. آن گاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!». در این هنگام، سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام(ع) حمله ور شدند. امام(ع) به هر کس که مى رسید او را با شمشیرش بر خاک مى افکند و این در حالى بود که تیرها از هر سو مى بارید و بر بدن امام(ع) مى نشست. و در آن شرایط سخت امام(ع) هم چنان مى جنگید تا آن که زخم هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد(6). سقوط امام(ع) از ذوالجناح به زمین کربلا امام(ع) خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید و خون جارى شد. امام(ع) دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهره اش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى توسط حرمله ملعون پرتاب شد و به سینه امام(ع) فرو نشست. امام(ع) (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ»«به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا»، آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ»«خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست». سپس تیر سه شعبه مسموم را از پشت خود بیرون کشید و خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره اى از آن به زمین باز نگشت! بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود: «آرى، به خدا سوگند! مى خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا(ص) بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند»(7). در این حال، حسین(ع) نه، بلکه تمام عرش الهی از اسب به زمین افتاد و سعی نمود از جای برخیزد و تا حد توان برخاست و مشغول جنگیدن شد. در این هنگامه، خواهرش زینب(س) از خیمه ها بیرون آمد و با ناله اى جانسوز مى گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ»«کاش آسمان بر زمین فرو مى افتاد». در این هنگام عمر بن سعد ملعون را دید که نزدیک امام(ع) به نظاره ایستاده است و گفت: «اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه(ع) را شهید مى کنند و تو نظاره مى کنى؟!»(8). حضرت زینب(س) در آن هنگام دوباره فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ»«واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟». سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد(9). امام با آن که پیاده و زخمى بود، اما چون سواران دلاور مى جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى گفت: «آیا بر کشتن من با هم متّحد شده اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده اى از بندگان خدا را نمى کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد. به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آن جا که گمان نمى برید از شما بگیرد. هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى سازد و خونتان را مى ریزد و(هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند(10). عاقبت در اثر جراحات بسیار زیاد امام(ع) به زمین افتاده و یارای برخاستن نداشتند. ساعاتى از روز گذشت و مردم در حال نبرد با حسین بن على(ع) بودند، اما کسى براى کشتن وى اقدام نمى کرد. دینورى می نویسد: «در این وقت امام حسین (ع) نشسته بود و اگر مى خواستند مى توانستند، او را بکشند جز این که هر قبیله اى بر آن بود تا مسئولیت آن را به عهده دیگرى بیندازد و کراهت داشت تا بر این کار اقدام کند(11). مناجات های امام(ع) در لحظاتی که کسی یارای کشتن غریب کرب و بلا را نداشت امام(ع) مشغول راز و نیاز با معبود بی همتا بود که گوشه ای از این راز و نیاز در این بخش ذکر می گردد: «خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند(در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو! هرگاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده ها احاطه دارى! توبه پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى کنى! حاجتمندانه تو را مى خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى برم و با حال حزن به درگاه تو مى گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى طلبم، تنها بر تو توکّل مى کنم، میان ما و این قوم حکم فرما! اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند. ما خاندان پیامبر(ص) و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه(ص) هستیم، هم او که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.... بر حکم تو صبر مى کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه اى که پایان ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى»(12). در این اثنا شمر فریاد زد: «مادرتان در عزایتان بگرید، منتظر چه هستید، او را بکشید! اولین کسى که به امام حسین (ع) نزدیک شد زُرْعة بن شریک تمیمى بود که ضربتى بر کتف چپ امام زد و پس از آن ضربه دیگرى بر گردن آن حضرت زده، او نقش بر زمینش کرد. آن گاه سنان بن انس نخعى پیش آمد و ضربه اى بر استخوان سینه آن حضرت زد، سپس نیزه اش را در سینه امام حسین (ع) فرو کرد و در تیرباران و نیزه باران و سنگ باران امام عصر خویش و فرزند رسول خدا(ص) از هیچ جنایتی فرو گذار نشدند بطوری که قلم از ذکر آن ها شرم و حیا دارد و اینجاست که روی بشریت و انسانیت حقیقتا سیاه شده است. آخرین لحظات سیدالشهداء(ع) و صورت نورانی خیره کننده راوی مى گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام(ع) را نظاره مى کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت». امام(ع) در آن حال شربتى آب مى خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى ایمان پاسخ داد: «آب نیاشامى تا بر آتش درآئى(نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى». امام(ع) در پاسخ فرمود: «بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى شوم و در خانه اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى برم». سپاه ابن سعد ملعون با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود(13). هنگام مصیبت عظیم فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیه السلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى زد، ولى هرکس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى شد، لرزه بر اندامش مى افتاد و به عقب بر مى گشت. زمان به کندى مى گذشت و جهان در انتظار حادثه اى عظیم بود. عمر سعد مى خواست که کار سریع تر تمام شود و انتظار به پایان رسد. وی به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین(ع) را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت. در این هنگام شمر بن ذى الجوشن ملعون در خشم شد و روى سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند. آن حضرت لبخندى زد و فرمود: «آیا مرا مى کشى در حالى که مى دانى من کیستم؟». شمر گفت: «آرى، تو را خوب مى شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى کشم و باکى ندارم!» پس با دوازده ضربه سر مبارک امام حسین(ع) را از بدن جدا ساخت(14). لشگر دشمن بعد از آن که امام(ع) را به شهادت رساندند به سوی خیمه ها هجوم بردند و هرکدام بر دیگری پیش گرفت. زنان را از خیمه ها بیرون کردند و خیمه ها را آتش زدند و تمام اموال حرم اهل بیت(س) را به یغما بردند. بنابر به نقل سید بن طاووس در لهوف در لحظات شهادت سیدالشهداء(ع) غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت. سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است(15). جنایتی دیگر بعد از شهادت امام حسین(ع) عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت: «چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟10 نفر از آنان اعلام آمادگى کردند. این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین(ع) اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را دَرهم شکستند(16). این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش، از کار خود چنین تعریف کردند: «ما کسانی هستیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم، به حدى که استخوان هاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم! عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آن ها بدهند». این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى(در سال 66 هجری قمری) در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ هاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد(17). و به راستی باید از خود پرسید فلسفه قتل حسینی با آن فجایع چه بوده است؟ آیا چه اتفاقی افتادکه تنها بعد از گذشت 50 سال از رحلت پیامبر اسلام(ص)، برخی کسانی که حتی پیامبر(ص) را به چشم دیده بودند، فرزند عزیزتر از جان او را با فجیع ترین وضعی که ممکن بود به قتل رساندند؟ و به راستی باید گفت اگر حسین(ع) از غیر مسلمانان و از دینی دیگر هم بود نباید این گونه با وی رفتار می کردند، چه برسد به اینکه امام واجب الاطاعت نیز باشد. چه برسد به اینکه وی در دامان پیامبر(ص) و علی(ع) و مادرش فاطمه(س) پرورش یافته بود و در آن عصر کسی بهتر و برتر و مقرب تر از وی به درگاه خداوند متعال نبود. چه برسد به آن که هنوز صدای پیامبر(ص) در گوش مسلمانان آن عصر بود که می فرمود: «حسین از من است و من از حسین»، «و کسى که با او(حسین) عناد ورزد، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند»(18) و ده ها جملات دیگر از جدش که مقام رفیع ایشان را به مسلمانان گوش زد می کرد، و چرا برخوردی این چنین با وی صورت گرفت که به مظلومیت وی تمام آسمان ها و زمین و تمام آنچه در آن هاست بر وی گریستند. حتی شخص پیامبر(ص) و تمام پیامبران قبل از ایشان نیز بر مظلومیت این امام گریسته اند و تا ابد نیز چشم انسان بر مصیبت غریب کربلا خواهد گریست. بایستی دوباره با نگاهی دقیق تر و از زوایایی جدیدتر به کربلا نگاه کنیم و بیاندیشیم که عامل فساد و تباهی بشری چه بوده است که فجیع ترین حادثه را در تاریخ می آفریند و حتی به بهای بسیار اندک از مال دنیا و حتی چند سکه بی ارزش حاضر به کشتن امام خویش می گردد. در این بین اگر بگویم تنها هدف قیام حضرت ولی عصر(عج) نیز انتقام خون سیدالشهداء(ع) و ادامه دادن نهضت حسینی(ع) است، حرف نادرستی نگفته ایم و در واقعیت نیز چنین است. چرا که امام حسین(ع) حرکتی را در جهت اصلاح بشریت آغاز کرد و تکمیل آن نیز بدست فرزندش اتفاق خواهد افتاد. چرا که هدف حسین(ع) نیز همان هدفی بود که مهدی(عج) در زمان ظهور به دنبال ایجاد آن در جهان خواهد بود و آن چیزی جز رشد و تعالی بشری و رساندن آن ها به قله های کمال و معرفت نمی باشد. و امروز نیز چون قیام حسین بن علی(ع) قیامی صد در صد در جهت رضای الهی و حق و حقیقت بوده است، بشر امروزی بیش از پیش نیاز به ارتباط معنوی با آزادمردی چون حسین(ع) در وجود خویش احساس می نماید. دلیل این سخن نیز این است که در هیچ عصری مراسم عزاداری سالار شهیدان در دو ماه محرم و صفر، برتر و باشکوه تر از عصر حاضر نبوده است. حضور بیش از 20 میلیون نفر عزادار در اربعین حسینی(ع) در کربلا که حقیقتا بزرگ ترین تجمع انسانی و دینی در جهان به شمار می رود، نشان دهنده آن است که حسین(ع) هنوز پیروز میدان مبارزه با ظالمان دنیا در عصر حاضر نیز می باشد و اینجاست که معنای سخن پیامبر(ص) که فرمود: «.... و من از حسینم» بخوبی درک می شود. اینجاست که در می یابیم قیام حسینی(ع) هنوز برترین و پیروزترین قیام علیه ظلم در جهان بوده و خط سیر این قیام تا قیامت نیز ادامه خواهد داشت. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون » «و آن ها که ستم کردند به زودى مى دانند که بازگشتشان به کجاست»(سوره شعرا / ۲۲۷). یادداشت از: تقی قاسمی خادمی، فعال و پژوهشگر قرآنی. منابع: 1) معالی السبطین، ج ۲ ص ۱۷. 2) تاریخ ابن عساکر، ج ۱۴ ص ۲۲۱. 3) مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴ ص ۱۱۹. 4) بحارالانوار ج ۴۵ ص ۴۷. 5) ینابیع الموده، ج ۳ ص ۷۹. 6) مقتل الحسین خوارزمی، ج ۴ ص ۳۴؛ بحارالانوار ج ۴۵ ص ۵۱. 7) مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲ ص ۳۴؛ بحارالانوار ج ۴۵ ص ۵۳. 8) کامل ابن اثیر، ج ۳ ص ۷۸. 9) اعیان الشیعه، ج ۱ ص ۶۰۹. 10) اعیان الشیعه، ج ۱ ص ۶۰۹. 11) اخبار الطوال، 258. 12) مقتل الحسین مقرم، ص ۲۸۲. 13) مقتل الحسین مقرم، ص ۲۸۲؛ بحارالانوار ج ۴۵ ص ۵۷. 14) بحارالانوار ج ۴۵ ، ص۵۶. 15) عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص ۵۰۰. 16) الارشاد، ص 469 و معالم المدرستین، ج 3، ص 169. 17) ماهیت قیام مختار، ص 456. 18) بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202.


چهارشنبه ، ۲۹مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایکنا]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن